حزب توده
کنفدراسیون دانشجویان ایرانی | حزب توده | جبهه ملی |
حزب توده - حزب توده بنیان شده در روز ۱۰ مهر ماه ۱۳۲۰ با کمک استالین یک حزب سیاسی نبود بلکه حزب توده گروهی خائن و جاسوس بودند که تا فروپاشی شوروی، ستون پنجم در کشور ایران به شمار میآمدند. حزب توده و سازمان افسران حزب توده اسرار ارتش، اسلحهها و فشنگهای ارتش را میدزدیدند، بمب و نارنجک میساختند، آموزش آدمکشی میدادند که این طبیعت خائن حزب توده و سازمانهای وابسته به آن است. آرمان حزب توده براندازی مشروطه شاهنشاهی و برپایی حکومت جمهوری سوسیالیستی خلق شوروی در ایران بود و میباشد. حزب توده در سال ۲۵۳۷ شاهنشاهی برابر با ۱۳۵۷ خورشیدی با همدستی اسلامیون و دیگر گروهکهای کمونیستی و چپ، جمهوری اسلامی را در ایران برپا ساختند. از سال ۱۲۹۷ خورشیدی کشور ایران هدف مهم بلشکویکها بود. در روزنامه وستوک ایی رولوسیا [۱] ک. تریانوفسکی[۲] یک نویسنده کمونیست دوآتشه نوشت: "برای پیروزی انقلاب در اورینت، ایران نخستین کشوری است که میباید بر آن دست یافت. کشور ایران میباید به ما تعلق داشته باشد، ایران باید به انقلاب تعلق داشته باشد."[۳]
حکومت مشروطه شاهنشاهی ایران چهار گروه دشمن داشت و دارد: گروه نخست: ایل مغول قاجار که نتوانستند فراموش کنند که مجلس شورای ملی این سلسله بیگانه که بر ایران سلطه یافته بودند را منقرض کرد و شاهنشاهی ایران را به رضا شاه پهلوی یک ایرانی مردی برخاسته از خاک پاک ایران داد. گروه دوم، اسلام سیاسی بود که فراموش نکردند با قانون اساسی مشروطه [۴] یک حکومت سکولار در ایران بنیان شد و ملایان و شریعت به کناری نهاده شدند. گروه سوم، فئودالهای ایران [۵] که با اصلاحات ارضی و الغای رژیم ارباب و رعیتی [۶] همه امتیازها و برتریها و زندگی لوکسی که از کار و زحمت کشاورزان ایرانی برای خود گردآورده بودند را از دست دادند. گروه چهارم، کمونیستها و دنبالهروهای حزب توده بودند، کسانی که دو پادشاه ایرانی ایرانساز اعلیحضرت همایون رضا شاه پهلوی و اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر [۷] نگذاشتند کمونیستها از کشور ایران یک کشور جمهوری سوسیالیستی خلق شوروی بسازند.
زمانی که از حزب توده گفته میشود، نخست باید گفت که حزب توده، یک حزب نیست بلکه یک جنبش برای برپایی دیکتاتوری پرولتاریا میباشد.
حزب توده ایران در ۱۰ مهر ماه ۱۳۲۰ پس از اشغال ایران به وسیله ارتش بریتانیا و شوروی [۸] از سوی استالین در تهران بنیان شد. این حزب سازمان اصلی چپ در تاریخ معاصر ایران است که جایگزین سوسیال دموکراسی زمان مشروطه و "حزب کمونیست ایران" (در دهه ۱۹۲۰) شد. بنیانگذاران حزب کمونیست ایران سلیمان میرزا اسکندری، ایرج اسکندری، بزرگ علوی، احسان طبری، خلیل ملکی، فریدون کشاورز، عبدالحسین نوشین و رضا رادمنش بودند که جزو ۵۳ چپگرای ایران بودند. حزب توده از سوی شوروی پشتیبانی میشد و میشود. پس از نجات آذربایجان و شکست فرقه دموکرات، حزب توده منشعب شد و گروهی به اصطلاح روشنفکر تظاهر کردند که از حزب توده بیرون آمدهاند و به سازمانهای دولتی رخنه کردند و گروهی به شوروی و آلمان شرقی فرارکردند. پس از سوءقصد به جان شاهنشاه محمدرضا شاه پهلوی در دانشگاه تهران در روز ۱۵ بهمن ۱۳۲۷ که از سوی حزب توده برنامهریزی شده بود [۹]و یکی از هموندان حزب توده ناصر فخرآرایی چکاننده ماشه به سوی شاهنشاه ایران بود، با اعلامیه دولت منحل شد:[۱۰]
از چند سال به این طرف در داخل کشور عناصر مفسدهجویی به اسم حزب توده ایران دور هم جمع شده یک عده مردمان سادهلوح را با کلمات فریبنده اغفال و هرروز ایجاد اغتشاش و هرج و مرج نموده و در صدد واژگون کردن بنیان و اساس کشور بوده و از هیچگونه آزار و قتل و غارت در مازندران و گیلان واذربایجان فروگذار نکرده و حتی موقعی هم درصدد تجزیه قسمتی از کشور برآمدند صحیح است گزارشهای رسیده حاکی است که اینک صرف نظر از اغفال مردمان ساده به ترویج مرام اشتراکی در بین نوباوگان و دانشجویان شروع کرده و زمینه انقلاب را در کشور فراهم میسازند بنابراین دولت برای حفظ تمامیت و استقلال کشور و جلوگیری از هرگونه مفسده و آشوب حزب مزبور را منافی استقلال کشور تشخیص و دستور میدهد سازمان حزب مزبور در تمام کشور منحل و افراد خائن که مدارک لازم برعلیه آنها موجود است طبق مقررات قوانین مربوطه تحت تعقیب قرار گرفته و مجازات شوند.
حزب کمونیست ایران
بنیان حزب کمونیست ایران
حزب کمونیست ایران در روز ۲۵ ماه جون ۱۹۲۰ برابر با ۴ تیر ماه ۱۲۹۹ در بندر انزلی، ۵ هفته پس از اشغال شمال ایران از سوی ارتش سرخ، بنیان نهاده شد. حزب توده یک حزب مارکسیست لنینستی است که در روز ۲ ماه اکتبر ۱۹۴۱ برابر با ۱۰ مهر ماه ۱۳۲۰ در تهران دو هفته پس از اینکه محمدرضا پهلوی ولیعهد ایران سوگند پادشاهی خورد، بنیان گزارده شد یا نزدیک به یک ماه پس از اشغال ایران از سوی ارتش شوروی در روز ۳ شهریور ماه ۱۳۲۰. حزب توده در روز ۱۶ بهمن ماه ۱۳۲۷ پس از سوءقصد به جان شاهنشاه با قانون تصویب شده از سوی مجلس شورای ملی منحله و ممنوع اعلام شد. حزب توده، جانشین حزب کمونیست ایران است.
کمونیستهای ایران همدست با میرزا کوچک خان جنگلی و با همدستی ۲۰۰۰ تن سرباز ارتش سرخ و ناوگان ارتش سرخ شوروی در دریای مازندران، در ماه جون ۱۹۲۰ برابر با تیر ماه ۱۲۹۹ در گیلان جمهوری شوروی سوسیالیستی ایران را اعلام کردند. کمونیستهای ایران سپس به گردآوری ارتش سرخ ایران به سرکردگی احسان الله خان پرداختند. پس از آن که ارتش سرخ شوروی از شمال ایران بیرون رفت در روز ۲۱ ماه جولای ۱۹۲۰ برابر با ۳۰ تیر ماه ۱۲۹۹ کودتایی در جمهوری شوروی سوسیالیستی ایران انجام شد که در آن جعفر پیشهوری و احسانالله خان حکومت را در دست گرفتند و میرزا کوچک خان را کنار گذاشتند. آرمان این حکومت این بود که با ارتش سرخ ایران به تهران حمله کنند و قدرت را در ایران کاملا به دست گیرند و از سراسر ایران جمهوری سوسیالیستی شوروی ایران همانند کشور شوروی بسازند. پس از یک سال آمادهسازی، ارتش سرخ ایران به سرکردگی احسانالله خان در خرداد ماه ۱۳۰۰ به سوی تهران تاخت، ولی در تهران در روز سوم اسفند ماه ۱۲۹۹ کودتای رضا خان میرپنج و سید ضیاالدین طباطبایی پیروز شده بود.[۱۱] برای جلوگیری از شورویها که قدرت را در ایران به دست گیرند، بیدرنگ سید ضیاالدین طباطبایی نخستوزیر با حکومت شوروی در روز ۷ اسفند ماه ۱۲۹۹ پیمان دوستی ایران و شوروی را بست. برای کمونیستهای ایران این پیمان بدان معنا بود که برای به دست گرفتن قدرت در ایران نمیتوانستند روی پشتیبانی شوروی حساب کنند.
ارتش سرخ ایران از سوی دیگر با سپاهیان ایران به سرکردگی رضا خان سردار سپه روبرو بودند. رضا خان سردار سپه با شتاب و با کارایی بیهمانندی سپاهیان ایران را سازمان داد و ارتش سرخ ایران را در جنگهای گوناگون شکست داد.[۱۲] پس این شکست نظامی احسانالله خان در روز ۸ امرداد ماه ۱۳۰۰ از حزب کمونیست ایران بیرون انداخته شد. در روز ۱۳ امرداد ماه ۱۳۰۰ میرزا کوچک خان و حیدر خان حکومت کمونیستی در رشت اعلام کردند. سپاهیان دولت ایران به فرماندهی رضا خان سردار سپه در روز ۱۲ آبان ماه ۱۳۰۰ وارد رشت شدند و این پایان حکومت جمهوری شوروی سوسیالیستی ایران بود. پیشهوری به مسکو فرار کرد و در دانشگاه کمونیستی زحمتکشان شرق نام نویسی کرد و آموزشهای کمونیستیاش را دید. دانشگاه کمونیستی زحمتکشان شرق یا دانشگاه خاوردور در روز ۲۱ ماه آوریل ۱۹۲۱ برابر با ۱ اردیبهشت ماه ۱۳۰۰ در مسکو از سوی کمونیست بینالملل (سازمانی که در دنیا انقلاب کمونیستی به راه میانداختند) به دستور استالین بنیان شد. این دانشگاه آموزش دهنده کادرهای کمونیستی در جهان بود. سیستم آموزشی دانشگاه کمونیستی زحمتکشان شرق، از سراسر گیتی و کشورهای اروپا و امریکا به ویژه آسیا نیز دانشجو میپذیرفت. برنامه درسی دربرگیرنده تئوریهای مارکسیستی، پروپاگاندا، تشکیلات حزبی، حقوق و مدیریت، تئوری و تاکتیک انقلاب پرولتاریا، سازندگی سوسیالیستی و سازماندهی اتحاد و تجارت بود. این دانشگاه پس از چند سالی به نام دانشگاه پاتریس لومومبا یک افریقایی انقلابی کمونیست از کنگو نامیده شد. در این دانشگاه فونکسیونرهای دیگری نیز آموزش دیدند که در ایران ایدئولوژی کمونیستی را با آرمان براندازی حکومت مشروطه و شاهنشاهی و برقراری جمهوری شوروی سوسیالیستی ایران پراکندهساختند.
حزب کمونیست ایران کوشش کرد که یک جنبش کارگری در ایران بوجود آوَرد. بدین روی در سالهای ۱۳۰۸ و ۱۳۰۹ خورشیدی در همه شهرهایی که رضا شاه بزرگ کارخانه بنیان کرده بود، اعتصاب به راه انداختند. مهمترین اعتصابهای کارگری را کمونیستها در کارخانه پارچه بافی اسپهان، راهآهن مازندران، قالیبافی مشهد، و در شرکت نفت انگلیس و ایران در بوشهر سازمان دادند. نزدیک به دویست کمونیست در سالهای ۱۳۰۸ و ۱۳۰۹ دستگیر شدند. برای جلوگیری از گسترش قدرت شوروی در ایران از سوی کمونیستهای مزدور سرسپرده به این دولت استعماری و برای نگاهبانی از استقلال و تمامیت ارضی ایران و حقوق انسانی و شهروندی ایرانیان مجلس شورای ملی کمیسیون قوانین عدلیه قانون مجازات مقدمین بر علیه امنیت و استقلال مملکت دربرگیرنده هفت ماده را در روز ۲۲ خرداد ماه ۱۳۱۰ شمسی تصویب کرد.[۱۳] بر پایه ماده نخست این قانون مرتکبین هر یک از جرمهای ذیل به حبس مجرد از سه تا ده سال محکوم خواهند شد: - هر کس در ایران به هر اسم و یا به هر عنوان دسته یا جمعیت یا شعبه جمعیتی تشکیل دهد و یا اداره نماید که مرام یا رویه آن ضدیت با سلطنت مشروطه ایران داشته باشد و یا رویه یا مرام آن اشتراکی باشد و یا عضو دسته یا جمعیت یا شعبه یا جمعیتی شود که با یکی از مرام یا رویههای مزبور درایران تشکیل شده باشد.
اعتصابها دستگیریها و ممنوع شدن حزب کمونیست ایران
پس از تصویب شدن این قانون، نزدیک به ۲۰۰ تن از هموندان حزب کمونیست ایران دستگیر شدند و به جرم فعالیت علیه استقلال ایران و حقوق ایرانیان دادگاهی شدند. از میان این دویست تن ۳۸ تن از خطرناکترین آنان به سالیان دراز در زندان قصر محکوم شدند. از این گروه کسانی همانند جعفر پیشهوری، یوسف افتخاری، اردشیر آوانسیان رُل بزرگی در داخل زندان و پس از آزادی در سیاست ایران بازی کردند. حزب کمونیست ایران منحل و ممنوع شد. ۱۸ تن از این گروه ۳۸ تَنی، آموزگار بودند و ۱۲ تن در دانشگاه زحمتکشان شرق آموزش کمونیستی دیده بودند به نامهای:
۱ - ابراهیم علیزاده ۲- علی امیرخیزی ۳- ابوالقاسم اسدی ۴- قاسم چشمآذر ۵- محمد دهقان ۶- یوسف افتخاری ۷- ابوالقاسم اسکندری ۸- محمد انزبی ۹- حسین فرهختی ۱۰- ابوالفضل فرهی ۱۱- اسماعیل فروهید ۱۲ - داود گرجیان ۱۳- رحیم همداد ۱۴- مرتضی حجازی ۱۵- عباس حسابی ۱۶- سلامالله جاوید ۱۷- جعفر کاویانی ۱۸- کریم کشاورز ۱۹- ابوالقاسم موسوی ۲۰- غلام نجار ۲۱- حسین نیکروان ۲۲- مومی نونگرانی ۲۳- جعفر پیشهوری ۲۴- رضا روستا ۲۵- محمد صادقپور ۲۶- علی امید ۲۷- اردشیر آوانسیان ۲۸- اسماعیل شفیعی ۲۹- ایوب شکیبا ۳۰- محمد شریفی ۳۱- علی شرقی ۳۲- قضر سیمونیان ۳۳- مهدی طهماسبی ۳۴- محمد تنها (اسماعیلی) ۳۵- داداش تقیزاده ۳۶- یعقوب یعقوبزادگان ۳۷- محمد یاساری ۳۸- حسین نوری زَولون
بسیاری از کمونیستهای ایرانی به شوروری فرار کردند، ولی استالین به آنان اطمینان نکرد و آنها را در اردوگاههای کار انداخت و بسیاری از ایرانیان کمونیست در این اردوگاهها و زندانها مردند. سالهای ۱۳۱۵ تا ۱۳۱۷ که به پاکسازی استالینی نامیده شده است، بیش از ۳ میلیون تن از مردم روسیه به فرمان استالین کشته شدند که از این میان، ۱٬۵ میلیون اعدام شدند و ۱٬۷ میلیون در اردوگاهها درگذشتند. استالین باور داشت که کمونیسم و مارکسیسم ایدئولوژی است که حقیقت را میداند و در دنیا دو قدرت وجود دارد یکی خوبیها که کمونیسم است و دیگری بدیها که کاپیتالیسم است، با دیکتاتوری پرولتاریا دنیای بهتری بوجود خواهد آمد و وظیفه دولت کمونیستی اینست که همه کسانی را که علیه کمونیسم هستند را بکُشد و راه به دنیای بهتر را هموار سازد.
در سال ۱۳۰۹ گروه دوم جاسوسان شوروی در ایران دستگیر شدند که بیشتر آنان در وزارتخانه پست و تلگراف کار میکردند. دو تن از آنان به اعدام، سه تن از این جاسوسان به زندان ابد و دیگر جاسوسان به سالهای دراز زندان محکوم شدند.
در اسفند ماه ۱۳۱۵ پلیس مرزی ایران که در مرز ایران و اتحاد جماهیر شوروی نگاهبانی میکردند، به تعقیب سه تن که از شوروی به ایران وارد شده بودند پرداختند. این سه تن توانستند فرار کنند ولی چمدانهای آنان به دست پلیس ایران افتاد. در این چمدان پهرست نام کسانی در تهران، قزوین و اسپهان پیدا شد. پلیس کسانی که در این پهرست بودند را بازجویی کرد. در آبان ماه ۱۳۱۷ ، ۵۳ تن از کسانی که نامشان در این پهرست بود بر پایه قانون مجازات مقدمین بر علیه امنیت و استقلال مملکت دادگاهی شدند و به سبب فعالیت علیه امنیت و استقلال کشور و پروپاگاند در برقراری سیستم کمونیستی، در دادگاه به کیفر محکوم شدند. رهبر این گروه دکتر تقی ارانی بود که در برلین پایتخت آلمان در رشته پزشکی درس خوانده بود و در همانجا با مرتضی علوی برادر کوچک "بزرگ علوی" آشنا شده بود. بزرگ علوی تقی ارانی را به نشستهای کمونیستها برد و پس از اینکه تقی ارانی کمونیست ناب سرسپرده شوروی شد، به ایران بازگشت. نام این ۵۳ تن بدین قراراست:
۱- تقی ارانی ۲- عبدالصمد کامبخش ۳- محمد بحرمایی ۴- محمد شورشیان ۵- علی صادقپور ۶- محمد بقراطی ۷- ضیا الموتی ۸- محمد پژوه ۹- محمد فرجامی ۱۰- عباس آذری ۱۱- انور خامهای ۱۲- نصرتالله جهانشاهلو ۱۳- عماد الموتی ۱۵- اکبر افشار (فتولی) ۱۶- تقی مکینژاد ۱۷- مجتبی سجادی ۱۸- بزرگ علوی ۱۹- مهدی رسایی ۲۰- ایرج اسکندری ۲۱- مرتضی یزدی ۲۲- رضا رادمنش ۲۳- خلیل ملکی ۲۴- مرتضی سجادی ۲۵- علی شندرامینی ۲۶- مجتبی سجادی ۲۷- محمدرضا قدوه ۲۸- مرتضی رضوی ۲۹- سیفالله سیاح ۳۰- تقی شاهین ۳۱- علینقی حکمی ۳۲- عزتالله عتیقهچی ۳۳- ولی خواجوی ۳۴- رحیم الموتی ۳۵- شیبان زمانی ۳۶- ابوالقاسم اشتری ۳۷- حسین تربیت ۳۸- فضلالله گرکانی ۳۹- یوسف ثقفی ۴۰- جلال نایینی ۴۱- رجبعلی نسیمی ۴۲- بهمن شمالی ۴۳- مهدی لاله ۴۴- احسان طبری ۴۵- عباس نراقی ۴۶- مهدی دانشور ۴۷- حسن حبیبی ۴۸- نورالدین الموتی ۴۹- رضا ابراهیمزاده ۵۰- خلیل انقلاب ۵۱- فریدون مانو ۵۲- انا ترکمن (بابایی) ۵۳- رضی حکیمالهی
تنی چند از این کمونیستهای پیر در زندان قصر با مرگ طبیعی، و تنی چند نیز با بیماریهای واگیردار مردند. انیرانیانی[۱۴] چون محمد انزبی، مرتضی حجازی، غلام نجار، محمد صادقپور و مهدی طهماسبی، تقی ارانی در زندان با بیماری و یا پیری مردند. این دو گروه، که گروه نخست ۳۸ تن در زندان قصر بودند و گروه دوم که ۵۳ تن بودند تا اشغال ایران از سوی ارتش شوروی و ارتش انگلستان در شهریور ماه ۱۳۲۰ در زندان قصر برنامههای اهریمنی دیگری برای کشور ایران چیدند.
