روز ننگین ۱۵خرداد ۱۳۴۲
جشنهای ۲۵۰۰ سال بنیانگذاری شاهنشاهی ایران | اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر | انقلاب شاه و مردم |
روز ننگین ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ - در روز پانزدهم خرداد ماه ۱۳۴۲ خمینی بلوا و آشوبی در تهران و چند شهر دیگر برپا کرد تا شاید حکومت مشروطه شاهنشاهی ایران را براندازد. با دیدگاه امروز این بلوا در روز ننگین ۱۵ خرداد ماه همان ترکیبی را داشت که در آشوب سال ۲۵۳۷ شاهنشاهی دیدیم. آرنگها « مرگ بر این دیکتاتور خون آشام » و « یا مرگ یا خمینی » بود. خمینی چیان بارها کوشش کردند که اسلحه خانه ارتش را بگیرند، سینماها را به آتش کشیدند و بانکها و مغازهها را تاراج کردند. خمینی چیان زنان بدون حجاب را کتک زدند، به کلانتریها و ماموران پلیس یورش بردند و کتابخانهها، مدرسههای دخترانه، روزنامهها را به آتش کشیدند. خمینی چیان برنامه ریزی شده با پیتهای نفت به آرشیو دادگستری که پروندههای این مجرمین در آنجا قرارداشت یورش بردند و بایگانی را به آتش کشیدند. در روز پانزدهم خرداد ۱۳۴۲ این بلوا نافرجام ماند زیرا که مردم ایران، ارتش، دولت و پلیس دست در دست یکدیگر خمینی چیان را تار و مار کردند. بلوای پانزدهم خرداد شکست خورد زیرا که کنفدراسیون دانشجویان و سازمان آزادی بخش فلسطین وجود نداشت. پس از این روز ننگین، خمینی چیان از اشتباههای خویش آموختند و برنامه دیگری ریختند. نخست توانستند که خمینی را از چوبه دار برهانند، از خمینی آیت اله ساختند و وی را سرانجام در نجف جایی که خمینی ایدئولوژی ولایت فقیه و حکومت اسلامی را پروراند ماندگار کردند. آنگاه با بنیاد کردن کنفدراسیون دانشجویان خارج از کشور، پروپاگاند علیه شاهنشاه ایران را آغاز کردند و با این پروپاگاندهای پیوسته توانستند کشورهای غربی را علیه شاهنشاه ایران برانگیزانند. خمینی چیان با عرفات و دیگر سازمانهای تروریستی همکاری کردند و تروریستهایی زبردست در ساختن بمب، مبارزههای مسلحانه و جنگهای چریکی برای براندازی حکومت ایران آموزش دادند و روانه ایران کردند. با اینکه خمینی از سوی دادگاه به مرگ محکوم شد، با همدستی ژنرال حسن پاکروان رییس سازمان اطلاعات و امنیت کشور خمینی آزاد شد تا برنامههای اهریمنی خود را علیه کشور ایران و شاهنشاه ایران ادامه دهد. همه کسانی که امروز در کشور ایران پستهای کلیدی را در دست دارند همان کسانی بودند که نزدیک به خمینی و در بلوای ۱۵ خرداد دستگیر شدند.
در روز ننگین پانزدهم خرداد بلوا و آشوب از چند نقطه تهران آغاز شد. گروهی از خمینی چیان از میدان بارفروشان تهران به سرکردگی قمهکش معروف تهران "طیب حاج رضایی" به راه افتادند. گروهی دیگر از خمینی چیان از جلوی بازار و میدان ارگ با چماق و چاقو به راه افتادند. حرکت بسیار برنامه ریزی شده برای یورش به اداره انتشارات و رادیو و مرکز تسلیحات ارتش و کلانتریها برای دستیابی به سلاح گرم بود. خمینی چیان سر راه، جیپها و کامیونهای پلیس و ماشینهای آتش نشانی و خودروهای مردم را خرد کردند و به آتش کشیدند. در میدان ارگ خمینی چیان به پلیس حمله کردند و شماری از نیروهای انتظامی و تظاهرکنندگان کشته شدند. حملهها به تسلیحات ارتش و کلانتریها و اداره انتشارات و رادیو با وجود پایداری مامورین چندین بار از سرگرفته شد. خمینی چیان به پارک شهر ریختند و از ورودی پارک تا سالن ورزشی پارک شهر را ویران ساختند و به آتش کشیدند و شماری از درختان پارک شهر را نیز سوزاندند. گروهی پس از خرد کردن اتاقک نگهبان وارد کاخ دادگستری شدند، اینان به خوبی به ساختمان دادگستری و جای بایگانی دادگستری آشنایی داشتند، دیوار نازک میان اتاق نگهبان و بایگانی را خراب کردند و روی پروندههای بایگانی نفت ریختند و به آتش کشیدند و متواری شدند. خمینی چیان در دستههای کوچکتری پخش شدند و در ناصر خسرو برابر شمس العماره اتوبوسهای شرکت واحد را آتش زدند و همه کیوسکهای بلیت فروشی را شکستند و کیوسک را از جای درآوردند. گروهی دیگر از چهارراه گلوبندک به سوی بوذرجمهری غربی و خیابان خیام سرازیر شدند و آمبولانس کشیک وزارت بهداری و ورودی و شیشههای وزارت بهداری را شکستند. برابر نیمروز خمینی چیان گِرد وزارت دارایی را گرفتند و پلیس ناچار به پرتاب گاز اشک آور شد. آنگاه خمینی چیان در سه دسته چهارصد تنی به باشگاه ورزشی جعفری یورش بردند و بخشهای موزه باشگاه، ورزش باستانی و لباس کنی را شکستند و آتش زدند. کارمندان بانکهای پیرامون بازار تا ساعت ۱۹ ناچار در بانکها ماندند. خمینی چیان آمبولانس جا به جا کردن مردگان را نیز به آتش کشیدند. هم چنین خمینی چیان سینماهای متروپل، سعدی، حافظ، ایفل، ادئون و مغازههای کنار این سینماها را آتش زدند.
از ساعت یک پس نیمروز کم کم تانکها به خیابانها آمدند. گروهی از خمینی چیان در شرق تهران راهی کارخانه برق ژاله شدند. تا رسیدن ماموران کارکنان کارخانه با تشکیل گارد ملی و پایداری بی همانند از ورود خمینی چیان به کارخانه جلوگیری کردند. خمینی چیان در میدان خراسان اتوبوسهای شرکت واحد را به آتش کشیدند و به سوی خیابان ری و میدان شاه متواری شدند. در همین هنگام خمینی چیان جلوی خودروی نیروی هوایی که از خیابان ژاله میگذشت را گرفتند و ستوان یکم نیروی هوایی حبیب اله مستوفیان را چند استوار نیروی هوایی سوار بر خودرو را بیرون کشیدند و به بسیار دلخراش ستوان یکم مستوفیان را قتل رساندند و دیگر درجه داران را به سختی زخمی کردند. به سبب نبودن اتوبوس و کمبود تاکسی مردم پیاده به سوی خانه هایشان میرفتند. در سراسر تهران خمینی چیان بیشتر مشروب فروشیها را ویران کردند و سینماها و دانسینگها ویران ساختند و یا به آتش کشیدند. از روش کار خمینی چیان روشن بود که ستاد مرکزی آنان در سرچشمه قرار داشت و بدین روی یورشها بیشتر در خیابانهای ری، سیروس، بهارستان، امیرکبیر، ناصرخسرو، بازار، باب همایون انجام میشد. هم چنین پیوسته برای خمینی چیان از خیابانهای شوش، دروازه غار، گودها، سید ملک خاتون افراد کمکی میرسید. از ساعت ۳ پس از نیمروز خمینی چیان به گروههای کوچکتری درآمدند و خود را به غرب و جنوب غربی تهران رساندند و ساعتهای دراز در خیابان شاهرضا و سی متری به زد و خورد پرداختند.
برنامه اصلاحاتی که ملت ایران سالها چشم به راه آن بود، در روز ششم بهمن ماه ۱۳۴۱ به آرای ملت ایران گذاشته شد و با اکثریت آرای ملت ایران در سراسر کشور به منشور شش مادهای انقلاب شاه و مردم آری گفتهشد. با این اصلاحات زمینداران بزرگ[۱] و همچنین روحانیون آغاز به دشمنی کردند. با اجرای اصلاحات ارضی و الغای رژیم ارباب و رعیتی میبایستی که فئودالیسم در ایران برچیده شود و زمین از مالکین بزرگ خریداری و میان کشاورزانی که روی آن کار میکردند تقسیم شود.[۲] مالکین بزرگ و ملایان به سرکردگی حجتالاسلام خمینی تبانی کرده و تظاهراتی علیه تقسیم اراضی به راه انداختند. اصل نخست اصلاحات ارضی و الغای رژیم ارباب و رعیتی و دگرگون ساختن موقعیت سیاسی و اجتماعی زنان، با اصل پنجم منشور انقلاب شاه و مردم اصلاح قانون انتخابات ایران به منظور دادن حق رای به زنان و حقوق برابر سیاسی با مردان یعنی دادن آزادی به زنان و حق برابر سیاسی و اجتماعی با مردان در انتخاب کردن و انتخاب شدن در انجمنهای استان و شهرستان، دو مجلس شورای ملی و مجلس سنا و انتخابات در هر سطح انتخاباتی دیگر در کشور، افزون بر این، برای گسترش بیشتر دموکراسی در انتخابات آزاد محدودیت دینی برداشته شد تا هر ایرانی با هر باوری بتواند انتخاب کند و انتخاب شود که این با دگرگون ساختن سوگند نمایندگان از به "قرآن مجید" به "کتاب آسمانی" به اجرا درآید. همچنین دگرگون ساختن گاهنامه هجری خورشیدی به گاهنامه شاهنشاهی از فروردین ماه سال ۱۳۴۲ اصولی بودند که ملایان و فئودالها با آن به مخالفت برخاستند.[۳]
پیشینه
خمینیچیان مدعی هستند که ۱۵ خرداد سرآغاز جنبشی در ایران شد. در مقدمه به اصطلاح قانون اساسی جمهوری اسلامی آمدهاست: اعتراض درهم کوبنده امام خمینی به توطئه آمریکایی «انقلاب سفید» که گامی در جهت تثبیت پایههای حکومت استبداد و تحکیم وابستگیهای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی ایران به امپریالیزم جهانی بود، عامل حرکت یکپارچه ملت گشت و متعاقب آن انقلاب عظیم و خونبار امت اسلامی در خرداد ماه ۴۲ که در حقیقت نقطه آغاز شکوفایی این قیام شکوهمند و گسترده بود مرکزیت امام را بعنوان رهبری اسلامی تثبیت و مستحکم نمود و علیرغم تبعید ایشان از ایران در پی اعتراض به قانون ننگین کاپیتولاسیون (مصونیت مستشاران امریکایی) پیوند مستحکم امت با امام همچنان استمرار یافت و ملت مسلمان و به ویژه روشنفکران متعهد و روحانیت مبارز راه خود را در میان تبعید و زندان، شکنجه و اعدام ادامه دادند.
