غزلیات حافظ
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
غزل شماره ۱۱:
ساقی به نور باده برافروز جام ما | مطرب بگو که کار جهان شد به کام ما | |
ما در پیاله عکس رخ یار دیدهایم | ای بیخبر ز لذت شرب مدام ما | |
هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق | ثبت است بر جریده عالم دوام ما | |
چندان بود کرشمه و ناز سهی قدان | کاید به جلوه سرو صنوبرخرام ما | |
ای باد اگر به گلشن احباب بگذری | زنهار عرضه ده بر جانان پیام ما | |
گو نام ما ز یاد به عمدا چه میبری | خود آید آن که یاد نیاری ز نام ما | |
مستی به چشم شاهد دلبند ما خوش است | زان رو سپردهاند به مستی زمام ما | |
ترسم که صرفهای نبرد روز بازخواست | نان حلال شیخ ز آب حرام ما | |
حافظ ز دیده دانه اشکی همیفشان | باشد که مرغ وصل کند قصد دام ما | |
دریای اخضر فلک و کشتی هلال | هستند غرق نعمت حاجی قوام ما |