قاجار و حزب توده
در زمان سلطنت استبدادی قاجاریان مغولان بیگانه بر کشور ایران، خانواده قاجار در دو گروه بخش شده بودند، گروه انگلوفیل و گروه روسوفیل. انگلوفیلها با انگلستان بده بستان داشتند و روسوفیل با روسیه. با جنبش ایرانی مشروطه هر دو گروه با دشواریهای بی شماری برخورد کردند. انقلاب مشروطه یک انقلاب ایرانی علیه چپاول ایران از سوی قاجاریان و دو قدرت استعماری بود. محمدعلی شاه قاجار که روسوفیل تحتالحمایه روسیه و دارنده ملیت و پاسپورت روسی بود، با ایرانیان به جنگ پرداخت و سرانجام ایرانیان محمدعلی شاه را از ایران بیرون کردند. پس از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ در روسیه و به دست گرفتن قدرت از سوی بلشویکها، روسوفیلها در ایران کماکان با بلشویکها همان پیوند پیشین خود را از سرگرفتند. تا اینکه رضا خان سردار سپه و وزیر جنگ بلشویکهایی که در شمال ایران لانه کرده بودند و جمهوری سوسیالیستی ایران در استانهای مازندران و گیلان برپا کرده بودند، و برنامه داشتند که به تهران یورش بیاورند و جمهوری سوسیالیستی ایران را در سراسر کشور ایران اعلام کنند، شکست سختی داد و تار و مار کرد. با انقراض سلطنت قاجاریان بیگانه از سوی مجلس شورای ملی و دادن شاهنشاهی ایران به رضا خان پهلوی نخستوزیر، [۱۵] اعلیحضرت همایون رضا شاه پهلوی بنیان ایران نوین را آغاز کردند و قدرت قاجاریان در چپاول ایران رو به پایان نهاد و درآمدها و ثروتهای ایران که به جیبهای بی انتهای آنان بیش از ۱۳۰ سال سرازیر بود،[۱۶] به خزانه دولت شاهنشاهی مشروطه ایران رفت. از این زمان بیشتر قاجاریان دشمنان سامانه ایرانی پهلوی شدند و با هر کسی، با هر ایدئولوژی که داشت همدستی کردند، چه با ملایان اسلامی و چه با کمونیستها تا مشروطه و سامانه پهلوی را براندازند.
در هنگام بمباران و اشغال ایران در روز ۳ شهریور ماه ۱۳۲۰ و اشغال کشور ایران از سوی ارتش شوروی و انگلستان، قاجاریان دیدند که دوباره شانس به قدرت رسیدن آنان رسیده است.[۱۷] شورویها بیدرنگ با محمد مصدق بزرگ فئودال ایران [۱۸] و سلیمان اسکندری دو قاجاری دشمن پهلوی به گفتگو نشستند. سلیمان اسکندری بنیان یک حزب کمونیستی با پشتیبانی و کمک شوروی را بی چون و چرا پذیرفت. در روز ۷ مهر ماه ۱۳۲۰ برنامه حزب توده در شوروی تصویب شد و در روز ۱۰ مهر ماه ۱۳۲۰ حزب توده به ریاست سلیمان اسکندری بنیان گزارده شد. محمد مصدق هموند حزب نشد ولی تنگا تنگ با حزب توده همدستی و همکاری کرد.
یکی از بزرگترین فئودالهای ایران مغولی به نام عبدالحسین بود که نام فرمان فرما بر خود گذاشت. مردی سفاک چپاولگر ثروتهای مردم ایران که بسیاری از روستاهای ایران و جان و مال مردمش را تصرف کرد و صاحب آنان شد و خود را بزرگ فئودال ایران خواند. عبدالحسین فرمانفرما بیش ۸ همسر و بیش از ۲۴ فرزند پسر و ۱۳ فرزند دختر داشت. از میان آنان فیروز میرزا نصرتالدوله بود که با گرفتن رشوه به همراه وثوقالدوله برادر احمد قوام و اکبر میرزا صارمالدوله با دستینه کردن قرارداد ۱۹۱۹ ایران و انگلیس[۱۹] کشور ایران را فروختند. فرزندان دیگر عبدالحسین فرمان فرما، مریم فیروز، عبدالعزیز، ستاره و منوچهر فرمانفرماییان هستند. عبدالحسین فرمان فرما دایی محمد مصدق میباشد و بدین ترتیب مریم فیروز دختر دایی محمد مصدق است که با نورالدین کیانوری نوه شیخ فضلالله نوری زناشویی کرد. مریم فیروز بنیانگذار سازمان زنان تودهای و نورالدین کیانوری رییس کمیته مرکزی حزب توده بود. دیگر قاجاری مغولی که دشمن خونی مشروطه و سامانه ایرانی پهلوی بود، میتوان مظفر فیروز را نام برد که فرزند همان فیروز میرزا نصرت الدوله رشوهگیر قرارداد ۱۹۱۹ خائن به ایران است. هنگامی که شمال کشور ایران در اشغال ارتش شوروی بود و نخستوزیر حکیمی با فشار استالین ناچار به کنارهگیری شد، استالین خواست که کابینه دیگری با وزیران تودهای تشکیل شود، احمد قوام نخستوزیر قاجاری مظفر فیروز و سه وزیر تودهای دیگر فریدون کشاورز، مرتضی یزدی و ایرج اسکندری را در کابینه خود برگزید. مظفر فیروز قرارشد که با جداییطلبان آذربایجان گفتگو کند. مظفر فیروز قراردادی با پیشهوری دستینه کرد که خودمختاری آذربایجان را تضمین کرد. پس از آنکه ارتش شوروی از ایران بیرون رفت، مظفر فیروز خائن و دشمن ایران و دیگر وزیران تودهای از کابینه بیرون انداخته شدند. ارتش ایران در روز ۱۷ آذر ماه ۱۳۲۵ به رهبری خردمندانه اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آذربایجان را از دست سرسپردگان استعمار بیرون کشیدند و به کشور مادر بازگرداندند.
اشغال ایران از سوی ارتش شوروی و انگلستان
با آغاز جنگ دوم جهانی، ارتش اتحاد جماهیر شوروی از شمال و ارتش بریتانیا از جنوب در روز ۳ شهریور ۱۳۲۰ به ایران حمله کردند. ارتش شوروی شمال ایران را بمباران کرد و کشور ایران کارزار جنگ دوم جهانی شد.[۲۰] اعلیحضرت رضا شاه پهلوی از شاهنشاهی ایران کناره گرفتند[۲۱] و محمد رضا پهلوی ولیعهد جوان ایران در روز ۲۵ شهریور ماه ۱۳۲۰ در برابر مجلس شورای ملی سوگند پادشاهی خوردند و پادشاه ایران شدند[۲۲] و جشن تاجگذاری را به زمانی موکول کردند که ایرانیان در امنیت و رفاه و آرامش باشند.[۲۳] در این روز خودروی ولیعهد بر روی شانههای مردم پایتخت به مجلس شورای ملی برده شد و در این روز دو ارتش استعماری تهران را نیز اشغال کردند و کنترل وزارتخانههای ایران را در دست گرفتند.
پیدایش حزب توده
سازمان مخوف اطلاعاتی ارتش سرخ شوروی از آغاز پس از اشغال ایران با همه کسانی که علیه سلطنت پهلوی بودند تماس گرفت. یکی از نخستینها محمد مصدق و سلیمان میرزا اسکندری قاجاریان مغول بودند. در ۷ مهر ماه ۱۳۲۰ کلنل سلیو کوف با سلیمان میرزا اسکندری تماس گرفت و این دو درباره بنیان حزب سیاسی گفتگو کردند. اسکندری ابراز داشت که مصطفی فاتح یکی از روسای شرکت نفت انگلیس و ایران "حزب همراهان" را بنیاد کرده است. سلیو کوف گفت که بهتر آن است که شما سلیمان میرزا اسکندری بنیان حزبی که جایگزین حزب کمونیست ایران شود را به عهده بگیرید. اسکندری پذیرفت به این شرط که شوروی حزب را پشتیبانی کند و این ۵۳ تن از زندان آزاد شوند.
ارتش شوروی کمونیستها را از زندان قصر بیرون میآورد
در روز ۷ مهر ماه ۱۳۲۰ پس از گفتگوی سلیوکوف با سلیمان اسکندری، افسران ارتش شوروی به زندان قصر ریختند و کمونیستهای زندانی شده را آزاد کردند. ۵۳ تن از خطرناکترین عوامل خیانت به کشور و مردم ایران به پشتیبانی شوروی از زندان آزاد شدند. ۵ تن از آنان استاد دانشگاه تهران و ۷ تن دانشجوی دانشگاه تهران بودند. ۴ تن از آنان در دانشگاه هومبولت برلین[۲۴] درس خوانده بودند. ۴ تن در دانشگاه زحمتکشان شرق آموزش کمونیستی دیده بودند. ۳۳ تن از این خائنین به کشور ایران بیدرنگ پس از رهایی از زندان بنیانگذاری حزب توده را به فرمان استالین آغاز کردند. کمونیستهایی که در استخدام دانشگاه تهران بودند با پشتیبانی ارتش شوروی دوباره به دانشگاه تهران بازگردانده شدند.
با فشاری که ارتش سرخ شوروی بر مجلس شورای ملی و نمایندگان مجلس آورد، آنان را وادار کرد که در روز ۲۴ مهر ماه ۱۳۲۰ با تصویب قانون راجع به عفو و بخشودگی و تخفیف پارهای از محکومیتهای سیاسی و عادی تصویب کنند. از آنجا که قانون مجازات مقدمین بر علیه امنیت و استقلال مملکت همچنان به اعتبار خود باقی بود، کمونیستهای از زندان بیرون آمده، نمیتوانستند "حزب کمونیست ایران" را دوباره بازسازی کنند، بلکه میبایستی توطئه نوینی برای همان ایدئولوژی حزب کمونیست ایران برنامهریزی کنند. هموندان حزب کمونیست ایران با پشتیبانی شوروی حزب توده را بنیان نهادند.
روز پسین ۸ مهر ماه کلنل سلیوکوف به همراهی یکی از اعضای سفارت شوروی دوباره به دیدار سلیمان اسکندری رفت. کلنل سلیوکوف از اسکندری خواست که اساسنامه حزب کمونیست و مرامنامه و برنامه آن را بنویسد. سلیوکوف ادامه داد و گفت "اگر چیزی که مینویسید از سوی استالین پذیرفته شود ما کاری میکنیم که محمدعلی فروغی نخستوزیر برکنار شود و دولت نوینی به نخستوزیری وی یعنی سلیمان اسکندری بر روی کار آید و افزود که اسکندری زندگینامه خود را به همراه برنامه حزب به وی بدهد. کلنل سلیوکوف نیز برای هزینهها و پول توجیبی پول کلانی به وی داد.
برنامه حزب توده
در روز ۷ مهر ماه ۱۳۲۰ برنامه حزب توده در شوروی تصویب شد. در روز ۱۰ مهر ماه ۱۳۲۰ حزب توده به ریاست سلیمان اسکندری بنیان گزارده شد.
هیات مرکزی حزب توده شش تن بودند: آرداش آوانسیان (راننده)، رضا روستا فارغالتحصیل دانشگاه کمونیستی زحمتکشان شرق، ایرج اسکندری (فرزند سلیمان میرزا)، مرتضی یزدی، محمد بهرامی و رضا رادمنش (استاد دانشگاه تهران). قرار شد که آوانسیان با کوم اینترن یا کمونیست اینترنشنال – کمونیست بینالملل[۲۵] در مسکو تماس بگیرد و ایرانیانی که پس از ممنوع شدن حزب کمونیست در ایران به شوروی گریخته بودند را دوباره به ایران بازگرداند. آنچه را که آنانی که در زندان بودند و همچنین این شش نفر نمیدانستند، این بود که بسیاری از ایرانیان کمونیست که به شوروی فرار کرده بودند، از سوی شورویها دستگیر شده بودند و در چهارچوب ترور استالینی که میلیونها تن با فرمان استالین قتل عام شدند، هنوز در زندانهای مخوف شوروی به سر میبردند، کسانی مانند آخوندزاده، حسن حسن اوف، حسابی (دهزاد)، کامران اصلانی، لدبون اسفندیاری، میر آزادی، نیک بین، رضایف، و دیگران. رضا روستا و آرداش اوانسیان خود نیز پیشتر در زندانهای شوروی بودند ولی صدایش را درنیاورند. هیچکدام از این خائنان نگفتند که خون و فقر و مصیبت و گرسنگی و اندوه در شوروی حکومت میکند.
در ۱۷ آبان ماه ۱۳۲۰ برنامه حزب توده در هشت ماده تصویب شد:
- ۱- حفظ استقلال و تمامیت ارضی ایران
- ۲- برپایی یک حکومت دموکراتیک و دادن همه حقوق اجتماعی به مردم مانند آزادی بیان، آزادی عقیده، و آزادی اجتماعات
- ۳- مبارزه با همه حکومتهای دیکتاتوری
- ۴- اجرای هر گونه رفرم که لازم دانسته میشود با هدف استفاده از زمین، سازماندهی زندگی نرمال برای کشاورزان و کارگران ایران
- ۵- رفرم در آموزش و پرورش و خدمات بهداشتی همچنین به اجرا درآوردن سیستم آموزش اجباری و آزاد، به کار گرفتن تودهها در شناساندن فرهنگ و بهداشت پیشگیری
- ۶- برقرار کردن سیستم مالیاتی عادلانه با توجه به منافع تودهها
- ۷- رفرم اقتصادی و تجارت، گسترش صنایع، معادن همچنین سیستم ترابری مانند شبکه راهها و جادهها و بهتر ساختن شبکه راهآهن
- ۸- مصادره اموال شاه سابق و هواداران او که با سوءاستفاده و جرم آنها را گردآوری کردهاند
بررسی برنامه حزب توده
با خواندن این برنامه آشکار میشود که یک حزب کمونیستی، زبان ویژه خود را که مفاهیم ویژه نیز دارد را بکار میبرد. با بررسی این برنامه روشن است که:
۱- حفظ استقلال و تمامیت ارضی ایران که هر ایرانی با آن موافق است. حزب توده که دستورات خود را از مسکو میگرفت برای اینکه پنهان کنند که دستوراتشان از مسکو میآید باید به عنوان نخستین و مهمترین ماده چنان بنویسند که مستقل از مسکو هستند.[۲۶] این ماده تنها شاهدی ساختگی بود که ماهیت آنان آشکار نشود.
۲- برپایی یک حکومت دموکراتیک: این درخواست حزب کمونیست در کشوری که پادشاهی است میباشد، زیرا بنا به عقیده کمونیستها، دموکراتی تنها در کشوری که جمهوری است میتواند وجود داشته باشد. کمونیستها دموکراتی را در کشورهایی که در آن کانتیتیوشنال مانارکی وجوددارد رد میکنند. در دیده کمونیستها هر پادشاهی یک سیستم دیکتاتوری است.
۳- مبارزه با همه حکومتهای دیکتاتوری: با آنچه که در ماده دوم آمده است این ماده میگوید سرنگونی پادشاهی، این دیدگاه هم چنین موضع و انتقاد حزب توده علیه محمدرضا شاه پهلوی را روشن میسازد و بکار بردن واژههایی مانند دیکتاتور را روشن میکند. برای تودهای عملکرد پادشاه مهم نیست بلکه با تعاریف و واژگان تودهای پادشاه یعنی دیکتاتور – یعنی محمدرضا شاه پهلوی هر چقدر رفرم و رفاه و انقلاب شاه و مردم، رفاه،آسایش و آرامش و خوشبختی برای مردمش فراهم آورد اهمیتی ندارد زیرا که کمونیست به وی دیکتاتور میگوید.
۴- اجرای هر گونه رفرم که لازم دانسته شود با هدف استفاده از زمین: برای یک حزب کمونیست اصلاحات ارضی یعنی آنچه که در شوروی اتفاق افتاد، مصادره زمینها از مالکانشان و دادن مالکیت به دولت. سازماندهی زندگی نرمال برای کشاورزان و کارگران ایران: یعنی که کشاورزان مالک زمینها نخواهند بود بلکه آنها مانند کارمندان دولت از سوی اداره کشاورزی (کولخوزه) استخدام خواهند شد. برای کارگران بدین معنا است که همه کارخانهها در ایران که در دست دولت نیستند، دولتی میشوند و کارگران به عنوان کارمند دولت در آنجا کار میکنند. محمد مصدق در به اصطلاح ملی کردن نفت با کمونیستهایش اندیشید پس از این تصویب قانون ملی کردن نفت بسیار ساده است. او یک کمیته به آبادان فرستاد با مکی و دیگر خائنان و به کارمندان انگلیسی شرکت نفت انگلیس و ایران گفتند از امروز شما کارمندان دولت ایران هستید.