این نمونهای از تحریف تاریخ و دروغپردازی در تاریخ است. در واقع ملت ایران پشتیبان سیاستهای شاهنشاه بودند و با انقلاب سفید پیوند میان شاه و ملت استوارتر و پایدارتر شد. در واقع رویداد ننگین ۱۵ خرداد شکست خمینی و هوادارانش بود ولی خمینی توانست از اعدام رهایی یابد زیرا که دولت ایران بخشنده و مهربان بود. خمینی در شرایطی آزاد شد که تعهدکرده بود دیگر به سیاست کاری نداشته باشد. یک سال پس از این، خمینی قول خود را زیرپاگذاشت و تبعید شد.
رفراندوم ۶ بهمن ۱۳۴۱
در رفراندوم ۶ بهمن شش اصل انقلاب سفید به آرای ملت ایران گذاشته شد و ملت ۵۵۹۸۷۱۱ رای موافق و ۴۱۱۵ رای مخالف به سندوقها ریختند. شاهنشاه ایران محمدرضا شاه پهلوی بر پایه متمم قانون اساسی مشروطه تصویب شده در روز ۱۴ مهر ماه ۱۲۸۶ خورشیدی و اصل بیست و ششم آن که میگوید:
« | قوای مملکت ناشی از ملت است طریقه استعمال آن قوا را قانون اساسی معین مینماید | » |
اراده ملت را برای تصویب منشور انقلاب سفید به رفراندوم گذاشت که با اکثریت آرای مردم به تصویب رسید. خمینی این رفراندوم راعملی علیهالله و کاری اشتباه و جرم اعلام کرد و خود را در راه فکری و ماموریت شیخ فضل الله نوری یعنی مشروعه دید. توافقی که در زمان انقلاب مشروطه در نوشتن متمم قانون اساسی بدان رسیده بودند، این بود که "ایران قانون مشروطه سلطنتی سکولار است و قوانین آن را مردم میگذارند ولی قوانین نباید علیه اسلام باشد" را زیر پای گذاشت و آن را رد کرد و پافشاری بر ایجاد کشوراسلامی، با قوانین الهی براساس قران نمود که با بنیان جمهوری اسلامی این ایده به حقیقت پیوست و اجرا شد.
اصل هشتاد و نه متمم قانون اساسی مشروطه در خصوص انجمنهای ایالتی و ولایتی میباشد. بر اساس ماده هفت و نه قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی اشخاص زیر حق انتخاب شدن و انتخاب کردن ندارند:
اشخاصی که به واسطه جنحه یا جنایتی مجازات قانونی دیدهاند، اشخاصی که معروف به فساد عقیدهو به ارتکاب قتل یا سرقت باشند، اشخاص ورشکسته به تقصیر، طایفه نسوان و اشخاص خارج از رشد.
اصلاحاتی که اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر در چهارچوب انقلاب شاه و مردم برنامهریزی کرده و به ملت ایران برای رفراندوم پیشنهاد کرده بودند دارای شش اصل در مرحله نخست بود. اصل پنجم انقلاب سفید، اصلاح قانون انتخابات ایران و تعمیم دمکراسی بود که به موجب آن قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی به قانون انجمنهای شهرستان و استان تغییر داده شد. در قانون تشکیل انجمنهای شهرستان و استان، در مادههای شرایط انتخاب شدن و انتخاب کردن، شرط زن بودن و مسلمان بودن حذف شد و به فرم زیر تغییر یافت:
ماده ۷ - اشخاص زیر از حق انتخاب شدن و انتخاب کردن محروم هستند: محجورین، ورشکستگان به تقصیر و یا تقلب، مرتکبین جنایات یا جنحههای بزرگ عمدی، کسانی که سوء شهرت دارند.
چهارچوب اصل پنجم از ماده بیست و هشت قانون تشکیل انجمنهای شهرستان و استان، شرط مسلمان بودن برداشته شد، ماده ۲۸ این قانون میگوید: پس از افتتاح بلافاصله انجمن به ریاست مسنترین و منشیگری دو نفر از جوانترین اعضاء تشکیل میشود و در حضور کلیه مدعوین مراسم سوگند به این ترتیب انجام خواهد شد که هر یک از اعضاء سوگند نامه به شرح زیر با ذکر نام خود قرائت نموده و ذیل آن را امضا کند.
"من... امضاکننده زیر خداوند متعال را به شهادت میطلبم و به قرآن مجید سوگند یاد میکنم تکالیف و وظایفی را که به عنوان عضو انجمن شهرستان به من رجوع شده است با کمال راستی و درستی و جد و جهد انجام بدهم .... و نسبت به اعلیحضرت همایون شاهنشاه مفخم خود صدیق و راستگو باشم".
تبصره ۱- اعضایی که از اقلیتهای مذهبی انتخاب میشوند به کتاب آسمانی خود سوگند یاد خواهند کرد.
پیام رادیویی شاهنشاه پس از تصویب لوایح ششگانه انقلاب شاه و مردم ۸ بهمن ماه ۱۳۴۱
سخنان شاهنشاه در گردهمآیی بیش از پانزده هزار از بانوان ایرانی در برابر کاخ مرمر ۸ اسفند ماه ۱۳۴۱
آغاز تنش و بلوا
روز شانزده مهرماه ۱۳۴۱ روزنامههای اطلاعات و کیهان روزنامههای عصر تهران با تیتر درشت خبر دادند که :
- طبق لایحهی انجمنهای ایالتی و ولایتی که در هیات دولت به تصویب رسید و امروز منتشر شد، به زنان حق رای داده شدهاست". در این تصویب نامه قید اسلام از شرایط انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان برداشته شده و در مراسم سوگند به امانت و صداقت به جای قران، کتاب آسمانی آورده شدهاست.
همان شب جلسهای در قم در منزل حاج شیخ عبدالکریم حائری برگذار شد که درآن حاج مرتضی آیتاللهزاده حائری (میزبان)، آقایان آیت الله سید محمدرضا گلپایگانی، آیت الله شریعتمداری و حجت الاسلام خمینی شرکت داشتند. حجت الاسلام خمینی این تصویب نامه را دسیسهی خطرناکی برای لطمه زدن به اسلام و روحانیت خواند و گفت[۴]:
« | دولت تصویب نامهی خلاف شرع صادر میکند، به زنها حق رای میدهد، نوامیس مسلمین در شرف هتک است، میخواهند دختران نجیب ۱۸ ساله را به نظام اجباری ببرند، دختر و پسر در آغوش هم کشتی میگیرند، دختران عفیف مردم در مدارس زیر دست مردها درس میخوانند، مردم از گرسنگی تلف میشوند و آنها برای استقبال از اربابان خود سیصد هزار تومان گل از هلند میآورند، قران اسلام در خطراست، اسراییل نمیخواهد دراین مملکت قران باشد، خطرامروز براسلام کمتر از خطر بنی امیه نیست، اهل منبر را تهدید میکنند، اسراییل زراعت و تجارت ما را قبضه کردهاست، دولت روز ننگین ۱۷ دی را جشن میگیرد، به فرقه ضاله همراهی میکند، مطبوعات به روحانیون اهانت میکنند | » |
۱۷ مهر
تلگرافی روز ۱۷ مهر از طرف آقایان در جلسه به شاهنشاه نوشته شد و لغو فوری تصویب نامه را خواستار شدند و تلگرافهای دیگری به شهرستانها فرستاده شد که در آن دعوت برای مقابله با این توطئه صورت گرفت.
جواب شاهنشاه به آنان این بود:
... ما بیش از هر کس در حفظ شعائر دینی کوشا هستیم و ضمنا توجه جنابعالی را به وضعیت زمانه و تاریخ و همچنین به وضع سایر ممالک دنیا جلب مینماییم." در ضمن جلب توجه علما به پیشرفتهای سایر کشورهای اسلامی در این زمینه، یادآور شده بود و دیگر این که تلگراف را برای دولت فرستادهاست...
۲۸ مهر ماه
۲۸ مهر ماه تلگرافی از طرف آقایان علما به اسدالله علم نخست وزیر فرستاده شد که متن آن چنین است[۵]:
- ... مطمئن باشید تخلف از قوانین اسلام و قانون اساسی و قوانین موضوعه مجلس شورا، برای شخص جنابعالی و دولت ایجاد مسئولیت شدید در پیشگاه مقدس خداوند قادر قاهر و نزد ملت مسلمان و قانون خواهد کرد.... علمای اعلام ایران و اعتاب مقدسه و سایر مسلمین، در امور مخالف با شرع ساکت نخواهند ماند...
۱۵ آبان ماه
حجتالاسلام خمینی دو تلگراف به اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر و اسدالله علم نخست وزیر فرستاد که بخشی از تلگراف به شاهنشاه چنین بود:
- ... آقای علم گمان کرده با تبدیل کردن قران مجید به کتاب آسمانی، ممکن است قران کریم را از رسمیت انداخت و اوستا و انجیل و بعضی کتاب ضاله و بعضی کتب را قرین آن یا به جای آن قرار داد. ... این جانب به حکم خیرخواهی برای ملت اسلام، اعلیحضرت را متوجه میکنم به این که اطمینان نفرمایید به عناصری که با چاپلوسی و اظهار چاکری و خانه زادی، میخواهند تمام کارهای خلاف دین و قانون را کرده به اعلیحضرت نسبت دهند و قانون اساسی را که ضامن ملیت و سلطنت است با تصویبنامه ی خاینانه و غلط از اعتبار بیندازند. .... از قوانین وخیمه ی تخلف از قران و احکام علمای ملت و زعمای مسلمین و تخلف از قانون بترسید و بدون جهت مملکت را به خطر نیاندازید والا علمای اسلام درباره ی شما از اظهارعقیده خودداری نخواهند کرد.
نهضت آزادی مهدی بازرگان نیز اعلامیهای صادر کرد که در آن تصویب نامه دولت را به مسخره گرفت و از آن به شدت انتقاد کرد که قسمتی از آن چنین است:
- دولت با این عمل خود چه خواب تازهای برای مردم دیده و چه قصدی دارد؟ ....... خیلی مضحک است که بخواهند به خانمها حق رای انتخاب نمایندگان ایالتی و ولایتی و بعد مجلس شورای ملی را بدهند....
سید محمود طالقانی که در آن زمان حجتالاسلام بود با همکاری دوستان خود مهدی بازرگان و یدالله سحابی، نهضت آزادی ایران را در سال ۱۳۴۰ پایه گذاری کرده بود. در این هیاهو وی در مخالفت انقلاب شاه و مردم به ویژه با برنامه اصلاحات ارضی و الغای رژیم ارباب و رعیتی و آزادی زنان و اصل پنجم انقلاب سفید یعنی اصلاح قانون انتخابات ایران به منظور دادن حق رای به زنان و حقوق برابر سیاسی با مردان از عوامل موثر در شوراندن مردم بود..[۶]
چرخ زمان به عقب بر نمیگردد
۱۸ آبان ماه اسدالله علم نخست وزیر در رادیو اعلام داشت:
« | به قوای انتظامی دستور اکید داده شده هرگونه اخلال گری را شدیدا سرکوب نمایند...... چرخ زمان به عقب برنمی گردد و دولت از برنامه اصلاحی که در دست دارد عقب نشینی نمیکند | » |
فردای آن روز فلسفی واعظ، در مسجد ارگ تهران، به تهدید اسدالله علم و حمله به تصویب نامه دولت پرداخت.[۷]
عقب نشینی دولت
۷ آذر ماه ۱۳۴۱ هیات دولت تصویب کرد که تصویب نامه ۱۴ مهر ماه قابل اجرا نخواهد بود و رییس دولت تلگرافهایی به آقایان آیت الله گلپایگانی، نجفی و شریعتمداری فرستاد. روز ۱۰ آذر روزنامههای تهران نوشتند:
- ... در هیات دولت تصویب شد که تصویب نامه مورخه ۱۴ مهر ۱۳۴۱ قابل اجرا نخواهد بود...
