جبهه ملی
کنفدراسیون دانشجویان ایرانی | سازمانهای تروریستی برای براندازی حکومت مشروطه پارلمانی در ایران | مجلس شورای ملی مذاکرات دوره قانونگذاری هفدهم |
مجلس شورای ملی مذاکرات دوره قانونگذاری شانزدهم |
جبهه ملی همبستگی حزبهای چپ با نیروهای بورژوا میباشد که در آن حزب کمونیست ادعای رهبری را میکند.
مفهوم جبهه ملی
در تئوری مارکسیسم کارگر و بورژوا علیه یکدیگر مبارزه طبقاتی میکنند. مارکس و انگلس دریافتند که در میان بورژوا نیروهایی وجود دارد که برای تغییرات در جامعه بورژوا برای بدست آوردن حق آزادی میجنگند. مارکس و انگلس بدان باور بودند که طبقه کارگر میتواند مبارزه بورژوازی را به سود خود استفاده کند و از آن یک انقلاب کارگری بسازد. این تئوری به وسیله انقلاب بورژوازی ۱۸۴۸ – ۱۸۴۹ در آلمان در اندیشه مارکس و انگلس پرورانده شد.
نخستین جبهه ملی نوین در بخش اشغال کشور آلمان شده به وسیله شوروی در سال ۱۹۴۹ بنیان گذاشته شد. اعضای جبهه ملی آلمان شرقی را حزبهای سیاسی و سندیکاها و انجمنهای فرهنگی تشکیل میدادند. هدف جبهه ملی آلمان شرقی آماده سازی ایدئولوژی و سازماندهی انتخابات بود. جبهه ملی ایران بر پایه مدل جبهه ملی آلمان شرقی (جمهوری دموکراتیک آلمان) در ۲۶ مهر ماه ۱۳۲۸ به وسیله محمد مصدق بنیان شد.
در جبهه ملی واژگان مهم، آزادی و دموکراتی است. این مفاهیم در چهارچوب ایدئولوژی کمونیستی تعریف میشوند. آزادی به معنی آزادی طبقه کارگر است از فشار و سواستفاده نظام سرمایهداری. آزادی طبقه کارگر زمانی به انجام میرسد که همه وسایل تولید دولتی شده باشند و دولت از سوی طبقه کارگر کنترل شود (دیکتاتوری پرولتاریا).
دموکراتی به مفهوم دموکراتی سوسیالیستی است که از سوی حزب کمونیست اجرا میشود که کاندیداها برای انتخابات را آنها تعیین میکنند. از این واژه مفاهیم دیگری مانند جمهوری مردمی و جمهوری دموکراتیک برمی خیزند مانند جمهوری مردمی چین یا جمهوری دموکراتیک آلمان[۱]
واژه دیگر که بکار میرود واژه ملی است. واژه ملی در ایران بسیار معنای مثبتی دارد از آنجا که ایران همواره در مبارزه علیه نیروهای استعماری بوده و هست، واژه "ملی" برای ایرانیان به معنای "از آن" ملت میباشد که بوی میهنپرستی از آن میآید. برای کمونیستها مبارزه علیه استعمارگران مفهوم دیگری دارد و آن به معنای یک بحران سیاسی است که آنها آن را به سوی یک بحران انقلابی هل میدهند که سرانجام آن به سرنگونی حکومت و جایگزینی آن به وسیله نیروهای کمونیستی میشود. بکار بردن واژه "ملی" وسیلهای برای رسیدن به هدف است، برای نمونه، تا سال ۱۹۷۳ همه حزبها در جمهوری دموکراتیک آلمان[۲] در یک حزب به نام جبهه ملی دموکراتیک آلمان[۳] گردهم آورده شده بودند، که این جبهه زیر نظر حزب اتحاد سوسیالیستی آلمان[۴] اداره میشد.[۵]
در کمونیسم و سوسیالیسم "میهن" یا "وطن" مفهوم ندارد زیرا که آنها به انقلاب جهانی میاندیشند. انقلاب جهانی بر پایه اندیشههای مارکسیسم، انقلابی است که با انقلاب ملی آغاز میشود و سپس جهانگیر میشود. مانیفست کمونیسم کارل مارکس با این عبارت پایان مییابد "پرولتاریا همه کشورهای جهان متحد شوید". کمونیست در چهارچوب طبقهها میاندیشد (مانند طبقه کارگر) نه ملتها و خود را جهان وطن می دانند یعنی دنیا میهن ماست نه یک کشور.
جبهه ملی ایران با دیدگاه های سیاسی شوروی همراه و همکار بود و این که جبهه ملی از منافع شوروی در ایران پشتیبانی می کرد، با سخنرانی های محمد مصدق در مجلس شورای ملی آشکار است[۶]. محمد مصدق حتی کار را به جایی رساند که شوروی را پشتیبان ملل ضعیفه و خادم کسانی که در تمام دنیا گرفتار فقر و بیچارگی هستند قلمداد می کرد.
محمد مصدق
در آغاز نمایندگی در مجلس شورای ملی دوره چهاردهم مصدق سیاست خود را بر پایه تجربیات خود در دوره قاجار بنا کرد. محمد مصدق فرزند میرزا هدایت الله آشتیانی وزیر دفتر و شاهزاده خانم نجم السلطنه دختر عموی ناصرالدین شاه بود. در سال ۱۲۶۷ زمانی که محمد ۹ ساله بود پدرش از ناصرالدین شاه درخواست کرد که میرزا محمد به عنوان مستوفی اول شناخته شود. ناصرالدین شاه با این درخواست موافقت کرد و میرزا محمد با حقوق ماهانه ۱۲۰ تومان حقوق مستوفی بسیار با تجربه درجه اول در فهرست حقوق بگیران جای گرفت. میرزا محمدرضا موتمن الدوله، شوهر خواهر محمد میرزا و مستوفی خراسان، زمانی که محمد میرزا دوازده سال داشت وی را مستوفی خراسان کرد و وی زیر نظر میرزا علی اکبر موزه به آموختن مستوفی گری پرداخت. روز اول شهریور ۱۲۷۱ میرزا هدایت الله وزیر دفتر مرد و ناصرالدینشاه برادر بزرگتر میرزا محمد را وزیر دفتر کرد و به برادر کوچکتر وی عنوان موثق السطنه و به میرزا محمد عنوان مصدق السطنه را داد. از این زمان محمد مصدق السطنه چهار حقوق دریافت میکرد، یکی بازنشستگی پدربزرگش فیروز میرزا (برادر محمد شاه)، بازنشستگی پدرش، حقوق مستوفی اول، و حقوق مستوفی خراسان. سه سال پس از فوت میرزا هدایت الله پدر مصدق السطنه، نجم السطنه مادرش با میرزا فضل الله منشی خصوصی مظفرالدین شاه ازدواج کرد. در سی ام آذر ۱۲۷۵ مصدق السلطنه مستوفی خراسان شد. در این دوره که مصدق السطنه مستوفی خراسان بود با یاری مظفرالدینشاه زمینهای خالصه را به بهای ارزان و یا مفت خریداری کرده و یا به وی واگذار شده بود و در ردیف ده فئودال بزرگ ایران در آمد.[۷]
از زمان ناصرالدین شاه سیاست موازنه در ایران میان انگلیس و شوروی برقرار بود. خانواده قاجار بخشی طرفدار روسیه (روسوفیل) و بخشی طرفدار انگلیس (انگلوفیل) بودند، و کار به آنجا کشید که محمدعلی شاه تابعیت روسیه و پاسپورت روسیه داشت و زمانی که مشروطه خواهان وی را زیر فشار قراردادند پادشاه ایران به سفارت روسیه رفت و از آنجا به اودسا فرستاده شد. احمد شاه، پسر محمد علی شاه، از دولت انگلستان حقوق دریافت میکرد و زمانی که وی از پادشاهی برکنار شد، در پاریس زندگی میکرد.