۵ - رفرم در آموزش و پرورش و خدمات بهداشتی: یعنی ساختن سیستم آموزشی و درمانی دولتی، جایی که همه آموزگاران، پزشکان و پرستاران همه کارمند دولت هستند. وزارت آموزش و پرورش از وزارتخانههای کلیدی برای حزب توده بود، زیرا با داشتن وزارت آموزش و پرورش یعنی کنترل اندیشه، کنترل میزان دانش مردم ایران درباره حکومت، دولت، قانون اساسی. با وارد کردن تودهایها به ویژه در زمان نخستوزیری محمد مصدق قاجاری مغول بیگانه که نخست وزیر شد، درهای وزارتخانهها را به ویژه بر روی وزارت آموزش و پرورش و وزارت بهداری گشود. با نشاندن تودهای خائنی چون درخشش بر وزارت آموزش و پرورش و استخدام توده ایها در وزارت علوم و آموزش عالی، کنترل بر اندیشه دانشآموزان و دانشجویان ایرانی از نسل نوین ایران، کسانی ساختند که تا به امروز ایرانیان مفهوم مشروطه، قانون اساسی، حکومت، دولت، مجلس شورای ملی و مجلس سنا را نمیدانند.[۲۷] در سیستم کمونیستی مدرسه خصوصی یا مطب پزشک وجود ندارد، همه برای دولت کار میکنند و دولت دیکته میکند که چه باید اندیشید، چه باید پوشید، چه باید خورد، چه باید خواند، چه باید دانست و چه کسی باید بود!
۶- برقرار کردن سیستم مالیاتی عادلانه با توجه به منافع تودهها: از آنجا که همه مردم برای دولت کار میکنند درآمد همه برای دولت روشن است. یعنی کنترل کامل بر درآمد و هزینههای هر یک از افراد مردم.
۷- رفرم اقتصادی و تجارت: یعنی هر گونه کمپانی، مغازه، فروشگاه، بازار، پیشهوری همه بسته میشوند و یک سازمان زیر سرپرستی دولت پدید میآید که همه مغازهها را مالک است و کسانی که در آن مغازهها کار میکنند برای دولت کار میکنند. سپس از سوی وزارتخانهای برنامه و بودجه ریخته خواهد شد که در آن دقیقا تعین میشود که چه کالاهایی و به چه اندازه تولید شوند و به چه بهایی هر کالا فروخته شود. به این دولتی بودن همه چیز، سیستم اقتصاد دولتی میگویند. در اقتصاد دولتی بازار که در آن خریدار و فروشنده، بهای کالا را تعیین میکنند وجود ندارد. کلیه سیستم بانکی و صرافی و پولی، دولتی میشود. وام از بانک دیگر وجود ندارد. در سوسیالیسم، دولت برای مردم چیزهایی که نیاز دارند فراهم میکند. کسی بنایی نمیسازد که برای ساختن آن از بانک وام بگیرد، بلکه فرمی را پر میکند که به او جای زندگی بدهند. دولت خانههای لانه زنبوری میسازد و به یک خانواده چهار نفری شاید یک آپارتمان ۳۵ متری بدهد. کسی شرکتی یا کمپانی بنیاد نمیکند بلکه دولت است که کمپانی را بنیان میسازد و کسانی را برای کارکردن میگمارد که برای دولت کار خواهندکرد. کمونیستها باوردارند که با به دور انداختن سرمایهداری یا کاپیتالیسم، همه تضادها در جامعه از میان برداشته میشوند.
۸- مصادره اموال شاه سابق و هواداران او: با مصادره اموال شاه سابق و هواداران او (منظور اعلیحضرت رضا شاه پهلوی) زمین و پول و ساختمان، کمپانی، کارخانه، مغازه و... گام نخست در راه سوسیالیسم برداشته خواهد شد. زمانی که کمونیستها با آن آغاز کردند گام به گام پیش خواهند رفت و اموال همه مردم را دولتی خواهند کرد تا دیگر چیزی به نام "مالکیت" وجود نداشته باشد. گام نخست از دیدگاه دشمنان شاید عادلانه تعبیر شود ولی مردم آگاه نیستند که خود آنها هدف بعدی هستند.
واژگان ویژه و زبان خاصی که کمونیستها بوجود آوردند را آنان در مدرسههای حزب یادمیگیرند، مانند دانشگاه کمونیستی زحمتکشان شرق. هم چنین آنان تئوریهای مارکسیستی لنینستی را میآموزند که این تئوریها به آنان میآموزد جامعه کمونیستی چگونه جامعهای است، حکومت کمونیستی چگونه است، و چگونه باید علیه کاپیتالیسم و کولونیالیسم و فاشیسم و ایسمهای دیگر جنگید. زمانی که یک بار این دورهها دیده شود دیگر با آن شخص نمیتوان یک گفتگوی سیاسی نرمال کرد بلکه هر گفتگوی سیاسی بر پایه تئوریهای مارکس و لنین رانده میشود. به این دلیل گفتگو با کمونیستها به جایی نمیرسد و مفهومی ندارد.
آرمان هر جنبش کمونیستی دیکتاتوری پرولتاریا میباشد، یعنی حکومت طبقه کارگر بر سرمایهداران، با این روش جامعهای که بر پایه طبقههای اجتماعی است از میان برداشته میشود و جامعه بی طبقه جایگزین آن میشود. دیکتاتوری پرولتاریا به معنی دیکتاتوری کارگران است که در آن کارگران از سوی فونکسیونرهای حزب کمونیست رهبری میشوند زیرا آنان هستند که میدانند جامعه به چه سویی باید کشیده شود. دیکتاتوری پرولتاریا یعنی دیکتاتوری حزب کمونیست، همانگونه که ژوزف استالین گفت: "حزب کمونیست پایه قدرت رهبری در حکومت دیکتاتوری پرولتاریا است". دگرگونی به یک جامعه بی طبقه بدین معنا است که هر یک از افراد جامعه هویت نژادی، ملی، فرهنگی و دینی خود را به دور میاندازد و یک هویت نوین کمونیستی بر پایه دیدگاههای مارکس، انگلس، لنین و استالین به وی داده میشود و او باید آن را پذیرد تا آدمی نو ساخته شود. اگر همه مردمان روی کره زمین کمونیست بشوند، تضادی دیگر وجود ندارد یعنی مرز، ملیت، جنگ دیگر نیست و بهشت روی زمین ایجاد میشود. نمونه آنچه که بر مردمان در سیستم کمونیستی میگذرد را میتوان در کشورهای اشغال شده از سوی شوروی در جنگ جهانی دوم دید که بلوک شرق نامیده میشدند. پس از فروپاشی شوروی در این کشورها میلیونها تن بدون هویت فرهنگی و هویت ملی بدون فرهنگ، اخلاق و بدون اندیشه نوآوری و سازنده سرگردان ماندند. نخستین گام در این کشورها ساختن هویت ملی بود تا بتوانند یک حکومت ملیگرا برپا سازند، کوششهای بسیار در برقرار ساختن پارلمان، دولتهایی که پارلمان به آنان رای دهد، دادگستری مستقل، انتخابات و نوشتن قانون اساسی انجام شد ولی هنوز پس از پانزده سال که از فروپاشی شوروی میگذرد، این کشورها با دشواریهای ساختن ملت و مملکت در گیر هستند.
گسترش حزب توده در سراسر ایران
در گرد هم آیی نخستین کمیته مرکزی، گروهی که میبایستی حزب توده را در ایران گسترش دهند، برآن شدند تا کاندیداهایی را برای انتخابات مجلس شورای ملی دوره قانونگذاری چهاردهم بیابند.
در روز ۱۸ آذر ماه ۱۳۲۰ دیمیتروف منشی کوماینترن به آگاهی استالین و مولوتف وزیر خارجه و مالینکوپف[۲۸] رساند که کمونیستهای ایرانی که هنوز در شوروی هستند یا برخی به ایران بازگشتهاند برنامه چیدهاند که "حزب کمونیست ایران" را که در زمان پیشتر از رضا شاه بزرگ بنیان کرده بودند، دوباره برپا سازند. ولی در این میان "حزب توده" به رهبری سلیمان میرزا اسکندری بنیان شده است و او پیشنهاد میکند که حزب کمونیست ایران دوباره زنده نشود بلکه ایرانیان کمونیست که سرسپرده شوروی هستند به حزب توده بپیوندند و در حزب توده برای دموکراتی کردن ایران بجنگند و انجمنهای دوستی با شوروی را در ایران به راه بیاندازند و از این راه مردم را به سوی کمونیسم بکشند. استالین آن را پذیرفت و دیمیتروف به آگاهی رهبر حزب توده رساند که هنگامی که کمونیستهای ایرانی از فیلتر سازمان اطلاعات شوروی گذشته به ایران بازگردند، بایستی که حزب توده با آنان بسیار تنگاتنگ کار کند. این کمونیستهای ایرانی راه مبارزه برای دموکراتی یا براندازی حکومت مشروطه شاهنشاهی را به آنان نشان خواهند داد. افزون بر این آگاهی نامه، گفته شد که گروه دیگری نیز خواهد آمد که این گروه رابط میان حزب توده و دیگر حزبهای کمونیست در دیگر کشورها خواهد بود تا حزب توده با حزب کمونیست سوریه، فلسطین، مصر، عراق و هندوستان پیوسته در ارتباط و داد و ستد اطلاعات باشد. این گروه دستگاههای فرستنده و شنود خود را از شوروی میآورند تا مستقیم از راه بی سیم و موج کوتاه با فرماندهان خود در شوروی در تماس باشند و همچنین در این گروه کارشناسانی خواهند بود که از حزب توده یک سازمان بزرگ با شمار انبوه هموند بسازند و جنبش کمونیستی ایران را دوباره به حرکت درآورند. فتح الله عادل اف و زلیخا شریف نیز در این گروه کارشناسان بودند.
حزب توده در هر کجا که صنعتی وجود داشت یعنی کارگری وجود داشت مانند آذربایجان، گیلان، خراسان، خوزستان و اسپهان گروههای منطقهای آموزش داد و میان کارگران به پروپاگاند پرداخت. یعنی تودهایها پیرامون کارخانههایی که در زمان سازندگی ایران نوین به دست رضا شاه بزرگ و با خون دل مردم و مجلس شورای ملی برپا شده بود را گرفتند. در فوریه ۱۹۴۲ برابر با بهمن ۱۳۲۰ در تهران نخستین گردهم آیی حزب توده با شرکت ۱۲۰ تن کمونیست از سراسر ایران برگزار شد. در برنامه حزب توده درباره کمونیسم کمی نوشته شده بود ولی بیشتر به مبارزه علیه دیکتاتور در ایران و مبارزه برای دموکراتی و حقوق بشر پرداخته شده بود، یعنی برنامه حزب توده متمرکز در براندازی مشروطه شاهنشاهی ایران و برقراری جمهوری کمونیستی خلق ایران بود و هست.
در سال ۱۳۲۵ حزب توده بیش از ۲۶٬۰۰۰ هموند داشت. "روزنامه مردم" ارگان حزب توده بود که روزانه در ۱۰۰٬۰۰۰ نسخه به چاپ میرسید یعنی سه برابر روزنامه اطلاعات بزرگترین روزنامه روزانه ایران.
هموندان کمیته مرکزی حزب توده
مرامنامه حزب توده در نخستین کنفرانس ایالتی تهران (۱۷ مهر ۱۳۲۱) گستردهتر شد. هموندان کمیته مرکزی، که مسئولیت «کمیته ایالتی تهران» را نیز به گردن داشتند:
۱- سلیمان محسن اسکندری (رئیس حزب)۲- عباس اسکندری ۳- ایرج اسکندری ۴- دکتر رضا رادمنش ۵- دکتر مرتضی یزدی ۶- دکتر محمد بهرامی ۷- نورالدین الموتی ۸- عبدالصمد کامبخش ۹- رضا روستا ۱۰- آرداش آوانسیان ۱۱- عبدالحسین نوشین ۱۲- محمد بقراطی ۱۳- علی امیرخیزی ۱۴- محمد علی شریفی ۱۵- ابوالقاسم اسدی.
نخستین فعالیت سیاسی حزب توده شرکت در انتخابات مجلس شورای ملی دوره چهاردهم قانونگذاری بود. حزب توده در پی یافتن کاندیدهایی برای نمایندگی مجلس بود که بتواند آنان را با پروپاگاندا در حوزه انتخاباتی برنده گرداند. در استانهایی که از سوی ارتش سرخ شوروی اشغال شده بود مانند آذربایجان، گیلان، مازندران، خراسان، گرگان و ... ارتش سرخ شوروی کاندیداهای حزب توده را پشتیبانی لجستیکی میکرد و برای کاندیداهای مردم دشواریهای بسیاری پیش میآورد.
حزب توده در مجلس شورای ملی دوره چهاردهم قانونگذاری
در انتخابات دوره چهاردهم مجلس شورای ملی ۱۳۳ تن نماینده از سراسر ایران انتخاب شدند.[۲۹] حزب توده ۲۰ نامزد انتخاباتی داشت، هوده انتخابات برای حزب توده ناامیدکننده بود، زیرا که آنها توانستند از این ۲۰ تن با پشتیبانی شوروی ۸ نماینده وارد مجلس شورای ملی کنند و رویای اینکه بتوانند دولت را تشکیل دهند و پستهای وزارت و دیگر پستهای کلیدی را بدست گیرند نقش برآب شد. نمايندگان حزب توده در شمال ايران، در شهرهایی که در اشغال ارتش شوروی بود بيشترين آراء را به دست آوردند. نام هشت تن نمایندگان حزب توده در مجلس شورای ملی :۱- اردشير آوانسيان نماينده ارامنه شمال، ۲- محمد پروين گنابادي نماينده سبزوار ۳- عبدالصمد کامبخش نماينده قزوين ۴- ايرج اسکندری نماينده ساری و تنکابن ۵- رضا رادمنش نماينده لنگرود و لاهيجان ۶- ولیالله شهاب فردوس نماينده فردوس، تون و طبس ۷- فريدون کشاورز نماينده بندرپهلوی ۸- تقی فداکار نماينده اصفهان. نمایندگان تودهای در مجلس شورای ملی فراکسيون حزب توده را تشکيل دادند.
در چنین شرایطی محمد مصدق که به مجلس شورای ملی راه یافته بود به یاری حزب توده شتافت و در مجلس چهاردهم گروهی به نام اقلیت را دور خود جمع کرد. واژه اقلیت برگردان واژه روسی منشویک است. منشویک یکی از فراکسیونهای سوسیال دموکرات حزب کارگر روسیه بود. در روز دوم گردهمایی حزب سوسیال دموکرات روسیه در لندن این حزب میان هواداران لنین و مخالفین لنین منشعب شد. هواداران لنین خود را بلشویک (Bolshevic) یا اکثریت و مخالفین خود را منشویک (Menshevik) یا اقلیت نامیدند.
محمد مصدق از فصل دهم آیین نامه مجلس شورای ملی سوءاستفاده کرد که میگوید: "در صورتی که دو ثلث از اعضای مجلس حضور داشته باشند شروع به مذاکرات و در صورتی که سه ربع حاضر باشند اقدام به تحصیل آراءمیشود اگر عده حاضرین از سه ربع کمتر باشد تحصیل آراء نمیشود". محمد مصدق برآن شد که یک گروه ۳۳ نفری گردهم آورد تا هر زمان که مجلس بخواهد رایگیری برای تصویب قانونی یا برای دادن رایاعتماد به وزیری نماید، با بیرون رفتن این گروه مجلس از اکثریت بیافتد که به این کار اوبستروکسیون میگویند یعنی آن حد نصاب برای رای گیری دیگر وجود ندارد بنابراین مجلس نمیتواند رای گیری کند و تصمیمگیری نمیشود. مصدق به وسیله گروه اقلیت در مجلس اوبستروکسیون راه انداخت، بدین معنا که هر گاه قانونی میباید تصویب میشد و یا نخستوزیری میباید رای اعتماد میگرفت، این گروه از نشست بیرون میرفتند و نشست را از اکثریت میانداختند. با این کار در مجلس چهاردهم که حزب توده نمیتوانست دولت تشکیل دهد، با کمک مصدق توانست هر دولتی که بر سر کار میآمد سرنگون کند. نمایندگان اقلیت به سرکردگی محمد مصدق دست در دست نمایندگان حزب توده مجلس چهاردهم را در حساسترین روزهای سرنوشتساز کشور ایران که در اشغال سه ارتش شوروی و بریتانیا و امریکا بود به آشوب کشیدند، و دولتها را یکی پس از دیگری سرنگون ساختند و از تصویب قوانین به ویژه قوانین پرداخت حقوق کارمندان جلوگیری کردند تا شاید در ایران هرج و مرج بشود. نام نمایندگان اقلیت به قرار زیر است:
۱- محمد مصدق، تهران ۲- ابراهیم افخمی، زنجان ۳- غلامعلی فریور، تهران ۴- محمدرضا تهرانچی، تهران ۵- امیرنصرت اسکندری، تبریز ۶ – ابوالحسن صادقی، تبریز ۷ – فتحعلی ایپکچیان، تبریز ۸ – رضا حکمت (سردار فاخر)، شیراز ۹ – عزتالله بیات، اراک ۱۰ – موسی فتوحی، مراغه ۱۱ – میرصالح مظفرزاده، رشت ۱۲ – عبدالله معظمی، گلپایگان ۱۳ – غلامحسین رحیمیان، قوچان ۱۴ – جواد عامری، سمنان ۱۵ – حبیبالله درّی، درجز ۱۶ – محمد بهادری، اهر ۱۷ – محسن افشارصادقی، رضائیه ۱۸ – محمدولی فرمانفرمائیان، سراب ۱۹ – ابوالقاسم صدر قاضی، مهاباد ۲۰ – ابراهیم آشتیانی، ایوانکی ۲۱ – حمدالله ذکائی، خلخال ۲۲- مهدی عدل، مشکینشهر ۲۳- رضا رفیع (قائممقام)، گرگانرود ۲۴- حسن اکبر، فومنات ۲۵- داود طوسی، بجنورد ۲۶- محمد گرگانی، گنبد کاوس ۲۷ – اصغر پناهی، تبریز ۲۸ – منوچهر تیمورتاش، کاشمر ۲۹ – عباس تیموری، خوی ۳۰ – عبدالحمید زنگنه، کرمانشاه ۳۱ – خلیل فلسفی، گرگان ۳۲ - محسن افشارصادقی، رضائیه ۳۳ – اصغر سرتیپزاده، تبریز (این شخص پس از چندی از اقلیت بیرون رفت)
بنیان سازمان نظامی حزب توده
![](/wiki/images/thumb/6/69/Mossadegh.jpg/140px-Mossadegh.jpg)
![](/wiki/images/thumb/a/a9/AhamdQavam_va_FiroozUSSR.jpg/180px-AhamdQavam_va_FiroozUSSR.jpg)
بیدرنگ پس از اینکه مجلس شورای ملی دوره چهاردهم قانونگذاری آغاز به کار کرد، در بهار ۱۳۲۳ به فرمان استالین "سازمان نظامی حزب توده" بنیان شد. بنیانگذاران این سازمان عبدالصمد کامبخش، سرهنگ عزتالله سیامک (ژاندارمری) و خسرو روزبه (دانشکده افسری) بودند. نخستین رییس سازمان نظامی حزب توده در کمیته مرکزی کامبخش بود. با این سازمان، حزب توده به ارتش شاهنشاهی ایران رخنه کرد و نخستین افسرانی که به این سازمان پیوستند سرگرد عبدالرضا آذر و سروان مراد رزمآور بودند که به دفتر حزب آمدند و درخواست هموندی نمودند. افسران دانشکده افسری چون سرگرد یوسف مرتضوی، سروان احمدعلی رصدی اعتماد و چند تن دیگر با پروپاگانداهای حزب توده به این سازمان پیوستند. پس از اینکه کامبخش دستورات خود را از مسکو گرفت و به تهران بازگشت، نخستین کنگره حزب توده برگزار شد. کامبخش در کمیته مرکزی و مسول سازماندهی کل حزب بود از این رو سازمان نظامی حزب توده، با حوزههای حزبی نظامی پنهانی را برپا کرد و برای هر حوزه یکی از رییسهای رده بالای حزب توده را گمارد و آنان را برآن داشت که کار آموزش و آموزش سیاسی حوزه را اداره کنند. نورالدین کیانوری نیز مسول آموزش و سیاسی دو حوزه افسری شد که در آن سرهنگ وزیری و سروان مراد رزمآور و دو افسر نیروی هوایی تودهای نیز بودند، کسانی که سپس به آذربایجان برای جداسازی این سرزمین از کشور مادر ایران رفتند و پس از آن به شوروی فرار کردند. خسرو روزبه یکی دیگر از افسران ارتش شاهنشاهی اداره یکی از حوزهها را به گردن داشت.