با انتشار این خبر اهالی قم برای تبریک گفتن به سوی خانههای علما رفتند و برخی از روحانیون مردم را به برگزاری جشن و چراغانی دعوت کردند. خمینی دستور داد که چراغانی و پرچم زدن ممنوع گردد و علمایی را که میخواستند برای اسدالله علم تلگراف سپاس بفرستند تهدید کرد که مردم را علیه آنها خواهد شوراند. روز بعد خمینی جارنامهای به صورت استقتا اصناف قم صادر کرد که در آن صدور تصویب نامه جدید خواستار شد که در آن تصویب نامه پیشین را رسما لغو شده اعلام کند. در این جارنامه آمدهاست:
- ... اینجانب حسب وظیفه ی شرعیه به ملت ایران و مسلمین جهان اعلام خطر میکنم. قران کریم و اسلام در معرض خطر است، استقلال مملکت و تمام اقتصاد آن در معرض قبضه ی صهیونیسم است .... و مدتی نخواهد گذشت که با این سکوت مرگبار مسلمین، تمام اقتصاد این مملکت را با تایید عمال خود قبضه میکنند و ملت مسلمان رااز هستی در تمام شئون ساقط مینمایند.... ملت مسلمان تا رفع این خطرها نشود سکوت نمیکنند.
اینجا بود که خمینی نشان داد که با از میان برداشتن تصویب نامه خاموش نمیشود.
مطبوعات
یازده آذر خمینی برای ادامه درگیری و اغتشاش مطبوعات را بهانه کرد و سخنرانی تندی علیه دولت ایراد نمود:
- ... چرا دولت مطبوعات را وامیدارد که به روحانیت و مقدسات اسلام اهانت کنند؟ و چرا دولت جشن ۱۷ دی را تدارک میبیند، وبعد از این سخنرانی به مقامات دولتی پیغام داد که هرگاه بخواهند در روز ننگین ۱۷ دی بساط برپا کنند، علمای اسلام آن روز را به مناسبت فاجعه ی مسجد گوهرشاد، عزای ملی اعلام میکنند.
خمینی، فلسفی واعظ را وادار کرد که در مسجد اعظم قم به بهانه اهانت مطبوعات به علمای اسلام به دولت حمله کند. معاون نخست وزیر به قم رفت و طی دیدارهایی با آقایان علما از آنها پوزش خواست و حملههای روزنامهها را متوقف کرد.[۸]
۱۹ دی ماه
روز نوزده دی ماه ۱۳۴۱ اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر موضوع رفراندم برای تصویب منشور ششگانه انقلاب شاه و مردم را اعلام کردند.
خمینی دوباره به سراغ آیات عظام رفت که باید با این رفراندوم مبارزه کرد ولی موفق نشد آنها را برانگیزاند. سرانجام آقای روحالله کمالوند از علمای خرمآباد، به نمایندگی از طرف روحانیون قم به دیدار شاهنشاه رفت. نویسنده کتاب نهضت امام خمینی گفتههای شاهنشاه را در این دیدار چنین نقل میکند:
« | ... اگر آسمان به زمین بیاید و زمین به آسمان برود من باید این برنامه را اجرا کنم... | » |
برخی از روحانیون موافق و برخی مخالف مبارزه بودند ولی خمینی نظر خود را به آنها تحمیل کرد.
۱ بهمن ماه
روز اول بهمن ماه حجتالاسلام خمینی فتوایی علیه رفراندوم داد و رفراندوم را غیرقانونی خواند:[۹]
- ... اینان اگر برای ملت کاری میخواهند انجام دهند چرا به برنامه اسلام و کارشناسان اسلامی رجوع نکردند و نمیکنند تا با اجرای آن برای همه طبقات زندگی مرفه تامین شود و در دنیا و آخرت سعادتمند باشند... این رفراندوم اجباری مقدمهای برای از بین بردن مواد مربوط به مذهب است و علمای اسلام وظیفه دارند که هر وقت برای اسلام و قرآن احساس خطر کردند به مردم گوشزد نمایند
این به صورت اعلامیهای در روز ۲ بهمن در تهران و شهرستانها پخش شد. ساعتی بعد، در تهران و بعضی دکانهای جنوب شهر بسته شد. جمعیتی به منزل آیت الله خوانساری رفتند و از وی خواستند که در تظاهرات علیه رفراندوم شرکت کند. او نیز پذیرفت و پیشاپیش جمعیت به منزل آیت الله بهبهانی رفت. در خانه بهبهانی فلسفی واعظ، پشت میکروفن رفت، عمامهاش را به نشان خروش و عزا باز کرد و از خطراتی که اسلام را تهدید میکند سخن گفت و فریاد کرد:
- ... اگر شما بدانید زیر سرپوش این رفراندوم چه جنایتی میخواهند مرتکب شوند، دیوانه میشوید با این رفراندوم یک بار دیگر میخواهند حسین را بکشند، زینب را اسیر کنند و صحرای کربلایی بر پا کنند. شما وظیفه دارید امروز در سراسر تهران فریاد بزنید که ایران کشور خفقان است. مرگ بر خفقان، بازار هم امروز برای مدت سه روز به نشانی اعتراض به رفراندوم غیر قانونی تعطیل خواهد بود...
در قم، روز ۲ بهمن بازار بسته شد و انبوه مردم در خانه حجت الاسلام خمینی گردآمدند. خمینی در سخنانش از مغازهداران خواست که همانند بازاریها دکانها را ببندند و در روز ۴ بهمن که شاه قرار بود به قم بیاید از خانهها بیرون نروند.
۳ بهمن ماه
روز سوم بهمن هزاران کشاورز به تهران آمدند و در کمال نظم و آرامش به تظاهرات آرام به پشتیبانی دولت دست زدند. در همین روز بانوان آموزگار دست از کار کشیدند و اعلامیههایی با شعارهای زنان ایران به پا خیزید و هم چنین شعار ما را در ردیف ورشکستگان و جنایتکاران قرار ندهید پخش کردند. تظاهرات ۳ بهمن علیه رفراندوم در تهران از بازار آغاز شد و به دانشگاه تهران کشیدهشد
روزنامه اطلاعات شماره ۳ بهمن ۱۳۴۱ رویداد را چنین بیان کرد:
- ... یک مقام مطلع به خبرنگار ما گفت: طلاب و معلمین به حالت اجتماع به منزل حضرت آیت الله بهبهانی رفتند و .... از مجموع گزارشات واصله چنین معلوم شده که منظور اصلی از این اجتماع و بستن بازار این بوده که املاک موقوفه مشمول قانون اصلاحات ارضی نشود و به قرار معلوم عواملی از دستههای منتسب به جبهه ملی نیز در جریان مداخله داشتهاند. طبق اظهار یک منبع مطلع پس از حوادث دیروز بازار عدهای از کارگران و کشاورزان اطراف تهران و فرهنگیان به مقامات رسمی مراجعه نموده و تقاضا کردهاند اجازه دادهشود شخصا با مخالفین مقابله کنند ولی مقامات انتظامی به ایشان اطلاع دادهاند که حفظ نظم به عهدهی دولت است
اسدالله علم همان روز در مصاحبه مطبوعاتی گفت:
- غائله به تحریک ملاکین مخالف اصلاحات ارضی بوده که به وسیلهی یکی از روحانیون به مرحله اجرا درآمدهاست ... دولت قوای مخرب را به شدت سرکوب خواهد کرد...
تظاهرات روز سوم بهمن در قم به زد و خورد انجامید. طلبهها و عدهای دیگر فریاد میکشیدند ما تابع قرآنیم، رفراندوم نمیخواهیم و به سوی صحن حضرت معصومه میرفتند. از سوی دیگر عدهای عکس شاه را بالا برده و شعار جاوید شاه میدادند. به دنبال دخالت ماموران انتظامی زد و خوردهایی بین تظاهرکنندگان علیه رفراندوم و پاسبانها روی داد، جیپهای شهربانی به آتش کشیدهشد و ناچار سربازان دخالت کردند. در مدرسه فیضیه عدهای مجروح شدند. خمینی که قصدش ایجاد بلوا بود خرسند به نظر میرسید. نویسنده کتاب نهضت امام خمینی مینویسد " نقل کردند که وقتی خبر حمله پلیس و ماموران انتظامی به مردم و روحانیون و مدرسه فیضیه به خمینی رسید، با وجود آن که از رفتار پلیس با مردم متاثر بود، خوشحال به نظر میرسید و چند بار تکرار کرد که:الحمدالله رژیم خود را رسوا کرد، ماهیت خود را بروز داد، من همین را میخواستم
با وجود این اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر روز ۴ بهمن رهسپار قم شدند و در سخنرانی که ایراد فرمودند به سختی به ارتجاع سرخ و سیاه دشمنان اصلاحات در ایران حمله کردند.[۱۰]
« | ... در کنگره دهقانان موقعی که لوایح شش گانه را میشمردم و توضیح میدادم گفتم که در راه جلوگیری از اصلاحات ایران مسلما ارتجاع سیاه و قوای مخرب سرخ از پای نخواهند نشست و تمام سعی خود را به کار خواهند برد که مانع این اصلاحات بشوند، البته هر کدامی به یک عللی. ارتجاع سیاه اصلا نمیفهمد، زیرا از هزار سال پیش یا بیشتر فکرش تکان نخورده و در جاهای دیگر هم شاید به همین طریق باشد. شاید بیشتر اینان فکر میکنند که زندگی فقط این است که از یک جایی ولو به ظلم باشد، به زور باشد، به بطالت باشد، به بیکاری باشد، یک چیزی به او برسد و او یک غذایی بخورد و شب سر به بالین بگذارد و فردا دو مرتبه همین زندگی تکرار بشود. ... امروز در دنیا مفت خوری از بین رفته، ولی برای او چه فرقی میکند؟ به او یک چیزی برسد ولو سایرین همه از فلاکت، بدبختی و گرسنگی و بمیرند، این به حال او فرقی نمیکند... و اما چه کسان دیگری مخالفند؟ صحبت از ارتجاع سیاه کردیم و کسان نفهمی که قابل درک مطالب و عقاید نیستند. اینها بدبختند و ما دلمان به آنها میسوزد و ما انشاءالله ایرانی میسازیم آباد، ایرانی آزاد، ایرانی مرفه، این اشخاص در حدود قوانین باز هم خواهند توانست زندگی مرفهی بکنند، ولی دل من برای آنها میسوزد که چرا نمیفهمند. اما مخربین سرخ، تکلیف آنها روشن است. من اتفاقا نسبت به آنها کینهام کمتر از این اشخاص نفهم است. چرا؟ برای اینکه آنها علنی میگویند که "من خائنم و میخواهم مملکتم را تحویل دیگران بدهم". خوب! تکلیف همه روشن است. آدم با یک آدم پست و خائن تکلیفش روشن است. این دیگر دروغ نیست، این دیگر تزویر نیست. علنا میگوید. اما کسانی که این حرف را نمیزنند ولی در عمل عین این رفتار را میکنند، آنها که ماسکهای دیگری به صورت دارند، آنها که به دروغ صحبت از آزادی خواهی میکنند، آنها چه میگویند؟ ببینیم اینها در این بیست سال چه کردهاند؟ از موقعی که من به سلطنت رسیدهام من چه کردهام و اینها چه کردهاند؟ در تمام مدت جنگ یک کلمه سدا از اینها درنیامد. اینها در موقع وقایع آذربایجان کجا بودند؟ بگویند کجا بودند؟ اینها بودند که با پیشهوری ائتلاف کردند.... | » |
۶ بهمن ماه
شاهنشاه ایران محمدرضا شاه پهلوی روز ششم بهمن ماه ۱۳۴۱ را برای رفراندوم درباره شش اصل انقلاب سفید به ملت پیشنهاد کردند و در این روز با اتفاق مردم با ۵۵۹۸۷۱۱ رای موافق و ۴۱۱۵ رای مخالف انقلاب شاه و مردم را تصویب کردند.