پس از آن که محمد مصدق در سال ۱۳۲۳ به مجلس شورای ملی راه یافت و نماینده مجلس شد، همواره همان سیاست موازنه زمان قاجار را دنبال میکرد. وی مشاهده کرد که بیشتر نمایندگان مجلس و شاهنشاه محمدرضا شاه پهلوی به سیاست غرب گرایش دارند، ولی محمد مصدق سوی سیاست روسیه و در آن زمان شوروی را گرفت. مصدق گفت که شوروی از روسیه تزاری بهتر است زیرا که اشتباهات روسیه را در ایران جبران کردهاست. نخستین مورد سیاسی که در مجلس چهاردهم پیش آمد، دادن امتیاز نفت به شوروی بود، در اینجا، مصدق با گروهی که خود را اقلیت نام گذارده بودند مجلس را به آشوب کشیدند و سبب سقوط چهار دولت در بحرانی ترین و حساس ترین لحظههای سرنوشت ساز کشور ایران که در اشغال سه ارتش اشغالگر شوروی، بریتانیا و امریکا بود شدند، تا اینکه احمد قوامالسطنه از قاجاریان سرشناس و از نخست وزیران پیشین ایران، شناخته شده به گرایش به روسیه نخست وزیر شد. احمد قوام قراردادهایی برای دادن امتیاز نفت و بنیان شرکت مختلط نفت ایران و شوروی بر اساس شرکت نفت انگلیس و ایران را با مسکو امضا کرد.
با رد شدن بنیان شرکت نفتی ایران و شوروی و دادن امتیاز نفت به شوروی به وسیله مجلس شورای ملی[۸]، محمد مصدق دریافت که نمیتواند سیاست موازنه را به کرسی بنشاند، در نتیجه سیاست موازنه منفی را در پیش گرفت. این بدان معنی است که اگر شوروی امتیاز نفت در استانهای شمالی را بدست نیاورد باید امتیاز نفت با انگلیس در جنوب ایران را نیز لغو کرد. محمد مصدق کوشش کرد که سیاست موازنه منفی را به تصویب مجلس شورای ملی برساند و برای این کار با تکیه بر پشتیبانی شوروی و حزب توده و اقلیت برای به انجام رساندن موازنه منفی حساب می کرد. پروپاگاندای شوروی، که شوروی پشتیبان کشورهای ضعیف و کسانی که در فقر و بیچارگی بسر میبرند و پشتیبان جنبشهای آزادی خواهی (یعنی جنبش کمونیستی مانند جمهوری دموکراتیک آذربایجان) را محمد مصدق برای رسیدن به هدفهای سیاسی خود استفاد کرد. به گفته محمد مصدق اگر بتواند که امتیاز نفت به انگلیس را در جنوب ایران از انگلیسها بگیرد، دوباره موازنه نفوذ سیاسی برقرار میشود. مصدق پس گرفتن امتیاز بهره برداری نفت از انگلستان را زیر پرچم یک مبارزه آزادیخواهی ملی بپا کرد. این سیاست برای ایران شکست دهشتناک اقتصادی و جدایی اندازی میان ملت ایران که تا به امروز ادامه دارد را به ارمغان آورد.
جبهه ملی ایران
۵ بهمن ۱۳۲۷ عباس اسکندری شاهزاده قاجار و رهبر و بنیانگذار حزب توده و نماینده مجلس شورای ملی فراکسیون حزب توده، در نشست ۱۳۷ مجلس شورای ملی اعلام داشت که وی مصدقالسلطنه، آیتالله کاشانی و بهاءالملک را اختیارتام داده است که نفت ایران را ملی کنند و یک میلیون تومان جایزه دریافت دارند. [۹]
جبهه ملی در ۲۶ مهر ۱۳۲۸ به وسیله محمد مصدق بنیان شد تا وی به مجلس شانزدهم راه یابد. این حزب سیاسی با مانورهای سیاسی با ۱۲ کاندید در انتخابات دوره دوم مجلس قانونگذاری شانزدهم تهران شرکت و هشت کرسی مجلس شورای ملی دوره شانزدهم را اشغال کردند. آغاز ورود محمد مصدق به مجلس شانزدهم با بحث درباره قدمت سن او که بالای هفتاد سال بود گذشت. و پاسخ به پرسش اینکه چگونه محمد مصدق به عنوان کاندید پذیرفته شدهاست این بود که دوست بسیار صمیمی مصدق به عنوان رئیس انجمن انتخابات تهران برگزیده شدهاست و ایشان مسلهای در سن محمد مصدق ندیدهاند.
اقلیت در مجلس شورای ملی دوره چهاردهم قانونگذاری
انتخابات دوره قانونگذاری چهاردهم در زمانی انجام شد که ایران در اشغال ارتش سرخ شوروی، بریتانیا و امریکا بود[۱۰]. کسانی در این انتخابات شرکت کردند که به وسیله ارتش سرخ شوروی پشتیبانی میشدند. محمد مصدق خود را کاندید کرد و با اینکه محمد مصدق دارای تابعیت دوگانه سویس و ایران بود به مجلس راه یافت. قانون مدنی ایران کتاب دوم در تابعیت ماده ۹۴۹[۱۱] میگوید "هر تبعه ایرانی که بدون رعایت مقررات قانونی بعد از تاریخ ۱۲۸۰ شمسی تابعیت خارجی تحصیل کرده باشد تبعیت خارجی اوکانلمیکن بوده و تبعه ایران شناخته میشود ولی در عین حال کلیه اموال غیر منقوله او با نظارت مدعیالعموم محل به فروش رسیده و پس از وضعمخارج فروش قیمت آن به او داده خواهد شد و به علاوه از اشتغال به وزارت و معاونت وزارت و عضویت مجالس مقننه و انجمنهای ایالتی و ولایتی و بلدی و هر گونه مشاغل دولتی محروم خواهد بود." محمد مصدق پس از پایان تحصیلات خود در نوشاتل در کشور سویس در یک دفتر وکالت وکیلی در شهر نوشاتل به نام ژان روله به عنوان وکیل کارآموز کار میکرد و در سال ۱۲۹۲ تابعیت دوگانه خود را گرفت.[۱۲] محمد مصدق در برابر کمیسیون انتخابات داشتن تابعیت سویس خود را پنهان داشت.