یکی از مهمترین هدفهای شوروی به قدرت رسیدن کمونیسم در ایران بود، که از ایران کشوری همانند چکسلواکی، مجارستان، لهستان و یا دیگر کشورهایی چون چین و کره بسازد. برای رسیدن به این هدف کسانی را که استالین در ایران علیه شوروی و کمونیسم میدانست، به وسیله عوامل ترور کا - گ - ب در ایران به قتل میرساند.
در حزب توده دپارتمان ترور وجود داشت که زیر نظر کیانوری و کامبخش اداره میشد. "کمیته ترور حزب توده" در ارتباط با مرکز کا- گ - ب در سفارت شوروی در تهران با بیش از ۱۱۵ عامل ترور همکاری میکرد. وظیفه کمیته ترور حزب توده برنامهریزی سوقصدها، فراهم کردن اسلحه برای کشتن، گزینش قاتل، آموزش قاتل و به انجام رساندن سوقصد، برنامهریزی فرار پس از کشتن، و دروغ پردازی و ساختن داستان برای انداختن قتل انجام شده به گردن گروهی دیگر بود که این قتلها را به ویژه با یاری سیستم پروپاگاندای شوروی و با دروغ پراکنیها، به دیگر گروهها یا دولت و یا دربار میبستند.
پیشکسوتان حزب توده در ارتش شاهنشاهی ایران
محمد مصدق با موازنه منفی برای دادن امتیاز نفت شمال به شوروی
در مجلس شورای ملی دوره قانونگذاری چهاردهم، گروهی که خود را اقلیت نامیدند به رهبری محمد مصدق مغول بیگانه، قدرت خود را با براندازی دولت محمد ساعد مراغهای نشان دادند. ایران اشغال شده از سوی ارتش انگلیس و شوروی در بحران اقتصادی ژرفی افتاده بود و برای اینکه دولت درآمدی داشته باشد تا بتواند بودجه کل کشور را برنامه ریزی کند، نخستوزیر ساعد مراغهای خواست که امتیاز نفت شمال ایران را به شرکت امریکایی بدهد. امریکاییها با توجه به اوضاع درهم شکسته اقتصادی ایران، برآن شدند که پیش از بهرهبرداری نفت به دولت ایران پول بپردازند تا با این پول مواد خوراکی خریده شود و مردم ایران از گرسنگی و تنگی بیرون بیایند. استالین که شمال ایران را از آن خود میدانست، آغاز به دشمنی کرد و گفت که اگر قرار است امتیاز نفت شمال ایران داده شود باید به شوروی داده شود. حزب توده و مصدق برای دادن امتیاز نفت شمال به شوروی و بنیان شرکت نفت شوروی و ایران خود را پاره پاره کردند. در مجلس شورای ملی مذاکرات آتشینی درگرفت و مصدق گفت: "هر کسی که موافق با دادن امتیاز نفت به شوروی نیست خائن است".
نخستوزیر محمد ساعد دریافت که با پیشنهاد خود در دادن امتیاز نفت به کمپانی سینکلر امریکایی نمیتواند جلو برود، سرانجام وی پیشنهاد خود را پس گرفت و در مجلس تعیین شد تا پایان جنگ جهانی در ایران پروانه به دادن امتیاز نفتی داده نمیشود. محمد ساعد پیمان سه دولت با دولت ایران را در اندیشه داشت و روی آن حساب میکرد که پس از پایان جنگ، خاک مقدس ایران از فشار چکمهها و تانکهای بیگانگان آزاد خواهد شد و از ایران بیرون خواهند رفت. از سوی دیگر استالین پافشاری میکرد که هر چه زودتر تا هنگامی که ارتش سرخ در ایران است به امتیاز نفت شمال دست یابد. با کارشکنیهای مصدق و اقلیت و ابستروکسیونهای پیوسته، ساعد نتوانست بودجه کشور را به تصویب برساند. مصدق و اقلیت دولت را در مجلس شورای ملی سبوتاژ کردند و حزب توده با تظاهرات در خیابانها با اعضای خود کناره گیری ساعد را خواستار شدند. در پایان مصدق و تودهایها پیروز شدند. پس از ساعد دولت بیات روی کار آمد و مصدق و گروهش جلوی انجام هرگونه کاری در راه رفاه و امنیت ملت و مملکت ایران را با اوبستروکسیون گرفتند. سپس حکیمی بر روی کار آمد، نخستین درخواست دولت حکیمی بیرون رفتن ارتش اشغالی شوروی و انگلیس و امریکا از ایران بود. پس از ابراز این درخواست در روز ۱۶ خرداد ۱۳۲۴ مصدق دوباره با ابستروکسیون رای اعتماد به حکیمی را سبوتاژ کرد و دولت حکیمی رای اعتماد نیاورد. محسن صدر پس از حکیمی نخست وزیر شد، در این زمان استالین از جنبش جداییخواهان آذربایجان به رهبری جعفر پیشهوری پشتیبانی میکرد، نخستوزیر محسن صدر علیه دخالتهای شوروی در امور داخلی ایران پیوسته به شورای امنیت شکایت برد. محمد مصدق جانب شوروی را گرفت و برای سرنگونی دولت صدر از اوبستروکسیون استفاده کرد. در مجلس چهاردهم روز بیستم شهریور ماه ۱۳۲۴ محمد مصدق گفت: "تأسیس اقلیت ۳۲ نفری که به دعوت این جانب تشکیل شد از نظر مخالفت با دولت صدر است که برخلاف رویه و روی تبانی وارد کار شده و رفقای من برای مبارزه با آن صف اقلیت را تشکیل دادند که استقامت و وفاداری آنها شایان بسی تقدیر است. چنانچه اشخاص دیگری از نمایندگان هم روی این اصل با ما همصدا شدهاند ما نمیتوانیم در بند آن باشیم که افکار دیگری هم دارند یا ندارند مضافاً به اینکه رویه امری نیست که دستهای آنرا انحصار خود کند و دستجات و افراد دیگر از نمایندگان مجلس نتوانند آن رویه را برای مشی سیاسی خود قبول کنند. این است توضیح اوبستروکسیون ما و مغرضین هر چه میخواهند بفرمایند."
جداسازی آذربایجان
پس از پایان جنگ جهانی دوم برای استالین روشن بود که میباید ارتش شوروی ایران از بیرون رود، بنابراین تصمیم گرفت که امتیاز نفت شمال را از ایران بگیرد و آذربایجان را از ایران جدا سازد.[۳۰] استالین پیشهوری را برای جداسازی آذربایجان مامور کرد. برای این کار پیشهوری فرقه دموکرات آذربایجان را بنیان کرد. از سوی دیگر به دستور مسکو، رئیس حزب توده در آذربایجان به همبندان حزب دستور داد که به فرقه دموکرات آذربایجان بپیوندند. در روز ۲۱ آذر ماه ۱۳۲۴ اعضای مسلح فرقه دموکرات تبریز را اشغال کردند و پارلمان خودشان را برپا ساختند. ژنرال ارتش شاهنشاهی ایران کریم ورهرام در گیرودار جنگ با تفنگداران فرقه دموکرات نقشه آذربایجان چاپ شده در باکو به دستش افتاد که در آن ایران به جمهوریهای جدا از هم تقسیم شده بود. برای آذربایجان جمهوری دموکراتیک آذربایجان پیش بینی شده بود که دربرگیرنده آذربایجان ایران و سرزمین آران که استالین آن را آذربایجان شمالی نامیده بود میبود. در غرب ایران جمهوری دموکراتیک کردستان، در بوشهر و پیرامون جمهوری دموکراتیک عربستان دربرگیرنده خوزستان و بلوچستان، جمهوری دموکراتیک خراسان دربرگیرنده استان خراسان، ازبکستان و تاجیکستان بود. جمهوری دموکراتیک تبرستان که استانهای ساحلی دریای مازندران را دربرداشت. و جمهوری دموکراتیک فارس که استان مرکزی، کویر، استان اسپهان و فارس را دربر میگیرد. این جمهوریها مانند شوروی اداره میشوند. تا به امروز تودهای و سرسپرده به دنبال پیاده کردن این نقشه میباشد.
واخواهی دولت ایران از شورای امنیت سازمان نوبنیاد ملل متحد
نخستوزیر حکیمی نخستین شکایت به شورای امنیت سازمان نوبنیاد ملل متحد را نوشت و به نیویورک فرستاد. مصدق و گروه اقلیتش حکیمی را تهدید کردند و حکیمی ناگزیر از نخستوزیری کناره گرفت. به فرمان شاهنشاه محمد رضا شاه پهلوی احمد قوام به نخست وزیری برگزیده شد. احمد قوام چهار وزیر تودهای را در کابینه خود برگزید. وزیر فرهنگ: دکتر فریدون کشاورز (تودهای) - وزیر بازرگانی و پیشه و هنر: ایرج اسکندری (تودهای) - وزیر بهداری: دکتر مرتضی یزدی (تودهای) و مظفر فیروز روباه قاجاری وزیر مشاور سیاسی. احمد قوام در روز ۲۹ بهمن ۱۳۲۴ به همراهی مظفر فیروز برای گفتمان با دولت شوروی راهی مسکو شد. در این گفت و گوها استالین سه شرط گذاشت ۱- ارتش شوروی در شمال ایران میماند ۲- دولت ایران دولت جمهوری دموکراتیک آذربایجان را به رسمیت میشناسد ۳- دولت ایران و شوروی همانند شرکت نفت انگلیس و ایران شرکت نفت شوروی و ایران را بنیان خواهند کرد و شوروی ۵۱٪ سهام را خواهد داشت و ایران ۴۹٪. پس از دو هفته قوام بدون نتیجه قطعی به ایران بازگشت.
ژنرال ارفع از سازمان امنیت کشور اطلاعاتی دریافت کرد که استالین در تهران میخواهد یک دولت کمونیستی برپا سازد. اگر دولت ایران جمهوری دموکراتیک پیشهوری را به رسمیت بشناسد و بپذیرد که ارتش روسیه برای همیشه در شمال ایران بماند، ارتش پیشهوری از آذربایجان و یکانهای نظامی کمونیستی از تبریز و سمنان به سوی تهران روانه خواهند شد. حزب توده در تهران آشوب برپا خواهد کرد. مواد خوراکی تهران که از راه قزوین و فیروز کوه میرسد را حزب توده کنترل خواهند کرد و این راهها را خواهند بست. گروه اقلیت به همراهی محمد مصدق در مجلس شورای ملی اعلام خواهند کرد که دولت دیگر نمیتواند امنیت کشور را تضمین کند و ارتش شوروی برای کمک به تهران میآیند. با این آگاهیها ترومن پرزیدنت امریکا استالین را زیر فشار گذاشت که ارتش سرخ را از ایران بیرون برد در غیر این صورت ارتش امریکا وارد ایران خواهد شد.[۳۱] در روز ۵ فروردین ماه ۱۳۲۵ استالین اعلام کرد که در درازای شش هفته ارتش شوروی از ایران بیرون خواهدرفت. شورای امنیت تصویب کرد که در روز ۱۶ اردیبهشت ماه ۱۳۲۵ تخلیه ایران از ارتش شوروی را کنترل خواهد نمود. سفیر شوروی در تهران کفتارادزه با احمد قوام به گفتگو نشست و قراردادی امضا کرد که درباره به رسمیت شناختن دولت پیشهوری، بنیان شرکت نفت شوروی و ایران و تخلیه ایران از ارتش شوروی بود.
در آذر ماه ۱۳۲۵ روشن شد که گفتگوها با پیشهوری به جایی نمیرسد. شاهنشاه از قوام خواستند که وزیران تودهای و مظفر فیروز تودهای از کابینه وی بیرون انداخته شوند. روز ۱۵ آذر ماه ۱۳۲۵ ارتش شاهنشاهی ایران به آذربایجان حمله کرد و تودهایها و ارتش فرقه دموکرات شکست سختی خوردند. در روز ۲۱ آذر ماه ۱۳۲۵ پیشهوری پول بانک مرکزی را برداشت و به شوروی فرار کرد.
مجلس شورای ملی دوره قانونگذاری پانزدهم - براندازی حکومت با ترور
پس از آن که آذربایجان با اراده آهنین شاهنشاه محمدرضا شاه پهلوی [۳۲] از چنگال جداییخواهان و شوروی نجات یافت و مجلس قانونگذاری پانزدهم قراردادهای نفتی [۳۳] و دیگر پیمانهایی را که احمد قوام در مسکو بسته بود رد کرد و موافقتنامه مورخ ۱۵ فروردین راجع به ایجاد شرکت مختلط نفت ایران و شوروی را بیاثر خواند،[۳۴] سیاستی که استالین درباره ایران در پیش گرفته بود از بُن شکست خورد و همکاری ملت متفق یعنی شوروی، انگلستان و امریکا از هم پاشید و این آغاز جنگ سرد شد. در مجلس پانزدهم محمد مصدق انتخاب نشد و گروه اقلیت پراکنده شدند. ۲۹ مهر ۱۳۲۶ احمد قوام قرارداد بنیان شرکت نفت شوروی و ایران را به مجلس شورای ملی برای تصویب داد. قرارداد با ۱۰۲ رای از ۱۰۴ نماینده حاضر در مجلس شورای ملی رد شد و به جای آن نمایندگان تصویب کردند که گفتگوها با شرکت نفت انگلیس و ایران ادامه یابد تا درآمد کشور بالا رود.
یکی از مهمترین آرمانهای شوروی در درازای جنگ سرد [۳۵] به قدرت رسیدن کمونیسم در ایران بود، که از ایران کشوری همانند چکسلواکی، مجارستان، لهستان و یا دیگر کشورهایی چون چین و کره بسازد. برای رسیدن به این هدف کسانی را که استالین در ایران علیه شوروی و کمونیسم میدانست، به وسیله عوامل ترور کا - گ - ب در ایران به قتل میرساند. در حزب توده دپارتمان ترور وجود داشت که زیر نظر کیانوری و کامبخش اداره میشد.[۳۶] کمیته ترور حزب توده در ارتباط با مرکز کا- گ - ب در سفارت شوروی در تهران با بیش از ۱۱۵ عامل ترور همکاری میکرد. وظیفه کمیته ترور حزب توده برنامهریزی سوقصدها، فراهم کردن اسلحه برای کشتن، گزینش قاتل، آموزش قاتل و به انجام رساندن سوقصد، برنامهریزی فرار پس از کشتن، و دروغ پردازی و ساختن داستانی[۳۷]برای انداختن قتل انجام شده به گردن گروهی دیگر بود، به ویژه با یاری سیستم پروپاگاندای شوروی با دروغ پراکنیها، قتلها را به دیگر گروهها، دولت و یا دربار میبستند.
ترور محمد مسعود روزنامهنگار
محمد مسعود - ۲۲ بهمن ۱۳۲۶ (۱۲ فوریه ۱۹۴۷) محمد مسعود مدیر هفتگینامهی مرد امروز، پس از بیرون آمدن از چاپخانه مظاهری سوار خودروی خود شد و پیش از آنکه بتواند موتور را روشنکند، سروان خسرو روزبه یکی از افسران ارتش و عضو سازمان نظامی حزب توده و با همدستی چند تن دیگر از هموندان حزب توده دو گلوله به سر محمد مسعود شلیک کردند و وی را کشتند. آدم کشان حزب توده تا ۹ سال پس از این قتل ناشناس ماندند تا اینکه درپی اعتراف خسرو روزبه به کشتن محمد مسعود، همکاران و چگونگی این ترور هولناک بر ملت ایران آشکار شد.[۳۸][۳۹]
سوءقصد حزب توده به جان شاهنشاه در دانشگاه تهران
رهبری حزب توده دریافتند که از راه قانونی نمیتوانند قدرت را در تهران به دست بگیرند، بزرگترین مشکل برای به دست گرفتن ایران وجود انستیتیوشن شاه بود. بنابراین با سرمشق از لنین و انقلابیون شوروی که با کشتن خانواده تزار روسیه، سرانجام قدرت را به دست گرفتند، سوقصد به جان شاهنشاه ایران محمدرضا شاه پهلوی را برنامه ریزی کردند و در روز ۱۵ بهمن ماه ۱۳۲۷ در دانشگاه تهران ناصر فخرآرایی نامی از چند قدمی به شاهنشاه شلیک کرد که با خرد و بیداری شاهنشاه گلولههایی که به سر شاهنشاه نشانه رفته بود به کلاه ایشان خورد و بالای لب ایشان را زخمی کرد. در اینجا تنها معجزهای پیش آمد زیرا که ستاره اقبال ملت ایران در درخشش بود. دکتر منوچهر اقبال که در آن آیین شرکت داشت و پزشک بود، خودرویی که شاهنشاه را به بیمارستان ارتش میبرد را بازایستادند و سوار اتومبیل شدند و پزشکان حزب توده که در بیمارستان ارتش چشم به راه رسیدن شاهنشاه بودند تا در صورتی که سوقصد نافرجام بماند، آنها کار را تمام کنند، روی بودن دکتر منوچهر اقبال که شخصا زخمهای شاهنشاه را دوخت و پانسمان کرد حساب نکرده بودند. دکتر اقبال و شاهنشاه از توطئه کشتن شاهنشاه در دانشگاه و سپس بیمارستان ارتش آگاه شده بودند. بدین سان نقشه حزب توده برای ترور شاهنشاه برآب شد. در همان شب مجلس شورای ملی نشستی برپا کرد و نخست وزیر ساعد دو پیشنهاد به مجلس داد ۱- برقراری حکومت نظامی در تهران ۲- انحلال حزب توده که دکتر اقبال در نشست دیگر مجلس شورای ملی آن را خواند:
« | دکتراقبال - مدتی است بعضی عناصر خائن و مفسدهجو برای ایجاد ناامنی و اختلال دست به فعالیتهای تحریکآمیر و خطرناک زده و از هیچ نوع اقدام برای ارعاب عامه و ایجاد نگرانی در مردم فروگذار نمینمایند بطوری که اگر کانونهای فتنه و فساد به نیات پلید و خیانتکارانه خود موفق میشدند امنیت و تمامیت مملکت را متزلزل ساخته و بنیان ملیت را منهدم و کشوری را که دارای قرنها تاریخ درخشان است دستخوش اختلال و هرج و مرج نموده و بالنتیجه استقلال چند هزار ساله ما را نابود میساختند دامنه این اغراض و تحریکات متاسفانه بحدی توسعه یافته و تجری مفسدین و خائنین بجائی رسید که حتی از توهین و اسائه ادب به مقدسترین مقام عالی مملکت و انتشار و اشاعه اکاذیب و اراجیف تحریکآمیز خودداری نکرده در انهدام بنیان ملت و افنای مملکت بی باکانه اقدام نمودهاند (صحیح است) این بی باکیها و خیانتکاریهای عناصر ناپاک در روز ۱۵ بهمن ماه بحد اعلا رسیده بطوری که یکی از خائنین بطرف مقدسترین مقامات ملی یعنی ذات مبارک اعلیحضرت شاهنشاهی که نماینده قومیت و پایه استقلال مملکت هستند (صحیح است) سوءقصد و با رولور حمله نمود که بحمدالله مشیت الهی برحفظ اساس استقلال مملکت تعلق گرفته وبطرز معجزه اسائی خطر متوجه ذات مبارک ملوکانه نگردید (نمایندگان - الحمدالله) اوضاع و احوال کنونی مملکت اینطور نشان میدهد که نه تفقدات بی پایان شاهانه و نه بردباری دولت در برابر اقدامات خطرناک خائنین از فساد و خطرات خانمان بر باد ده مغرضین جلوگیری نمینماید. | » |
انحلال حزب توده
مجلس شورای ملی اعلامیهای را در ۱۶ بهمن با تمامی آرا تصویب کرد و به آگاهی ملت رساند. و با این اعلامیه حزب توده در ایران منحله و غیر قانونی اعلام شد.