عکسالعمل قم در برابر پیروزی انقلاب شاه و مردم فتوای بستن نماز جماعت و وعظ در سراسر ماه رمضان بود. این اعتصاب چند روزی ادامه یافت و سپس به وسیله آیتالله خوانساری شکسته شد. نخستین عکسالعمل خمینی بعد از انجام رفراندوم نطق او در اجتماع مردم در خانه اش به مناسبت عید فطر بود. در این سخنرانی خمینی از تکنیک غلط جلوه دادن واقعیتها استفاده کرد. با این که بیش از ۵ میلیون به انقلاب شاه و مردم رای مثبت داده بودند ولی او گفت حتی دو هزار نفر هم در رفراندوم شرکت نداشتهاند
- ... شما آقایان محترم در هر مقامی که هستید با کمال متانت و استقامت، در مقابل کارهای خلاف شرع و قانون این دستگاه بایستید. از این سر نیزهها ی زنگ زده و پوسیده نترسید ... دستگاه حاکمه با سر نیزه نمیتواند در مقابل خواست یک ملت بزرگ مقاومت کند و دیر یا زود شکست میخورد، اکنون هم درمانده و شکست خوردهاست و روی درماندگی به این بی فرهنگیهایی که ملاحظه میکنید دست میزند. ما میل نداشتیم که کار به این رسواییها بکشد. چرا شاه مملکت باید اینقدر از ملت جدا باشد که وقتی پیشنهادی میدهد با بی اعتنایی و عکس العمل منفی مردم مواجه گردد؟ شاه مملکت باید جوری باشد که وقتی پیشنهاد میدهد، درخواستی میکند، ملت با جان و دل در انجام آن بکوشند، نه آن که به مقابله برخیزند و رفراندوم شاه در سراسر مملکت بیش از دو هزار نفر به همراه نداشتهاست.
۸ اسفند ماه ۱۳۴۱
به موجب اصل هشتم قانون اساسی مشروطه: اهالی مملکت ایران در مقابل قانون دولتی متساوی الحقوق خواهند بود. و به موجب اصل بیست و ششم متمم قانون اساسی مشروطه:
« | قوای مملکت ناشی از ملت است طریقه استعمال آن قوا را قانون اساسی معین مینماید. | » |
اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر در روز ۸ اسفند در سخنرانی به مناسبت گشایش کنفرانس اقتصادی تهران، دادن حق انتخاب شدن و انتخاب کردن به زنان ایران را به دو اصل از قانون اساسی مشروطه و متمم آن استناد کردند و چنین گفتند:
« | ... ضمنا در تشکیل مجلس، اصل دوم، مجلس شورای ملی نماینده قاطبه اهالی مملکت ایران است که در امور معاش و سیاسی وطن خود مشارکت دارند. این است که این آخرین در واقع ننگ اجتماعی ایران را در انتخابات آتیه برطرف خواهیم کرد و قاطبه اهالی این مملکت و هر یک از افراد این مملکت در سرنوشت خودشان و در انتخابات ایران شرکت خواهند کرد و این هم مطابق قانون اساسی مملکت است. | » |
اصل دوم قانون اساسی میگوید:
« | مجلس شورای ملی نماینده قاطبه اهالی مملکت ایران است که در امور معاشی و سیاسی وطن خود مشارکت دارند. | » |
ماده دهم و یازدهم انتخابات مجلس شورای ملی ایران، محرومان از انتخاب کردن و انتخاب شدن را بدین ترتیب میآورد: نسوان و دیوانگان، مجرمین، ورشکستگان به تقصیر، قاتلان و دزدان و مقصرین سیاسی که بر ضد اساس حکومت ملی و استقلال مملکت قیام و اقدام کردهاند.
به فرمان اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر شرط زن بودن که شاهنشاه ایران آن را ننگ اجتماعی ایران نامیدند از دو ماده یازده و دوازده قانون انتخابات مجلس شورای ملی ۱۳۰۴ خورشیدی نیز حذف شد. بدین ترتیب زنان ایران حق انتخاب شدن و انتخاب کردن در دو مجلس شورای ملی و سنا را به دست آوردند.[۱۱]
قانون شرکت بانوان در انتخابات که دارای یک ماده بود در نشست روز ۳۱ فروردین ماه ۱۳۴۳ به تصویب مجلس سنا رسید و در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ماه ۱۳۴۳ به تصویب مجلس شورای ملی به ریاست مهندس عبدالله ریاضی رسید.[۱۲]
۱۲ اسفند ماه
در تاریخ ۱۲ اسفند ۱۳۴۱ هیات دولت به ریاست امیر اسدالله علم لایحهای به تصویب رسانید که به موجب آن زنان ایران از حق دادن رای در انتخابات مجلسهای سنا و شورای ملی و نیز از حق انتخاب شدن در این دو مجلس بهرهمند شدند.
هیات وزیران در تصویب این قانون بر پایه دو اصل پیشنهاد و تصویب شد. یکی در مقدمه قانون اساسی مشروطه که " مقرراست که هریک از افراد اهالی مملکت در تصویب و نظارت عمومی محق و سهیم میباشد". و دیگر اصل دوم قانون اساسی مشروطه که مجلس شورای ملی نماینده قاطبه اهالی مملکت ایران است که در امور معاشی و سیاسی وطن خود مشارکت دارند"
آخوندهای قم اعلامیهای با ۹ امضا به چاپ رساندند که به اعلامیه ۹ امضایی آوازه یافت، نسبت به سخنرانی اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر واکنش نشان دادند. دستینهکنندگان مرتضی حسینی لنگرودی، احمد خمینی زنجانی، محمد حسین طباطبایی، محمد موسوی یزدی، محمد رضا موسوی گلپایگانی، سید کاظم شریعتمداری، روح الله موسوی خمینی، هاشم املی و مرتضی حائری بودند.
« | اگر سهیم بودن زنها در انتخابات موافق قانون اساسی است تصویب هیات دولت بی مورد است. اگر مغایر با قانون اساسی است مکلف کردن وزیر کشور را که پس از افتتاح مجلسین مجوز قانونی تصویب نامه را تحصیل نماید بی اساس است. مراد از قاطبه اهالی مملکت، مذکور در اصل دوم، این است که وکیل مجلس، وکیل همه ملت است نه وکیل حوزه انتخابیه خود، اگر در تفسیراصل خلافی باشد به موجب اصل ۲۷ متمم قانون اساسی تفسیر قوانین از مختصات مجلس شورای ملی است و آقایان وزرا حق تفسیر ندارند ... | » |
۲۳ اسفند ماه
شاه در برابر این اعلامیه در سخنرانی خود در ۲۳ اسفند ۱۳۴۱ در پایگاه وحدتی دزفول چنین گفت:
« | باز یکی دو هفتهای است که همین طور که سرمای زمستان دارد کم میشود، میبینم یا میشنوم که مثل مارهای افسردهای و چون اینها در کثافت خودشان غوطه ور هستند باید گفت مثل شپشهای افسردهای که دارد کم کم اشعه آفتاب به آنها میخورد مثل این بدبختها فکر میکنند. بله موقع خزیدن در کثافت خودشان دو مرتبه رسیدهاست. این عناصر فرومایه اگر ازخواب غفلت بیدار نشوند چنان مثل صاعقه مشت عدالت در هر لباسی که باشند بر سر آنها کوفته خواهد شد که شاید به آن زندگی ننگین و کثافت شان خاتمه داده شود. | » |
حجت الاسلام خمینی اعلامیه شدیدالحنی با عنوان روحانیت امسال عید ندارد منتشر کرد:
- بسم الله الرحمن الرحیم - خدمت ذیشرافت حضرات علما اعلام و حجج اسلام دامت برکاتهم اعظم الله تعالی اجورکم - چنانچه اطلاع دارید دستگاه حاکمه میخواهد با تمام کوشش به هدم احکام ضروریه اسلام قیام و به دنبال آن مطالبی است که اسلام را به خطر میاندازد... دستگاه حاکمه ایران به احکام مقدسه اسلام تجاوز کرد وبه احکام مسلمه ی قران قصد تجاوز دارد. نوامیس مسلمین در شرف هتک است و دستگاه جابر با تصویب نامههای خلاف شرع و قانون اساسی میخواهد زنهای عفیف را ننگین و ملت ایران را سرافکنده کند.... دستگاه جابر در نظر دارد تساوی حقوق زن و مرد را تصویب و اجرا کند یعنی احکام ضروریه اسلام و قران را زیر پا بگذارد، یعنی دخترهای هیجده ساله را به نظام اجباری ببرد و به سربازخانهها بکشد یعنی دخترهای جوان و عفیف مسلمان را به مراکز فحشا ببرد. من این عید را برای جامعه مسلمین عزا اعلام میکنم ... من به دستگاه جابر اعلام خطر میکنم... لذا اینجانب عید نوروز را به عنوان عزا و تسلیت به امام عصر عجل الله تعالی فرجه جلوس میکنم و به مردم اعلام خطر مینمایم. متمنی است حضرات آقایان نیز همین رویه را اتخاذ فرمایند تا ملت مسلمان از مصیبتهای وارده بر اسلام و مسلمین اطلاع حاصل نمایند. والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته روح الله الموسوی الخمینی
رویداد مدرسه فیضیه
دوم فروردین پس از نیمروز، مجلس روضه خوانی در مدرسه فیضیه برپا شده بود و واعظان در توضیح و تفسیر بیانیه خمینی به گفتگو پرداخته و از هیچ اهانتی نسبت به شاهنشاه ایران و دولت فروگذار نکردند. کامیونهای نظامی در برابر مدرسه ایستاده بودند و جمعیتی نیز برای آشوب به پا کردن نیز بودند که با فرستادن صلوات بی هنگام سخنان روضهخوانان را میگسستند. تا این که میان طلاب و صلوات فرستندگان که هر دو به سنگ و چوب و چماق مسلح بودند، زد و خورد سختی درگرفت و ناچار از مامورین انتظامی بیرون از مدرسه کمک خواسته شد که به زدن و خونریزی کشید.