در انتخابات دوره چهاردهم مجلس شورای ملی ۱۳۳ تن نماینده از سراسر ایران انتخاب شدند. محمد مصدق در مجلس چهاردهم گروهی به نام اقلیت را دور خود جمع کرد. محمد مصدق واژه اوپوزیسیون را بکار نبرد که در واژگان پارلمانها بکار میرود که بدین معناست که عدهای با دولت مخالفت میکنند و اپوزیسیون را تشکیل میدهند، ولی مصدق واژه اقلیت را بکاربرد. سبب این که محمد مصدق اقلیت را بنیان کرد را در مجلس شورای ملی دوره چهاردهم محمد مصدق در روشن کردن سبب بنیان اقلیت را چنین گفت که سیاست دولت محسن صدر در برابر شوروی سبب ناخشنودی من و شمار دیگری از نمایندگان شدهاست بدین سبب گروه اقلیت را راه انداختیم تا با دولت صدر مبارزه کنیم.[۱۳]
استالین از جنبش جداییخواهان آذربایجان به رهبری جعفر پیشهوری پشتبانی میکرد، نخست وزیر محسن صدر علیه دخالتهای شوروی در امور داخلی ایران پیوسته شکایت کرد. محمد مصدق جانب شوروی را گرفت و برای سرنگونی دولت صدر از اوبستروکسیون[۱۴] استفاده کرد.
در مجلس چهاردهم روز بیستم شهریور ۱۳۲۴ محمد مصدق گفت: تأسیس اقلیت ۳۲ نفری که به دعوت این جانب تشکیل شد از نظر مخالفت با دولت صدر است که برخلاف رویه و روی تبانی وارد کار شده و رفقای من برای مبارزه با آن صف اقلیت را تشکیل دادند که استقامت و وفاداری آنها شایان بسی تقدیر است. چنانچه اشخاص دیگری از نمایندگان هم روی این اصل با ما همصدا شدهاند ما نمیتوانیم در بند آن باشیم که افکار دیگری هم دارند یا ندارند مضافاً به اینکه رویه امری نیست که دستهای آنرا انحصار خود کند و دستجات و افراد دیگر از نمایندگان مجلس نتوانند آن رویه را برای مشی سیاسی خود قبول کنند. این است توضیح اوبستروکسیون ما و مغرضین هر چه میخواهند بفرمایند.[۱۵] مصدق به وسیله گروه اقلیت در مجلس اوبستروکسیون راه انداخت، بدین معنا که هرگاه قانونی میباید تصویب میشد و یا نخستوزیری میباید رای اعتماد میگرفت، این گروه از نشست بیرون میرفتند و نشست را از تصمیمگیری میانداختند. محمد مصدق برای اوبستروکسیون به ۳۰ نفر نیاز داشت. نمایندگان اقلیت به سرکردگی محمد مصدق دست در دست نمایندگان حزب توده مجلس چهاردهم را در حساسترین روزهای سرنوشتساز کشور ایران که در اشغال سه ارتش شوروی و بریتانیا و امریکا بود به آشوب کشیدند، و دولتها را سرنگون و از تصویب قوانین به ویژه قوانین پرداخت حقوق کارمندان جلوگیری کردند تا شاید در ایران هرج و مرج بشود. نام نمایندگان اقلیت به قرار زیر است:
۱- محمد مصدق، تهران ۲- ابراهیم افخمی، زنجان ۳- غلامعلی فریور، تهران ۴- محمدرضا تهرانچی، تهران ۵- امیرنصرت اسکندری، تبریز ۶ – ابوالحسن صادقی، تبریز ۷ – فتحعلی ایپکچیان، تبریز ۸ – رضا حکمت (سردار فاخر)، شیراز ۹ – عزتالله بیات، اراک ۱۰ – موسی فتوحی، مراغه ۱۱ – میرصالح مظفرزاده، رشت ۱۲ – عبدالله معظمی، گلپایگان ۱۳ – غلامحسین رحیمیان، قوچان ۱۴ – جواد عامری، سمنان ۱۵ – حبیبالله درّی، درجز ۱۶ – محمد بهادری، اهر ۱۷ – محسن افشارصادقی، رضائیه ۱۸ – محمدولی فرمانفرمائیان، سراب ۱۹ – ابوالقاسم صدر قاضی، مهاباد ۲۰ – ابراهیم آشتیانی، ایوانکی ۲۱ – حمدالله ذکائی، خلخال ۲۲- مهدی عدل، مشکینشهر ۲۳- رضا رفیع (قائممقام)، گرگانرود ۲۴- حسن اکبر، فومنات ۲۵- داود طوسی، بجنورد ۲۶- محمد گرگانی، گنبد کاوس ۲۷ – اصغر پناهی، تبریز ۲۸ – منوچهر تیمورتاش، کاشمر ۲۹ – عباس تیموری، خوی ۳۰ – عبدالحمید زنگنه، کرمانشاه ۳۱ – خلیل فلسفی، گرگان ۳۲ - محسن افشارصادقی، رضائیه ۳۳ – اصغر سرتیپزاده، تبریز (این شخص پس از چندی از اقلیت بیرون رفت)
محمد مصدق در دوره قانونگذاری مجلس پانزدهم انتخاب نشد و در دوره قانونگذاری شانزدهم نیز انتخاب نشد. حزب توده در این زمان به عنوان پشتیبان وجود نداشت زیرا پس از سوءقصد به شاهنشاه محمدرضا شاه پهلوی در ۱۶ بهمن ۱۳۲۷ ممنوع شد.