اعلامیه دولت
- از چند سال به این طرف در داخل کشور عناصر مفسدهجوئی باسم حزب توده ایران دور هم جمع شده یک عده مردمان سادهلوح را با کلمات فریبنده اغفال و هرروز ایجاد اغتشاش و هرج و مرج نموده و در صدد واژگون کردن بنیان و اساس کشور بودن و از هیچگونه آزار و قتل و غارت در مازندران و گیلان واذربایجان فروگذار نکرده وحتی موقعی هم درصدد تجزیه قسمتی از کشور برآمدند صحیح است گزارشهای رسیده حاکی است که اینک صرف نظر از اغفال مردمان ساده به ترویج مرام اشتراکی در بین نوباوگان و دانشجویان شروع کرده و زمینه انقلاب را در کشور فراهم میسازند بنابراین دولت برای حفظ تمامیت و استقلال کشور و جلوگیری از هرگونه مفسده و آشوب حزب مزبور را منافی استقلال کشور تشخیص و دستور میدهد سازمان حزب مزبور در تمام کشور منحل و افراد خائن که مدارک لازم برعلیه آنها موجود است طبق مقررات قوانین مربوطه تحت تعقیب قرار گرفته و مجازات شوند.
نخستین گروهی که دستگیر شدند ۱۴ تن بودند که به زندان شهربانی برده شدند و همانجا در سالن دادگاه نظامی به محاکمه شدند: ۱. نورالدین کیانوری ۲. مرتضی یزدی ۳. عبدالحسین نوشین ۴. حسین جودت ۵. محمدعلی شریفی ۶. احمد قاسمی ۷. امیر عبدالملک ۸. عزیز محسنی ۹. غفور رحیمی و چند تن دیگر
بنیان جبهه ملی از سوی محمد مصدق مغول قاجار
با انحلال حزب توده داستان حزب توده شوربختانه در ایران پایان نیافت. بخشی از اعضای حزب توده از ایران رفتند و به جمهوری دموکراتیک آلمان شرقی و دیگر کشورهای اروپایی پناه بردند. در آلمان شرقی فرستنده رادیویی برپا کردند و از آنجا برنامههای ایران برانداز خود را به داخل مرزهای ایران فرستادند. در دیگر کشورهای اروپایی شبکهای پدیدآوردند که پس از چندی کنفدراسیون دانشجویان ایرانی از آن زاده شد که چتر سازماندهی آشوب ۱۳۵۷ بود. تودهایهایی که در ایران ماندند در وزارتخانهها، ارتش، کارخانهها و صنایع ایران رخنه کردند. بخشی دیگر از اعضای حزب توده دنباله روی محمد مصدق شدند و با مصدق جبهه ملی[۴۰] را در ۲۶ مهر ماه ۱۳۲۸ بنیان نهادند که کشور ایران را در بحران سیاسی و اقتصادی فروبرد.
کشتن عبدالحسین هژیر نخستوزیر پیشین و وزیر دربار
عبدالحسین هژیر نخستوزیر پیشین و وزیر دربار شاهنشاهی روز ۱۳ آبان ۱۳۲۸ چهار پس از نیم روز در مجلس عزاداری در مسجد سپهسالار با گلولههای یکی از اعضای گروه فداییان اسلام به نام سید حسین امامی قاتل احمد کسروی زخمی شد و به بیمارستان شماره دو ارتش برده شد. عبدالحسن هژیر روز ۱۴ آبان ماه ۱۳۲۸ ساعت ده صبح درگذشت. حسین امامی دستگیر شد و به ترور هژیر اعتراف کرد.
مجلس شورای ملی دوره قانونگذاری شانزدهم قدرتجویی محمد مصدق
محمد مصدق در دوره قانونگذاری مجلس پانزدهم انتخاب نشد و در دوره قانونگذاری شانزدهم نیز انتخاب نشد. در ۲۱ مهر ۱۳۲۸ محمد مصدق به همراهی ۱۷ تن به دربار رفت و بست نشست. نام ۱۸ نفری که در بست شرکت داشتهاند به شرح زیر میباشد:[۴۱]
۱- محمد مصدق ۲- دکتر مظفر بقائی کرمانی ۳- ابوالحسن حائریزاده ۴- حسین مکی ۵- عبدالقدیر آزاد ۶- آیتالله سیدجعفر غروی ۷- دکتر سیدعلی شایگان ۸- دکتر کریم سنجابی ۹- محمود نریمان ۱۰- ابوالحسن عمیدی نوری ۱۱- مهندس احمد زیرکزاده ۱۲- سیدحسین فاطمی ۱۳- رضا کاویانی ۱۴- محمدرضا جلالی نائینی ۱۵- یوسف مشار اعظم ۱۶- عباس خلیلی ۱۷- احمد ملکی ۱۸- ارسلان خلعتبری
اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی شاهنشاه ایران به وسیله وزیر دربار عبدالحسین هژیر به آگاهی محمد مصدق رساندند که برای اعتراض به انتخابات میباید به کمیسیون انتخابات مجلس شورای ملی و به دولت شکایت ببرد. محمد مصدق و همراهانش آغاز به اعتصاب غذا کردند تا انتخابات تهران باطل شود. برای آگاهی میباید یادآور شد که استان تهران ۱۲ کرسی در مجلس شورای ملی داشت. انجمن مرکزی انتخابات تهران با فشارهای مصدق و همراهانش انتخابات تهران را باطل کرد. برای راه یافتن به مجلس شانزدهم محمد مصدق جبهه ملی را در ۲۶ مهر ۱۳۲۸ برپا کرد. مجلس شورای ملی دوره قانونگذاری شانزدهم در روز ۲۹ بهمن ۱۳۲۸ آغاز شد و در ۲۹ بهمن ۱۳۳۰ پایان یافت.
در روز ۱۹ آبان ۱۳۲۸ انجمن مرکزی نظارت انتخابات تهران، انتخابات این شهر را باطل کرد. گام نخست انتخاب دوست بسیار نزدیک مصدق، دکتر ادهم به ریاست انجمن مرکزی نظارت انتخابات تهران بود تا مصدق را که بالای هفتاد سال داشت را به عنوان کاندیدای تهران تایید کند. گام دوم پروپاگاندای شدید برای کاندیدهای جبهه ملی و گام سوم این بود که از بیست و چهار انجمن فرعی انتخابات تهران، شانزده حوزه رئیس و بیشتر اعضای آن از طرفداران جبهه ملی شوند. در ۱۸ بهمن ۱۳۲۸ مصدق در یک میتینگ بزرگ تبلیغاتی که در میدان بهارستان تشکیل داده بود گفت:" هموطنان! اکنون نوبت رسیدهاست که ۱۲ کرسی تهران را تصرف کنند بسیاری از روشنفکران به اینجانب پیشنهاد کردهاند که جبهه ملی ۱۲ نفر از اعضای خود را نامزد انتخابات این شهر کند و از طرف کلیه اعضای جبهه ملی هم به اینجانب اختیار داده شدهاست که با نظر خود لیست نامزدهای این جمعیت را تنظیم نمایم...۱۹ بهمن ۱۳۲۸ انتخابات تهران آغاز شد. انتخابات حوزه لواسان و سر قبر آقا با تقلبهای جبهه ملی باطل اعلام شد و با دستکاریهایی که در صندوقها و حوزهها شده بود محمد مصدق ـ حائریزاده ـ دکتر شایگان (رئیس حوزه انتخاباتی) ـ آزاد ـ نریمان (رئیس حوزه انتخاباتی) ـ دکتر بقائی ـ مکی به مجلس شانزدهم راه یافتند و اعتبارنامهاشان را از مجلس یازده خرداد ۱۳۲۹ گرفتند.[۴۲]
ترور احمد دهقان نماینده مجلس شورای ملی و روزنامهنگار
احمد دهقان - ۶ خرداد ۱۳۲۹ احمد دهقان نماینده مجلس شورای ملی و مدیر مجله تهران مصور و مدیر تاتر و تماشاخانه تهران، در زمانی که فعالیتهای ضد کمونیستی و دشمنیاش با شوروی به اوج خود رسیده بود، با گلولههای اسلحه کمری حسن جعفری یکی از اعضای حزب منحله توده زخمی شد و در بیمارستان شماره دو ارتش درگذشت.[۴۳]
در نشست ۷ خرداد ۱۳۲۹ رضا حکمت رئیس مجلس شورای ملی درباره کشته شدن احمد دهقان چنین گفت[۴۴]: بطوریکه آقایان محترم اطلاع دارند روز گذشته در اثر حملهای که به آقای احمد دهقان نماینده مجلس شورایملی و مدیر روزنامه هفتگی تهران مصور شد دیشب دارفانی را بدرود گفت: این پیش آمد ناگوار موجب کمال تأسف وتأثر عموم آقایان نمایندگان است. این قبیل حملات ناجوانمردانه و حوادث غیرعادی که موجب اختلال نظم و امنیت عمومی است شدیداً مورد تقبیح و انزجار عامه است ازدرگاه خداوند متعال مسئلت مینمایم که روح آن مرحوم غریق رحمت خودفرماید، عموم آقایان نمایندگان انتظاردارند که دولت هر چه زودتر جریان امر را جداً تعقیب و گزارش آن را به مجلس شورایملی تقدیم نماید و به پاس احترام روح آن مرحوم بااجازه آقایان مجلس راتعطیل میکنیم
ترور دکتر سید حسن امامی
دکتر سیدحسن امامی امام جمعه تهران - ۳۰ امرداد ۱۳۲۹ در مسجد شاه به دست یک تبهکار با کارد زخمی شد و پس از مداوا در تهران و سویس از مرگ نجات یافت.
سپهبد حاجعلی رزمآرا نخستوزیر
سپهبد علی رزمآرا نخستوزیر دوره شانزدهم قانونگذاری در روز ۱۶ اسفند ماه ۱۳۲۹ برای شرکت در مجلس ختم آیتالله فیض در مسجد شاه، هنگام ورود به مسجد شاه با شلیک سه گلوله از سوی خلیل طهماسبی عضو سازمان فداییان اسلام هدف گلوله قرار گرفت و در دم جان سپرد.[۴۵]
۲۲ آبان ۱۳۳۱ شمس قناتآبادی در مجلس درخواست آزادی بیدرنگ خلیل طهماسبی قاتل رزمآرا را کرد. قنات آبادی درباره رزمآرا گفت:" .... که گلوله استاد خلیل طهماسبی نابودش کرد اگر او نبود کار باینجا نمیکشید من نمیگویم اگر مانع برداشته نمیشد ملت تسلیم میشد من نمیگویم زعمای ملی دست از مبارزه برمیداشتند من نمیگویم جبهه ملی عقب مینشست نه جبهه ملی یک افراد مصممی داشت که اینها حاضر بودند تا سر حد مرگ این مبارزه را دنبال کنند این مطلب را همه دیدند و همه هم قبول کردند اما آن چیزی که این مانع را بطور برق آسا از بین برد و ما را بسرعت برق بجلو راند گلوله استاد خلیل طهماسبی بود متاسفانه بعد از اینکه آن قانون در این مجلس تصویب شد سنای سابق خیلی معطل کرد ... متاسفانه پس از تصویب و توشیح هنوز این استاد خلیل طهماسبی در زندان بسر میبرد و من با وجود اینکه شنیدم برای درج بروزنامه رسمی فرستادهاند ولی این شخص هنوز در زندان است انتظاردارم که وزارت دادگستری مقدمات خلاصی ایشان را از زندان فراهم کند..."[۴۶]
خلیل طهماسبی از اعضای پرکار فداییان اسلام که به عنوان قهرمان ملی از سوی مصدق و یارانش و آیتالله کاشانی شناخته شده بود در روز ۶ آذر ۱۳۳۴ به جرم تبانی علیه امنیت کشور دستگیر شد.
دکتر عبدالحمید زنگنه وزیر فرهنگ کابینه رزمآرا
دکتر عبدالحمید زنگنه وزیر فرهنگ در کابینه رزمآرا و رئیس دانشکده حقوق دانشگاه تهران در روز ۲۸ اسفند ۱۳۲۹ چند روز پس از ترور سپهبد رزمآرا در پهنه دانشگاه تهران توسط نصرت الله قمى در ۴۶ سالگى با گلولههای شلیک شده از تپانچه یک دانشجو کشته شد. قاتل در پاسخ به اینکه چرا دکتر زنگنه را کشته است پاسخ داد که به دو دلیل دکتر زنگنه را کشته است: نخست، پس از اینکه دکتر زنگنه وزیر فرهنگ اعلام کرد که پروپاگاند برای حزب توده در مدرسهها و دانشگاه ممنوع است و دوم مخالفت دکتر زنگنه با ملی شدن نفت.
در این زمان از سوی شاهنشاه محمد رضا شاه پهلوی فرمان نخستوزیری محمد مصدق داده شد. مجلس شورای ملی در روز ۱۵ اردیبهشت ماه ۱۳۳۰ به محمد مصدق رای اعتماد داد.[۴۷]
مجلس شورای ملی دوره هفدهم قانونگذاری - دیکتاتوری محمد مصدق مغول بیگانه
در روز ۱۴ تیر ماه ۱۳۳۱ آیتالله کاشانی رئیس مجلس شورای ملی به همراهی هیات رئیسه مجلس در کاخ سعدآباد به پیشگاه شاهنشاه شرفیاب شد و آمادگی مجلس هفدهم را به عرض رسانید و محمد مصدق نخستوزیر به پیشگاه شاهنشاه باریافت و استعفای کابینه خود در مجلس شانزدهم را تقدیم کرد. سپس هیات رئیسه مجلس سنا و مجلس شورای ملی به پیشگاه شاهنشاه شرفیاب شدند و شاهنشاه دیدگاه دو مجلس را نسبت به نخستوزیر آینده جویا شدند. هر دو مجلس
انتخابات مجلس هفدهم بزرگترین تقلب در تاریخ انتخابات ایران است و تا کنون پروسهای چنین با نیرنگ در ایران دیده نشده است. در انتخابات برای دوره هفدهم قانونگذاری ۱۳۶ کرسی مجلس یا حوزه انتخاباتی وجود داشت. مصدق در ۸۲ حوزه پروانه به برگزاری انتخابات را داد که اطمنیان داشت از هواداران جبهه ملی برگزیده میشوند. با این حساب شمار نمایندگانی که وارد مجلس شورای ملی شدند، آن شماری بود که برای مجلس شورای ملی برای برگزاری و گشایش مجلس و تصویب قانون بدان نیاز داشت. در دیگر ۵۴ حوزه انتخاباتی که مصدق انتخابات را برگزار نکرد، روشن بود که در آن شهرها و حوزهها جبهه ملیها رای نخواهند آورد. مصدق کار را به آنجا کشاند که پروانه نداد، نمایندگان ارامنه، کلیمیان و زرتشتیان به مجلس راه یابند. اگر انتخابات در سراسر ایران برگزار میشد، مصدق در مجلس هفدهم رای اکثریت نداشت و نمیتوانست رای اعتماد از مجلس هفدهم بگیرد و نخستوزیری او با آغاز دوره هفدهم به پایان میرسید. از این انتخابات تا به امروز از سوی هواداران مصدق و جبهه ملیها به عنوان اولین و آخرین انتخابات آزاد در ایران یاد میشود و محمد مصدق بزرگ فئودال ایران[۴۸] که غیر قانونی با پنهان کردن ملیت دوگانهاش خود را دوباره برای نخستوزیری کاندید کرد[۴۹] به عنوان تنها نخستوزیری که با دموکراسی انتخاب شده است به مردم ایران فروخته میشود.