خمینی که پیش بینی میکرد که در آن روز در روضه خوانیها زدو خورد بشود در زمان پیش آمدن این رویداد در مدرسه فیضیه نبود، هنگام سخنرانی کوتاهی گفت: [۱۳]:... دستگاه جبار با دست زدن به این فاجعه شکست و نابودی خود را حتمی ساخت، ما پیروز شدیم. ما از خدا میخواستیم که این دستگاه ماهیت خود را بروز دهد و خود را رسوا کند....
در تلگرافهایی که خمینی به دنبال این رویداد به روحانیون تهران و نیز آیت الله حکیم در نجف فرستاد، به بازگویی رویداد پرداخت و از کشته شدن کسی سخنی به میان نیاورد. خمینی نوشت:... در ظرف یکی دو ساعت تمام مدرسه فیضیه را با وضع فجیعی در محضر بیست هزار مسلمان غارت نمودند و درهای تمام حجرات و شیشهها را شکستند. طلاب از ترس جان، خود را از پشت بام به زمین افکندند. دستها و سرها شکسته شد. عمامه طلاب و سادات، ذریه پیغمبر را جمع نموده آتش زدند. بچههای شانزده ساله را از پشت بام پرت کردند. کتابها و قرانها را چنانچه گفته شد پاره پاره کردند...
سید علی خامنهای در دوران ریاست جمهوری خود در گقتگویی با روزنامه جمهوری اسلامی در روز ۱۲ خرداد ماه ۱۳۶۲ که به مناسبت سالروز پانزده خرداد چاپ شده است عینا میگوید:
- ... در واقعه ی مدرسه فیضیه شاید تعداد شهدای ما از دو سه نفر بیشتر نبود. یک نفر که با نام و نشان معرفی شد شهید رودباری بود و دو نفر دیگر و هم چنین تعدادی طلبه کتک خوردند. این حادثه را شخص امام با پیگیری تبلیغاتی و سازماندهی بسیار ظریفی یعنی گسیل داشتن طلاب و فضلای حوزه در محرم همان سال به سراسر کشور و دستور به همهی گویندگان مذهبی که از روز نهم محرم ماجراهای دوم فروردین را در سینه زنیها و نوحهها مطرح نمایند، توانست به آنجا برساند که قیام عظیمی چون ۱۵ خرداد را پیامد داشته باشد...
به هر روی خمینی حداکثر بهرهبرداری را از رویداد مدرسه فیضیه برد. از این تاریخ و با آغاز ماه محرم خمینی، سید علی خامنهای را به بیرجند، محمد جواد باهنر را به همدان، ربانی املشی را به کاشان و محمود دعایی را به کرمان فرستاد و رهنمودی به آنها و دیگر دستاربندان و مبلغین برای سخنرانیهایشان در دههی نخست ماه محرم داد که روی سه نکته پافشاری کنند: نخست اسلام در خطر است، دوم خطر بر اسلام کمتر از خطر بنیامیه نیست و سوم خطر اسراییل و عمال آنان. هم چنین از روز هفتم محرم ماجرای بزرگ شده فیضیه را در لابلای ذکر مصیبت بگویند و از امام حسین و از رویداد فیضیه یاد نمایند.[۱۴]
پس از این رخداد، دولت در هفته اول اردیبهشت اعلامیهای به نام اعلامیه سازمان زنان ایران به چاپ رسانید و نیز تصمیم برای فرستادن طلاب و آخوندهای قم به خدمت نظام وظیفه گرفته شد. شماری از ملایان مانند علی اکبر هاشمی رفسنجانی به خدمت نظام وظیفه خوانده شدند.
۵ خرداد ماه
شاهنشاه ایران اعلیحضرت محمد رضا شاه پهلوی در سفر به شهر کرمان در روز ۵ خرداد ماه در سخنرانی فرمودند:[۱۵]
- دو دسته از افراد هستند که روی مرام و عقیده خود با این جریان مخالفند، یکی مرتجعین سیاه و دیگری خائنین سرخ. وسایل تحریک و تخریب آن مخرب سرخ از او گرفته شده است، زبانش لال شده به کلی گیج شده و هاج و واج مانده، نمیداند چه بکند، غیر از اینکه یک مشت هذیان از روی بیچارگی پشت سر هم ببافد و طوطیوار مثل یک بچه سه ساله آنها را تکرار بکند. اما آن مرتجع سیاه، او هم دنیایش فرو ریخته، برای اینکه دنیای او موقعی بود که از جهل و نادانی مردم استفاده میکرد، برای اینکه از سواریهایی که به آن طریق از اکثریت مردم میشد گرفت، موقوف شد، آن مرکب سواری دیگر وجود ندارد
۱۳ خرداد ماه ۱۳۴۲
سخنرانی سید روحالله خمینی در ۱۳ خرداد ۱۳۴۲ در قم به مناسبت دهم محرم یا عاشورای حسینی توهین آمیز و آشوب برانگیز و آتشین بود. خمینی پس از اشاره به رویداد کربلا و گریاندن حاضران، رویداد مدرسه فیضیه را به کربلا تشبیه کرد و گفت:
- ... من به شما نصیحت میکنم آقای شاه، من به تو نصیحت میکنم دست از این اعمال بردار من میل ندارم که اگر روزی اربابها بخواهند تو بروی مردم شکرگزاری کنند.... من نمیخواهم تو اینطور باشی من میل ندارم تو مثل پدرت بشوی، نصیحت مرا بشنو، از علمای اسلام بشنو، اینها صلاح ملت را میخواهند، اینها صلاح مملکت را میخواهند، از اسراییل نشنو، اسراییل به درد تو نمیخورد.
بدبخت بیچاره چهل و پنج سال از عمرت میرود، یک کمی تامل کن، یک کمی تدبیر کن، یک قدری عواقب امور را ملاحظه کن، کمی عبرت بگیر، عبرت از پدرت بگیر، اگر راست میگویند که تو با اسلام و روحانیت مخالفی، بد فکری میکنی، اگر دیکته میکنند و به دست تو میدهند در اطراف آن فکر کن. چرا بی تامل حرف میزنی؟ آقای شاه! اینها میخواهند تو را یهودی معرفی کنند که من بگویم کافری تا از ایران بیرونت کنند و به تکلیف تو برسند.... ... مگر با رفتن چند زن به مجلس مملکت مترقی میشود؟ مملکت با برنامههای اسراییل درست نخواهد شد...
صبح روز عاشورا ۱۳ خرداد ماه مردم تهران به ویژه بازاریان دست به راه پیمایی زدند. تظاهرکنندگان در برابر کاخ مرمر توقف کردند و فریاد مرگ بر دیکتاتور میزدند. جمعیتی که از جانب مقامات دولتی به پنج هزار نفر تخمین زده شده بود، در مسجد حاج آقا ابوالفتح گردآمدند و یک آخوند درباره رویداد مدرسه فیضیه میگفت. شمار جمعیت را در ساعت ۹ میان ۲٬۰۰۰ تا ۲۰٬۰۰۰ برآورد کردند. این جمعیت در ردههای ۸ نفری راه پیمایی و تظاهرات را آغاز کردند و در مسیرهای ری، امیرکبیر، بهارستان، مخبرالدوله، استانبول، فردوسی، شاهرضا، ۲۴ اسفند، سی متری، سپه و میدان توپخانه به راه افتادند. در چندین نقطه افرادی سخنرانی کردند و درخواست از میان برداشتن برابری حقوق زنان با مردان را کردند. در میدان توپخانه مامورین انتظامی ناچار به پراکندهساختن جمعیت شدند.
روز پسین، محمدجواد باهنر از آخوندهایی که در روزهای سوگواری در منبرها مردم را به آشوب برانگیزی فرامی خواند و هم چنین مرتضی مطهری از سوی ماموران شهربانی دستگیر شدند.[۱۶]
روز ۱۵ خرداد و دستگیری خمینی
صبح روز ۱۵ خرداد ماموران نیروی انتظامی در قم به خانه خمینی رفتند و او را دستگیر کرده و به تهران به باشگاه افسران آوردند. در تهران از ساعت ۹ صبح خبر بازداشت خمینی پخش شد. خمینی چیان با شعار "خمینی را آزاد کنید " به خیابانها ریختند. نخستین کانون اغتشاش در تهران میدان بارفروشان بود و گروهی به سرکردگی قمهکش معروف تهران "طیب حاج رضایی" به راه افتاده بودند. طیب از افراد شرور و چاقوکش و متهم به قتل نفس بود و پنج سال هم در زندان به سر برده بود. طیب دارای چند شیره کش خانه در تهران بود. در روز ۱۵ خرداد، طیب کارگزار بوجودآوردن اغتشاشها، آتش زدن کلوبها و بانکها و تاراج مغازهها بود.[۱۷] به نقل از روزنامه جمهوری اسلامی در شماره ۱۴ خرداد ۱۳۶۲ تظاهرکنندگان را بین ۵۰۰ تا ۵۰۰۰ در نقاط مختلف شهر تخمین زدهاند تنها در یک جا از ۸۰۰۰ نفر در میدان ژاله یاد میشود. مرکز اصلی تظاهرات از یک سو جلوی بازار و میدان ارگ بود. حرکت برنامه ریزی شده بود و حمله به اداره انتشارات و رادیو و مرکز تسلیحات ارتش و کلانتریها برای دستیابی به سلاح گرم بود. شماری خودرو و دیگر وسایل نقلیه پلیس و ماشینهای آتش نشانی به آتش کشیده شدند. به ویژه در میدان ارگ شماری از نیروهای انتظامی و تظاهرکنندگان کشته شدند. حملهها به تسلیحات ارتش و کلانتریها و اداره انتشارات و رادیو با وجود پایداری مامورین چندین بار از سرگرفته شد.
