مذاکرات مجلس شورای ملی ۲۸ امرداد ۱۳۲۷ نشست ۹۶
مجلس شورای ملی مجموعه قوانین دوره قانونگذاری پانزدهم | تصمیمهای مجلس | قوانین برنامههای عمرانی کشور مصوب مجلس شورای ملی |
نمایندگان مجلس شورای ملی دوره قانونگذاری پانزدهم |
روزنامه رسمی کشور شاهنشاهی ایران
شامل: متن قوانین - تصویبنامهها - صورت مفصل مذاکرات مجلس شورای ملی - سوالات - اخبار رسمی - فرامین - انتصابات - آییننامهها - بخشنامهها - آگهیهای رسمی
شماره تلفن: ۵۴۴۸ - ۸۸۹۴ - ۸۸۹۵ - ۸۸۹۶
مدیر سید محمد هاشمی
مشروح مذاکرات مجلس ملی، دوره۱۵
جلسه: ۹۶
صورت مشروح مذاکرات مجلس روز پنجشنبه ۲۸ اَمرداد ماه ۱۳۲۷
فهرست مطالب:
۱- بیانات آقای رئیس و تصویب صورت مجلس
۲- طرح استیضاح آقای عباس اسکندری
۳- تعطیل جلسه به عنوان تنفس
مجلس ساعت ده و دقیقه صبح به ریاست آقای رضا حکمت تشکیل گردید
۱- بیانات آقای رئیس و تصویب صورت مجلس
صورت جلسه قبل را آقای دادور (منشی) به شرح زیر قرائت کردند یک ربع ساعت قبل از ظهر روز سهشنبه ۲۶ مجلس بر پاست آقای رضا حکمت تشکیل و صورت جلسه پیش قرائت گردید.
اسامی غائبین جلسه گذشته که ضمن صورت مجلس خوانده شده است:
غائبین با اجازه آقایان:
دکتر بقایی. کشاورز صدر. سلطانالعلما. فولادوند. اورنگ. محمد ذوالفقاری. اخوان. ناصر ذوالفقاری. آصف. دکترآشتیانی. صدرزاده. بهار. امیر نصرت اسکندری. مامقانی. دکتر مجتهدی. امامی اهری. دکتر ملکی. حاج امین. باتمانقلیچ. احمد فرامرزی. کهبد.
غائبین بیاجازه آقایان:
ظفری. شادلو. غضنفری. کامل ماکویی. محمدعلی مسعودی. امیر تیمور. حسین وکیل. دکتر مصباحزاده. بوداغیان. عباسی. صفا امامی. دکتر دفتری. رضوی.
دیر آمدگان بااجازه آقایان. منصف. علی اقبال. دکتر طبا. سلطانی. دکتر راجی. موسوی. بهبهانی.
دیر آمدگاه بیاجازه آقایان:
محمدحسین صولت قشقایی. حسن اکبر. دکتر اعتبار. فرامرزی. مسعود ثابتی. تولیت. صاحبدیوانی. آقا خان بختیار. اسدی. نیکپور. دکتر امینی نراقی.
آقای دولتشاهی راجع به علت غیبت خودشان از جلسه اسبق مجلس و آقای آشتیانیزاده راجع به سئوال از دولت تذکری دادند و صورت مجلس تصویب شد.
آقای نخست وزیر لایحه جدیدی برای عفو مجرمین سیاسی غائله آذربایجان با قید دو فوریت تقدیم و لایحه سابق دولت را مسترد داشتند و قرائت گردید. آقای حائریزاده گفتند قانون محاکمات ارتش مخالف قانون اساسی است و تبصره تصویب شده جلسه گذشته موجب استرداد و تجدید لایحه عفو مقصرین شده است تبعیدشدگان باید به جای خود برگردند و قانون محاکمات ارتش اصلاح شود.
آقای شریعتزاده با توضیحاتی گفتند استدلالات آقای حائریزاده مربوط به فوریت لایحه نبود و فوریت لایحه تصویب شد.
آقای مکی در فوریت دوم با تأیید بیانات آقای حائریزاده گفتند اگر تبعید افراد طبق قانون صورت گرفته آزادی آنها محتاج به اجازه نیست، با اشاره به وضع محکومیت مرحوم اسدی استدلال نمودند که تبصره تصویب شده جلسه گذشته را باید محترم شمرد.
آقای دکتر عبده گفتند این لایحه با نظر نمایندگان تقدیم شده و مطالعاتی که مدتی است در این موضوع به عمل آمده جای بحث و گفتگو باقی نمیگذارد، فوریت دوم تصویب شد و ماده واحده مطرح گردید.
آقای مهندس رضوی گفتند حاصل مجموع مذاکرات و پیشنهادات و منظور اکثریت این بود که راهی برای اصلاح وضع محاکمات ارتش باز شده باشد و به هر صورت دولت باید در امر محاکمات نظامی تجدیدنظر کند.
آقای وزیر جنگ گفتند قوانین ارتش مصوب مجلس شورای ملی است. در کمیسیون نیز نظریه اصلاحی آقایان نمایندگان نسبت به قوانین مذکوره مورد قبول دولت خواهد بود.
آقای دکتر معظمی پیشنهاد نمودند لایحه به کمیسیون دادگستری ارجاع شود و توضیح دادند دو موضوعی که آقای نخست وزیر از لایحه مجزا کردهاند از نظر احترام مجلس قابل توجه است و ماده ۸۱ نظامنامه قرائت گردید آقای حاذقی پیشنهاد کفایت مذاکرات نمودند و آقای عباس اسکندری مخالف بوده گفتند باید لااقل مواد مورد توجه شده مانند پیشنهاد آقایان اردلان و حائریزاده در لایحه جدید دولت باشد. آقای نخست وزیر گفتند تصویب دو فوریت لایحه نشانه اعماد کامل مجلس به دولت است و کفایت مذاکرات تصویب شد. آقای لیقوانی پیشنهاد نمودند کسانی که در حکومت پیشهوری سمت وزارت و ریاست داشتهاند مشمول این قانون نشوند و پس از توضیحات آقای حاذقی به عنوان مخالف تصویب گردید. آقای اردلان پیشنهاد نمودند هیئت مورد اعتمادی مأمور رسیدگی و تعقیب مأمورین متعدی و وسیله استراداد وجوه مأخوذه شوند و آقای وزیر دادگستری قبول نمودند.
آقایان عبدالعزیز آزاد و حائریزاده و مکی پیشنهاد نمودند محکوم شدگان محاکم نظامی از لحاظ جرایم عمومی در ظرف یک ماه از تاریخ تصویب درخواست فرجام کنند و درصورت نقض حکم به محاکم عادی ارجاع گردد، آقای آزاد ضمن توضیحات گفتند لایحه وزارت جنگ هم ممکن است مانند لایحه منع گشت تریاک در کمیسیون بماند. آقای نورالدین امامی گفتند لوایحی که تصویب نشده تقصیر دولت نیست و از خود نمایندگان است. آقای نخست وزیر گفتند کسی که در دو مرحله محکوم شده حق فرجام ندارد و برای یک فرد نمیتوان وضع یا لغو قانون نمود و دستهایی برای تخریب در کار است که باید جلوگیری شود. یک ساعت بعد از ظهر مجلس چند لحظه متشنج و تعطیل و دوباره تشکیل گردید و آقای نخست وزیر گفتند مشکلات دولت را باید بگویم و از مجلس استمداد کنم نقایص کار ارتش باید در مجلس رفع شود.
آقای دکتر معظمی گفتند با مشاهده انواع مظالم و سختی برای حفظ آرامش مملکت در اصلاح وضعیت کوشش میکنیم تا این امور اسباب بدبختی مملکت نشود و آقای حائریزاده در اطراف تبصره تصویب شده توضیحاتی دادند و پیشنهاد تصویب نشد. آقای جوادعامری پیشنهاد نمودند قسمت سوم لایحه مربوط به شکایت اشخاص به دیوان کشور حذف شود و دولت قبول کرد آقای عباس اسکندری پیشنهاد نمودند برای اشخاص غیر نظامی که محکوم شده باشند حق فرجامی رعایت شود و تصویب نگردید و نسبت به ماده واحده و اصلاحاتی که شده بود اخذ رأی و تصویب شد یک ساعت و نیم بعد از ظهر جلسه ختم و به روز پنجشنبه محول و دستور موضوع استیضاح مقرر گردید
رئیس- در جلسه پیش در موقع نطق آقای نخست وزیر در مجلس تشنجی رخ داد که بنده بر طبق ماده ۱۱۴ موقتاً مجلس را تعطیل کردم هر چند با اظهارات آقای نخست وزیر و بیانات آقای دکتر معظمی موضوع خاتمه یافته ولی چون حقیقت امر در پارهای از جراید کاملاً منعکس نشده توضیحاً گفته میشود مجلس که با هم همکاری برای خدمت به این کشور و ترقی و سعادت مردم میکنند باید در هر موقع عقاید خود را با احترام متقابل عنوان کنند (صحیح است) من از تندنویسی سؤال کردم که اگر حقیقه این بیانات شده بر طبق آئیننامهای که دارند عمل کنند از خود آقای رحیمیان هم سؤال کردم تکذیب کردند و الان خودشان هم اظهار خواهند کرد علی ایحال از پیش آمد جلسه پیش که در تمام مجلسهای دنیا هم اتفاق میافتد اظهار تأسف میکنم
آزاد- خود آقای نخست وزیر هم آمدند آنجا گفتند
رئیس- آقای رحیمیان
رحیمیان- جلسه روز سهشنبه گذشته از بعضی جهات برای مشروطیت ایران میشود گفت غیر منتظره بود و به عقیده بنده باید در آتیه شاید مورد توجه و دقت بیشتری قرار بگیرد، اما راجع به خودم بنده قصد اهانتی به آقای نخست وزیر نداشتم، قصدم این بود که رفع تشنج از مجلس شده باشد و اگر برای جلوگیری از این تشنج یک تندروی که ناشی از عصبانیت آن روز بنده و سایر رفقای بنده بود شد بنده عذر میخواهم
نمایندگان- احسنت
رئیس- دیگر نظری نسبت به صورت مجلس نیست؟
فرامرزی- نسبت به صورت مجلس نظری ندارم ولی اخطار دادرم.