اقلیت در مجلس دوره پانزدهم قانونگذاری
انتخابات مجلس پانزدهم پس از پاک شدن ایران از ارتش اشغالی شوروی انجام یافت. محمد مصدق خود را کاندید نمایندگی مجلس شورای ملی کرد ولی این بار رای نیاورد. دوازده کرسی مجلس پانزدهم برای تهران به وسیله کاندیداهای حزب دموکرات ایران گرفته شد. محمد مصدق با چند نفری به دربار رفت و بست نشست و از شاهنشاه درخواست کرد که وی را به مجلس بفرستد. شاهنشاه با نخستوزیر احمد قوام در این باره گفتگو کردند و شکایتهای مصدق درباره انتخابات از سوی کمیسیون انتخابات رد شد. نبودن مصدق در مجلس در این دوره بسیار برای نمایندگان و قانونگذاری مثبت بود زیرا که مجلس پانزدهم به آرامش پیش رفت و از تشنجهایی که مصدق در مجلس چهاردهم پیوسته بوجود میآورد خبری نبود. کارشکنی در کار دولت در خارج از مجلس شکل گرفت و یک سری آدم کشی علیه کسانی که مخالف سیاست شوروی در ایران بودند کار دولت را کند و دشوار ساخت. چنانچه امروزه سندها رو شدهاست، این آدم کشیها از سوی دپارتمان ترور حزب توده که زیر نظر کیانوری و کامبخش اداره میشد انجام یافت.[۱۶] کمیته ترور حزب توده در ارتباط با مرکز کا- گ - ب در سفارت شوروی در تهران با بیش از ۱۱۵ عامل ترور همکاری میکرد.
درباره بست نشستن مصدق در دربار پس از انتخاب نشدنش در مجلس پانزدهم، شمس قناتآبادی در سخنان خود در مجلس هفدهم گفت: "...جناب آقای دکتر مصدق باستناد قانون اختیارات که جبرا گرفتهاند این قانون راهم امضا کنند برای جناب آقای دکتر مصدق آن وقتی که زور نداشتند این کارها بدبود اما حالا که الحمدلله زور پیداکردند خیلی چیزها خوب شده متاسفانه خیلی کارها ایشان آنوقتها میکردند که حالا که زور پیداکردهاند بدشان میآید بنده یادم میآید انتخابات دوره ۱۵ بودایشان دو مرتبه رفتند به دربار متحصن شدند یکعده آقایانی که واقعا مصلحت... ... یک عده از کسانی که واقعا طرفدار این بودند که مقام سلطنت نباید در کارها مداخله بکند بایشان اعتراض میکردند که خوب آقای دکتر مصدق شاه یک مقام غیر مسئولی است بچه مناسبت به دربار متحصن شدهای از شاه چه میخواهی شاه درچه امری مداخله بکند؟... این کارها که خلاف قانون است ایشان برای خودشان دخالت کردن را بی اشکال دیدند اما برای دیگران اشکال میدانند دخالت کردن را مامعتقدیم که دخالت کردن شاه مملکت در امورات کشور برای هر کسی غلط است این عقیده ماست (صحیح است) اما جناب آقای دکتر مصدق دخالت کردن به نفع خودشان را خوب میدانستند و به نفع عمر و زید و بکر و خالد را بد میدانند این را بهش میگویند یک بام و دوهوا...[۱۷]
انتخابات دوره شانزدهم قانونگذاری
در ۲۱ مهر ۱۳۲۸ محمد مصدق به همراهی ۱۷ تن به دربار رفت و بست نشست. نام ۱۸ نفری که در بست شرکت داشتهاند به شرح زیر میباشد:[۱۸]
۱- محمد مصدق ۲- دکتر مظفر بقائی کرمانی ۳- ابوالحسن حائریزاده ۴- حسین مکی ۵- عبدالقدیر آزاد ۶- آیتالله سیدجعفر غروی ۷- دکتر سیدعلی شایگان ۸- دکتر کریم سنجابی ۹- محمود نریمان ۱۰- ابوالحسن عمیدی نوری ۱۱- مهندس احمد زیرکزاده ۱۲- سیدحسین فاطمی ۱۳- رضا کاویانی ۱۴- محمدرضا جلالی نائینی ۱۵- یوسف مشار اعظم ۱۶- عباس خلیلی ۱۷- احمد ملکی ۱۸- ارسلان خلعتبری
شاهنشاه به وسیله وزیر دربار عبدالحسین هژیر به آگاهی محمد مصدق رساندند که برای اعتراض به انتخابات میباید به کمیسیون انتخابات مجلس شورای ملی و به دولت شکایت ببرد. محمد مصدق و همراهانش آغاز به اعتصاب غذا کردند تا انتخابات تهران باطل شود. برای آگاهی میباید یادآور شد که استان تهران ۱۲ کرسی در مجلس شورای ملی داشت. انجمن مرکزی انتخابات تهران با فشارهای مصدق و همراهانش انتخابات تهران را باطل کرد. برای راه یافتن به مجلس شانزدهم محمد مصدق جبهه ملی را در ۲۶ مهر ۱۳۲۸ برپا کرد. مجلس شورای ملی دوره قانونگذاری شانزدهم در روز ۲۹ بهمن ۱۳۲۸ آغاز شد و در ۲۹ بهمن ۱۳۳۰ پایان یافت.
در روز ۱۹ آبان ۱۳۲۸ انجمن مرکزی نظارت انتخابات تهران، انتخابات این شهر را باطل کرد. گام نخست انتخاب دوست بسیار نزدیک مصدق، دکتر ادهم به ریاست انجمن مرکزی نظارت انتخابات تهران بود تا مصدق را که بالای هفتاد سال داشت را به عنوان کاندیدای تهران تایید کند. گام دوم پروپاگاندای شدید برای کاندیدهای جبهه ملی و گام سوم این بود که از بیست و چهار انجمن فرعی انتخابات تهران، شانزده حوزه رئیس و بیشتر اعضای آن از طرفداران جبهه ملی شوند. در ۱۸ بهمن ۱۳۲۸ مصدق در یک میتینگ بزرگ تبلیغاتی که در میدان بهارستان تشکیل داده بود گفت:" هموطنان! اکنون نوبت رسیدهاست که ۱۲ کرسی تهران را تصرف کنند بسیاری از روشنفکران به اینجانب پیشنهاد کردهاند که جبهه ملی ۱۲ نفر از اعضای خود را نامزد انتخابات این شهر کند و از طرف کلیه اعضای جبهه ملی هم به اینجانب اختیار داده شدهاست که با نظر خود لیست نامزدهای این جمعیت را تنظیم نمایم...۱۹ بهمن ۱۳۲۸ انتخابات تهران آغاز شد. انتخابات حوزه لواسان و سر قبر آقا با تقلبهای جبهه ملی باطل اعلام شد و با دستکاریهایی که در صندوقها و حوزهها شده بود محمد مصدق ـ حائریزاده ـ دکتر شایگان (رئیس حوزه انتخاباتی) ـ آزاد ـ نریمان (رئیس حوزه انتخاباتی) ـ دکتر بقائی ـ مکی به مجلس شانزدهم راه یافتند و اعتبارنامه اشان را از مجلس یازده خرداد ۱۳۲۹ گرفتند.[۱۹]