تظاهرات دیگر در جاهای گوناگون شهر چون میدان شوش، چهارراه شاه، میدان قزوین و سی متری به راه افتاد. حمله به روزنامههای اطلاعات، کارخانه پپسی کولا، بانکها، کاخ دادگستری، آتش زدن مکانهای عمومی و کتابخانهها، به ویژه آتش زدن مدرسههای دخترانه، آتش زدن خانههای مردم، آتش زدن باشگاه جعفری، حمله و آتش زدن مرکز فرهنگی ایران و آمریکا، ویران کردن کیوسکهای تلفن، نابود کردن وسایل حمل و نقل عمومی، کتک زدن زنان بی حجاب همه برای رسیدن به خواسته پلیدشان یعنی پراکندهساختن نیروهای انتظامی و بهم ریختن نظم کشور بودهاست. شعارها "مرگ بر این دیکتاتور خون آشام " و "یا مرگ یا خمینی" بود بر خلاف ادعاهای مکرر که حرکت را حرکتی خود جوش معرفی میکنند، این حرکت خیلی بیشتر به یک حرکت برنامه ریزی شده با یورشهای پیاپی به اداره انتشارات و رادیو و مرکز تسلیحات ارتش و کلانتریها برای دسترسی به اسلحه گرم بود.[۱۸]
جمهوری اسلامی به مناسبت سالگرد ۱۵ خرداد در سال ۱۳۶۲ جزوهایی از صورت جلسه هیات دولت در عصر چهارشنبه ۱۵ خرداد ماه ۱۳۴۲ چاپ کرد که عینا در زیر آمدهاست به نقل از اسدالله علم نخست وزیر:
« | روز تاسوعا ده هزار نفر آمدند شعار دادند زنده باد خمینی و مرگ بر دشمنان وی، روز عاشورا هم همین طور شعار دادند. اگر آن روز دست به تفرقه میزدیم مردم زیاد زیر دست و پا میرفتند. تصمیم ما بر این بود که روز شنبه خمینی را در قم و قمی را در مشهد بگیریم. ولی اتفاقی افتاد که باعث شد زودتر بگیریم دوچیز اتفاق افتاد: اول: که خمینی درقم بر منبر رفت و هتاکی زیاد به اعلیحضرت کرد. دوم اینکه چیز دیگر، آن که قم و مشهد با هم همصدا بشوند و کار خیلی سخت بشود، لذا دیشب چهار بعد از نیمه شب خمینی را گرفتیم و امروز در مشهد قمی را گرفتیم و چون خبر به تهران رسید بلوا شروع شد و ماشانس آوردیم، زیرا اینها تشکیلات قوی داشتند و کوچک نیست. با آن که از صبح عدهای مجروح و کشته شدند، معذالک هنوز هستند و این خیلی عجیب است، یک وقت فکر میکنم چیزی اتفاقی بود و تمام شد ولی معلوم است خیلی عجیب بودهاند، شهربانی ووضع مملکت را دیدم، قم، مشهد، تمام نقاط و تهران آرام است ولی عدهای هستند در تهران که با تکنیک کار میکنند. الان فکر میکنم که حکومت نظامی اعلام کنیم تا مردم راحت شوند... | » |
به هر روی، شورش از روز آدینه ۱۷ خرداد ماه گویا پایان گرفته بود. روزنامه فرانسوی لوموند در شماره ۸ ژوئن ۱۹۶۳ برابر با ۱۸ خرداد ماه ۱۳۴۲ از قول خبرگزاری فرانسه از تهران نوشت: بر پایه اطلاعات رسیده از تهران، به نظر میرسد که آرامش به قلمرو ایران بازگشتهاست، در شهر تهران مرکز شهر همچنان به وسیله نیروهای ارتشی که راه بازار و محلات جنوبی شهر را سد کردهاند، در اشغال است، سربازان در داخل بازار و پیرامون مسجدها جای گرفتهاند و نیروهای نظامی گِرد وزارتخانهها، پستخانهها و ساختمانهای رادیو را نیروهای نظامی را گرفتهاند...
اسدالله علم با شدت عمل و با سرکوبی اغتشاش گران در روزهای ۱۵ و ۱۶ خرداد و اعلام حکومت نظامی و بازداشت گروهی از میدانداران و وعظ کنندگان و بازاریان به این بلوا پایان داد. شماری از شورشگران و نیروهای نظامی کشته و زخمی شدند. نهضت آزادی در ۱۹ خرداد اعلامیهای به مردم مسلمان ایران نوشت و در آن شمار کشتهشدگان و زخمیشدگان در شهرهای گوناگون را بیش از ده هزار تن قلمداد کرد و افزوده بود " شما مردم مسلمان ایران میدانید که قیام مراجع عالیقدر و روحانیون بزرگوار علیه مظالم دستگاه حاکمه و دیکتاتوری است و به هیچ وجه این مبارزهی مقدس با موضوعات ظاهری اصلاحات ارتباط ندارد.
در روز ۱۸ خرداد ماه شاهنشاه به هنگام دادن سندهای مالکیت کشاورزان همدان فرمودند:[۱۹]
- در کنگره دهقانان ایران در دی ماه سال گذشته موقعی که مواد ششگانه انقلاب ملی خودمان را برای دهقانان ایران و ملت ایران توضیح میدادم، متذکر شدم که دو قوه از پای نخواهند نشست، چون در آزادی ملت ایران و رفاهیت آنها آن دو قوه مرگ خودشان را مشاهده میکردند. یکی از آنها ارتجاع سیاه بود که تجلی آن را در روز چهارشنبه پانزده خرداد در شهر تهران مشاهده کردیم. مرتجع سیاه از چندی پیش این اقدامات را شروع کرد، به هر کسی که تریاک میکاشت گفت تریاک بکار و به هر کسی که تریاک میکشید گفت تریاک بکش. افراد قاتل پیشینه دار، کسی که برادر خویش را کشته بود و نظایر آنها را در ملاقاتهای شبانه در کافههای تهران پس از صرف مشروب با مقداری پول روانه کوهستانهای فارس کردند برای اینکه آنجا قطاعالقریقانه امنیت مملکت را بهم بزنند. ...حرف آنها اینست که شما دهقانهایی که آزاد شدهاید دو مرتبه بروید برده بشوید، و این ملکی را که حالا به شما داده شده است پس بدهید. حرف آنها اینست که نصف جمعیت این مملکت یعنی زنهای ایران که بعد از قرنها مرارت امروز به حقوق مساوی با مردها مثل همه ممالک مترقی دنیا رسیدهاند، دو مرتبه توی لانه و سوراخ بخزند و مثل جانور زندگی بکنند و حرف آنها اینست که دختران دانش آموز دیگر به مدرسه نروند و مثل یک عضو بدبخت و بیمار و جذامی جامعه به یک گوشهای بخزند. ارتجاع سیاه در آن روز لوله کشی آب را خراب کرد برای اینکه لابد آب تصفیه شده خوردنش حرام است ولی آب جوی کثیف مباح است. ارتجاع سیاه به کارخانه برق حمله کرد برای اینکه کارخانجات ایران متوقف بماند....
دکتر علینقی عالیخانی، وزیر اقتصاد کابینه علم، که ویراستاری یادداشتهای علم را انجام میدهد، در دیباچهای که بر این یادداشتها نگاشته، اشارهای به این رویداد میکند. پس از ۱۵ خرداد ماه علم به وزیران اقتصاد، دادگستری و کشور ماموریت داد که میزان تلفات جانی و مالی این رویداد اندوهآور را روشن کنند. این وزیران گروهی از خوش نامترین کسان را به عنوان نماینده خود برگزیدند. این گروه پس از چندین هفته بررسی موشکافانه پیشنهاد جامعی به نخست وزیر دادند. دولت علم بر همین پایه برای خانوادههایی که سرپرست خود را از دست داده بودند، مقرری تعیین کرد و هزینه تحصیلی کودکان خانواده را به گردن گرفت. تا فرارسیدن انقلاب اسلامی هنوز خانوادههایی بودند که از این روی از نخست وزیری حقوق ماهیانه دریافت میکردند.
عمادالدین باقی پاسداری که پس از انقلاب از سوی شخص امام خمینی برای گردآوری شهدا در دوره سلطنت پهلوی به ویژه در خرداد ۴۲ مامور شده بود گزارشی نوشت که خود او بر آن باور است که چون این آمار با گفتههای امام امت در تناقض میافتاد، تا سال ۲۰۰۳ میلادی نمیتوانست به بیرون درز کند. باقی در گزارش خود که در تاریخ ۳۰ ژوئیهی سال ۲۰۰۳ در “وب سایت ایران امروز” وابسته به جناح اصلاح طلب حکومتی باز چاپ شده، مینویسد:" که تمامی کشتهشدگان این بلوا، تنها ۳۲ تن بودهاست که در ۱۹ نقطه مختلف تهران کشته شدهاند."
در روز ۲۶ خرداد ماه روزنامههای تهران خبری به این شرح نوشتند: در تاریخ یازدهم خرداد شخصی به نام عبدالقیس جوجو، از لبنان وارد فرودگاه مهرآباد تهران گردید و چون مورد سوظن مامورین گمرک قرار گرفته بود، تحت بازجویی و وارسی قرار گرفت و مبلغی معادل یک میلیون تومان از او بدست آمد که پس از تحقیقات اعتراف کرد که مبلغ مزبور را از طرف جمال عبدالناصر برای افراد معینی در ایران آوردهاست. تفصیل این جریان به زودی در معرض اطلاع عموم قرار داده خواهد شد.
در تاریخ ۲۹ تیر ماه ۱۳۴۲ دولت شماری از بازاریان و آخوندها از جمله فلسفی و شیخ صادق خلخالی را آزاد کرد ولی خمینی و قمی و محلاتی در بازداشت ماندند. تنها چند نفر از مسولان مستقیم خرابکاریها و آتش سوزیها مانند طیب حاج رضایی قمهکش معروف تهران[۲۰] و برادرش به محاکمه کشیده شدند. [۲۱]
مبارزه برای آزادی خمینی
حجت الاسلام خمینی در تاریخ چهارم تیر به پادگان عشرت آباد تهران برده شد. خانواده خمینی برای نجات خمینی نزد دکتر مظفر بقایی کرمانی رهبر حزب زحمتکشان ایران رفتند. بقایی وزیر پیشین کابینه محمد مصدق، آشنای خمینی و آیت الله کاشانی بود. بقایی سیاستی را در پیش گرفت تا دولت علم را زیر فشار ببرد و خمینی را آزاد نماید. برنامه این بود که از یک حجت الاسلام یک آیت الله بسازد و بهتر که مقام ریاست شیعیان دنیا را به وی دهند تا دولت به او دست نیابد. بقایی توانست با تحریف متمم قانون اساسی مشروطه و لایحه قانونی مطبوعات و با استفاده از ناآگاهی توده مردم از قوانین، نقشه خود را به اجرا در بیاورد. بقایی باور داشت که دولت اسدالله علم هیچگاه گستاخی نخواهد کرد که علیه بالاترین مقام روحانیت در کشور دادگاه بر پا کند و خانواده خمینی با این پیشنهاد بسیار موافق شد.
خمینی هیچگاه محاکمه نشد، حکمی برای او صادر نشد، بلکه یک شبه از حجت الاسلامی نه تنها به مقام آیتاللهیی بلکه به بالاترین مقام روحانیت شیعه دست یافت. روزنامهنگاران و روزنامههای کشور با تهدیدهای بقایی جرات نوشتن گزارشی درباره چگونگی آیت الله شدن خمینی و مرجع تقلید شدنش را نیافتند.
۱۵ تیر ماه ۱۳۴۲ حزب زحمت کشان ملت ایران با دستینه مظفر بقایی کرمانی نامه سرگشاده ایی به عنوان آیات عظام چاپ کرد که در آن گفته بود[۲۲]:
- ... آقای علم با مشغول داشتن مقامات روحانی به مذاکرات و ملاقاتها، قصد دارد فرصت کافی بدست آورد و به طور غافلگیرانهایی آقای خمینی را در محکمهی سری محاکمه و محکوم نماید تا روحانیون را وادار به استدعای عفو کند و یک درجه تخفیف مجازات او را، وجهالمصالحهی خونهای ریخته شده قراردهد و انتخاب مجلس را با توسل به کارت الکترال بیحساب و رایهای ممهور انجام دهد.... حزب زحمتکشان ملت ایران با مطالعه فتوای شجاعانه و عمیق حضرت آیت الله خمینی به این مضمون که تقیه حرام است، تشخیص داد که شخص ایشان صلاحیت کامل مقام ریاست تامه شیعیان جهان را احراز کردهاند...