رئیس- صورت مجلس جلسه پیش تصویب شد. آقای فرامرزی
فرامرزی- عرض کنم که مطابق ماده ۳۶ یک طرحی راجع به اصلاح قانون حکومت نظامی در چندین ماه پیش از این به مجلس دادیم (صحیح است) (مکی- با دو فوریت) که در ظرف پانزده روز به اصطلاح راپورت آن به مجلس بیاید و نیامده چون نیامده ما یک طرح دیگری دادیم به امضای سی نفر وکیل با قید دو فوریت این دو فوریت الان چندین هفته ازش گذشته و پیدایش نشده که در کجا هست.
رئیس- جزء دستور است.
فرامرزی -.... بنده میخواستم تقاضا کنم یا اولی بیاید و یا آن یکی که با قید دو فوریت است الان مطرح شود (صحیح است)
رئیس- جزء دستور هست در اولین فرصت مطرح میشود امروز برای استیضاح تعیین شده در اولین فرصت مطرح خواهد شد
آزاد- قبل از دستور تقاضای صحبت کردیم.
نمایندگان- دستور، دستور.
۲- طرح استیحضاح آقای عباس اسکندری
رئیس- آقای اسکندری.
عباس اسکندری-:
وزارت به دست کسانی خطاست
که از دستشان کشوری برفناست
(صحیح است) درختی که تلخ است وی را سرشت
گرش بر نشانی به باغ بهشت
ورا زجوی خلدش به هنگام آب
به بیخ انگبینریزی و شهد ناب
سرانجام گوهر به بار آورد
همان میوه تلخ بار آورد
بنده قبل از این که شروع کنم به موارد استیضاح سیاسگزاری نمایندگان و مجلس شورای ملی را از شخص مقام ریاست اعلام میکنم و واقعاً در این اواخر آنچه که من میبینم کمال شایستگی را برای این مقام عملاً ابراز کردهاند (صحیح است) (مهندس رضوی- از ابتدا هم داشتند) و امیدواری بنده این است که مجلس اشخاصی را که ترتیب میکند این اشخاص در ادوار مختلف خدمات گرانبهاتری به مجلس بکنند (نمایندگان انشاء اللّه)
جلسه گذشته مجلس خیلی اسباب تأسف بود من میل داشتم که آقایان نمایندگان به تندنویسی دوره دوم مجلس هم مراجعه میکردند و دوست تابلویی را در نظر میآوردند که در همین مجلس در اینجا که بنده ایستادهام صمصامالسطنه رئیسالوزرا در موقعی که لیدر حزب دمکرات سلیمان میرزا بر علیه یک عضوی که شرکت دردولت کرده بود و او را صالح نمیدانست مخالفت خودش را و عدم اعتماد خودش را اظهار کرد رئیسالوزرایی که خدمات زیادی هم در مشروطیت کرده بود ولی خوب مطابق اصول پارلمانی نمیتوانست صحبت بکند و تحصیلات کافیهای نداشت آمد در پشت تریبون و شروع کرد به صحبت و هنوز نگفته بود که «مدت دو سال است این فرقه» در تند نویسی هست که رئیس اخطار کرد گفت آقا اخطار میکنم تا خواست بد بگوید گفت اگر مطلبی دارید بگویید و با احزاب حق ندارید بد بگویید بعداً اصرار کرد و گفت (این فرقه دموکرات) و بعد در توی شلوغ شدن و تشنج مجلس گفت، گفت که «این فرقه دمکرات دو سال است که این مملکت را خراب کردهاند وکلای رئیسالوزرا استعفا کرد و رفت بیرون رئیسالوزرایی که دو ساعت بعدش با دویست سیصد بختیاری که در تهران داشت که آنها تنها قوایی بودند که در تهران بود و میتوانست همین مجلس را اشغال کند (یک نفر از نمایندگان- خدا رحمتش کند) واقعاً رحم الله معشرالماضین بالاخره با ذکر عمل گذشتگان سر مشقی برای آیندگان شد این تنها مذاکرهای نبود که در مجلس شده بود. این تلگرافی که الان جلوی بنده است و سلب مصونیت دماوندی را خواستهاند ازین نوع در مجلس چهارم، از این تلگراف شاید پنج هزار تا در دفتر مجلس هست، یک وکیل مجلس در این جا بگوید که چرا یک نفر آدم را در توی خیابان با مسلسل کشتند؟ و چرا کشتند؟ ممکن است که جواب بدهند بگویند صحیح است مردم متحصن شدهاند و همه بیاختیاری سلب مصونیتش را بخواهند
سلب مصونیت همه شما را خواهند خواست نه تنها معتمد دماوندی را، مردم رفتند در تلگرافخانه که چرا معتمد دماوندی گفته است که آقا چرا یک نفر را در توی خیابان با مسلسل زدهاید، مردم عصبانی شدند سلب مصونیت خواستند ما از این حرکات همه منزجریم مجلس منزجر است در این جا اینها اشکال ندارد (یمین اسفندیاری- چه ربطی به استیضاح دارد اینها یک تاریخی است که پیوسته تکرار میشود) عرض کنم به جنابعالی که داخل صحبت من نشوید اگر داخل صحبت من شدید من خیلی خجالت میکشم و از ادب خارج میشوم (خنده نمایندگان) من خواهش میکنم این مطالب را توجه نمایید همین مطالب است که مورد استیضاح است نقض قوانین، موضوع تهدید مجلس است، موضوع تمام عملیاتی است که در کشور میشود وما این جا نشستهایم و سه میلیون تومان هم تحمیل به بودجه کشور میکنیم و این حرفها را گوش کنیم و حرف نزنیم برای این که چهار روز بیشتر روی صندلی بنشینیم بنده میخواهم به سهم خودم هفتاد سال ننشینم (فرامرزی- حالا که هفتاد سال گذشته بنشینید) خوب همه که مثل شما سن و سال مردم را نمیدانند (خنده نمایندگان) بنده لازم میدانم که صمیمیت قلبی و خوشنودی ملت ایران را در مسافرتی که اعلیحضرت همایونی به خارج کردهاند در ممالک ایتالیا و فرانسه و سوئیس و حسن رفتاری که در این ممالک نسبت به رئیس محبوب مملکت ما کردهاند این جا اظهار بکنم احتراماتی که به رئیس مملکت ما در این سه مملکت شده است بسیار مورد توجه کلیه افراد مملکت است مخصوصاً در ایتالیا در پذیرایی که شده است رئیس جمهور و تمام رؤسای کشور ایتالیا و هیئت دولت تمام استقبال کرده و احترامات لازمه را نمودهاند و مسلم است که شخص رئیس مملکت، افراد ممکن است دو قسم علاقه داشته باشند ولی به طور کلی رئیس مملکت کسی است که احترام به او احترام بیرق ایران است (صحیح است) و بنده خیلی از این احتراماتی که در این سه مملکت شده است خوشنود هستم و ضمناً هم خواستم بگویم که آقای نخست وزیر البته برنامه تشریفاتی این مسافرت را قبلاً تهیه کرده بودند و مسئول تمام این تشریفات و پروتکلهایی هستند که مطابق اصول وزارت خارجه بایستی قبلاً در نظر داشته باشد که مسلماً در هیئت دولت تصویب شده و هست و تمام مسئولیتش را هم بر عهده دارند و باید تحمل کنند (صحیح است) بیشتر از این در این موضوع نمیگویم اگر در مجلس کس است این حرف بس است، جناب آقای هژیر، آقایان نمایندگان بدانند که عبدالملک مروان خلیفه بزرگ بنی امیه بعد از موفقیتی که در جنگ با مصعب این زبیر پیدا کرد و بالاخره سر این مرد بزرگ را برید و آمد در کوفه در دارالاماره کوفه نشسته بود البته رؤسای مردم آنهایی که تلگراف امضا میکنند!! و تبریک میگویند!! آنها همه حاضر بودند، قبل از آن هم در پیش مصعب حاضر بودند نشستند و بعد از آن احوالپرسیها و آن همه تعظیم و تکریم عبدالملک به کسی که از همه بزرگتر و ریشش بلندتر بود گفت امیرالمؤمنین میفرمایند از آنچه که دیدم حکایت بکنم یا از آنچه که شنیدم، گفت از آنچه که دیدی، گفت همین جا که نشستهاید دیدم که ابن زیاد نشسته بود و اینجا که من نشستهام سر حسین بن علی علیهالسلام اینجا بود (بهادری- یک اشعاری هم دارد) اشعارش را دیگر آقا باید بخوانند، بله گفت: زیر همین قبه و این بارگاه، پیش همین مسند و این دستگاه با قیش را دیگر به شعر نمیگویم و به نثر میگویم چیزی نگذشت که مختار ابوعبیده ثقفی خروج کرد برای کمک به آل محمد و باز بنابر معمول من آمدم که عرض تبریک بکنم همین جا شما نشسته بودید اینجا مختار نشسته بود و همین جا که بنده نشستهام سر ابن زیاد بود چیزی نگذشت که مصعب ابن زبیر از طرف عبدالله زبیر آمد بعد از دو سالی بالاخره باز یک روز ما را از شهربانی خبر کردند گفتند آقا بیایید «خنده نمایندگان» آمدیم وقتی که آمدیم دیدیم که بلی مصعب ابن زبیر اینجا نشسته و دیدیم سر مختار این وسط گذاشته شده است حالا میبینم امیرالمؤمنین این جا نشستهاید و بنده هم اینجا نشستهام سر مصعب ابن زبیر خدمت شماست من خیال میکنم که او پند گرفت حالا شما وزرا و نمایندگان بدانید که این صندلیها مال کسی نیست در روی این صندلیها اشخاصی