محمد مصدق در کتاب خاطرات و تالمات خود نوشتهاست که تاریخ ولادتش در شناسنامهاش سال ۱۲۵۸ خورشیدی میباشد.[۲۰]
رئیس مجلس شورای ملی:... درباب دومین انتخابات تهران پس از دعوت فرماندار از طبقات شش گانه جهت تعیین اعضاءانجمن نظارت مرکزی و انتخاب اعضاءاصلی و علی البدل و تعیین هیئت رئیسه خود به ریاست آقای ابراهیم ادهم و تعیین شعب فرعی و انتشار آگهی انتخابات در کلیه حوزهها از تاریخ ۱۹ بهمن ماه تعرفه و اخذ رأی نموده و از اول اسفند ۲۸ تا ۲۷ اسفند ۲۸ هم آراء استخراج و قرائت گردیدهاست. پس از خاتمه استخراج آراء و چون نسبت به بعضی از صندوقها ضمن جریان انتخابات شکایات متعددی مخصوصاً از صندوق شعبه ۲۱ لواسانات به دفتر انجمن و اصل گردیده بود انجمن شکایات واصله رامورد رسیدگی قرارداده و در نتیجه به علت عدم احراز انتساب آراء لواسان به اهالی آنجا آراء صندوق مزبور را باطل و حائزین اکثریت را جهت اطلاع اهالی و اعلام قبول شکایات آگهی مینماید درمورد مقرر چند فقره شکایت مبنی براعتراض به ابطال صندوق لواسانات و طرز اخذ رأی در بعضی از شعب و زائد بودن سن آیت الله آقای سیدابوالقاسم کاشانی و آقای دکتر مصدق از حد قانونی به دفتر انجمن واصل و انجمن پس از رسیدگی به شکایات آنچه مربوط به ابطال آراء لواسانات و طرز رأی در بعضی شعب بودهاست وارد ندانسته و راجع به سن آقای دکتر مصدق پس از رسیدگی طبق سوابقی که از وزارت کشورارسال داشتهاند و به استناد مدارک تقدیمی ایشان از جمله سواد قباله نکاحیه و رونوشت لوحه قبر مرحوم وکیلالملک سن ایشان را از میزان قانونی متجاوز ندانسته و ایشان را واجد شرایط قانونی شناختهاند.
عامری - چون بعضی از آقایان تقاضا داشتند در این قسمت توضیحی داده شود عرض کردم اما در مرتبه دوم که انجمن تشکیل شد و بعد از آنکه شروع کردند اعضاء انجمن را انتخاب کردند در موعد قانونی اعتراضاتی شده آنچه که مورد توجه قرارگرفته منجمله شکایت از لواسان که شکایت بسیاری داشته که انجمن به علت عدم احراز انتساب آراءلواسانات به اهالی آن محل آراء لواسان راباطل کرده و خلاصه دلیلش این است که چون در نظر من محرز نشدهاست انتساب این آراء به محل بنابراین من آراء را باطل میکنم دو نفر سنشان مورد اعتراض واقع شده یکی نسبت به آقای دکتر مصدق و یکی دیگر آقای آیت الله کاشانی. آقای کاشانی که سن ایشان گفته میشود ۷۵ سال است و شاید از این هم تجاوز بکند و نسبت به آقای دکترمصدق هم گفتهاند که سنشان از ۷۰ تجاوز میکند آقا دکتر مصدق که اینجا آقایان ملاحظه میفرمایند با ارسال قباله نکاحیه خانم والده شان و لوحه سنگ قبرمرحوم وکیل الملک و با ملاحظه شناسنامه شان انجمن سن ایشان را خارج از حدود و قرر تشخیص نداده و ایشان را واجد شرایط مقرره قانون دانسته....
نخستوزیری محمد مصدق دوره قانونگذاری هفدهم
۱۴ تیر ۱۳۳۱ آیتالله امامی رئیس مجلس شورای ملی به همراهی اعضای هیات رئیسه مجلس در کاخ سعدآباد به پیشگاه شاهنشاه شرفیاب شد و آمادگی مجلس هفدهم را به عرض رسانید و محمد مصدق نخستوزیر به پیشگاه شاهنشاه باریافت و استعفای کابینه را تقدیم کرد. هیات رئیسه مجلس سنا و مجلس شورای ملی به پیشگاه شاهنشاه شرفیاب شدند و شاهنشاه دیدگاه دو مجلس را نسبت به نخستوزیر آینده جویا شدند.
انتخابات مجلس هفدهم بزرگترین تقلب در تاریخ انتخابات ایران است و تا کنون پروسهای چنین با نیرنگ در ایران دیده نشده است. در انتخابات برای دوره هفدهم قانونگذاری ۱۳۶ کرسی مجلس یا حوزه انتخاباتی وجود داشت. مصدق در ۸۲ حوزه پروانه به برگزاری انتخابات را داد که اطمنیان داشت از هواداران جبهه ملی برگزیده میشوند. با این حساب شمار نمایندگانی که وارد مجلس شورای ملی شدند، آن شماری بود که برای مجلس شورای ملی برای برگزاری و گشایش مجلس و تصویب قانون بدان نیاز داشت. در دیگر ۵۴ حوزه انتخاباتی که مصدق انتخابات را برگزار نکرد، روشن بود که در آن شهرها و حوزهها جبهه ملیها رای نخواهند آورد. مصدق کار را به آنجا کشاند که پروانه نداد، نمایندگان ارامنه، کلیمیان و زرتشتیان به مجلس راه یابند. اگر انتخابات در سراسر ایران برگزار میشد، مصدق در مجلس هفدهم رای اکثریت نداشت و نمیتوانست رای اعتماد از مجلس هفدهم بگیرد و نخستوزیری او با آغاز دوره هفدهم به پایان میرسید. از این انتخابات تا به امروز از سوی هواداران مصدق و جبهه ملیها به عنوان اولین و آخرین انتخابات آزاد در ایران یاد میشود و محمد مصدق بزرگ فئودال ایران [۲۱] که غیر قانونی با پنهان کردن ملیت دوگانهاش خود را دوباره برای نخستوزیری کاندید کرد [۲۲] به عنوان تنها نخستوزیری که با دموکراسی انتخاب شده است به مردم ایران فروخته میشود.