مظفر بقایی نظر خود را در این نامه روشن نمود و روحانیونی را که با نظر وی مخالف بودند زیر فشار گذاشت، بقایی نوشت[۲۳]
- حضرت آیتالله خمینی به عنوان عالیترین مرجع تقلید و شخص اول روحانیت به تمام مراجع داخلی و خارجی رسما و بدون ابهام معرفی گردد
در جزوه چاپ شده از سوی حزب زحمتکشان بقایی نوشته است[۲۴]
- عدهایی استفادهجو و بادمجان دور قاب چین بدون توجه به سعه صدر و مراتب فضل و زهد و تقوای دو سه نفر از اشخاص صاحب مقام در صدد برآمدهاند که تحت تاثیر القائات مستقیم وانمود سازند که اگر حضرت آیت الله خمینی در این جریانات شکست بخورد، مقام مرجعیت کل نصیب آن دو سه نفر خواهند شد با چنین احتمالی این عده استفادهجو سخت در تلاش هستند که در صدد ایجاد حس رقابت بین مقاماتی که در مظان احراز چنین مقامی هستند، برآیند. غافل از اینکه آن شخصیتهای عالیقدر وارسته و پاک نهاد متوجه چنین نقشههای شیطانی میباشند و ایشان بهتر میدانند که اگر آن نقشه عملی شود دیگر دینی باقی نخواهد ماند تا مرجعی داشته باشند که مقام مرجعیت کل را احراز نمایند.
مراجع تقلید قم در این باره ناخرسند بودند زیرا کسی که از نظر سواد و آگاهی بسیار پایینتر از آنان قرار داشت را نه تنها اکنون مجتهد بشناسند بلکه اعلام دارند که او عالیترین مرجع تقلید و شخص اول روحانیت هم میباشد. به هرروی با شلوغ بازیهای مظفر بقایی و زیرفشارگذاشتن آیات عظام قرار شد که خمینی را عنوان آیت الله یی بدهند.
امتحان آیت اللهی
پس از گفتگوهای فراوان رو در رو و پیامهای تلفنی میان مظفر بقایی کرمانی و با پادرمیانی کسانی که با آیات عظام گفتگو میکردند، سرانجام قرار شد که پرسشی به عنوان استفتا درباره مقام علمی خمینی از سوی آیات عظام بشود و آنها در پاسخ تایید کنند که خمینی یکی از مراجع تقلید میباشد. پرسش و پاسخها در رویههای ۳۶ تا ۴۰، جزوه شکست اولین توطئه علیه آیت الله العظمی خمینی و نهضت اسلامی ایران به چاپ رسیده است.
آیت الله شیخ محمد تقی آملی از ملاهای نجف دیده که در تهران زندگی میکرد و هیچگاه مرجع تقلید حساب نشد خمینی را به عنوان "یک نفر از طراز اول از مجتهدین و مراجع تقلید " تایید کرد. ۱۵ تیر ۱۳۴۲ آیت الله محمد هادی میلانی ساکن مشهد خمینی را از مراجع تقلید شناخت. در روز ۱۶ تیر ماه آیت الله سید کاظم شریعتمداری و آیت الله شهاب الدین مرعشی نجفی هم خمینی را تایید کردند..
آیت الله سید محمدرضا گلپایگانی که بالاترین مقام را نسبت به دیگر آیات عظام داشت، تایید مرجعیت خمینی را رد کرد.
تحریف اصل دوم متمم قانون اساسی
گام پسین در نقشه مظفر بقایی تحریف اصل دوم متمم قانون اساسی بود. در روز ۵ امرداد ماه ۱۳۴۲ شریعتمداری و میلانی و گلپایگانی فتوای مشترکی بیرون دادند و از اصل دوم متمم قانون اساسی مشروطه،[۲۵] تفسیری با سوءاستفاده از ناآگاهی مردم در فتوای خود نوشتند، درونمایه این فتوا هیچ پایه و اساسی ندارد:
- مطابق مفهوم اصل دوم متمم قانون اساسی علما طراز اول مصونیت داشته و حبس و توقیف و تبعید آنان مخالف قانون است زیرا که علما طراز اول در قوانینی که از مجلسین بگذرد (از نظر موافقت یا مخالفت با شرع) حق رد و قبول دارند و بنابراین در مقامی فوق مجلس قرارگرفته و حاکم بر هیات قانونگذاران میباشند. در حالی که و کلا و یا هیت مقننه مصونیت داشته باشند آیا ممکن است حکام شرع که قانونا حاکم بر مجلسین هستند مصون نباشند؟ ...
نه اصل دوم متمم قانون اساسی و نه هیچ اصل دیگری در ایران هیچ کس را از تعقیب قانونی مصون نمیدارد. این ۵ روحانی که سمت مشاور در قوانین اسلامی را داشتند تنها دیدگاهشان را ابراز میکنند که آیا قانون مورد گفتگو در مجلس بر پایه قوانین اسلام هست یا نیست؟ این کسان هیچگاه بالاتر از مجلس و قانونگذاران ننشستهاند و این قانون مصونیتی به این ۵ دستاربند که مشاور درباره اسلام بودند، نمیدهد. هیچ قانونی در ایران به هیچ کسی مصونیت این که در برابر قانون و دادگاه جوابگو نشود نمیدهد.
اصل بیست و ششم متمم قانون اساسی میگوید: قوای مملکت ناشی از ملت است و طریقه استعمال آن قوا را قانون اساسی معین مینماید. هیچ کس بر پایه قانون اساسی مشروطه ایران بالاتر از قانون قرار ندارد و قدرت تام در دست مردم است. [۲۶]
قانون اساسی مشروطه در تاریخ ۹ دی ماه ۱۲۸۵ خورشیدی از سوی مظفرالدین شاه دستینه شد. پس از مرگ مظفرالدین شاه پسرش محمدعلی شاه تاجگذاری کرد و علیه مجلس شورای ملی و مشروطهخواهان دشمنی را آغاز کرد. محمدعلی شاه میخواست که مجلس شورای ملی را از میان بردارد و همان سلطنت استبدادی قاجاریان مغول را در ایران ادامه دهد. خواست محمدعلی شاه این بود که نمودی از مشروطه در جامعه نباشد، در جایی که مردم مشروطهخواه، خواهان مشروطه پارلمانی مانند اروپا بودند.[۲۷] مجلس شورای ملی روی واژه مشروطه یا "قانون اساسی" پافشاری میکرد، ولی محمدعلی شاه میگفت ما دولت اسلامی هستیم و سلطنت مشروعه باشد، ولی مشروطه خواهان میگفتند ما مشروطه پارلمانی سکولار هستیم مانند اروپا. کشاکش مشروطهخواهان و مشروعه طلبان اوج گرفت.[۲۸] تا اینکه با پافشاری شیخ فضل الله نوری و همدستانش اصل دوم که همان اصل نوری نامیده میشود را به متمم قانون اساسی افزودند. نوری آن چنان دربرانداختن مشروطه و اسلامی کردن حقوق و قوانینی که مردم در انقلاب مشروطه بدست آورده بودند پافشاری کرد تا سرانجام پس از براندازی محمد علی شاه از سوی مشروطهخواهان،[۲۹] شیخ فضل الله نوری با آن که نماینده مجلس بود به سبب اخلال در مصلحت و امنیت کشور و بوجود آوردن بلوا و هرج و مرج به دار آویختند. اصل دوم متمم قانون اساسی هیچگاه اجرا نشد، هیچگاه بیست نام از نجف به تهران فرستاده نشد و هیچ پنج تنی که درباره قوانین حکومت سکولار پارلمانی شاهنشاهی ایران نظر بدهد برگزیده نشدند زیرا که ملایان خود را نماینده الله میدانستند و زیر بار اینکه مجلس شورای ملی یا نمایندگان مردم ایران آنان را برگزینند نرفتند.
اصل دوم متمم قانون اساسی میگوید :
- .... رسما مقرر است در هر عصری از اعصار، هیاتی که کمتر از پنج نفر نباشد از مجتهدین و فقهای متدین که مطلع از مقتضیات زمان هم باشند به این طریق که علمای اعلام و حجج اسلام مرجع تقلید شیعه، اسامی بیست نفر از علما که دارای صفات مذکوره باشند معرفی به مجلس شورای ملی بنمایند، پنج نفر از آنها را یا بیشتر به مقتضای عصر، اعضای مجلس شورای ملی بالاتفاق یا به حکم قرعه تعیین نموده به سمت عضویت بشناسند تا موادی که در مجلس عنوان میشود به دقت مذاکره و غور رسی نموده. هریک از آن مواد معنونه که مخالفت با قواعد مقدسه اسلام داشته باشد طرح و یا رد نمایند که عنوان قانونیت پیدا نکند و رأی این هیات علما در این باب مطاع و بتبع خواهد بود و این ماده تا زمان ظهور حضرت حجة عصر عجل الله فرجه تغییر پذیر نخواهد بود...
شیخ فضل الله نوری که نماینده مجلس هم بود به سبب اغتشاش علیه مصالح و قوانین مملکت به دار آویخته شد. قانون اساسی مشروطه ایران و متمم آن به هیچ شخصی در برابر قانون پناه نمیدهد. همه این بازیها و دروغبافیها با سواستفاده از ناآگاهی مردم از قوانین و تاریخ روی داد.
قانون مطبوعات
مظفر بقایی از این پا فراتر گذاشت و قوانین را با هم ترکیب و تحریف کرد. این بار برای اینکه دهان روزنامهها را ببندد جزوه ایی نوشت و در آن ماده هفده قانون مطبوعات ایران مصوبه ۱۳۳۴ خورشیدی را بهانه کرد که کسی درباره چگونگی آیت الله شدن خمینی و دیگر کارهایی که وی درنقشه اش برای آزادی خمینی داشت چیزی ننویسند. با این شلوغ بازیها، روزنامهها و روزنامه نگاران را ترساند که اگر در این باره چیزی بنویسند به سه سال زندان محکوم خواهند شد.
ماده هفده لایحه قانونی مطبوعات ایران میگوید:هر گاه در روزنامه یا مجله یا هر گونه نشریه دیگر مقالات یا مطالب توهینآمیز و یا افترا و یا بر خلاف واقع و حقیقت خواه به نحو انشا یا به طور نقل، نسبت به شخص اول روحانیت و مراجع مسلم تقلید درج شود مدیر روزنامه یا نویسنده هر دو مسئول و هر یک از یک سال تا سه سال بهحبس تأدیبی محکوم خواهد شد و رسیدگی به این اتهام تابع شکایت مدعی خصوصی نیست.
آزادی خمینی
کارشناسان سازمان اطلاعات و امنیت کشور براین عقیده بودند که خمینی باید در زندان باشد ولی سرلشکر حسن پاکروان رییس سازمان اطلاعات و امنیت کشور معتقد بود که فعلا باید در عشرتآباد بماند و هفتهای دو یا سه روز خمینی را میدید و با وی گفتگو میکرد.[۳۰]
در روز ۱۱ امرداد ۱۳۴۲ سرلشکر حسن پاکروان به دیدار خمینی در پادگان عشرتآباد رفت و به وی اعلام داشت که او آزاد است. همان روز خمینی، قمی و محلاتی از زندان به ویلایی در منطقه داودیه تهران منتقل شدند و مردم گروه گروه برای دیدن آنها آمدند. کوتاهی پس از آن، سازمان اطلاعات و امنیت به آقایان اطلاع داد که میتوانند به خانههای مورد نظر خودشان بروند. خمینی به منزل یکی از بازاریان به نام روغنی در قیطریه رفت، قمی خانهای در زرگنده و محلاتی خانهای در قلهک اجاره کردند.