میآیند و یک مدت موقتی و کلاء دو سال وزارء مطابق اصول پارلمانی ممالک دموکراتیک دنیا وقتی نگاه میکنیم میبینیم در کابینههای فرانسه در تمام مدت جمهوری سوم که حساب کردهاند به طور متوسط ۷۵ روز به هر کابینه افتاده است کابینه یک ساعت و دو ساعت هم داشته است این هم ایراد و اعتراض نیست که چرا کابینهها زود میافتند حکومت پارلمانی دوشکل است یا یک اکثریت تامی هست مثل انگلستان یعنی دو حزب اکثریت تامی هست مثل انگلستان یعنی دو حزب اکثریت و اقلیت وجود دارد اینها روی اصول و مرامی عمل میکنند این حکومت که آمد دو سال سه سال چهار سال میماند تا وقتی آن دسته دیگر انتخابات را برد و حکومت تشکیل بدهد. شکل دوم این است که میبینم یک وقت یک کابینههای ائتلافی مثل فرانسه هست یکدسته هاییی میآیند با هم موافقت میکنند در یک قسمتهایی و این موافقت وقتی عملی نشد اینها جدا میشوند و دو مرتبه با یک دسته دیگر ائتلاف میکنند اینها عمل کابینههای ائتلافی است ولی بعضیها جزء تبلیغاتی که دارند یک این است که آقا این بد است دولتها دوام نمیکنند حالا بحثمان جدا است که دوام دولت چقدر مفید است و بقای آن چقدر مهم است این را کار نداریم ولی اصولًا حکومتهای پارلمانی آقای هژیر چنین است قبل از جنابعالی در همین مجلس آقای حکیمی اینجا نشسته بود شما هم تشریف داشتید وزیر حکیمی اینجا نشسته بود شما هم تشریف داشتید وزیر مشاورش بودید و قبل از او آقای قوامالسطنه نشسته بود و شما هم وزیر دارایی او بودید بنده با آقای قوامالسطنه مخالف بودم با آقای حکیمی مخالف بودم با جنابعالی هم مخالفم با آن که بعد هم خواهد آمد به این ترتیب که میبینم مقطوعاً بدانید که مخالفم چرا؟ برای این که یک اصولی ما در نظر داریم و این اصول با این حکومتهایی که هر روز لباس عوض میکنند درست نمیشود شما یک امر عادی را بیاورید در نظر آن وقت موضوع مملکت را که بزرگتر است با آن مقایسه بکنید مسلماً در بین شماها کسانی هستند که یک مریضی و ناخوشی دارند ۱۵ سال ۲۰ سال است ناخوش است، مریض است، بستری است ناراحت است و تمام دکترهای شهر ما که خوبش از آقای اعلمالملک شروع شده و آمده است تا دیگران همه آمدهاند و بالاخره دواهایی که دادهاند اثر نکرده است، خوب میخواهیم ببینیم که اگر باید این مریض خوب بشود ما چه کار باید بکنیم نمیشود برگردیم به همان رویه اول و دو مرتبه بگوییم آقا شما که آمدهاید بازهم بیایید اگر مقصود دادن ۲۰- ۳۰ تومان حقالعیادت است من عقیدهام این است که اینها را جمع بکنیم و یک مرتبه بدهیم به خیریه باید یک فکر دیگر کرد باید درد را تشخیص داد وقتی درد تشخیص داده شد توی کتابها معالجهاش نوشته شده است غیر از دو تا مرض که اینها معالجه پذیر نیست بقیه معالجه پذیر است عمل تشخیص مرض است و مرض سوم معالجه ناپذیر در ایران همین دولتها هستند حالا دیگر اینها را چه کار باید کرد، باشد بعد پس مخالفت بنده روی این نیست که اینجا اشخاص یک بنده و بستهایی بکنند برای این که یک دولتی را ببرند شما میدانید که من یک تقاضای خصوصی از شما یا از این آقایان وزرای شما نداشتهام از سابقیتان هم همین طور و از اول هم در این مجلس بنده آنچه را که لازمتر به نظرم رسید آنها را در نظر گرفتم رفقا و دوستانی هم که دارم آنها هم موافقت کردند که ما برنامهمان همین طور باشد یک حداقل در نظر گرفتیم که آنهایی که اینحداقل را رویش عمل بکنند ما به آن نسبت مخالفتمان با آنها کمتر است تا وقتی که یک روز سعادتی پیدا بشود که ما بتوانیم یک کار بهتری بکنیم و نگفته نماند که تمام آنچه بر مذاکرات بنده اینجا متعقب است و نتیجه از آنها حاصل میشود بر همه آنها آگاه هستیم و با علم به سرنوشت خودم اینها را میگویم، نمیترسم، برای اینست که یک کسی بگوید بنده را میکشند، بکشند به جهنم، بنده نمیترسم و خیال میکنم کشورهایی که یک مردم فداکاری نداشته باشند که جان خودشان را حاضر بشوند فدا بکنند آن کشورها همین طور رو به بدبختی و انحطاط خواهند رفت تا از بین بروند و جزء صفحات تاریخ بشوند میترسم شما تصور بکنید که من یک غرض خصوصی دارم نه این طور نیست بنده روزنامههایی را که دارم اینجا حاضر است حتی در ممالکی که من بر علیه منافع آنها سخن میگویم تصدیق کردهاند روزنامههای مخالف همین کشورها که این مطالب صحیح است منتها منافع دولتهای آنها اجازه نمیدهد که حق و حساب ملت ایران را بدهند، در نیا هم مرسوم نیست که حق را بدهند حق را باید گرفت، همه آقایان نمایندگان مستحضر هستند.
که بنده چقدر ارادت دارم به آقای هژیر (خنده نمایندگان) در این مکتب مجلس ما با هم مشاعره کردیم، قرائت قرآن نمودیم و بعد هم اگر فرصتی باشد به عم یتسائلون عنالنباءالعظیم هم خواهیم رسید و ممکن است به تبت یدا ابی لهب هم گذری بکنیم و شاید به فی جیدها حبل من مسد هم برسیم تمام مردمی که به قول معاصرینشان مثل بنده نفهم هستند آنها سرنشتشان تقریباً یکسان است البته من خودم را همپایه آنهایی که مثل میزنم نمیکنم ولی همه آنهایی
که حرف راست و رک زدند آنها یک سرنوشت معینی داشتند در تاریخ وقتی که ۲۵ قرن پیش را شما بگیرید میبینید که تا حالا سرنوشت آنها یکی است سقراط وقتی که میگوید موضوع خدایان یک چیز بیفایده ایست و تقریباً اصول وحدت خداپرستی را آورد، او را آوردند به عنوان این که توهین به خدایان میکند و محکوم به مرگش کردند و یک مرد بزرگ فلسفه و کسی که هنوز اصول به مرگش کردند و یک مرد بزرگ فلسفه و کسی که هنوز اصول او در طی قرون مورد توجه است عصاره شوکران را به دستش دادند و با این که کسان و بستگان و شاگردان او گفتند استاد وسیله قرار تو را تهیه کردیم بیا برو گفت من را قانون محکوم کرده است و اگر فرار بکنم یعنی مخالفت با قانون کردهام و مرگ در برابر یک حکم خلاف قانون بهتر از فرار از حکم به صورت قانون است، او مرد اما دو هزار و چند صد سال است که عمل او و رویه او سر مشق مردم روزگار است. وقتی که فیلیپ مقدونی حمله میکرد به یونان دمستن آن خطیب معروف همه جا میگفت و باز میگفت مردم جمع بشوید و بر علیه این متجاوز اقدام بکنید ولی فیلیپ مقدونی پول داشت، وسیله داشت و بالاخره کار به اینجا رسید که گفتند دمستن خیانت کرده پول گرفته، از ایرانیان رشوه گرفته او را بردند قرن میگذرد و دمستن هنوز دمستن است. سیسرون با دیکتاتورها مخالف بود و بالاخره اینقدر گفت تا این که در سرسرای سنا سزار را که میخواست جمهوریت را از میان ببرد به خاک و خون کشید و معدومش کرد و همانجا او را کشتند و نگذاشتند از آستانه سنا خارج بشود در وقتی که انتظار داشت آستانه سنا خارج بشود در وقتی که انتظار داشت امپراطور شود و میخواست خودش را تحمیل به ملت رم بکند سیسرون مزد خود را گرفت سیسرون را هم مخالفین آزادی کشتند و گفتند تو که اینقدر هوس و شهوت داشتی که حرف بزنی به وصال معشوقت برس و سرش را کوبیدند روی تخته تریبون ولی هنوز سیسرون زنده است و تا آفتاب میدرخشد و ماه نورافشانی میکند او هم در صفحات تاریخ درخشندگی خود را دارد. در انقلاب بزرگ فرانسه وقتی که رئیس فراولان، البته باید گفت رئیس قراولان زیرا کسی بود که به او دستور میدادند و او اجرا میکرد حالا لباس رسمی یا غیر رسمی داشته باشد فرقی نمیکند، وقتی که آمد و خواست مجمع عمومی را متفرض بکند آن ناطق نامی مشهور میرابو گفت «برو به اربابت بگو که ما با حرف تو اینجا نیامدهایم که به میل تو متفرق بشویم» او هم سهم خودش را گرفت یعنی مسموم شد قبرش هم معلوم نیست در کجا است، جسدش هم از بین رفت ولی کلمات او همین طور در صفحات تاریخ جاویدان است هزارها میلیون نفر در مدت ۲۵ قرن آمدند و رفتند و کسی آنها را نمیشناسد اما این اشخاص همیشه زنده و جاویدند آقایان نمایندگان بگویید و نترسید و حقتان را مطالبه بکنید خیال میکنید که اگر مطالبه بکنید به اموی سیاه نمیمیرید یا موی فلفل نمکی شما باقی میماند؟ میمیرید همه خواهید مرد هیچکدامتان نمیمانید، تنها راه زنده ماندن مطالبه حق است و ادای وظیفه و خدمتگزاری؟ از چه میترسید؟ بنده را همه آقایان میدانند که شش ماه است مبتلا به مرض قلبی شدم اما هیچکس نمیداند چرا بنده فرسخها راه میرفتم سر بالا، سر پائین و اصلاً نفس تنگی هم نداشتنم قلبم هم نمیگرفت تصدیق دکترها موجود است که بنده مسموم شدم و چطور مسموم شدم!! آن هم در یادداشتهای من هست اگر هم مردم کسانی خواهند آمد و آن یادداشتها که در دسترسشان هست و در همه حال منتشر خواهد شد، فرض کنید بنده مردهام چه فرق میکند دیگران هستند جای مرا خواهند گرفت این یک سنگری است آن سربازی که تفنگ دستش هست میمیرد دومی میآید جایش، سومی میآید و جایش خالی نمیماند اینجا هستند کسانی که بالاخره حق مردم را خواهند گرفت، بنده بعد از این که دیدم معالجه من مفید نشد بعد از چند ماه و همین طور این کسالت ادامه دارد قصد مسافرت کردم خود آقای نخست وزیر هم مستحضرند (نخست وزیر- بنده اطلاعی ندارم) چرا تصویبنامه امضاء کردید (نخست وزیر- بنده تصویبنامه را امضاء نکردم) خود تصویبنامه را خودتان صادر کردید معذالک وقتی که از این جریانی که الان به عرض مجلس میرسانم مستحضر شدم دیدم که ادای وظیفه بکنم بهتر است مردم هم مردم و برای معالجه نرفتم، در صحبتهایی که بنده اینجا میکنم آن قسمتهایی که با بیگانگان تماس دارد، ما بیگانه کسی را میگوییم که در زیر پرچم شیر و خورشید ما زندگی نمیکند هرکس میخواهد باشد با این بیگانگان هیچ قسم نظری نداریم اعم از امریکا، اتحاد جماهیر شوروی، انگلستان و بالعکس عقیده دارم که آنچه که ممکن است مطابق یک اصول متقابل نسبت به همسایگان و ممالک معظمه یک حسن رابطهای بین آنها و ایران باشد و ما در دنیایی که زندگی میکنیم به تنهایی نمیتوانیم زندگی بکنیم و اگر اینجا مذاکراتی میشود که البته تماس با این ممالک بزرگ دارد اینها برعلیه آنها نیست اینها به رله منافع ایران است وقتی که شما جناب آقای نخست وزیر رأی تمایل مجلس را به دست آوردید در همان موقع هم یکی از دوستان یک مثنوی دو بیتی گفته بود که بی ضرر است اینجا عرض بکنم:
ای هژیری که از خزانه غیب
شصت و شش رأی معتبر داری
شادمان را کجا کنی غمگین
با امامی چو تو نظر داری
در همان موقعی که شما توفیق یافتید روزهایی که برنامه حکومت شما مطرح بود بنده هم جزء کسانی بودم که دیر آمدم به مجلس و فرصت پیدا نکردم اسم بنده دهمی بود در موقعی که آقای قوامالسطنه حکیمی دیر آمدم سیزدهمی بودم در موقع شما دهمی بودم و در آن موقع آقایان نمایندگان موافقت کردند جای آقای معتمد دماوندی که الان بنده حقشان را پرداختم به بنده داده شد ایشان نوبتشان را به بنده دادند ایندفعه هر چه اصرار کردم که بگذارند من صحبت بکنم موافقت نشد در همان روزهایی که من میآمدم چیزهایی دیدم که خیلی اسباب خشنودی و دلخوشی بنده شد یعنی وقتی که آمدم جلوی مجلس دیدم کامیونهای نظامی همین طور مرتب ایستاده و پشت سر هم کشیده و از در مجلس که آمدم داخل بهارستان دیدم روی هر شاخه گلی به جای بلبل یک سرباز ایستاده فکر کردم که آنقدرها که ما خیال میکردیم ضعیف نیستیم برای این که ما در یک باغ اینقدر سرباز داریم و به یادم آمد موقعی که کابینه آقای حکیمی بود گفته شد آن دولت یک تونلی از زیر ولگا تا کرانه هامبورگ شروع کرده بود و اگر تمام شده بود یک دفعه میتوانستیم که همین عده را یک روز صبح وارد ایران بکنیم و بگوییم که آقایان ما هم هستیم و در این قضایای سیاسی بزرگ جهان خودمان را تحمیل میکردیم به دنیا و مطالبمان را حل میکردیم ولی بدبختانه شنیدیم که این تونل یک کمی ناتمامی داشت و نتیجه از آن گرفته نشد ولی خوب به هر حال معلوم شد که ما آن اندازهها ضعیف نبودیم قوه هم به اندازه کافی بود و شما هم به مجلس آمدید الحمداللّه موفق هم که شدید اگر صلح و جنگ جهان در کف ما نیامد ولی به حمدالله ۸۸ رأی نصیب شما شد و از افراد کابینهای که شما تشکیل دادید البته وظیفه خودتان بوده است و بنده فعلاً داخل این نمیشوم که خوب است یابد است و البته مداخله در امر یک رئیس دولتی که یک هیئتی را میآورد به مجلس معرفی میکند نباید کردم گر به عنوان عدم صلاحیت وزرا این مسئولیت با خود رئیس دولت است ولی من از آقای جمال امامی یک خردهای گله دارم از برای این که ما سالها با ایشان آشنایی داشتیم (بنده و آقای امیر اشرف) ایشان در این مدت ابداً به ما بروز ندادند که مصلحتگذاری و مشورت هم میکنند اما آقای نخست وزیر با رأی دور بین ایشان بخل و امساکی که در این مدت درباره آشنایان کردند و به ما چیزی بروز ندادند لااقل به ایشان کمک لازم را بکنند و مضایقه ننمایند ایشان در تمام مدت آشنایی طرفدار صلح و صلاح و مصالح عامه بودند و همه میدانند فقط نگرانی من از این است که بعد از این با مصالح خاصه جناب آقای نخست وزیر چون اشتغال دارند از مصالح عامه صرفنظر کنند و من امیداوارم که دیگران را هم همین طور در نظر داشته باشند آقای نظامالسطنه را وقتی که انتخاب کردند برای وزارت دادگستری من واقعاً نگران شدم و گفتم یقین آقای هژیر قصد دارند که حکومت و دولت موقتی تشکیل بدهند چون آقای نظام السطنه عضو حکومت موقتی در زمان مهاجرت بودهاند، پدرشان تشکیل یک حکومت موقتی داد بر علیه حکومت مرکزی هم اقدام کرد و حالا بنده داخل این نمیشوم که در آن موقع مصالح اقتضاء میکرد یا نمیکرد، اموال و دارائیشان را هم با میلیونها مارم آلمانی معاوضه کردند ایشان هم وزیر خارجه آن حکومت بودند در آن دوره و اقداماتی کردند در آن دولت که قریب صد میلیون تومان پولی که خرج ژاندارمها تلف و در بدر شدند بعد هم ایشان رفتند کنار و مشغول عبادت و ریاضت بودند تصدیق میکنید وقتی ایشان یک دفعه داخل کابینه شدند من نگران شدم، خوب آدم میترسد تقصیری هم ندارد گفتم باز شاید یک حکومت موقتی در کار است که ایشان آمدند، در هر حال حکومت شما حکومت عجایب است باید تا آخرش
تحمل بکنیم ببینیم چه میشود. آقایان معاونینتان را وقتی که معرفی کردید باز من یک نگرانی پیدا کردم چند نفری یک تلگرافی از شیراز به آقای نخست وزیر کرده و اظهار تشکر نموده و تبریک گفته بودند و از انتخاب معاون پارلمانی اظهار خشنودی کرده بودند و گیبه هم من داشتم در آن نوشته شده بود که در حقیقت مثل ذوالفقار علی است که از نیام در آمده، باز نگران شدم گفتم بابا این مردم این همه گرفتاری دارند حالا آقای نخست وزیر این ذوالفقار را دست میگیرند و میافتند به جان مردم (خنده ممتد نمایندگان) (صحیح است) خیلی اسباب نگرانی من شد و واقعاً میخواستم استفاده بکنم و بگویم اگر واقعاً ذوالفقار است که از نیام کشیدهاید خواهش میکنم که این ذوالفقار و غلاف بکنید (خنده شدید نمایندگان) بعد دقت کردم دیدم که این تلگراف شوخی است از برای این که ذوالفقار قهر علی است و معاون ایشان اسمش لطف علی بوده و معلوم شد که شوخی کردهاند اما با تمام این گرفتاریهایی که دراین مملکت هست و تمام این بدبختیهایی که مردم دارند چرا بنده سه موضوع را مورد استیضاح قرار دادم؟ در کدام کار این مملکت شما چیزی میبینید که استیضاح نباید کرد؟ همه چیز شما همین طور است لزومی ندارد که راه دور برویم شما الان نگاه بکنید به بینید بانک صنعتیتان، بانک کشاورزیتان همه همین طور است، بانک صنعتی میآید مزایده میگذارد برای خاک سرخ بعد از این که مزایده گذاشت مدتی ودیعه میگیرند و بعد واگذاری میکنند به یک کمپانی انگلیسی که برنده مزایده نیست البته آنها از ما بهترانند و با وجود این که مزایده را نبرده به او میدهند «به کمپانی استریک» خوب آنها حق آب و گل دارند (رحیمیان- کسی حق آب وگل ندارد آقای اسکندری) به نظر خودشان این طور قائلند، بانک کشاورزی را هم برای اصلاح کار برزگرها مجلس شوای ملی قانونی گذراند که صدی شش از آنها ربح گرفته شود حالا بانک کشاورزی یک مؤسسهای درست کرده که آخر سال هر چه عایدش بیشتر بشود جایزه مدیرهایش بیشتر میشود صدی هیجده میگیرند بیچاره!! آدم دلش میسوزد به حال این مدیرها که به صدی هیجده قناعت کردهاند و آن بیچاره بدبختی که میآید ۵۰۰ تومان یا هزار تومان میگیرد دیگر از زیر بار قرض بیرون نمیآید باید گاو آهنش را بدهد و برود (صحیح است- صحیح است) گذشته از اینها بزرگترین شاهد ورشکستی دولت ما شهرداری است (صحیح است) شما یک برنامهای آوردید اینجا سایر برنامههایی که دولتها میآوردند صورتی داشت ولی سیرتی نداشت برنامه شما هیچکدام را نداشت (خنده نمایندگان) صورت ظاهرش را هم کسی از مطلبش چیزی درک نمیکرد اما ۱۴ ماده داشت (من از آقایان خواهش میکنم که چون یاداشتهایشان را نمیخوانم چیزی مرقوم نفرمایید) آقای نخست وزیر ۱۲ میلیوم تومان حداقل میدهید به شهرداری با شهردار هم میانهمان خوب است به جای خود ولی در همین تابستان خود آقایان ملاحظه فرمودند که مردم چقدر در رفاه و آسایش بودند!! از برای یخ اگر شماها در منزلتان یخچال دارید بنده نمیدانم ولی آنها که نداشتند سر و دست شکستند آدم کشته شد (دکتر طبا- آنها هم که یخچال داشتند برق نداشتند) احسنت آقای دکتر طبا آقای نخست وزیر شنونده باید عاقل باشد آقای من دولتی که نتواند در پایتخت نه در دورترین نقاط مملکت یخ را به اهالی محلش برساند این دولت برنامه ۷ ساله من میخواهد اجراء بکند (خنده شدید و ممتد نمایندگان) این را بنده عرض میکنم اغراق تصور نکنید آقایان بنده از منزل میآمدم بیرون دیدم در کنار جوی آسفالت زباله زیادی ریخته شده و گریه مرده و سگ مرده هم هست و بوی خیلی بدی میداد یک الاغ داری هم میخواست اینها را بار کند ببرد یک دفعه دیدم یک سپور آمد مچ دست این الاغ دار را گرفت و گفت کجا میبری خالی کن این زبالهها صاحب دارد (خنده نمایندگان) آن وقت ما فهمیدیم که به شهرداری برای این دوازه میلیون تومان میدهند که زباله را نگذارد از شهر بیرون ببرند و باور بکنید آنچه من کردم موفق نشدم که سپور اجازه دهد و بگذرد الاغ دار آنها را ببرد دست بیچاره را گرفته و میگفت بیا و برویم برزن بالاخره به یک پول چایی شاید راضی شد و رفت (خنده نمایندگان) خوب آقایان ما شهرداری داریم و ۱۲ میلیون تومان به او میدهیم که زباله در شهر نباشد ولی اینها زباله را میفروشند و میگویند همین طوری مفت که نمیشود. برد مردم بدبخت باید حصبه بگیرند، طاعون بگیرند ولی زباله از شهر بیرون نرود اینها و سپور میگفت که باید پول بدهی و آنرا بخری البته شاید او هم تقصیری نداشت از آن بالا به او دستور داده بودند که اینها هم و زنش باید طلا بیاید حالا همه این معایب هست یکی و دو تا هم نیست این برق تهران را ملاحظه بفرمایید هفته یک شب دو شب خاموش میشد از برکت حکومت حاضر حالا هفته هفت شب خاموش است اشکالی ندارد خوب واقعاً از برای چشم هم میگویند بد است (خنده نمایندگان) سابق بر این یک عدهای بودند مینشستند و در روشنایی مهتاب کتاب مینوشتند شما صد تا کتاب خطی آنها را میبینید که همه را یک مصنف نوشته ولی حالا کسی از این کارها نمیکند و من خیال میکنم به واسطه همین برق است که چشم مردم خراب شده (خنده شدید نمایندگان) و این اقدام دولت هم خودش قابل تقدیر است از یک طرف میگویند میخواهیم هزینه زندگی را پائین بیاوریم و این حرف نمک طعام دولتها شده است تمام دولتها میگویند که این دولت هزینه زندگی را میخواهد پائین بیاورد و سطح زندگی را هم حالا ببرد من خیال میکنم که فرهنگستان معنی لغات را تغییر داده است «ببینم کسی از اعضایش اینجا نباشد که اوقاتش تلخ بشود» بله گمان میکنم که فرهنگستان این لغت را عوض کرده است و این دولتها هم روی این حساب میگویند و مردم ملتفت نمیشوند آخر چطور ممکن است شما هزینه زندگی مردم را بخواهید پائین بیاورید و روزی بیست هزار تومان هم از میدان عایدی داشته باشید این نمیشود شما مأمور میفرستید که مردم را مجبور کنند بار خیار و گوجه فرنگی و چیزهای دیگر بیاورند حتماً در یک میدان معبنی بفروشند به آن قیمتی که قپان دار به آن پول میدهد من یک صورتی دارم که یک کسی یک بار گوجه فرنگی آورده و بعد از فروش بالاخره پس از قپانداری و حق میدان و چیزهای دیگر ۱۲ ریال و خوردهای به او پول رسیده و این پول به اندازه خرج الاغش نیست که چهار فرسخ برود و بیاید (صحیح است صحیح است) خوب این شخص همان جا گوجه فرنگی را میکند و میاندازد دور چون به آن صاحب میدان و آن قپاندار میگویند حق و حساب باید بدهند آنها هم لوطی هستند مردم پائین شهر لوطیگری و حق حساب سرشان میشود مأمورین شهرداری و دولت هم یک حقی از آنها میگیرند و با این حرفهای بنده و شما که نمیشود اصول مرسوم را به هم بزنند بیست هزار تومان از این میدان عایدی است آن وقت میگویند که آقا میدان جزء عوائد شهرداری است و ما میخواهیم سالی صد هزار تومان، دویست هزار تومان از میدان اجاره بگیریم آقایان مردم را آزاد بگذارید که بارشان را هر کجا که میخواهند ببرند و بفروشند و در نتیجه قیمتها پائین خواهد آمد اما شما مصر هستید که اینها در میدان معین جنسشان را بفروشند به عنوان این که ما میخواهیم عایدی داشته باشیم.
میگویند صد و هشتاد هزار تومان عایدی زباله است در سال مردم تهران تمام بمیرند برای این که شما میخواهید صد و هشتاد هزار تومان از زباله پول بگیرید بگویید هر کس ساعت ۵ بعد از نصف شب آمد زباله را برد مال او بگذارید شهر پاکیزه باشد شهرداری زباله را در شهر میگذارد به عنوان این که میخواهم بفروشم میدان را هم اجاره میدهد اگر این حرفهای من را آقای دکتر طبا زده بودند همه ورقه کبود میدادید به دولت اما بنده چون میگویم بعضیها مرددند (خنده نمایندگان) شما آقای نخست وزیر برای نمونه انصاف بدهید یک دانه کار نشان بدهید اما از آن حرفها و شعرهایم را بعد میخوانم (خنده نمایندگان) حالا یک حرف حسابی بزنید بگویید این کار را ما کردیم بنده هم با شما موافقت میکنم اما شما انصاف بدهید شما که اهل علم و ادب هم هستید کاری هم از شما ساخته نیست اگر بروید در منزلتان بنشیند یک حافظ تشریح درست میکنید چه ضرر دارد؟ یک کتاب از تهران تا قسطنطنیه مینویسید مردم از اینها استفاده میکنند اما این وجود شما وضع شئی در غیر ما وضع ما له شده است (نخست وزیر- شما هم درست مثل بنده) مثل بنده هر دو همین طور است حالا بیایید هر دومان با هم برویم هر دو با هم میرویم یک بیاید که ما هر دو به زندان برد میرویم شاید مردم از دست ما راحت بشوند بنده سعی میکنم که هم آقایان خسته نشوند و هم یک چیزی که خارج از حدود ادب باشد نگفته باشم اما اگر بعضی مواقع مجبور بشوم بدانید که لغتی پیدا نکردم و خود آقایان اگر با من کمک بکنند من همان لغت را میگویم البته آقای نخست وزیر ممکن است جواب بدهند و بنده جواب ایشان را الان میگویم که این طور خواهند گفت آقا خیال میکنید از روزی که بنده آمدم قیمتها گران شد مگر قبل از این از میدان پول نمیگرفتند مگر پارسال یخ یک من دو قران نبود حالا شده است دو تومان ۱۸ ریال تفاوت قیمت هم که اهمیت ندارد تفاوت زیادی ندارد فقط ۱۸ ریال فرق کرده است.