پنجاه و چهار حوزه انتخاباتی که در آن مصدق انتخابات را برگزار نکرد:[۲۳] اراک (۲ کرسی) - اصفهان (۳ کرسی) - اقلیتها(ارامنه جنوب) (۱ کرسی) - اقلیتها (ارامنه مرکزی و شمال) (۱ کرسی) - اقلیتها (زرتشتی) (۱ کرسی) - اقلیتها (کلیمیان) (۱ کرسی) - اقلیتها (ارامنه مرکزی و شمال) (۱ کرسی) - بابل و بارفروش (۳ کرسی) - بروجرد (۲ کرسی) - بم (۱ کرسی) - بهبهان کهکیلویه (۱ کرسی) - تربت حیدریه (۱ کرسی) - خرمشهر (۱ کرسی) - درگز (۱ کرسی) - دزفول (۱ کرسی) - دشت گرگان و یموت (۱ کرسی) - دشت میشان و بنی طرف و سوسنگرد (۱ کرسی) - رشت (۲ کرسی) - زابل سیستان (۱ کرسی) - ساری و تنکابن (۲ کرسی) - ساوه و زرند (۱ کرسی) - سبزوار (۲ کرسی) - سقز و بانه (۱ کرسی) - سنندج (۳ کرسی) - شوشتر (۱ کرسی) - شهر ری (۱ کرسی) - شهر کرد بختیاری (۱ کرسی) - شیراز (۶ کرسی) - فسا (۱ کرسی) - قوچان (۱ کرسی) - کاشان و نطنز (۱ کرسی) - مشهد (۴ کرسی) - نایین (۱ کرسی)
از ۱۳۶ کرسی نمایندگی مجلس شورای ملی تنها ۸۱ نماینده از سراسر ایران برگزیده شدند. مجلس شورای ملی با ۵۲ رای از ۸۲ نماینده به نخستوزیری محمد مصدق ابراز گرایش کرد. همچنین در نشست مجلس سنا از ۳۶ سناتور نفر حاضر در مجلس سنا [۲۴] تنها ۱۴ سناتور به نخستوزیری دوباره محمد مصدق ابراز گرایش کردند و ۱۹ تن رای سفید دادند. اعضای هیات رئیسه مجلس سنا در کاخ سعدآباد به پیشگاه شاهنشاه شرفیاب شدند و نداشتن گرایش مجلس سنا را به نخستوزیری مصدق به آگاهی شاهنشاه رساندند و ایشان دستور دادند که برای از میان برداشتن این ناهماندیشی میان دولت و مجلس گفتگو برقرارشود. سرانجام بااینکه دو مجلس گرایش به نخستوزیری مصدق نداشتند فرمان نخستوزیری دوباره محمد مصدق از سوی شاهنشاه توشیح شد. ۲۲ تیر ۱۳۳۱ محمد مصدق در جلسه خصوصی مجلس شورای ملی ماده واحده اختیارات تام مالی و اقتصادی دولت را برای شش ماه در میان گذاشت و یادآور شد که شناساندن هیات دولت پس از تصویب اختیارات پیشنهادی خواهد بود. مجلس شورای ملی دادن اختیارات تام به مصدق را رد کرد و مصدق سپس کنارهگیری خود را از نخستوزیری تقدیم داشت. مجلس شورا و سنا گرایش خود را به احمد قوام ابراز داشتند و شاهنشاه فرمان نخستوزیری احمد قوام را صادر کردند. حزب توده تظاهرات عمومی بزرگی با پشتیبانی مامورین کا.گ. ب در تهران و شهرستانها علیه احمد قوام برپاکردند و کار را به جایی رساندند که روز ۳۰ تیر به تیراندازی میان مامورین انتظامی و تظاهرکنندگان که با خشونت با مامورین دست به گریبان شده بودند انجامید و شماری کشته شدند، در این جا مجلس شورای ملی اعلام گرایش به محمد مصدق کرد و شاهنشاه فرمان نخستوزیری محمد مصدق را صادر کردند. مجلس شورای ملی در ۱۲ امرداد قانون دادن اختیارات به محمد مصدق تصویب کرد.[۲۵]
پس از این که محمد مصدق از اختیارات خود سوءاستفاده کرد و علیه اراده مردم ایران، نقشه تغییر رژیم[۲۶] در ایران را کشید در روز رستاخیز ملی ۲۸ امرداد ۱۳۳۲ [۲۷] سرنگون شد. مصدق دستگیر شد و در دادگاه به اتهام خیانت به کشور به اعدام محکوم شد ولی با عفو شاهنشاه، محمد مصدق به سه سال زندان محکوم شد. اعضای جبهه ملی و تودهایها متواری و بیشتر آنها به جمهوری دموکراتیک آلمان (آلمان شرقی) و یا شوروی پناهنده شدند و از آنجا دامنه پروپاگاندا و نوشتن کتابهای علیه ایران را آغازکرده و با بنیان کنفدراسیون دانشجویان در خارج از کشور، تیشه بر ریشههای فرهنگ، اقتصاد، آزادی و استقلال ایران زدند.
جبهه ملی دوم
در تیر ماه ۱۳۳۹ اللهیار صالح کوشش کرد که جبهه ملی را در ایران دوباره به راه بیاندازد. صالح ۳۰ تیر ماه همبندان جبهه ملی به نامهای مهدی بازرگان، غلامحسین صدیقی، کریم سنجابی، کاظم حسیبی، محمود طالقانی، یدالله سحابی، محمدعلی خنجی، محمدعلی کشاورز صدر، محمود نریمان، مهدی آذر، نصرت الله امینی، ابراهیم کریم آبادی، احمد رضوی، ادیب برومند، اصغر پارسا، حسن نزیه، جهانگیرحقشناس، جلال غنیزاده، باقر کاظمی، حسن قاسمیه، عبدالحسین اردلان، سید باقر کاظمی، عبدالحسین خلیلی، علی شهیدزاده را گرد هم آورد. پس از چند نشست کریم سنجابی پیشنهاد داد که آگاهینامه تشکیل جبهه ملی دوم چاپ شود.
داریوش فروهر، شاپور بختیار، احمد زیرک زاده، اقبال کرمانشاهی، حسین صدر، امیر تیمور کلالی، باقر جلالی، حسین راضی، سعید فاطمی، سید ضیاءالدین حاج سید جوادی، شمس الدین امیر علایی، علی اشرف منوچهری نیز به جبهه ملی دوم پیوستند.
پس از آن که فیدل کاسترو با جنبش انقلابی خود به نام "۲۶ جولای" توانست حکومت کوبا را سرنگون کند و در بهمن ۱۳۳۷ نخستوزیر آن کشور بشود، دوباره جبهه ملی ایران جان گرفت و فعالیتهای خود را علیه سلطنت از سر گرفت. در این میان نیکیتا خروشچف رهبر شوروی، آشکارا آغاز به پشتیبانی از جنبشهای انقلابی در کشورهای جهان سوم برای سرنگونی حکومتهای آن کشورها کرد. خروشچف در مصاحبهای با خبرنگار والتر لیپمن[۲۸] خبرنگار امریکایی [۲۹] در روز ۲۱ فروردین ۱۳۴۰ گفت آنچه که در کوبا رخ دادهاست در ایران نیز پیش خواهد آمد و سرنگونی رژیم را به وسیله مردم ایران پیشبینی کرد.[۳۰] خروشچف با این مصاحبه دستور کار حزب توده و جبهه ملی را داد:
- ۱- کشاورزان ایرانی که زیر فشار فئودالهای ایران هستند برپا خواهند خواست
- ۲- شاه ایران مشروعیت ندارد زیرا که پدرش سرباز فوج قزاق بودهاست که شاه رسمی قاجاریه را سرنگون ساخته و خود را با کشتار و زور و دزدی پادشاه کردهاست.