نخست وزیری حسنعلی منصور و تبعید خمینی
روز ۱۷ اسفند ماه ۱۳۴۲ کابینه اسدالله علم کنارهگیری کرد و حسنعلی منصور به نخستوزیری برگزیده شد. منصور در سخنرانی خود در روز ۱۶ فروردین ماه ۱۳۴۳ کوشش کرد تا با روحانیون از در آشتی درآید. در روز ۱۷ فروردین ماه دکتر جواد صدر، وزیرکشور، در قیطریه به دیدار آیت الله خمینی رفت و از سوی دولت، آزادی کامل خمینی را اعلام داشت. در روز ۱۸ فروردین ماه آیت الله خمینی با احترام به خانهاش در قم بازگردانده شد.[۳۱]
سخنرانی سید روحالله خمینی در چهارم آبان ۱۳۴۳ در قم دوباره نشان داد که وی دستبردار نیست. روی سخن او در این سخنرانی به ارتش، نمایندگان مجلس، بازاریان، دانشجویان و روحانیون بود.[۳۲] خمینی گفت:
- ... این وکلا هم از آمریکا هستند، این وزرا هم از امریکا هستند، همه دستنشانده آمریکا هستند. اگر نیستند چرا در مقابل آن نمیایستند؟ چرا داد نمیزنند؟ نمایندگان مجلسها نماینده واقعی نبوده و نیستند. اگر هم یک عدهای بودند که نمایندگان واقعی بودند چون در برابر این تصویبنامه سکوت کردند، معنیاش این است که تایید میکنند این را، و چون تایید کردهاند دیگر نماینده مردم نیستند و نخواهند بود. این مجلسیها رای ننگینی دادند و ملت ایران اینها را محکوم میکنند که سند بردگی ملت ایران را گرفتند و اقرار کردند ایران مستعمره است. در تمام دولتها به یاد نمیآورم دولت بی حیثیتی تصویب نامهای از این ننگینتر و موهنتر قانون کرده باشد. این مجلسیها به ضد اسلام رای دادند. به ضد قرآن رای دادند. رای اینها غیرقانونی است. رای اینها مخالفت نظر ملت مسلمان است. وکلای مجلسی دیگر وکیل ملت نیستند. وکیل سرنیزه هستند. رای آنها در برابر ملت ارزش ندارد. در برابر قرآن و اسلام هم ارزش ندارد. و وای به حال اجنبیها اگر از این رای کثیف سوء استفاده بخواهند بکنند.
- آمریکا جنایتکار است. مسلمانان جهان را به گرفتاری انداخته. ایرانیها را هم گرفتار کرده است. اعراب مسلمان فلسطین آواره شدند. آمریکا مسؤول است. این که دولت ایران و مجلس ایران اراده ندارد و تسلیم است، آمریکا مسوول است. این که روحانیت ایران در حبس و تعذیب است و به او اهانت میشود، آمریکا مسوول است. غبار ورشکستگی و فقر بر تاجران و زارعان نشانده شده و اصلاحات ملوکانه بازار سیاه برای آمریکا و اسراییل درست کرده است.
- این ملت ایران باید زنجیرها را پاره کند. این ارتش ایران نباید اجازه دهد این کارهای ننگین بشود. این دولت باید ساقط بشود. این وکلایی را که به این امر مفتضح رای دادند از مجلس بیرون کنند و به جرم خیانت به ملت تادیبشان کنند. فضلا و مدرسین حوزه مسؤولیت دارند که این جو سکوت را بشکنند. دانشجویان عزیز، اینها وظیفه دارند مخالفت کنند. در ممالک خارجه اگر دانشجوی مسلمان ایرانی است، اگر طلبه ایرانی هستند، اینها باید ساکت ننشینند و آبروی مذهب و ملت را محافظت کنند. جو سکوت به ضرر اسلام است. به ضرر مسلمان است. به ضرر ایرانی است. و به ضرر ملت است. هر طور شده باید شکسته شود و از میان برداشته شود تا اسلام و ایران به منافعشان برسند.
در روز ۱۳ آبان ماه ۱۳۴۳، آیتالله خمینی بازداشت شد و او را به فرودگاه مهرآباد آوردند و به شهر بورسا در ترکیه تبعید کردند. پس از چندی خمینی نامهای به دولت نوشت و درخواست کرد که به وی پروانه دهند که برای یادگیری قوانین شریعت به نجف برود که این نیز پذیرفته شد.
منابع
- ↑ زمینداران بزرگ ایران
- ↑ اصلاحات ارضی و الغای رژیم ارباب و رعیتی
- ↑ اصلاح قانون انتخابات ایران به منظور دادن حق رای به زنان و حقوق برابر سیاسی با مردان
- ↑ مجموعهای از مکتوبات، سخنرانیها، پیامها و فتاوی امام خمینی. گرد آورنده م. دهنوی، تهران ۱۳۶۰، ص. ۳۵
- ↑ مجموعهای از مکتوبات، سخنرانیها، پیامها و فتاوی امام خمینی. گردآورنده م. دهنوی، تهران ۱۳۶۰، ص. ۳۶
- ↑ دکتر حسن رهنوردی: پیدایش حکومت دینی و مافیای روحانیت در ایران، ویرایشگر دکتر ناصر انقطاع، لس انجلس، ۲۰۰۹، ص. ۲۹۰ - ۲۹۲
- ↑ ایرج پزشکزاد: مروری در واقعه ۱۵ خرداد ۴۲، چاپ سوم، شرکت کتاب، لس انجلس، ۱۳۸۷، ص.۱۶
- ↑ ایرج پزشکزاد: مروری در واقعه ۱۵ خرداد ۴۲، چاپ سوم، شرکت کتاب، لس انجلس، ۱۳۸۷، ص.۱۷ -۱۸
- ↑ مجموعهای از مکتوبات، سخنرانیها، پیامها و فتاوی امام خمینی. گرد آورنده م. دهنوی، تهران ۱۳۶۰، ص. ۲۴
- ↑ سخنان اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی شاهنشاه ایران هنگام دادن سندهای مالکیت کشاورزان قم ۴ بهمن ماه ۱۳۴۱
- ↑ قانون انتخابات مجلس شورای ملی ۱۳۰۴
- ↑ قانون شرکت بانوان در انتخابات
- ↑ مجموعهای از مکتوبات، سخنرانیها، پیامها و فتاوی امام خمینی. گرد آورنده م. دهنوی، تهران، ۱۳۶۰، ص. ۳۷
- ↑ ایرج پزشک زاد: مروری در واقعه ۱۵ خرداد ۴۲، چاپ سوم، شرکت کتاب، لس انجلس، ۱۳۸۷، ص. ۳۴ - ۳۵
- ↑ سخنان اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی درباره انقلاب شاه و مردم و ارتجاع سرخ و سیاه به هنگام دادن سندهای مالکیت کشاورزان کرمان ۶ خرداد ماه ۱۳۴۲
- ↑ ایرج پزشکزاد: مروری در واقعه ۱۵ خرداد ۴۲، چاپ سوم، شرکت کتاب، لس انجلس، ۱۳۸۷، ص. ۳۹ - ۴۱
- ↑ دکتر حسن رهنوردی: پیدایش حکومت دینی و مافیای روحانیت در ایران، ویرایشگر دکتر ناصر انقطاع، لس انجلس، ۲۰۰۹، ص. ۲۲۷
- ↑ ایرج پزشک زاد: مروری در واقعه ۱۵ خرداد ۴۲، چاپ سوم، شرکت کتاب، لس انجلس، ۱۳۸۷، ص. ۴۹ - ۵۰
- ↑ سخنان اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی شاهنشاه ایران هنگام دادن سندهای مالکیت کشاورزان همدان ۱۸ خرداد ماه ۱۳۴۲
- ↑ خانواده طیب پس از انقلاب اسلامی به مقامهای مهمی دست یافتند. قالیباف شهردار تهران پسر طیب حاج رضایی میباشد
- ↑ ایرج پزشکزاد: مروری در واقعه ۱۵ خرداد ۴۲، چاپ سوم، شرکت کتاب، لس انجلس، ۱۳۸۷، ص. ۷۶
- ↑ شکست اولین توطئه علیه آیت الله خمینی و نهضت اسلامی ملت ایران – حزب زحمتکشان ملت ایران – ص. ۳۰
- ↑ شکست اولین توطئه علیه آیت الله خمینی و نهضت اسلامی ملت ایران – حزب زحمتکشان ملت ایران – ص. ۳۲
- ↑ شکست اولین توطئه علیه آیت الله خمینی و نهضت اسلامی ملت ایران – حزب زحمتکشان ملت ایران – ص. ۱۴ - ۱۵
- ↑ اصل دوم متمم قانون اساسی
- ↑ قانون اساسی مشروطه
- ↑ انقلاب مشروطه
- ↑ ۲۲ بهمن
- ↑ انقلاب مشروطه - از استبداد صغیر تا فتح تهران
- ↑ قانعیفرد، عرفان: در دامگه حادثه - بررسی علل و عوامل فروپاشی حکومت شاهنشاهی - گفتگو با پرویز ثابتی مدیر امنیت داخلی ساواک، ناشر: شرکت کتاب، لس آنجلس، ۲۰۱۲ میلادی ۲۵۷۰ شاهنشاهی - شابک: ۰-۳۳۴-۵۹۵۸۴-۱-۹۷۸
- ↑ باقر عاقلی: روز شمار تاریخ ایران، جلد دوم، چاپ اول، ۱۳۷۰، ص. ۱۵۶
- ↑ الغای کاپیتولاسیون در ایران ۲۰ اردیبهشت ماه ۱۳۰۷ خورشیدی
جستارهای وابسته
- انقلاب شاه و مردم
- ایران و استعمار سرخ و سیاه
- مقدمه قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران
- قوانین انتخابات مصوب مجلس شورای ملی
- قوانین انقلاب شاه و مردم
- قانون اساسی مشروطه
- قانون انتخابات مجلس شورای ملی ۱۳۰۴ خورشیدی
- قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی
- قانون شرکت بانوان در انتخابات
- لایحه قانونی مطبوعات
- قانون تشکیل انجمنهای شهرستان و استان ۱۳۴۹ خورشیدی
- قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی
- قانون شرکت بانوان در انتخابات
- قانون حمایت خانواده ۱۳۴۶
- قرارداد وین درباره روابط سیاسی
- قانون مربوط به قرارداد وين درباره روابط سياسی
- قانون اجازه استفاده مستشاران امریکایی در ایران از مصونیتها و معافیتهای قرارداد وین
- سخنرانی سید روحالله خمینی در ۱۳ خرداد ۱۳۴۲ در قم
- سخنرانی سید روحالله خمینی در چهارم آبان ۱۳۴۳ در قم
- قانون راجع به اجازه ورود اتومبیلهای نمایندگیهای سیاسی و کنسولی مقیم ایران و اعضای رسمی آنها
- مذاکرات مجلس شورای ملی ۳ بهمن ۱۳۴۷ نشست ۱۰۳