حکم قضا فخر شیرازی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
هر که یابد ز ازل لذت تسلیم و رضا را | جای در دیده دهد غنچهٔ پیکان قضا را |
گر براند ز در خویش وگر باز بخواند | هرگز از دوست نپرسد سبب خشم و رضا را |
سوخت از گرمیی کانون دلم جان و عجب که | دم سردم چو دی افسرده کند تار غضا را |
دل که قربانیی مقبول نکرد عید وصالش | میکند صد ره ادا هر نفس امروز قضا را |
تنگنایی است مرا بی تو جهان با همه وسعت | چه کند مرغ قفس وسعت ایوان و فضا را |
تیغ می بارد اگر بر سر ما روی نتابیم | نیست عاشق که به پایان نبرد راه رضا را |
حاکم مطلق اگر اوست در اقلیم وجودت | بوسه زن فخر و امضاء بنما حکم قضا را |
در ویکیپدیا موجود است:
M rastgar ۱ اوت ۲۰۱۱، ساعت ۱۱:۴۷ (UTC)