خوب آقایان نمایندگان هم خواهند گفت که این طور بوده است ولی یک مطالبی هست که هیچ رئیس دولتی و هیچ هیئت دولتی نمیتواند بگوید که من آمدم و به استناد این که قبل از من هم این کار را میکردند من هم کردم این جریانی داشته که همه میدانند که من با آقای نجمالملک همین طور و به همین روال در اینجا صحبت کردیم ایشان هم اگر الان بیکار هستند ولی عنوانی را که بنده به ایشان دادم حالا هم همان عنوان را حفظ کردهاند و دارند عنوان نجمالملک اول را عرض میکنم بنده اگر نظری نسبت به آقای نجمالملک داشتم از این جهت نبود که آقای نجمالملک موهایشان فلفل نمکی است یا آقای هژیر مویشان مشکی یا مجمد است یا صورت او سیاه و از ایشان سفید است این مطلبها نبود مطلب این بود که ایشان برخلاف صریح قانون دستوری داده بودند گفته بودند که قانون را اجرا نکنید این کاری که من میگویم بکنید بنده گفتم آقای دولتها که مورد اعتماد مجلس هستند اینها هر چیز که مقتضی میدانند بیاورند اینجا با قید دو فوریت مثل همین لایحه پریروزی و بگذارنند اما خودسر و خود رأی یک دولتی بگوید که قانون اساسی را من لغو میکنم قانون عادی که از مجلس گذشته است دستور میدهم اجرا نکنند بخشنامه میکنم که عمل نکنند نمیشود در مجلس هم گفتم بهشان تأسف هم ندارم که گفتم. گفتم آقا شما این عملتان جرم است از برای این که دزد را چرا حبس میکنند میگویند دست کرد توی جیب شما ۲۰ تومان از جیب شما در آوردند او را طبق قانون مجازات از ۶ ماه تا ۳ سال حبس میکنید چرا؟ چون قانون گفته است شما میگویید من پول در میآورد میگوید من لازم داشتم همان عمل ایشان را من میبینم شما دارید ادامه میدهید تمام کارهای خلاف قانون را میکنید بنده آن روزی که اینجا راجع به نفت صحبت کردم آن روز ایشان آمدند و یک بیانی کردند که از حقیقت دور بود من اعتراض کردم و از آقای هژیر در این مورد سؤال کردم و یک نامه سرگشاده برای ایشان فرستادم چون میدانستم در جریانند ایشان آمدند صحبت کردند و من هم بارک اللّه گفتم آن بارک اللّه به جای خودش و این مخالفت منهم جای خودش ایشان هم آمدند اینجا و گفتند من این کار را کردم و آن حرف آقای نجمالملک میلیونها به ضرر مملکت بود آن حرف را جبران کرد اما در عمل: حالا به عرض آقایان میرسانم، موضوع استیضاح بنده سه چیز است یکی موضوع نقض قوانین است که به کلی مشروطیت ایران را از بین میبرد شما اگر نشستهاید به استناد یک ماده قانون است اگر مردم شب در خانهشان حق داشته باشند آسوده بخوابند باز هم به استناد یک ماده قانون است و اگر بنا شد اشخاصی به میل خودشان این قوانین را بخواهند پس و پیش بکنند و ملغی الاثر بکنند نتیجه چه میشود؟ نتیجه این میشود که این مشروطیت ما همینکه حالا هست و این همه پر و پایش هم در رفته است این هم از بین میرود و من هم به شما میگویم تنها ضامن شماها، همین شمایی که نماینده هستید همین قانون است فکر خودتان را بکنید مردم هیچ آنها را میگذرایم به حال خودشان مثل معروفی است پیغمبرها وقتی که میرفتند به آسمان اول برای خودشان دعا میکردند البته غیر از پیغمبرها من میگویم نمایندهها هم باید فکر خودشان را هم بکنند وزرا فکر خودشان را بکنند برای این که اگر این مقررات نباشد این قوانین نباشد کی به شما تضمین میدهد که من و شما در گوشه زندان با هم نخوابیم؟ ما سابقه این امر را داریم و میدانیم خودسری همه آلات و ادوات و تمام وسایل و دستگاه خودش را از بین میبرد آن چیزی که من و شما را راحت میگذارد که توی خانهمان بنشینم و اگر داشته باشیم یک لقمه نان بخوریم آن قانون و مقرراتی است که موجود است (صحیح است صحیح است) و ارتباط با مردم دارد شما که همیشه رئیسالوزرا نیستید برای این که سه ماه پیش قبل از شما یک کس دیگر بود بعد از شما هم یک رئیسالوزرای دیگر خواهد آمد این همین طور هست پس شما خیلی هنرمند باشید و بتوانید از این سرازیری استیضاح رد بشوید دو مرتبه باز ... (نخست وزیر- باز شما هستید یک استیضاح دیگر) ... غیر از بنده کسان دیگر هم هستند بالاخره، آقا تقرب پادشاهان دو طرف دارد بیم جان و امید نان باشد که گنج برگیری و یا در طلسم بمیری ما اینها را دیدهایم آقا، ما دیدیم که چه اشخاصی قویتر از شما به گورستان دفتند مگر تیمورتاش نبود که در گوشه زندان مرد خود من در زندان در نمره ۱۷ حبس بودم و این را هم به شما عرض بکنم که در تمام مواردی که حبس بورم آخر هم گفتند اشتباه کردیم من خیلی داد و فریاد میکردم البته این داد و فریاد و زد و خوردها با هم متناسب نبود زندانبانها هم بعضیها خوبند و بعضیها بد یا در آن موقع کیفشان کوک تر است و حالشان بهتر است یکی از آنها وقتی دید که من داد و فریاد میکنم گفت چرا این طور میکنی؟ چرا اینقدر بیتابی میکنی چرا بد میگویی تو خیال میکنی مثلاً از وزیر هم بالاتری همین جا که تو الان هستی منصورالملک هم اینجا بود و اینقدر سرش را زد به دیوار که از هوض رفت. منصورالملک وزیر بود مقصود این است که وزارت و نخست وزیری هم مانع این چیزها نیست فقط قانون است همه باید متوسل بشویم به حبلالمتین قانون برای این که قانون اگر هم بد کردید در حدودی که معین کرده است شما را مجازات میکند باز امیدی هم هست اما وقتی که قانون را رعایت نکردند اسباب زحمت میشود مکرر رفقای ما به من گفتهاند جریده رو که مگر غیر از تو کسی نیست؟ بالاخره حسابت را میرسند احوالت را خواهند پرسید گفتم خوب بالاخره اینهایی که حرف نمیزنند مگر احوالشان را نمیپرسند موضوع زندان مبتلا به همه است این آقایان نمایندگان که اینجا هستند البته همه باید از آنجا بگذرند آقایان وزرا هم کم و بیش آنجا سری خواهند زد این است که بنده تمام مطالب بانک صنعتی و شهرداری و همه اینها را گذاشتم کنار قوانینی را هم که نقض میشود حالا حرفی نمیزنم فعلاً میخواهم بگویم جای آینده را پاکیزه بکنید که آقایان اقلاً در آنجا سلامتشان حفظ بشود و اگر هم گفتند که آقا شما بروید آنجا منطق با یک ماده قانونی باشد و یک صورتی باشد که اولاً نروند و اگر هم رفتند یک مدتی بعد بگویند آقا بفرمایید بیرون این موضوع است که بنده بزرگترین عیب حکومتهای خودمان میدانم حکومت شما در مدت کمش و حکومتهای دیگر در مدت زیاد نیست به وضعیت زندان بیاعتنا هستند اینجا با تمام ملت ایران تماس دارد از شماها گرفته تا آن کسی که در بندر عباس یا بندر لنگه یا در آذربایجان یا یک نقطه دیگر فکر دیگران را نکنید فکر خودتان باشید در این زندانهای شهربانی بنده عدد صحیح دارم البته وزیر دادگستری کابینه آقای حکیمی آمد و گفت نخیر اینهایی را که میگویید صحیح نیست ولی الان ۸۰۰ نفر در زندان شهربانی به اسم بلاتکلیف وجود دارند بلاتکلیف یعنی چه؟ یعنی اصلاً نمیفهمند که برای چه اینها را گرفتهاند یا این که مدت حبسشان تمام شده میگویند باید به عرض برسانیم به عرض کی برسانیم اگر مدت حبسش منقضی شده مطابق قانون باید بیرون بیاید دیگر به عرض کی باید برسد یک کسی نیست از این آقای وزیر دادگستری که استیضاح کردم در این قسمت بپرسید که آقا این قانون اصول محاکمات جزایی ما ماده ۸۳ و ۸۴ و مواد دیگر که هست که تکلیف دادستانها را معین کرده است و اینها تخت نظر عالیه وزیر دادگستری هستند شما هیچ به زندان مراجعه کردید، شما میدانید که الان اینجا نشستهاید و یک عده اشخاصی را بدون جهت گرفتهاند و حبس کردهاند و اگر من جای شما بودم و شما را حبس میکردم آن وقت شما میدانستید که چه بلایی به سر این مردم بدبخت میآید شما میدانید در حدود دو ماه است که حکومت شلاق جانشین بلاتکلیفی شده است مردم را میزنند، شلاق میزنند میدانید آقا؟ اگر نمیدانید چرا نشستهاید اینجا بروید دنبال همان عبادتتان و اگر میدانید وظیفه خودتان را بالاخره کم و بیش یک مدتی الان از عمر شما گذشته است و امیدوارم که ۷۰ سال دیگر هم باقی باشد اما بالاخر ه یک روزی میآید که چه میدهند بنده مجبور هستم به آقایان نمایندگان بگویم که زندان یعنی چه البته هستند در اینجا اشخاصی که در زندان بودند ولی حالا فراموش کردهاند اما من فراموش نکردهام من عهدی با خدای خودم دارم بدون این که راجع به خودم تعقیب کرده باشم مرتکبین را بنابر تقاضای اشخاصی که آمدند من تا این مدت هم نگفته بودم و الان هم که میگویم راجع به خودم نمیگویم از برای دیگران میگویم من یرای خودم هیچ تعقیبی نکردهام. در زندان تحقیقات است!! طرز تحقیقات را نگاه بکنید وقتی که به یک خارجی میگویند تحقیقات خیال میکند راجع به خط و زبان فارسی است اما یک تحقیقات دیگری هم در زندان هست در آنجا تحقیقات یک چیز دیگری است شما را میبرند آنجا میگویند این کاری که شما کردهاید و ما میدانیم شرکاپیتان را بگویید شما اصلاً خبر ندارید میگویید آقا بنده نمیدانم میگویند ما میدانیم به شما هم میگوییم که بگویید مقتضی نیست که نگویید این دفعه دوم است حالا بعضیها هستند