پنجاه و چهار حوزه انتخاباتی که در آن مصدق انتخابات را برگزار نکرد:[۵۰] اراک (۲ کرسی) - اصفهان (۳ کرسی) - اقلیتها (ارامنه جنوب) (۱ کرسی) - اقلیتها (ارامنه مرکزی و شمال) (۱ کرسی) - اقلیتها (زرتشتی) (۱ کرسی) - اقلیتها (کلیمیان) (۱ کرسی) - اقلیتها (ارامنه مرکزی و شمال) (۱ کرسی) - بابل و بارفروش (۳ کرسی) - بروجرد (۲ کرسی) - بم (۱ کرسی) - بهبهان کهکیلویه (۱ کرسی) - تربت حیدریه (۱ کرسی) - خرمشهر (۱ کرسی) - درگز (۱ کرسی) - دزفول (۱ کرسی) - دشت گرگان و یموت (۱ کرسی) - دشت میشان و بنی طرف و سوسنگرد (۱ کرسی) - رشت (۲ کرسی) - زابل سیستان (۱ کرسی) - ساری و تنکابن (۲ کرسی) - ساوه و زرند (۱ کرسی) - سبزوار (۲ کرسی) - سقز و بانه (۱ کرسی) - سنندج (۳ کرسی) - شوشتر (۱ کرسی) - شهر ری (۱ کرسی) - شهر کرد بختیاری (۱ کرسی) - شیراز (۶ کرسی) - فسا (۱ کرسی) - قوچان (۱ کرسی) - کاشان و نطنز (۱ کرسی) - مشهد (۴ کرسی) - نایین (۱ کرسی)
از ۱۳۶ کرسی نمایندگی مجلس شورای ملی تنها ۸۱ نماینده از سراسر ایران برگزیده شدند. مجلس شورای ملی با ۵۲ رای از ۸۲ نماینده به نخستوزیری محمد مصدق ابراز گرایش کرد. همچنین در نشست مجلس سنا از ۳۶ سناتور نفر حاضر در مجلس سنا[۵۱] تنها ۱۴ سناتور به نخستوزیری دوباره محمد مصدق ابراز گرایش کردند و ۱۹ تن رای سفید دادند. اعضای هیات رئیسه مجلس سنا در کاخ سعدآباد به پیشگاه شاهنشاه شرفیاب شدند و نداشتن گرایش مجلس سنا را به نخستوزیری مصدق به آگاهی شاهنشاه رساندند و ایشان دستور دادند که برای از میان برداشتن این ناهماندیشی میان دولت و مجلس گفتگو برقرارشود. سرانجام بااینکه دو مجلس گرایش به نخستوزیری مصدق نداشتند فرمان نخستوزیری دوباره محمد مصدق از سوی شاهنشاه توشیح شد. ۲۲ تیر ۱۳۳۱ محمد مصدق در جلسه خصوصی مجلس شورای ملی ماده واحده اختیارات تام مالی و اقتصادی دولت را برای شش ماه در میان گذاشت و یادآور شد که شناساندن هیات دولت پس از تصویب اختیارات پیشنهادی خواهد بود. مجلس شورای ملی دادن اختیارات تام به مصدق را رد کرد و مصدق سپس کنارهگیری خود را از نخستوزیری تقدیم داشت. مجلس شورا و سنا گرایش خود را به احمد قوام ابراز داشتند و شاهنشاه فرمان نخستوزیری احمد قوام را صادر کردند. حزب توده تظاهرات عمومی بزرگی با پشتیبانی مامورین کا. گ. ب در تهران و شهرستانها علیه احمد قوام برپاکردند و کار را به جایی رساندند که روز ۳۰ تیر به تیراندازی میان مامورین انتظامی و تظاهرکنندگان که با خشونت با مامورین دست به گریبان شده بودند انجامید و شماری کشته شدند، در این جا مجلس شورای ملی اعلام گرایش به محمد مصدق کرد و شاهنشاه فرمان نخستوزیری محمد مصدق را صادر کردند. مجلس شورای ملی در ۱۲ امرداد قانون دادن اختیارات به محمد مصدق تصویب کرد.[۵۲]
با این اختیارات محمد مصدق میتوانست بدون تصویب مجلس شورای ملی خود قانون بنویسد و خود آن را تصویب نماید و به اجرا درآورد. یعنی "قوه مقننه" و "قوه مجریه" از یکدیگر جدا و مستقل نبودند بلکه در وجود شخص محمد مصدق متبلور شدند. جدایی سه قوه مقننه، مجریه و قضاییه بر پایه اصل ۲۷ متمم قانون اساسی یکی از پایههای قانون اساسی است، زیر پاگذاشتن اصل ۲۷ بر پایه اصل هفتم متمم قانون اساسی که "اساس مشروطیت جزاً و کلاً تعطیلبردار نیست" غیرممکن است. با این اختیارات محمد مصدق ملکه مادر، والاحضرت شاهدخت اشرف پهلوی و دیگر اعضای خانواده سلطنتی را از ایران پیشتر بیرون کرده بود. سپس مصدق نقشه در سر داشت که شاهنشاه ایران اعلیحضرت همایون محمد رضا شاه پهلوی و ملکه ثریا را از ایران خارج نماید.
![](/wiki/images/thumb/9/9f/TudehPartyDariushForouhar.jpg/160px-TudehPartyDariushForouhar.jpg)
توطئه مصدق با همدستی شوروی برای برقرار ساختن جمهوری خلق ایران بود که در آن محمد مصدق پرزیدنت این جمهوری خلقی شود. نمایندگان مجلس شورای ملی که از نقشههای پلید مصدق آگاه شده بودند پشتیبانی خود را از مصدق گرفتند و رییس مجلس شورای ملی نامهای به شاهنشاه محمدرضا شاه پهلوی نوشت که در آن از اعلیحضرت درخواست کرد که معظمله به هیچ روی از کشور بیرون نروند. مجلس شورای ملی با اعلامیهای از مردم پایتخت خواست که برای جلوگیری از سفر شاهنشاه به خارج "هر کاری" که میتوانند انجام دهند و از اعلیحضرت درخواست کنند که در تصمیم برای خروج از کشور بازنگری بنمایند. مردم تهران در برابر کاخ مرمر گردآمدند و با فریادهای "جاوید شاه" از شاهنشاه ایران درخواست کردند که شاهنشاه در کشور بمانند و نشان دادند که مردم ایران خواستار حکومت شاهنشاهی پارلمانی خود هستند و نه حکومت جمهوری خلقی به ریاست جمهوری محمد مصدق. با دیدن این اوضاع شاهنشاه ایران برآن شدند که در کشور بمانند و به میان مردم که در برابر کاخ مرمر چشم به راه تصمیم شاهنشاه بودند رفتند.
براندازی مشروطه شاهنشاهی از سوی محمد مصدق و یارانش
در روز ۸ خرداد ماه ۱۳۳۲ مصدق اعلام کرد که مجلس به دولت توهین کرده و تکلیفش را با این دولت یک سره میکند بنابراین رفراندومی برای انحلال مجلس شورای ملی برقرار خواهد کرد. در روز ۱۵ تیر ۱۳۳۲ درخواست استیضاح محمد مصدق و دولت وی به مجلس شورای ملی داده شد که از سوی دکتر معظمی خوانده شد.[۵۳] در روز ۱۹ تیر ماه مصدق اعلام داشت که در مجلس به دولت توهین شده است و او رفراندومی برای بستن مجلس شورای ملی برگزار خواهد کرد. در روز ۲۳ تیر ماه ۵۰ تن از نمایندگان فراکسیون جبهه ملی با تبانی و قرار پنهانی با مصدق از نمایندگی مجلس کناره گرفتند تا اکثریت برای برگزاری نشستهای دیگر بدست نیاید.
۳۰ تیر ماه ۱۳۳۲ سالروز برکناری قوام و به قدرت رسیدن محمد مصدق، حزب توده تظاهرات بزرگی در تهران به پا کرد که لرزه بر اندام سران کشور و جهان بینالملل انداخت.
۱۰ امرداد ماه ۱۳۳۲ اناتولی لاورنتیف[۵۴] کارشناس برانداری حکومتهای پادشاهی سفیر نوین اتحاد جماهیر شوروی در ایران کار خود را آغاز کرد. در روز ۱۲ امرداد ۱۳۳۲ همهپرسی برای انحلال مجلس شورای ملی در تهران انجام شد. همهپرسی در شهرستانها به روز ۱۹ امرداد فرافکنده شد. در روز ۱۹ امرداد ۱۳۳۲ به هنگام همهپرسی در شهرستانها برای انحلال مجلس شورای ملی، تظاهرات گستردهای علیه قانونشکنی دولت و کوشش برای بستن مرکز قانونگذاری در بیشتر شهرها روی داد که بر اثر آن بسیاری کشته و زخمی شدند. محمد مصدق در پیامی از رادیو تهران گفت که سرانجام رفراندوم انحلال مجلس هفدهم است. به دستور مصدق شمار تانکهای نگهبان کاخ سعدآباد به چهار کاهش یافت و دوازده تانک به پاسداری از خانه مصدق پرداختند. کیانوری رهبر تودهایها به مصدق تلفن کرد و به آگاهی مصدق رساند که شاهنشاه برآن است که فرمان عزل مصدق را صادر کند و یک کودتا در راه است. حزب توده که با شبکه افسران تودهای در ارتش شاهنشاهی و گارد شاهنشاهی رخنه کرده بود از این تصمیمها آگاهی یافته بود. در روز ۲۵ امرداد ۱۳۳۲ سرهنگ نصیری رئیس گارد شاهنشاهی ساعت یک پس از نیمهشب فرمان عزل مصدق را از نخستوزیری به وی ابلاغ کرد، ولی به دستور مصدق، سرهنگ نصیری بازداشت شد. مصدق ابلاغ حکم عزلش را کودتا خواند و از این ساعت مصدق و هواخواهانش و تودهایها فرمان عزل مصدق را کودتا خواندند و شاهنشاه، دیکتاتور نامیده شد. فرمان عزل مصدق پایه پروگاندای جبهه ملی و حزب توده از آن لحظه، تا به امروز شد، مصدق، کسی که از مجلس شورای ملی و مجلس سنا پذیرفته نشد و با فرمان شاهنشاه به نخستوزیری برگزیده شد، از سوی جبهه ملی به عنوان تنها نخستوزیری که دموکراتیک انتخاب شده به مردم غالب شد.
مصدق در سخنان رادیویی خود در روز ۲۶ امرداد ماه گفت که در شب پیشین کودتایی انجام شده است، بیشتر خائنین دستگیر شدهاند ولی فضل الله زاهدی و گروه کوچکی از همدستانش پنهان شدهاند و وی پانصد هزار ریال پاداش برای دستگیری زاهدی تعیین کرد. مرگ بر همه خائنین. حسین فاطمی در این روز در میدان بهارستان سخنرانی کرد و حکومت ایران را جمهوری خواند و مشروطه پارلمانی را سرنگون شده نامید. در روزهای ۲۶ و ۲۷ امرداد ماه آشوبگران حزب توده در تهران تندیسهای اعلیحضرت رضا شاه بزرگ را در میدان بهارستان و میدان سپه پایین آوردند و به شکستن شیشه مغازهها و چپاول اموال مردم پرداختند. ترس و نگرانی مردم از چیره شدن مزدوران کمونیست بر امور کشور دم به دم فزونی میگرفت. روزنامههای حزب توده خواستار برقراری "جمهوری دموکراتیک خلق ایران" شدند.
در روز ۲۸ امرداد ماه محمد مصدق دستگیر شد و ژنرال فضل الله زاهدی از نهانگاه خود بیرون آمد و توطئه محمدمصدق از بزرگترین فئودالهای ایران با همدستی حزب توده آشکار شد. مصدق دستگیر شد و تودهایها از کشور فرار کردند و پایه آشوب دیگری را ریختند.
شبکههای زیرزمینی حزب توده
پس از سرنگونی محمد مصدق در ارتش شاهنشاهی ایران شبکه افسران تودهای کشف شد که براندازی پارلمانی شاهنشاهی در ایران را برنامه ریزی کرده بود. در این زمان هستههای پنهانی کمونیستی با یاری مردم ایران شناخته و از میان برداشته شد و سرانجام پرده از سازمان مخفی نظامیان عضو حزب توده[۵۵] و نیز سازمان همسران افسران تودهای[۵۶] و سازمان جوانان حزب توده[۵۷] برداشته شد. حزب توده دنیای دیگری برای اعضای خود، همسرانشان، جوانان
سازمان مخفی نظامیان تودهای، شبکه جاسوسی حزب توده در ارتش شاهنشاهی جای امن و امانی بود که تودهایها با یونیفورم و پُست خود یک پرده کُلفتی کشیده بودند که در پشت آن خائنین تودهای در آرامش برنامه توطئههای خود را میریختند. این پرده سرانجام بالارفت و پس از آن شبکهها و سازمانهای دیگر وابسته به حزب توده نیز لو رفتند. سازمان مخفی نظامیان تودهای یکی از خطرناکترین گروهها بودند که میان افسران سیویل و نظامی رخنه کرده بودند و اطلاعات محرمانه ارتش را گردآوری میکردند و به شوروی میدادند. این گروه همچنین تودهایهای غیرنظامی را آموزش نظامی میدادند که چگونه کشتار کنند، چه زمانی بکشند که سبب آشوب و غوغا شود و دیگر شگردهای جنگ علیه میهن را به آنان آموختند. افسران تودهای وظیفه داشتند که برنامههای نظامی را بریزند، هم چنین فراهم آوردن اسلحه و دیگر ابزار جنگی و روش بهرهبرداری از آنان در بالای برنامه نظامی قرارداشت. برنامههای آموزش نظامی از سوی سروان جعفر وکیلی ریخته میشد که یکی از هموندان دبیرخانه سازمان افسران تودهای بود. برنامهها دربرگیرنده تیراندازی، هدفگیری، پرتاب نارنجک، پرتاب خمپاره، سنگربندی و بستن خیابانها، یا به زبان سادهتر همه آموزشهای مورد نیاز برای عملیات مسلحانه در برابر نیروهای ارتش بود. بیشتر آموزشها در خانههای تودهایها انجام میگرفت و یا در بیرون شهر میان کوه و تپههای پیرامون تهران مانند تپههای ولنجک، یا پیرامون شهریار و یا کرج. سرهنگ مبشری و سرهنگ وکیلی همه افسران تودهای را میشناختند. پیوند میان افسران تودهای مربی و هموندان دیگر حزب توده که باید آموزش نظامی میدیدند از سوی کمیته محلی حزب توده برقرار میشد. آموزش نظامی به غیرنظامیان از سال ۱۳۳۱ آغاز شد، سرهنگ مهندس مظفری که یکی از استادان دانشکده افسری بود با حزب تماس گرفت و برنامه ساختن نارنجک دستی و آموزش آن به غیرنظامیان تودهای را پیشنهاد کرد. سرهنگ سیامک در پی آموزش جنگهای پارتیزانی و قلع و قمع نیروهای دولتی بود.
سازمان همسران افسران تودهای نیز بنیان شد تا همه زنانی که به همسری تودهایها درآمدهاند با دیگران تماس نداشته باشند. به همه افسران حزب توده دستور داده شد که همسرانشان را با مرامنامه حزب توده آشنا سازند تا آنان به هموندی حزب توده درآورده شوند. این افسران میتوانند روی مغز زنانشان کار کنند و پس از کوتاه زمانی آنان را به حزب بکشانند. زمانی که همسرانشان آماده پیوستن به حزب شدند آنان را به حزب معرفی کنند. دیدارهای تک نفره همانگونه که برای افسران برنامهریزی شده بود برای همسران آنان نیز سازمان داده شد. هر افسر تودهای میبایستی که مشخصات همسرش را به دبیرخانه بدهد. پس از کند و کاو حزب درباره مشخصات آنان، سپس هموندی این زنان مورد پذیرش قرار میگرفت تا به دیدارهای تک نفره بروند تا دوره آزمایشی آنان بگذرد و از حزب چراغ سبز هموندی در حزب توده را بگیرند. با این روش اعضای حزب توده و افسران حزب توده و همسران آنان و فرزندان آنان در دنیای کمونیسم زندگی کنند.
سازمان جوانان حزب توده با پروپاگانداهای حساب شده حزب توده در کمین به دام انداختن دختران و پسران نوجوان و جوان بیتجربه و ساده دل ایرانی بود. با به راهانداختن پیک نیک و "خانههای صلح" و دورههایی به نام "دوره عشق" این جوانان را به سوی حزب میکشیدند. در ۲۹ مهر ماه ۱۳۳۳ به کوشش فرمانداری نظامی تهران دو خانه در خیابان شهناز و یک خانه در بهارستان بازرسی شد، محمد مربوط عضو دبیرخانه حزب توده تهران و اکبر محمدزاده عضو مسول کمیته شماره ۵ حزب توده با مدارک و اسناد دستگیر شدند. در این خانه مدارکی به دست آمد که در آن آرمان سازمان جوانان برای کمیته مرگزی حزب توده چنین آمده بود:
- سازمان جوانان یک سازمان وابسته، کمکی و ذخیره و رزرو برای حزب توده میباشد. آرمان حزب توده در بوجود آوردن سازمان جوانان دادن آموزش مقدماتی به جوانان برای پذیرفته شدن در حزب است. بنابراین وظیفه نخستین آموزش این جوانان با مفهوم اصلی پرولتاریای بینالمللی، دلاورانه، بیباک، و وفادار به جبههای که شوروی سردم دار آن است سرازیر شوند.
دفترچههایی پنهانی به نام "رزم" برای سازمان جوانان به چاپ میرسید که چارت سازمانی را نشان میداد که چگونه توده ایها در میان جوانان و مردم رخنه میکنند به روشی که کسی کس دیگر را نشناسد و اگر زمانی حوزهای لو رفت، حوزههای دیگر در امان بمانند.
- سازمان جوانان دارای یک کمیته مرکزی با ۲۴ تن هموند میباشد. از آنجا که برگزاری نشستهای بزرگ امکان ندارد، کمیته مرکزی میباید که سه تن را برای دبیرخانه برگزینند. حزب توده دو تن را مامور میکند که با سازمان جوانان تماس داشته باشند: دکتر جودت و دکتر بهرامی.
- سازمان جوانان شعبه استانی به نام "تکش" دارد
- کمیته استان تهران چهار هموند دارد که با کمیته مرکزی سازمان تماس مستقیم دارند
شهر تهران و پیرامونش ۹ کمیته محلی دارند که هر یک سه تا شش ناحیه را دربر میگیرند، هر ناحیه دربرگیرنده سه تا شش واحد است، هر واحد تا شش حوزه دارد و هر حوزه دو تا پنج عضو دارد. یکی از شناختهشدهترین هموندان سازمان جوانان حزب توده عباس ملکزاده میلانی است. [۵۸]
لو رفتن شبکههای زیرزمینی حزب توده
در ۲۱ امرداد ماه ۱۳۳۳ ابوالحسن عباسی دستگیر شد. ابوالحسن عباسی سروان اخراج شده از ارتش شاهنشاهی ایران بود. نیروهای امنیتی آگاهی داشتند که وی با خسرو روزبه افسر ارتش شاهنشاهی که فراری بود تماس دارد. هنگام دستگیری عباسی وی چمدانی در دست داشت که پر از اسناد و مدارک حزب توده بود هم چنین کتابچهای با نام هموندان حزب توده پیدا شد که همه با رمز نوشته شده بودند. در بازجوییهایی که از عباسی انجام شد، آشکار شد که سرهنگ مبشری نیز هموند حزب توده است. با زیر نظر گرفتن سرهنگ مبشری دریافته شد که وی پیوسته به دو خانه یکی در خیابان خانقاه و دیگری در خیابان ۲۱ آذر رفت و آمد میکند که بعدا پیدا شد که این دو خانه مرکز حزب توده میباشد. در بازرسی از این دو خانه سندهایی از دیگر هموندان حزب توده پیدا شد و در کمتر از شش ماه بیش از ۵۰۰ تن از هموندان حزب توده شناسایی شدند.
