خیزد سنبل از آذر بیدل شیرازی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
دهد سلطان حسنش باز ز هر سو عرصۀ لشکر | مگر ملک دلی نگرفته در گیتی بود دیگر |
کشیده تیغ از ابرو گشاده تیر از مژگان | نهاده زلف بر عارض فکنده تاب در چنبر |
کسی چون جان تواند برد زان مژگان ناوک زن | کسی کی دل تواند داشت زان ترکان غارتگر |
شگفتی خواهی ار بینی ببین لعل لب و زلفش | که ریزد شکر از مرجان و خیزد سنبل از آذر |
اگر ساحر نه زلف او بر آذر از چه رو خفته | وگر نی چشمبند آمد چرا پنهان ازو شد خور |
اگر طوبا و کوثر در بهشتست آن بهشتی نو | که آوردی ز قد طوبا و از لب چشمۀ کوثر |
ز پا انداختی صید ضعیفی را ز یک ناوک | خدا را از سر رحمت بزن یک ناوک دیگر |
ازین دریای هایل چون تواند برد جان بیدل | که او مور ضعیف و عشق تو دریای پهناور |
در ویکیپدیا موجود است:
M rastgar ۱ اوت ۲۰۱۱، ساعت ۰۷:۰۱ (UTC)