که سه چهار دفعه میگویند ولی بعضیها این طور نیستند دفعه دوم یک تختخواب هست در آنجا و بنده میخواهم آنکت بکنم در مجلس بیایید برویم در آنجا ضرری ندارد شماها که بالاخره در تعطیل تابستان و روزهای گرم به گردش میروید. بیایید یک روز هم برویم به زندان تختخواب در اینجا هست قناره هست و دست بند قپانی هست و معمولاً از ظهر تا دو و نیم بعد از ظهر چون ساعت کارشان دو سره است و از ساعت ۷ بعد از ظهر تا ۵ صبح همین طور مشغول تحقیقات هستند آدم را میبندند به آن نیمکت و میگویند که حالا میگویید یا نه؟ (کشاورز صدر- حالا که این طور نیست آقای اسکندری) شما هم ممکن است بفرمایید و ببینید دلم میسوزد به حال شما آقای کشاورز صدر شما اولاد پیغمبر هستید اینهایی که بنده میگویم اینها تو تویش پول دارد نه تویش منفعت دارد، نه تویش استفاده دارد گلوی بنده درد میکند، قلبم هم درد میکند ولی اینها را بنده میگویم برای این که وظیفه دارم واقعاً شرم آور است (کشاورز صدر- اسمش را به بریدگی این کار را کرده است) بر میدارند تلگراف برای سلب مصونیت وکیل مجلس میفرستند به خود شما هم میفرستند این حرفها چیست که شما میزنید حالا از خرم آباد تلگراف آمد آن وقت عرض میکنم (خنده نمایندگان) (کشاورز صدر- از همدان میآید) از همدان که خواهد آمد آنجا که خیلی زودتر همدانیها خیلی عصبانی هستند بالاخره در مورد این تحقیقات اگر یک آدم خیلی وجدانی مثل دکتر طبا باشد یک خورده داد و فریاد میکند بعد شلاق میزنند در دهم، پانزدهم، بیستم میگوید آقا یک دفعه دیگر بخوانید ببینم چه بوده است بعد یواش یواش میآید که یک اشخاصی بودهاند و یک کارهای کردهاند یک قسمتی هم به آن اضافه میکنند شما هم زیرش را امضاء میکنید این میشود تحقیقات اینها نمونه گذشتهاش هست و فعلاً هم دلائلش موجود است که عمل میکنند در گذشته در تاریخ چنایی ایران و شهربانی یک حکمی هست که عدیله هم روی این حکم داده است این حکم را در موزه جنایی باید گذاشت یک جوان ۲۴ ساله را میگیرند و حبس میکنند و از او تحقیقات میکنند بالاخره اقراری کرد این جوان و روی این اقرار به ۶ سال حبس محکوم شد البته قاضی تقصیر نداشت برای این که قاضی محتوی پرونده را نگاه میکند امضایش را نگاه میکند در محکمه هم مأمورین شهربانی همراهش میآمدند و جزء تماشاچی مینشستند دیگر هم کسی نبود بنابراین چیزی نمیگفت او اقرار کرده بود بلی من به عملیات شیطانی وفاشیستی و کمونیزمی اشغال داشتم و اقرار میکنم و بالاخره در محکمه در آخرین دفاع که قاضی میخواست حکم بدهد گفت جناب آقای رئیس کمونیزم و فاشیسم دو تایی دو چیز متقابل است و در عین حال که من نمیتوانستم هر دو را تبلیغ بکنم یک حسنقلی خانی بود در عدلیه نمیدانم اگر نیست خدا رحمتش بکند او خواب بود چون آن شخص اعتراض کرد و گفت آقا شما اقرار کردید این گفت آقا اگر شما هم بودید اقرار میکردید شما به ببینید آقا من یکدانه کتاب تاریخ ناپلئون تألیف موسولینی را داشتم و یک دانه هم کتاب اقتصاد مارکسی تبلیغات کمونیستی میکردید و هم تبلیغات فاشیستی و بالاخره آقا محکمه محکمه قانونی بود!! این حرفها که به درد نمیخورد ۶ سال حکم حبس داد و در حکم هم نوشتند که این آدم به عملیات شیطانی کمونیزمی و فاشیزمی مشغول بود و به ۶ سال حبس هم محکوم شد این حکم در موزه جنایی ایران باید بماند و خصوصیات این دوره را مردم بفهمند که دستگاه خودسری چه میکرد این مطالب را نمایندگان توجه نکردند واقعاً شرم آور است در دنیا ولی حکم محکمه است حالا هم زنگ خطر را آقای هژیر به صدا آوردند زنگ خطر را آقای هژیر به صدا آوردند زنگ خطر روزهای اول برنامه دولت بود دیدید هیاهو و آمد و شد و جمعیت آقایان این تلگراف را این طور سهل و ساده نگیرید یک وکیل مجلس است که اینجا آمده حرف بد میزند یا حرف خوب میزند بالاخره وکیل دو مزیت دارد یکی مصونیت است و یکی عدم تعرض این دو موضوع هست حالا چرا این تلگراف را میکنند چه عرض کنم معنی این را شما درک میکنید اگر آقای نیکپور هم درست کار خودشان انجام ندهند از بازار هم همین تلگراف را میکنند اینها را که بنده به آقایان میگویم اینها را دقت بکنید هیچ کدامتان به خیال شخصی خودتان که همسایه حکومت هستید نباشید میگویند در کلات اگر به گرسنههایشان هم بگویند که این بار را بردار ببر فوراً به شما میگوید به من میگویی بار را بردارم ببرم من همسایه قلعهبیگی هستم حالا اگر کسانی هم همسایه قلعه بیگی باشند عرض میکنم که به یک روز، به یک حرف به یک تندی و کندی مرتفع میشود و فقط قانون به داد انسان میرسد (صحیح است صحیح است) حالا بنده چرا نمیترسم چرا این حرفها را میزنم برای این که بنده بعث بعدالموت دارم من ۱۱ سال است که مردهام الان یک چیزی در دو سیه شهربانی هست که من در روز ۲۸ شهریور بین ساعت چهار تا هشت و ربع در آنجا خفه شدم و مردم خوشمزه این بود که وقتی به حال آمدم علیهمالدوله بالای سر بنده بود یک دکتر دیگری هم هست موسوم به دکتر حسین خسرو خاور گفت آقا حضرت اجل اگر بفهمند چقدر بد است (یک نفر از نمایندگان-غش کرده بودید) یعنی چه این حرفها چیست رشتهای که بنده با آن خفه شدم الان در نظمیه موجود است بنده غش نکردم در آنجاها یک جریاناتی است که شما هم نمیتوانید تحمل بکنید هر کسی یک حدسی دارد بالاخره دو شب بعد با داد و فریاد و زد و خورد بنده را بردند از اطاق نمره ۱۷ بردند به مریضخانه بالاخره بنده ساعت ده، یازده از آن کریدری که بودم انتقال دادند به مریضخانه و در آنجا یک صاحی منصبی که خیال میکنم هیچ امپراطوری در هیچ جای دنیا اینقدر قدرت ندارد این آمد آنجا نشست بعد دکتر را صدا کرد گفت بیا انژکسیونش کن خوب بنده که باز هم تمکین نمیکردم لباس بنده را در آوردند و دست بنده را گرفتند دکتر حاضر است دکتر خسرو خاور الان هست و بنده تا حالا نگفته بودم و تعقیب نکردم این دکتر آمد نزدیک من، من به او گفتم دکتر زن و بچه ما منتظر هستند و من انصاف میدهم که این دکتر یک مرد شایستهای است و بایستی تقدیر کرد از این، او گفت آقا من هم مثل شما هستم و انژکسیون کرد بنده را ولی بعد معلوم شد که به جای ۵۰ سانتی متر مکعب ده سانتی متر انژکسیون کرده و بنده هم به همان دلیل خدمت شما هستم مقصود این است که از آن تاریخ به بعد بنده هر چه زندگی میکنم به حساب دو نفر است که یکی از آن دو نفر همین دکتر است بنابراین من خیال میکنم مرده بودم خیال میکنم نبودم و نخواهم گذاشت تا آنجایی که برای من ممکن است حکومت پلیسی برقرار شود، حکومت پلیسی معنایش این نیست که شهربانی قانونی کار نکند، حکومت پلیسی نباید در این مملکت برقرار شود و باز شما که در خانهتان نشستهاید نگویند تلفن کردهاند که آقای قائم مقامالملک را حبس کنید و بعد هم که معلوم نیست در آنجا چه میشود و شما آقای قائممقام اگر به مکه رفتید و حجرالاسود را گرفتید از خدا بخواهید که حکومت پلیسی دست از سر این مملکت بردارد و برای این که با این وضعی که میبینید دست بردار نیست و آنجا شاید بیشتر تقربی باشد این آقایانی که از زندان بیرون آمدهاند یک چند نفری در اینجا هستند ولی معلوم است که ماشاء الله مزاجشان خوب بوده و حالا هم قانعند به آن چیزی که دارند و دوازده سال ده سال که من نگاه کردم دیدم دو نفر ظالم یا مظلوم آنجا افتادهاند و به حال هیچ کدام هم در محبس فکری نکردهاند این است که من خواهش میکنم اول تکلیف حکومت پلیسی را معلوم کنید بعد اصلاحی اگر هست بکنید! برای این که من میبینم که دو نفر که یکی ۱۲ سال و دیگری ۱۴ سال در زندان افتادهاند در آنجا با هم مشاجره میکنند. خیر آقایان مشاجره شما وسیله تشکیل حکومت پلیسی است شما نباید این کار را بکنید شما باید با هم متحد بشوید و نگذارید این کار را بکنند (صحیح است) (قبادیان- آقای اسکندری حالا که اینجا حکومت پلیسی نیست انشاء الله دردوره زمامداری اعلیحضرت همایونی حکومت پلیسی به وجود نخواهد آمد) (زنگ رئیس) مثلی است معروف میگویند هر ملتی شایسته آن حکومتی است که دارد افراد هم همین طور یک کسی میبیند که در مقابل یک چیزی تسلیم است حالا دیگر به این نمیشود گفت که چرا تسلیم هستی خداوند مبارک بکند برای این که باز تکرار نشود شما و شما آقایان وزرا که اینجا هستید چون من از وکلا که شاید چشم و گوشم پر است و زیاد چشمم آب نمیخورد ولی به این آقایان میگویم که فکر خودشان را باید بکنند و به این جهت مردم یک قدری راحتتر باشند همه میدانند که جعفرقلی خان سردار اسعد یکی از مردانی بود که در این مملکت خودش و پدرش مخصوصاً پدرش به مشروطیت ایران خیلی خدمت کرده و لوح معروفی که داده شد این لوح را از طرف مجلس دادند و روی یک صفحه طلا مینا شده و بنده خودم آن را دیدهام سردار اسعد خیلی خدمت کرد این شخص بسیار مرد خوبی بود با مشروطهطلبهای اول با همهشان آشنایی داشت اهل جار و جنجال و آنتریک هم نبود این آدم در مجلس مسموم شد و خفه شد سندش اینجا پیش
من است الان به آقایان نشان میدهم و یک نکتهای را هم به شما میگویم من خیال میکنم در تمام دوران حکومتها، در
طی قرون پادشاهان و دیکتاتورها خودشان اصلاً مسئول نیستند. مسئولیت متوجه کسانی است که بار مسئولیت را قبول میکنند و بعد از حقوق خودشان صرفنظر میکنند و کمکم اسباب زحمت آن دیکتاتور را فراهم میآورند و خودشان را هم به عذاب میاندازند اگر دولتهای گذشته در مدت۲۰سال تمکین نمیکردند و قدم به قدم از حقوقی که مجلس به آنها داده بود صرفنظر نمیکردند این قضایا پیش نمیآمد و به جهاتی برای همه بهتر بود این جعفرقلی خان سردار اسعد بسیار علاقمند به پادشاه سابق بود من میدانم در تمام مواردی که حتی ما انتقاد میکردیم سردار اسعد در خلوت تمجید میکرد، تعریف میکرد رفیق شب و روزش هم بود ولی همان طور که عرض کردم خوابی و خیالی به وجود آمد و تغییر داد وضعیت را جلوی خواب را هم نمیشود گرفت اسماعیل پاشایی معروف والی بغداد بود و اصلاً به حکومت باب عالی اعتنا نمیکرد خیلی قوی بود و میخواست که یک استقلالی داشته باشد یکی از روزها تمام مأمورین دولتی که از باب عالی فرستاده شده بودند همه آنها را داد دار زدند بعد یک تلگرافی کرد به باب عالی که اینها خوب نبودند من اینها را دار زدم چند نفر دیگر بفرستید البته هیچ کس قبول نمیکرد و زیر بار نمیرفت آنجا هم کسی نمیتوانست حرف بزند فقط یک نفر نماینده شیخالاسلام یک مفتی قبول کرد و گفت من میروم این راه دور را قبول کرد و رفت بغداد و وارد شد اسماعیل پاشا هم خیال میکرد که کسی نخواهد آمد وقتی این شخص وارد شد و سلام کرد به او گفت که تو کی هستی؟ گفت نماینده شیخالاسلام که خواسته بودید والی یک نگاه چپچپی به او کرد که تو آمدی اینجا چهکار بکنی، همان جا میخواست حسابش را برسد مفتی گفت آقا صیت عظمت و بزرگی شما من را مجذوب کرد من آمدم اینجا که اگر امری، فرمایشی داشته باشید اجرا کنم من از چاکران درگاه هستم والی قدری تسکین پیدا کرد بعداً هم هر کسی را که میخواست پنج تا چوب بزند مفتی میگفت قربان ۵ تا کم است ۲۰۰ تا بزنید با این طریق طرف توجه توجه شد و هر کس را میخواستند بزنند و ببندند و بکشند این هی دست بالا را میگرفت و در این صورت دیگر مورد اختلاف نمیشد تا بالاخره یک روزی در قصر کنار دجله عصری که این شخص میخواست برود گفت فردا صبح زود بیا من کاری دارم فردا صبح آمد والی گفت مطلبی است میخواستم به شما بگویم.