- ۳- شاه پولهایی که از خارج برای ایران ریخته میشود و به ملت تعلق دارد را میدزدد و پول را میان خود و دور و بریهایش تقسیم میکند و پولش را به انگلستان می بَرَد.
- ۴- امریکا پشتیبان دیکتاتورها، خودکامگان و جلادان است در صورتی که شوروی طرفدار خلق است و برای حقیقت و عدالت گام برمی دارد.
- ۵- سیاست امریکا واپسگرا است و ضد خلقی است. بدین روی شکست خواهد خورد. سیاست شوروی پیروز خواهد شد.
بسیج شده با دستورکار ایدئولوژیک از سوی شوروی، جبهه ملی فعالیتهای سیاسی خود را بر اساس شابلون استاندارد جبهه ملی در مجلس شانزدهم و هفدهم آغاز کرد:
- ۱- بست نشستن
- ۲- انتخابات مجلس را تقلبی قلمداد کردن
- ۳- راه انداختن تظاهرات با دادن یک کشته و گرداندن جسد وی در خیابانها
- ۴- راه انداختن اعتصابات و کارشکنی و خرابکاری.
- ۵- زیر چتر ایمنی میهنپرستی و مبارزه برای آزادی خلق، انجام قتل، دروغ، تظاهرات، اعتصابات و خرابکاری.
جبهه ملی از پشتیبانی مالی گروهی برخوردار شد که در روی خط ایدئولوژیکی آنها نبود، ولی قدرتشان به سبب سیاست محمدرضا شاه پهلوی در خطر افتاده بود یعنی مالکان بزرگ!. همانند سال ۱۳۳۱ بخشی از روحانیون آغاز به همکاری با جبهه ملی کردند. ولی آیتاللهها خود را از کشمکشها دور نگاه داشتند. جبهه ملی حجتالاسلامی به نام روحالله خمینی را پیدا کرد که با آنها همکاری کند. این همکاریها پیروزیهایی برای جبهه ملی و گروه روحانیون همکار دربر داشت که میتوان کنارهگیری دکتر منوچهر اقبال از نخستوزیری در ششم شهریور ۱۳۳۹، لغو انتخابات مجلس بیستم و برگزار کردن انتخابات دوباره در سراسر کشور، کنارهگیری نخستوزیر جعفر شریفامامی و ناپایداری سیاسی در کشور را نام برد. برای برقراری امنیت و پایایی سیاسی دکتر علی امینی با فرمان شاهنشاه در ۱۹ اردیبهشت ۱۳۴۰ مجلس شورای ملی دوره قانونگذاری بیستم و مجلس سنا دوره سوم را منحل کرد.
اوج تظاهرات علیه سلطنت روز ننگین ۱۵خرداد ۱۳۴۲ بود که جبهه ملی، مالکان بزرگ و روحانیون به سرکردگی روحالله خمینی، تظاهراتی به راه انداختند و تظاهرکنندگان به مردم و نیروی انتظامی یورش بردند که به کشته شدن ۳۲ تن از ماموران پلیس، مردم و شورشیان انجامید. خمینی، و سران جبهه ملی دستگیر شدند. با این شورش عمر جبهه ملی دوم نیز به پایان رسید. [۳۱]
جبهه ملی سوم
جبهه ملی دوم در روز ششم بهمن ۱۳۴۱ در تظاهراتی که در جلالیه تهران (پارک فرح) برگزار کرد و با سخنان آتشین شاپور بختیار و سنجابی علیه منشور انقلاب و به ویژه اصلاحات ارضی و سپس با درهم شکستن رویدادهای روز ننگین ۱۵خرداد ۱۳۴۲ از سوی نیروهای انتظامی و با پشتیبانی مردم، متلاشی شد، همبندان جبهه ملی مانند مصدق، سنجابی، بختیار و برخی دیگر، چشم به راه جنبش دمکراتیک کذایی از سوی مردم ایران نشتند تا شاید کوبایی دیگر یا الجزایر دیگر بوجود آید.
یادآور میشویم که سازمان انقلابی حزب توده ایران در خارج از کشور در شهر مونیخ در آلمان غربی در بهمن ۱۳۴۲ کنفرانسی برگزار کردند و از سران حزب توده که در جمهوری دموکراتیک آلمان شرقی به سر میبردند گلایه کردند که کم کاری میکنند. چندی پس از این تاریخ حزب توده در بهار ۱۳۴۳ کنگره سازمان انقلابی در شهر تیرانا، پایتخت آلبانی برگزار کرد. سازمان انقلابی با تبلیغ مبارزه مسلحانه و کارهای پاتیزانی، گروههایی را برای آموزشهای تروریستی به کوبا و چین فرستادند. همزمان با دگرگونیهایی که در حزب توده پیش آمد در جبهه ملی نیز پیش آمد. رهبران سرخورده جبهه ملی دوم با تشکیل جبهه ملی سوم به همان سویی که حزب انقلابی توده کشیده شده بودند، رفتند و کارهای سیاسی خود با بر پایه مبارزه مسلحانه و کارهای چریکی به ویژه در ایران استوار ساختند. هر دو گروه چه مذهبی و یا چه با گرایش چپ برای آموزشهای چریکی به مصر و الجزایر فرستاه شدند.
نشریه ایران آزاد، ارگان سازمانهای جبهه ملی ایران در اروپا در مقالهای در امرداد ۱۳۴۴ پیرامون تشکیل جبهه ملی سوم و باید کارهای مسلحانه چنین نوشت:
مهمترین رویدادی که توجه همه مبارزان را به خود جلب کردهاست و به عنوان نقطه عطفی در تاریخ مبارزات ملی به شمار میآید، اعلام شروع مرحله مبارزه دیرین مردم به رهبری جبهه ملی ایران با تدوین اساسنامه جدید و اعلامیه تیرماه ۱۳۴۴ میباشد.... دراین مرحله جبهه ملی سوم با بسیج تودههای دهقانی که در مبارزات رهایی بخش و نبرد علیه نظامی موجود هیچ ندارند که از دست بدهند، بلکه با رهایی از قید استعمار و استبداد همه چیز به دست خواهند آورد، پایگاه تودهای خود را وسعت بخشیدهاست. توجه به این منبع
دو رکن اصل اپوزیسیون در خارج از کشور یعنی جبهه ملی و حزب توده به انشعاب کشیده شدند. جناح مذهبی جبهه ملی، در راه آموزش نبرد مسلحانه به مصر و لبنان رفت و ارگان آن نشریه "باختر امروز" را به چاپ می رساند این گروه "جبهه ملی خاورمیانه" نامیده می شدند. جناح غیر مذهبی جبهه ملی، الجزایر را سرمشق خود ساخت.