۲۴ امرداد ماه ۱۳۳۳ علی شایگان و رضوی که از چندی پیش برای به راه انداختن آشوب علیه حکومت مشروطه شاهنشاهی و براندازی مشروطه شاهنشاهی از ایران و برانگیزاندن مردم به مسلح شدن زیر پی گرد قانونی بودند از سوی ماموران بازداشت شدند.
۲۰ شهریور ماه ۱۳۳۳ توطئه بزرگ و مهمی در ارتش شاهنشاهی آشکار شد. این توطئه از سوی سازمان نظامی حزب توده و با همدستی گروهی از افسران ارتش، ژاندارمری و شهربانی برنامه ریزی شده بود ولی پیش از آنکه توطئه به انجام برسد خانئنین تودهای دستگیر شدند. خسرو روزبه یکی از سران این توطئه میان دستگیرشدگان بود. سرگرد بهرامی هموند حزب توده افسر دانشکده افسری که در این توطئه شرکت کرده بود و علیه استقلال کشور ایران سرسپرده شوروی شده بود در خانه خود با هفت تیر خودکشی کرد. در روز ۲۲ شهریور نام ۴۵ تن از افسران تودهای خائن که در تهران دستگیر شده بودند به چاپ رسید. ۲۳ شهریور ماه دادستان ارتش در یک مصاحبه با رسانهها توطئه سازمان افسران حزب توده را رو کرد. سرهنگ دوم مبشر رییس سازمان نظامی حزب منحله توده پیشتر دادیار دادستان ارتش بود. آرمان این سازمان تغییر رژیم کشور ایران و آتش زدن فرودگاه قلعه مرغی و خرابکاری در جاهای گوناگون کشور و فراردادن خسرو روزبه و پنهان کردن حسین فاطمی تودهای [وزیر خارجه مصدق که تا کلاس هشتم دبیرستان بیشتر درس نخوانده بود و به بیماری دزدی دچار بود] و به راه انداختن آشوب و بلوا در کشور بود.
۳۰ شهریور ماه ۱۳۳۳ نام ۹۲ تن از افسران ارتش شاهنشاهی عضو سازمان نظامی حزب منحله توده که در توطئه لو رفته بازداشت شده بودند به چاپ رسید.
۱ مهر ماه ۱۳۳۳ از سوی دولت آگاهی نامهای به چاپ رسید که در آن از مدیران روزنامهها درخواست شده بود که هشیار باشند که به هیچ روی در روزنامهها درباره دولتهای خارجی نوشتارهای توهینآمیز به چاپ نرسد و درباره رویدادهایی که در ارتش به تازگی پیش آمده است همانند یافتن شبکه نظامی حزب منحله توده بدون رایزنی با مقامهای اطلاعاتی چیزی درباره شوروی ننویسند زیرا ممکن است شورویها دشواری بسازند. در همین روز انبار مهمات و اسلحههای حزب منحله توده در آبادان از سوی ماموران نظامی پیدا شد.
۴ مهر ماه ۱۳۳۳ مرکز چاپ و پخش نشریههای حزب منحله توده در تهران در زیر یک ساختمان باشکوه در داودیه (خیابان پهلوی میدان ولیعهد) از سوی ماموران فرمانداری نظامی پیدا شد و سه تن از کسانی که این نوشتارهای کمونیستی و براندازی مشروطه شاهنشاهی را چاپ و پخش میکردند دستگیر شدند.
۶ مهر ماه ۱۳۳۳ یحیی خدابنده رییس "جمعیت ضد استعمار" که از محمد مصدق مغول قاجار درخواست پنج هزار قبضه اسلحه برای زد و خورد با ارتش شاهنشاهی را کرده بود دستگیر شد.
۷ مهر ماه ۱۳۳۳ نخستین نشست دادگاه شماره یک دادرسی ارتش برای رسیدگی به جرم علی شایگان، رضوی و حسین فاطمی سران جبهه ملی در لشکر دو زرهی برگزار شد.
۱۱ مهر ماه ۱۳۳۳ مرکز چاپ کتابهای کمونیستی که در گوشههای گوناگون پایتخت کتابها، کتابچهها، روزنامهها و اعلامیههای حزب توده را پخش میکرد از سوی ماموران فرمانداری نظامی پیدا شد و ۹ تن از دست اندرکاران این مرکز بازداشت شدند. در روز ۱۴ مهر ماه ماموران فرمانداری نظامی تهران پس از چند روز کاوش سرانجام چاپخانه سازمان جوانان حزب توده را که آنجا روزنامههای "رزم" و "ظفر" چاپ میشد را یافتند. رییس حسابداری بانک سازمان برنامه متصدی این چاپخانه بود.
۱۸ مهر ماه ۱۳۳۳ دادگاه علی شایگان، رضوی و حسین فاطمی پایان یافت و دادرسان پس از سه ساعت شور رای خود را دادند. حسین فاطمی اعدام، علی شایگان و رضوی زندان ابد. ۲۰ مهر ماه علی شایگان و رضوی درخواست فرجام کردند.
۱۹ مهر ماه ۱۳۳۳ ماموران فرمانداری نظامی تهران سرپرست چاپخانه و گراور سازی عقاب را در خیابان ناصر خسرو که اعلامیهها و پروپاگاندای حزب توده را چاپ میکرد را دستگیر کردند.
۲۱ مهر ماه ۱۳۳۳ نخستین نشست دادگاه ۱۲ تن از افسران سازمان نظامی حزب منحله توده در سالن باشگاه جمشیدیه برگزار شد.
۲۴ مهر ماه ۱۳۳۳ ماموران فرمانداری نظامی تهران رییس سازمان جوانان حزب منحله توده و ۳۵ تن از هموندان این سازمان را بازداشت کردند. از این گروه ده تن به اعدام و ۲ تن به زندان ابد محکوم شدند.
۲۷ مهر ماه ۱۳۳۳ سپیده دم ۱۰ تن از افسران محکوم به اعدام دسته اول سازمان نظامی حزب منحله توده در لشکر دو زرهی تیرباران شدند: سرهنگ سیامک، سرهنگ مبشری، سرهنگ عزیز تمینی، سرگرد عطارد، سرگرد وزیریان، سروان مدنی، سرگرد واعظ قائمی، سروان شفا، ستوان یک افراخته و مرتضی کیوان
۲۹ مهر ماه ۱۳۳۳ دادگاه بدوی نظامی همه ۱۲ تن از خائنین دسته دوم عضو سازمان نظامی حزب منحله توده را به اعدام محکوم کردند: سرهنگ ستاد محمد جلالی، سرهنگ دو کاظم جمشیدی، سرهنگ دو امیرافشار بکشلو، سرگرد غلامحسین محبی، سرگرد جعفر وکیلی، سرگرد محمد بهنیا، سروان حسین کلالی، سروان منصور کلهری، سروان مصطفی بیاتی، سروان احمد مهدیان، ستوان یک محمد بافرواله و ستوان یک ابراهیم یونسی. همه این خائنین به ملت و کشور ایران و سرسپرده شوروی درخواست فرجام کردند.
۱ آبان ماه ۱۳۳۳ دادرسی ۱۱ تن از خائنین سومین گروه سازمان نظامی حزب توده در دادگاه بدوی نظامی پایان یافت. ۴ تن از خائنین سروان درمیشیان، ستوان یک هوایی مختاری، ستوان یک خیرمحمدی و ستوان یک طیوری به اعدام و ۷ تن دیگر ستوان یک سعادت، ستوان یک وهابی، ستوان یک نرگس زنجانی، ستوان یک افشار قتلی، ستوان وهابزاده، ستوان یک انواری، ستوان یک مشکوتی به زندان ابد محکوم شدند.
۲ آبان ماه ۱۳۳۳ دادگاه بدوی نظامی دادرسی چهارمین گروه افسران هموند سازمان نظامی حزب محله توده را پایان داد و ۵ تن از آنان ستوان یک منوچهری، ستوان یک مینونژاد، سروان گراکوهی، ستوان یک بصیری تهرانی دانشجوی نیروی هوایی، عباس ابوالقاسمزاده به اعدام و دو تن دیگر ستوان یک نظری و سروان محمدپورمختار به زندان ابد با کار محکوم شدند.
کشتن ولیعهد ایران شاهپور علیرضا پهلوی
![](/wiki/images/e/e0/TudehPartyAbbasMilani1356.jpg)
۴ آبان ماه ۱۳۳۳ والاحضرت شاهپور علیرضا پهلوی برای سرکشی امور کشاورزی کشتزار خود چند روز پیشتر به گرگان پرواز کرده بودند. در روز ۴ آبان ماه ساعت ۵ پس از نیم روز همراه با سرگرد مهاجر و یک کشاورز که به ظاهر بیمار بود از فرودگاه گرگان با هواپیما به سوی تهران پرواز کردند. همان که در تاریخ بارها دیده شد، همانند سوقصد به بینظیر بوتو که نوزادی را در آغوش وی نهادند و نوزاد منفجر شد و بینظیر بوتو کشته شد، همان کشاورز تودهای که به خود بمب بسته بود، از انسان بودن ولیعهد ایران سواستفاده کرد و سوار هواپیمای ایشان شد. هواپیما در هوا منفجر شد و سرنشینان همه کشته شدند. حزب توده مادر همه ترورها و دروغها در کینخواهی و تلافی اعدام افسران خائن تودهای، ولیعهد ایران را با بمب در هواپیمای ایشان کشت.
۵ آبان ماه ۱۳۳۳ هواپیمای والاحضرت شاهپور علیرضا پهلوی که روز گذشته از گرگان به سوی تهران پرواز کرده بود ناپدید گردید. هواپیمای ایشان میبایستی که ساعت ۸ شامگاه روز پیشین در فرودگاه مهرآباد بر زمین مینشست.
در همین روز دادگاههای بدوی نظامی رسیدگی به خیانت پنجمین و ششمین و هفتمین دسته افسران عضو سازمان نظامی حزب توده را آغاز کردند. در پنجمین دسته ۱۶ تن، در ششمین دسته ۷ تن و در هفتمین دسته ۶ تن افسر عضویت داشتند.
۶ آبان ماه ۱۳۳۳ اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی با خودرو به فیروزکوه راندند و همه پاسگاههای ژاندارمری در راستای این راه را سرکشی کردند و دستوراتی درباره یافتن هواپیمای ناپدید شده والاحضرت شاهپور علیرضا دادند.
در همین روز دادگاه فرجامخواهی نظامی رای خود را درباره خائنین نظامی و غیرنظامی به آگاهی رساند: حسین فاطمی اعدام، رضوی و شایگان هر یک به ده سال زندان. هم چنین دادگاه حکم اعدام دوازده تن از افسران دسته دوم سازمان نظامی حزب منحله توده را تایید کرد.
۸ آبان ماه ۱۳۳۳ تیرباران ۶ تن از افسران عضو سازمان نظامی حزب منحله توده به جرم خیانت به کشور و جاسوسی برای بیگانه انجام شد.
۱۰ آبان ماه ۱۳۳۳ سرانجام شش روز پس از ناپدید شدن هواپیمای والاحضرت شاهپور علیرضا پهلوی، سرلشکر گلپیرا فرمانده ژاندارمری کل کشور شاهنشاه را از رخداد سقوط هواپیما و کشته شدن ولیعهد آگاه ساخت.
۱۱ آبان ماه ۱۳۳۳ وزارت دربار شاهنشاهی به آگاهی رسانید که هواپیمای والاحضرت شاهپور علیرضا پهلوی و همراهان در بلندیهای شمالی لار نزدیک به قریه یوش سقوط کرده است و پیکر این شهید شادروان به مسجد سپهسالار برده خواهد شد.
مجلس شورای ملی از رویداد غمانگیز سقوط هواپیمای والاحضرت شاهپور علیرضا پهلوی اندوه مجلس شورای ملی و نمایندگان را ابراز داشت و به احترام ایشان مجلس بسته شد. همه ژنرالهای ارتش با بازوبند سیاه در کاخ مرمر به پیشگاه شاهنشاه شرفیاب شدند و سپهبد شاهبختی به نمایندگی از سوی همه افسران، درجهداران ارتش شاهنشاهی و ژاندارمری و شهربانی اندوه ژرف نیروهای انتظامی را به پیشگاه شاهنشاه ابراز کرد.
۱۲ آبان ماه ۱۳۳۳ علیاحضرت الیزابت دوم ملکه انگلستان پیام دلداری به شاهنشاه فرستاد و همدردی خود را در این رویداد اندوهناک ابراز داشت. اعلیحضرت ملک حسین پادشاه اردن هاشمی نیز ابراز همدردی نمودند و دستور داد که پرچمهای ادارههای دولتی در اردن برای دو روز نیمه افراشته بمانند. سیل تلگرامها و پیامهای دلداری و همدردی از سوی پادشاهان و رییس جمهورها و سران دیگر کشورها به پیشگاه شاهنشاه فرستاده شد.
۱۳ آبان ماه ۱۳۳۳ پیکر والاحضرت شاهپور علیرضا پهلوی که با هواپیما از لار به تهران آورده شده بود به مسجد سپهسالار جا به جا شد. پس از انجام آیین مذهبی در آیین باشکوهی به آرامگاه اعلیحضرت رضا شاه بزرگ در ری برده شد و به خاک سپرده شد.
۱۵ آبان ماه ماموران فرمانداری نظامی و ستاد ارتش یکی از انبارهای مهمات حزب توده را در پیرامون چهارصد دستگاه تهران یافتند. در این انبار صدها قبضه تفنگ برنو، ۶۰ قبضه اسلحه کمری، شش صندوق نارنجک، دو صندوق فشنگ و یک صندوق بازوکا بدست ماموران انتظامی افتاد.
در همین روز به پروندههای هشتمین گروه افسران عضو سازمان نظامی حزب منحله توده در دادگاه نظامی رسیدگی شد. دادگاه بدوی نظامی ۶ تن دیگر از افسران خائن به ایران و ملت ایران را به چنج تا ده سال زندان محکوم کردند.
۱۶ آبان ماه ۱۳۳۳ در سراسر ایران آیین سوگواری از سوی مردم ایران برگزار شد. شاهنشاه به ملت ایران در سپاس از ابراز همدردی طبقههای مردم به کشته شدن والاحضرت شاهپور علیرضا پهلوی پیامی فرستادند:
- خدا را شکر گزارم که در میان این همه مصیبت تنها نیستم و ملت ایران همواره یار و غمخوار ما است. احساسات عمیق و صمیمانهای که در این حادثه جانگداز از طرف طبقه روحانیون و قاطبه اهالی کشور ابراز شد تنها تسلیت نبود، بلکه از همدردی و شرکت صمیمانه همگی مردم در این غم و اندوه حکایت میکرد.
۱۷ آبان ماه ۱۳۳۳ هفت تن دیگر از افسران عضو سازمان نظامی حزب منحله توده در دادگاه تجدید نظر محاکمه شدند و خائنین به تیرباران محکوم شدند.
تخفیف در مجازاتها با تهدید حزب توده
با کشتن ولیعهد ایران حزب توده و اربابشان استالین به شاهنشاه ایران هشدار دادند از این زمان اعدامها به زندان دگرگون شد و بیشتر خائنین آزاد شدند.
۲۰ آبان ماه ۱۳۳۳ سرهنگ اشرفی فرماندار نظامی، سرهنگ سررشته رییس ستاد دژبان و سرهنگ نادری رییس اداره کارآگاهی دولت پیشین که پس از ۲۸ امرداد ماه بازداشت شده بودند با دادن گرو آزاد شدند
۲۲ آبان ماه ۱۳۳۳ دادگاه تجدید نظر نظامی محکومیت ۷ تن از افسران عضو سازمان نظامی حزب منحله توده را که در دادگاه بدوی به ادادم محکوم شده بودند به زندان دگرگون کرد.
کادر رهبری حزب منحله توده در این زمان به شوروی و یا آلمان شرقی فرار کرده بودند. نورالدین کیانوری در شهر لاپیزیک آلمان شرقی حزب توده را بازسازی کرد و دبیرکل حزب توده شد. کسانی چون بزرگ علوی استاد دانشگاه هومبولت نخستین گامی که این خائنین سرسپرده بیگانه برداشتند به راه انداختن "رادیو پیک ایران" بود که همزمان با آن "رادیو صدای ملی ایران" با برنامههای پروپاگاندای کمونیستی به زبان پارسی بود. گام دوم کمونیستها به دام انداختن ایرانیان خارج از کشور و نفوذ در دانشجویان داخل کشور بود که سرانجام در سال ۱۳۳۹ با هماهنگی میان فدراسیونهای دانشجویی ایران سازمان گسترده کمونیستی کنفدراسیون محصلین و دانشجویان ایرانی مقیم خارج از کشور[۵۹] در آلمان غربی بنیان شد. همه دانشجویانی که با بورس دولت ایران و پول مردم ایران برای تحصیل به خارج فرستاده شده بودند کوشش کردند تا به هموندی حزب توده درآورند. هموندان حزب توده که در ایران مانده بودند، به شبکههای زیرزمینی پیوستند و با اعلام شش ماده منشور انقلاب شاه و مردم[۶۰] یعنی اصلاحات ارضی و برانداختن رژیم ارباب رعیتی[۶۱] از ایران، دادن حق انتخاب شدن و انتخاب کردن به زنان، و... حزب توده و نهضت آزادی به رهبری مهدی بازرگان ننگ تاریخ ایران آشوب روز ۱۵ خرداد ماه ۱۳۴۲ [۶۲] را به راه انداختند.
۳۱ فروردین ماه ۱۳۴۵ به دنبال پیداکردن یک شبکه پنهانی حزب منحله توده هشت تن از هموندان حزب منحله توده که در سالهای پس از برچیده شدن حزب توده همچنان به جاسوسی و ویران سازی ایران سرگرم بودند دردادگاه عادی شماره یک دادرسی نیروهای مسلح شاهنشاهی دادرسی شدند. دو تن از انیرانیان ستوان دوم پیشین پرویز حکمت جو و علی خاوری به اعدام و شش تن به نامهای: ۱- تقی معتمدیان ۲- عبداله محرمزاده ۳- اصلان برهمن ۴- سلیمان دانشیان ۵- اباذر ۶- جعفر نجاریان ۷- عزیز اولنج به یک سال تا هفت سال محکوم شدند.
ستوان دوم پرویز حکمت جو جزو افسران سازمان نظامی حزب منحله توده بود که پس از لو رفتن این سازمان در شهریور ماه ۱۳۳۳ با شماری از کمونیستهای هم اندیش خود متواری شد و از کشور فرارکرد. پرویز حکمت جو پس از کودتای عبدالکریم قاسم در عراق به همراه شماری دیگر ماموریت مییابد که برای کمونیستها در کشور عراق پروپاگاند کند و به دنبال آن به پیشنهاد رهبران حزب منحله توده در شوروی و آلمان شرقی برای جاسوسی به ایران فرستاده شد و پس از زمانی به برلین شرقی بازگشت. حکمت جو دوباره به ایران بازگشت و به همراه علی خاوری که از سال ۱۳۲۵ به شوروی رفته بود و سه سال هم گوینده رادیو پکن در دشنامگویی و دروغ پراکنی علیه ایران بود، وی به همراه گروهی از رفقای حزبی خود به شمال کشور رفتند و درباره برپایی دستههای مسلح دهقانی بررسی کردند و گزارشی نوشتند و قرار شد که گزارش را به رهبران توده به آلمان شرقی بفرستند. چون فرستادن گزارش از راه پست شدنی نبود، قرار شد که علی خاوری را با گزارشهای لازم به آلمان شرقی بفرستند. برای انجام این توطئه چند تن از هموندان حزب منحله توده به آستارا رفتند و به هنگام بیرون رفتن از ایران دستگیر شدند.
انشعاب در حزب توده
پس از سرکوبی خائنین به مملکت و دستگیری روح الله خمینی، حزب توده به گروههای سیاسی گوناگون بخش شد. کُردهایی که در حزب توده بودند، حزب دموکراتیک کردستان ایران را بنیان نهادند که جایگزین حزب کومله شد. مانوئیستهایی که در حزب توده بودند به رهبری غلامحسین فروتن و احمد قاسمی یک گروه مائوئیستی بنیان کردند. تضادی میان گروهی که سرسپرده شوروی بود و گروهی که سرسپرده چین بود پیش آمد.
پیوند دیپلماتیک میان کشور شاهنشاهی ایران و جمهوری دموکراتیک آلمان شرقی
در ۱۶ آذر ماه ۱۳۵۰ دولت شاهنشاهی ایران و جمهوری دموکراتیک آلمان رابطه دیپلماتیک برقرارکردند. اوضاع برای تودهایها که در آلمان شرقی زندگی میکردند درهم ریخت زیرا که دولت آلمان شرقی دولت شاهنشاهی ایران را به رسمیت شناخت، پیشتر دولت شوروی و دولت چین دولت شاهنشاهی ایران را به رسمیت شناختند و سیاست شاهنشاه ایران را مستقل خواندند و پیمانهای دوستی و قراردادهای اقتصادی با دولت ایران بستند. در آبان ماه ۱۳۵۴ رییس هیات وزیران آلمان شرقی هورست زیندرمن[۶۳] برای دیداری رسمی وارد تهران شد. در این دیدار قراردادهای اقتصادی و همکاریهای اقتصادی بسته شد. این سبب شد که حزب توده کنترل روی جنبشهای چپ را از دست داد و نیروهای رادیکال در کنفدراسیون دانشجویان رهبری چپها را در دست گرفتند. در این زمان فیدل کاسترو در کوبا، جنبش آزادیبخش فلسطین به رهبری یاسر عرفات، قذافی در لیبی همدستهای نوین کنفدراسیون دانشجویان ایرانی شدند. ایدئولوژی کنفدراسیون نیز به براندازی مسلحانه شاهنشاه ایران دگرگون شد. جنگهای چریکی در بالای دستورکار کنفدراسیون دانشجویان ایرانی قرارگرفت و نیروهای رادیکال به دنبال پیوند با خمینی رفتند.
در کنگره چهاردهم، کنفدراسیون دانشجویان خارج از کشور رهبری جنبش دانشجویان خارج از کشور را به خمینی دادند و با وی بیعت حسینی کردند. پیام کنفدراسیون دانشجویان خارج از کشور به آیتالله خمینی ۱۳۵۱ اوج همبستگی سرخ و سیاه بود[۶۴] این بدین معنا است که پایه ایدئولوژیک کنفدراسیون دانشجویان خارج از کشور از این زمان دیگر کمونیستی به رهبری شوروی یا مائوییسم به رهبری چین نبود بلکه به مارکسیسم اسلامیسیم به رهبر خمینی دگرگون شد. آرمان این جنبش نوین دیگر تنها براندازی شاهنشاه ایران و برپایی جمهوری خلق نبود بلکه براندازی شاهنشاه ایران و برپایی یک حکومت اسلامی شد.
آشوب اسلامی سال ۲۵۳۷ شاهنشاهی
هموندان کنفدراسیون دانشجویان ایرانی از این زمان روشی دوگانه در پیش گرفتند. گروهی پس از پایان تحصیلات به ایران بازگشتند و در وزارتخانهها پستهای کلیدی را در دست گرفتند تا حکومت را از داخل مانند موریانه بجوند و از پای درآورند مانند صادق زیباکلام، چنگیز پهلوان و بسیاری دیگر. گروهی دیگر به کمپهای تروریستی تازیانها رفتند و آموزش تروریستی دیدند و خود را برای کشتن ایرانیان آماده ساختند تا حکومت را با ترور سران و بزرگان و مردم ایران و با آتش زدن سینماها، بارها، کلوبها ناپایدار سازند، کشتارهایی مانند آتش زدن سینما رکس آبادان[۶۵] و کشتار میدان ژاله[۶۶] از دستآوردهای این تروریستهای دانشجو بود. دو تن از همبندان کمیته مرکزی حزب توده، احمد امیرقاسمی و دکتر غلامحسین فروتن با دانشجویان چپ کنفدراسیون دانشجویان ایرانی "سازمان انقلابی حزب توده ایران" در خارج از کشور را بنیان کردند.[۶۷] از شناختهشدهترین هموندان سازمان انقلابی حزب توده "عباس ملکزاده میلانی" بود. نخستین کنفرانس سازمان انفلابی حزب توده ایران آذر ماه ۱۳۴۳ در تیرانا پایتخت آلبانی برگزار شد و دکتر فریدون کشاورز، محسن رضوانی، کوروش لاشائی، بیژن حکمت، بیژن چهرازی، منوچهر بوذری، علی صادقی و سیاوش پارسانژاد و چند تن دیگر در آن شرکت کردند و محسن رضوانی، کورش لاشائی، بیژن حکمت و بیژن چهرازی اعضای هیات اجرایی شدند. این گروه کم کم به ایران آمدند و از سال ۱۳۴۳ به سازماندهی پنهانی یک تشکیلات مارکسیستی مخفی پرداختند و به خرابکاری و کشتار مردم ایران ادامهدادند. سازمان امنیت و اطلاعات کشور که هوشیارانه پیگیر خائنین به کشور ایران بود، سرانجام سازمان انقلابی حزب توده و هموندانش را دستگیر کرد و به دادگاه کشید. عباس میلانی در سال ۱۳۵۶ با همدستانش دستگیر شد و به ۱۳ سال حبس درجه یک جنایی محکوم شد.
کسانی مانند نورالدین کیانوری و دیگر هموندان حزب توده در آلمان شرقی تنها شدند و دریافتند که باید بر روی این موج نوین سوار شوند. نورالدین کیانوری در مقالهای نوشت که ماهیت کمونیسم و اسلام یکی است و در این مبارزه رهبری خمینی را به رسمیت شناخت. کمونیستهای تودهای و غیرتودهای هنگام آشوب اسلامی و پس از اینکه قدرت را به خمینی دادند به ایران بازگشتند و در فروردین ماه ۱۳۵۸ حزبها و گروهها و گروهکهای کمونیستی، هموندان خود را به رای دادن به "جمهوری اسلامی" با شعارهای نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر، و نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی! به پای صندوقهای رفراندوم جمهوری اسلامی بلی یا نه فرستادند. حزب توده مانند گروهکهای دیگر در انتخابات مجلس شورای اسلامی شرکت کرد و رای چندانی نیاورد. بنی صدر مارکسیست اسلامیست از سوی مجلس شورای اسلامی رییس جمهور شد و از این زمان مبارزه سختی برای بدست آوردن قدرت میان مارکسیستها، مارکسیست اسلامیستها و اسلامیستها درگرفت. بنی صدر خواست که قدرت بیشتری برای رییس جمهور که خودش بود بدست بیاورد و کوشش کرد که سپاه پاسداران، دادگاههای انقلاب، کمیتهها، رادیو تلویزیون و قوه قضاییه را زیر کنترل خویش درآورد ولی شکست خورد و با همدستانش به پاریس فرارکرد.
در سال ۱۳۵۹ موج دستگیری تودهایها به راه افتاد و آنان به عنوان جاسوسان شوروی در ایران نامیده شدند. بسیاری از تودهایها اسلام پناه شدند و در ایران ماندند و همدست جمهوری اسلامی شدند و برخی از ایران بیرون آمدند. تودهایهایی که در ایران ماندند پستهای مهم به آنها داده شد. تودهایهایی که به خارج از کشور آمدند در دانشگاههای کشورهای غربی با پولی که جمهوری اسلامی به این دانشگاهها پرداخت رخنه کردند. بسیاری از این تودهایها در امریکا و اروپا در حزبهای سیاسی وارد شدند و خود را به عنوان مشاور سیاسی به سیاستمداران غربی نزدیک کردند و بر روی این سیاستمداران غربی به سوی پشتیبانی از منافع جمهوری اسلامی غربی تاثیر میگذارند.
از اردیبهشت ماه ۱۳۶۲ حزب توده دوباره در شهرهای برلین پایتخت آلمان و لندن پایتخت انگلستان خود را بازسازی نمود. آرمان حزب توده برقراری دیکتاتوری پرولتاریا در ایران میباشد.
- Maryam Firouz.ogv
مریم فیروز عجوزه قاجاری میلیادر از پول مردم ایران، دختر فرمانفرما و همسر کیانوری از براندازی شاهان پهلوی شادی میکند
کیانوری نوه فضل الله نوری واپسگرای دشمن مشروطه رییس کمیته مرکزی حزب توده از خیانتش به ملت و کشور ایران میگوید
منبع
- ↑ Vostok i Revolutsia
- ↑ K. Tryanovsky
- ↑ George Lenczowski, Russia and the West in Iran, Greenwood Press, 1949, P9
- ↑ قانون اساسی مشروطه
- ↑ فئودالهای ایران
- ↑ اصلاحات ارضی و الغای رژیم ارباب و رعیتی
- ↑ اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر
- ↑ اشغال ایران به وسیله ارتش بریتانیا و شوروی
- ↑ سوءقصد به جان شاهنشاه محمدرضا شاه پهلوی دانشگاه تهران ۱۵ بهمن ۱۳۲۷
- ↑ انحلال حزب توده ایران ۱۶ بهمن ۱۳۲۷
- ↑ کودتای سوم اسفند ماه ۱۲۹۹
- ↑ انقلاب مشروطه - یک پارچگی کشور ایران از سوی رضا خان سردار سپه وزیرجنگ
- ↑ قانون مجازات مقدمین بر علیه امنیت و استقلال مملکت
- ↑ ضد ایرانی
- ↑ قانون اعلام انقراض سلطنت قاجاریه و تفویض حکومت موقتی به شخص آقای رضاخان پهلوی
- ↑ وامهای گرفته شده از سوی شاهان قاجار در درازای سلطنت استبدادیاشان بر ایران از دو دولت استعماری روسیه و انگلستان
- ↑ اشغال ایران به وسیله ارتش بریتانیا و شوروی
- ↑ فئودالهای ایران
- ↑ قرارداد ۱۹۱۹ ایران و انگلیس
- ↑ اشغال ایران به وسیله ارتش بریتانیا و شوروی
- ↑ استعفای اعلیحضرت رضاشاه پهلوی و اعلام سلطنت والاحضرت ولایتعهد
- ↑ قرائت و امضای قسمنامه از طرف اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه شاهنشاه پهلوی و فرمایشات دایر به مصالح کشور
- ↑ تاجگذاری محمدرضا شاه پهلوی
- ↑ Humboldt University Berlin
- ↑ Communist International or Comintern
- ↑ Evolution of Communisim in Iran, June 1959, Tehran, Iran
- ↑ مذاکرات مجلس شورای ملی ۲۳ آذر ۱۳۳۱ گفتگو درباره وجود استعمار سرخ در وزارتخانهها
- ↑ Georgy Malenkov
- ↑ نمایندگان مجلس شورای ملی دوره قانونگذاری چهاردهم
- ↑ نجات آذربایجان
- ↑ Turman to Stalin: Either you get out or I get in!
- ↑ روز نجات آذربایجان
- ↑ پیشنهاد قرارداد بین دولت شوروی و دولت شاهنشاهی ایران درباره ایجاد شرکت مختلط نفت ۱۵ فروردین ۱۳۲۵
- ↑ تصمیمقانونی دایر به بیاثربودن موافقتنامه مورخ ۱۵ فروردین راجع به ایجاد شرکت مختلط نفت ایران و شوروی
- ↑ جنگ سرد
- ↑ فریدون کشاورز - من متهم میکنم کمیته مرکزی حزب توده ایران را - شرکت کتاب - لسانجلس - ۲۰۰۶
- ↑ disinformation دروغپراکنی، کژآگاه سازی، اطلاعات دروغ و دروغ عمدی که از سوی دولتی، حزبی و یا گروهی برای آسیب به کشور، دولت و یا گروه دیگر پخش میشود به ویژه برای گیج کردن دستگاههای جاسوسی بکاربرده میشود
- ↑ بیانات قبل از دستور بعضی از آقایان نمایندگان (بیانات دکتر اقبال و احمد دهقان درباره کشتن محمد مسعود مدیر مرد امروز به وسیله حزب توده مجلس شورای ملی ۲۵ بهمن ۱۳۲۶ نشست ۴۶
- ↑ مذاکره در فوریت طرح قانونی راجع به پرونده قتل محمد مسعود و عدم تصویب فوریت مجلس شورای ملی ۲۱ اردیبهشت ۱۳۲۹ نشست ۲۲
- ↑ جبهه ملی
- ↑ مهدی شمشیری- پنج ترور تاریخی راهگشای صدارت مصدق، ISBN -13: 978-0578080796 - ۲۰۱۱ - [۱]
- ↑ – تصویب اعتبارنامه یازده نفر از آقایان نمایندگان تهران مجلس شورای ملی ۱۱ خرداد ۱۳۲۹ نشست ۳۰
- ↑ بیانات قبل از دستور آقای شوشتری درباره کشته شدن احمد دهقان مجلس شورای ملی ۹ خرداد ۱۳۲۹ نشست ۲۹
- ↑ بیانات آقای رئیس دایر به ابراز تأسف از قتل مرحوم احمد دهقان مجلس شورای ملی ۷ خرداد ۱۳۲۹ نشست ۲۸
- ↑ بیانات آقای رئیس دائر با بابر از تاسف از قتل مرحوم رزم آرا مجلس شورای ملی ۱۷ اسفند ۱۳۲۹ نشست ۱۲۶
- ↑ سخنان قناتآبادی درباره استاد خلیل طهماسبی قاتل سپهبد رزمآرا و آزادی وی مجلس شورای ملی ۲۲ آبان ۱۳۳۱ نشست ۳۸
- ↑ تصمیم قانونی دایر بهابراز رایاعتماد به دولت جناب آقای دکتر محمد مصدق نخستوزیر اردیبهشت ۱۳۳۰
- ↑ مالکان بزرگ ایران
- ↑ ممنوعیت داشتن مقام دولتی برای کسانی که تابعیت دوگانه دارند
- ↑ نمایندگان مجلس شورای ملی دوره قانونگذاری هفدهم
- ↑ مجلس سنا دارای ۶۰ سناتور انتخابی (از سوی مردم) و ۶۰ سناتور انتصابی (از سوی شاهنشاه) میباشد
- ↑ قوانین دادن اختیارات به شخص دکتر مصدق نخستوزیر
- ↑ درخواست استیضاح محمد مصدق و دولت وی به دلیل زیرپا گذاشتن قانون اساسی و شکنجه در زندانها ۱۵ تیر ۱۳۳۲
- ↑ Anatoli Lavrentiev
- ↑ Tudeh Party Intelligence Agency
- ↑ Tudeh Officers Wives Organization
- ↑ Tudeh Party Youth Organization
- ↑ در دامگه حادثه: گفتگویی با پرویز ثابتی مدیر امنیت داخلی ساواک - عرفان قانعیفرد.شرکت کتاب، 2012 میلادی، ISBN 978-1-59584-334-0
- ↑ کنفدراسیون محصلین و دانشجویان ایرانی مقیم خارج از کشور
- ↑ انقلاب شاه و مردم
- ↑ اصلاحات ارضی و الغای رژیم ارباب و رعیتی
- ↑ روز ننگین ۱۵خرداد ۱۳۴۲
- ↑ Horst Sindermann, Vorsitzender des Ministerrats
- ↑ پیام کنفدراسیون دانشجویان خارج از کشور به آیتالله خمینی ۱۳۵۱
- ↑ آتش زدن سینما رکس آبادان
- ↑ کنفرانس گوادالوپ
- ↑ سازمان انقلابی حزب توده ایران
نگاه کنید به
نیز نگاه کنید به
- درگاه روز رستاخیز ملی
- روز رستاخیز ملی ۲۸ امرداد ۱۳۳۲
- تاریخ معاصر ایران با سدای آریامهر شاهنشاه ایران درباه مجلس موسسان خیانتهای مصدق و رستاخیز ملت ایران ۲۸ امرداد ماه ۱۳۳۲ - بخش دوم
- محاکمه محمد مصدق و سرتیپ ریاحی ۱۲ آبان تا ۱ دی ماه ۱۳۳۲
- نامه ابوالحسن حائریزاده به دبیرکل سازمان ملل متحد ۱۷ مرداد ۱۳۳۲
- حکومت چهار روزه محمد مصدق ۲۵ تا ۲۸ امرداد ماه ۱۳۳۲
- قیام مردم حکومت مصدق را سرنگون ساخت! - روزنامه شاهد ۲۹ امرداد ماه ۱۳۳۲
- کودتای ساختگی مصدق برای تغییر رژیم، شبح مخوف قلدری و کمونیسم ایران را فراگرفت - روزنامه شاهد ۲۶ امرداد ماه ۱۳۳۲
- کیفرخواست دادستان علیه محمد مصدق و سرتیپ ریاحی ۹ مهر ماه ۱۳۳۲
- مصاحبه سرلشکر دادستان فرماندار نظامی تهران با رسانههای همگانی درباره همدستی حزب توده با مصدق و دولتش دوشنبه ۱۱ آبان ماه ۱۳۳۲
- آتش زدن سینما رکس آبادان ۲۸ امرداد ۱۳۵۷
- جبهه ملی
- مجلس شورای ملی مذاکرات دوره قانونگذاری هفدهم
- نهضت آزادی ایران
دنباله دارد