گروه کارگر که نشریه ای به همین نام به چاپ می رساند بنیان شد. رهبران این گروه که در پیشتر در جبهه ملی بودند، مارکسیست شدند.
چپ انقلابی نیز با جدایی از حزب توده، آرمان خود را در کوبا بازیافت و در چین و ویتنام به آموزشهای چریکی پرداخت.
دنباله دارد
پانویس
- ↑ برای نمونه در سال ۱۳۵۷ که شاپور بختیار از سران جبهه ملی نخستوزیر شد، با خمینی کشمکشی درباره آینده حکومت ایران داشت. بختیار جمهوری دموکراتیک ایران و یا جمهوری دموکراتیک اسلامی ایران را پیشنهاد کرد، ولی خمینی گفت جمهوری اسلامی نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر
- ↑ DDR
- ↑ Nationale Front des demokratischen Deutschland
- ↑ Sozialistische Einheits Partei Deutschlands (SED)
- ↑ واژه "ناسیونال فرانت" را امروزه حزبهای تندروی دست راستی بکار می برند مانند ناسیونال فرانت فرانسه یا ناسیونال فرانت بریتش
- ↑ ارزیابی سیاسی شوروی در ایران از دیدگاه اقلیت/جبهه ملی
- ↑ محمد مصدق: خاطرات و تالمات مصدق - به کوشش ایرج افشار - انتشارات علمی - تهران - ۱۳۵۷ ص. ۵۲ - ۲۷
- ↑ مذاکرات نفت با شوروی ۱۳۲۶ - ۱۳۲۳
- ↑ اعلام برنامه ملی کردن نفت ایران به وسیله عباس اسکندری رهبر حزب توده در مجلس شورای ملی ۵ بهمن ۱۳۲۷
- ↑ اشغال ایران به وسیله ارتش بریتانیا و شوروی
- ↑ قانون مدنی ۱۳۱۳/جلد ۲ - کتاب ۲ - در تابعیت
- ↑ محمد مصدق - خاطرات و تالمات مصدق، به کوشش ایرج افشار، انتشارات علمی، تهران، ۱۳۵۷ ص. ۸۰
- ↑ بیانات آقای دکتر مصدق درباره ایجاد گروه اقلیت
- ↑ بیانات آقای دکتر مصدق راجع به دلایل اوبستروکسیون مجلس شورای ملی ۲۰ شهریور ۱۳۲۴ نشست ۱۳۹
- ↑ بیانات آقای دکتر مصدق راجع به دلایل اوبستروکسیون مجلس شورای ملی ۲۰ شهریور ۱۳۲۴ نشست ۱۳۹
- ↑ فریدون کشاورز - من متهم میکنم کمیته مرکزی حزب توده ایران را - شرکت کتاب - لسانجلس - ۲۰۰۶
- ↑ [[مذاکرات مجلس شورای ملی ۲۹ اردیبهشت ۱۳۳۲ نشست ۷۸#- بیانات قبل ازدستور آقایان: قناتآبادی - حائریزاده - دکتر بقایی - بیانات قبل ازدستور قناتآبادی علیه دولت مصدق ۲۹ اردیبهشت ۱۳۳۲]]
- ↑ مهدی شمشیری- پنج ترور تاریخی راهگشای صدارت مصدق، ISBN-13: 978-0578080796 - ۲۰۱۱ - [۱]
- ↑ – تصویب اعتبارنامه یازده نفر از آقایان نمایندگان تهران مجلس شورای ملی ۱۱ خرداد ۱۳۲۹ نشست ۳۰
- ↑ محمد مصدق - خاطرات و تالمات مصدق، به کوشش ایرج افشار، انتشارات علمی، تهران، ۱۳۵۷
- ↑ مالکان بزرگ ایران
- ↑ ممنوعیت داشتن مقام دولتی برای کسانی که تابعیت دوگانه دارند
- ↑ نمایندگان مجلس شورای ملی دوره قانونگذاری هفدهم
- ↑ مجلس سنا دارای ۶۰ سناتور انتخابی (از سوی مردم) و ۶۰ سناتور انتصابی (از سوی شاهنشاه ) میباشد
- ↑ قوانین دادن اختیارات به شخص دکتر مصدق نخستوزیر
- ↑ تصمیم قانونی دایر به نامیدن روز نهم اسفند به (روز ملت) و روز بیست و هشتم مرداد ماه (به روز قیام ملی)
- ↑ روز رستاخیز ملی ۲۸ امرداد ۱۳۳۲
- ↑ Walter Lippmann
- ↑ گفتگوی خبرنگار امریکایی با خروشچف ۱۰ اپریل ۱۹۶۱
- ↑ Gerhard Wettig, Chruschtschows Westpolitik 1955 - 1964, Oldenbourg Verlag Muenchen 2011, p. 127 - 129
- ↑ روز ننگین ۱۵خرداد ۱۳۴۲
نگاه کنید به
نیز نگاه کنید به
- درگاه روز رستاخیز ملی
- روز رستاخیز ملی ۲۸ امرداد ۱۳۳۲
- تاریخ معاصر ایران با سدای آریامهر شاهنشاه ایران درباه مجلس موسسان خیانتهای مصدق و رستاخیز ملت ایران ۲۸ امرداد ماه ۱۳۳۲ - بخش دوم
- محاکمه محمد مصدق و سرتیپ ریاحی ۱۲ آبان تا ۱ دی ماه ۱۳۳۲
- قیام مردم حکومت مصدق را سرنگون ساخت! - روزنامه شاهد ۲۹ امرداد ماه ۱۳۳۲
- کودتای ساختگی مصدق برای تغییر رژیم، شبح مخوف قلدری و کمونیسم ایران را فراگرفت - روزنامه شاهد ۲۶ امرداد ماه ۱۳۳۲
- نامه ابوالحسن حائریزاده به دبیرکل سازمان ملل متحد ۱۷ مرداد ۱۳۳۲
- حکومت چهار روزه محمد مصدق ۲۵ تا ۲۸ امرداد ماه ۱۳۳۲
- کیفرخواست دادستان علیه محمد مصدق و سرتیپ ریاحی ۹ مهر ماه ۱۳۳۲
- مصاحبه سرلشکر دادستان فرماندار نظامی تهران با رسانههای همگانی درباره همدستی حزب توده با مصدق و دولتش دوشنبه ۱۱ آبان ماه ۱۳۳۲
- آتش زدن سینما رکس آبادان ۲۸ امرداد ۱۳۵۷
- حزب توده
- جبهه ملی
- مجلس شورای ملی مذاکرات دوره قانونگذاری هفدهم
- نهضت آزادی ایران
- تروریسم