گفت بفرمایید گفت این رئیس مالیه تااین را گفت فوراً طرف میگوید بلی قربان این را مکرر میخواستم عرض کنم خدمتتان که خیلی این آدم بدی است اما فرصت نمیکردم دیدم مورد توجه شما است گفت نه آدم بدی نیست گفت بلی، حالا میخواهد این حرف خود را برگرداند ولی نمیداند چه بگوید، بالاخره والی بغداد چندمرتبه گفت نه اینها هیچ کدام نیست گفت پس چیست قربان گفت حقیقتش این است که من دیشب یک خوابی دیدهام که یک مار سیاهی از آستین این شخص بیرون آمد مفتی گفت قربان عرض کردم این شخص حتماً کشتنی است این علاج ندارد این خواب تعبیرش این است که مشغول کنکاش بر علیه شما است. بالاخره آمدند آن شخص را به دار زدند مفتی هم محرمانه بساطش را جمع کرد و فرار کرد یک روز شیخالاسلام نشسته بود دید که مفتی بعد از چند سال آمد گفت آقا تو چه طور شد آمدی گفت من تمام چیزها را جلویش را گرفتم اما دیدم چیزی جلوی خوابش را نمیگیرد یک روز ممکن است خواب ببیند راجع به خودم در این صورت من فرار کردم حالا آقایان نمایندگان در خودسری جلوی خواب را نمیشود گرفت باید یک کاری کرد که جلوی اصول خودسری را گرفت و قانون را اجرا کرد (صحیح است- صحیح است) آنچه میگویم آقایان گوش کنید نتیجهاش معلوم میشود من در کابینه آقای قوامالسلطنه بود یک مطالبی اینجا گفتم و اثراتش را هم گفتم در۱۳۲۷ ظاهر میشود و حالا هم از طلیعه گذشته وارد جریان هستیم این را ملاحظه بکنید آقا، سردار اسعدی که آن اندازه خدمتگذاری میگردد و این آقای قائممقامالملک میدانند کسان دیگری هم که بودند میدانند این سردار اسعد را روی یک خواب و روی یک تلقین و سعایت بردند حبسش کردند و او را کشتند این کاغذهایی را که گراورش را ملاحظه میکنید اینها را بنده به یک زحمتی بهدست آوردهام این کاغذی هست که به خط سردار اسعد در زندان با خون خودش با چوب کبریت نوشته اینها بالاخره پیدا شد در یک جعبه توالتتراشی که بغل آن را سوراخ کرده و در آن مخفی کرده بود و آقای مسعودی هم در روزنامه اطلاعات مرقوم فرمودند که سکته کرد به قول ایشان وقتی که سکته کرده بود این جعبه را پس دادند به خانواده او نگاه کردند دیدند که بغل جعبه چند جا سوراخ شده است و در آن چند تا کاغذ هست کاغذها را درآوردند و اینهایی است که حالا بنده به نظر آقایان میرسانم این یکی از آن کاغذهایی است که درآوردهاند معلوم نیست با چوب کبریت نوشته است یا با خون خودش نوشته شده یا با دوایی که به موی سرش میزده است این اصل کاغذها است که دراین ورق جداگانه است اینجا مینویسد که... دیشب در کمال سلامت خوابیدم امروز پنجشنبه صبح بیدار شدم با، اسهال سخت، قی، گیج، خسته، علی حسین گماشته من با چندنفر رفقای او که از شام من خوردند قی و اسهال همه را از پا افکند. نهار خوردیم امشب شام که آوردند بطری آب به قدر یک صد دانه چیزهای گرد رنگ خاکی مثل به سفید توی آب بود معلوم بود سم ریختهاند ولی حل نشده است. عمادی صاحبمنصب کشیک را خواستم به او نشان دادم. که شما نظامی هستید، ایرانی هستید، من خدمات فوقالتصور به ایران نمودهام و همچنین در طلوع اعلیحضرت پهلوی چرا مخالف شرافت رفتار میکنید بطری را برداشت و برد پیش رئیس مجلس، ای خواننده اگر جرأت مرا و توکل مرا بببینی حیرت میکنی که با چه قسمی برای مرگ حاضرم.
کاغذ سوم- تفصیل مسموم بودن شام را به نایب عمادی، نایب سیدعباسخان به اطلاع رئیس حبس رسانیدم، امروز هم به سرتیپزاده مدیر محبس اطلاع دادم و همچنین به دکتر هاشمی برای این که همه اطلاع داشته باشند تا ممکن است غذا نمیخورم آب نمیخورم مگر تخممرغ حضور خودم پخته شود اما هر تصمیمی دارند اجرا مینمایند. پناه به خدا میبرم ای خواننده اگر کاغذ را... دیگر معلوم نیست چه نوشته) امروز دوم فروردین امر شد غذای مرا کسی نخورد بیرون میبرند، دقت کنید چه حالی دارم ساعات را چه قسم میگذارنم، خیلی گریهآور است کسی که هر ساعت منتظر چنین مرگ فجیعی باشد پس از مرگ من نمیدانم این کاغذ را ملاحظه میکنید یا خیر. این کاغذی است که خط آن هم خواناتر است
کاغذ چهارم- ای خواننده که بعد از این ملاحظه میکنی فکر کنید حال مرا هرقدر بتوانم غذا و آب نمیخورم، اینقدرها هم از مرگ نمیترسم دلم به حال خدمات گذشته و فامیلم مخصوصاً ملک (ملک دختر حاج حسین آقا ملک و زوجه او است) خیلی میسوزد که خبر مرگ من چه اثری بر آنها مینماید اگر بدانید چه حالی دارم با قلبی پاک و شرافت پناه به خدا برد تسلیم قضا و قدر هستم. این است نتیجه فداکاری به ملت. اسعد بختیاری.
کاغذ پنجم- امروز شنبه چهارم است اولاً نمیدانم نوشته مرا کی پیدا خواهد کرد دو روز است حال من خیلی بد است، پریشان هر ساعت پس از آن که چند نفر از غذای من به حال مرگ رفته (این دو کلمه خیلی مشکل خوانده میشود) دستور دادهاند غذای مرا که از اتاقم برمیگردد دست نزده بیرون ببرند، دقت کن حال مرا ای خدا به فریاد من بیکس ناتوان برس، کاغذها هم تمام شد دیگر نمیتوانم بنویسم.
حالا باید یک کاری کرد که آن چیزهای سابق تکرار نشود از وزیر دادگستری میخواهم از شما میخواهم آقای وزیر دادگستری نه برای بنده برای خاطر خودتان اصول را مراعات کنید چرا از محبسها اطلاع ندارید؟ چرا مردم را شلاق میزنند و شما اینها را نمیدانید اگر رفتهاید و از زندان سرکشی کردهاید الان صورت آن را بیاورید جریان محبس را که شما میدانید شما را برای این موضوع استیضاح کردهاند تعداد محبوسین را بگویید چرا این صورت را نمیآورید که معلوم بشود برای ماها که محبوسین چه اشخاصی هستند عدهشان چهقدر است تمام اینها که در توقیف هستند آیا با حکم محکمه است یا خیر که آنوقت البته باید اینها را مجازات بکنند و جریمه بکنند و مجلس هم باید آنکت بکند کمیسیون تحقیق باید از مجلس به زندان فرستاده شود شما اینجا نشستهاید و خیال میکنید که سوار اتومبیل سواری میشوید دسته گل سر مردم میزنید آن وقت هم خواهید گفت سر وقت، سر فرصت کارها درست میشود باید آقا جواب خدا و مردم را بدهید با این حرفها که کار درست نمیشود و این هم یک موضوعی نیست که مثلاً یک دولتی بگوید که آقا در گذشته هم این کارها را میکردهاند بلی سر فرصت اینها درست میشود در صورتی که اینها فرصت ندارد درست میشود در صورتی که اینها فرصت ندارد موضوع یخ را موضوع زباله را ما میتوانیم فعلاً صرف نظر کنیم و فرصت بدهیم اما این موضوع یک چیزهایی نیست به دستور امیرالمؤمنین علی علیهالسلام که میگوید: نمیتوانیم بنشینیم که ببینیم ظالمی به مظلوم حکومت میکند اگر ما دستمان برسد اول کاری که میکنیم باید این حکومت پلیسی را از بین میبریم و آنهایی که هستند قبل از این که ما این کار را بکنیم آنها این کار را میکنند هستند
کسانی که بکشند قبل از این که ما کشته بشویم تمام اصول دارد به هم میخورد و من نمیتوانم اجازه بدهم وکیل مجلس باشم و این حرفها را اینجا نزنم ولی آقای نظامالسلطنه یک روزی خواهد رسید که شما مهر مهرآباد را هم از دلتان بیرون کنید باز میبینید به جایی نمیرسد والّا مطلب البته بسیار هست شما آقای هژیر در کابینه آقای سهیلی وزیر راه بودید و به انگلستان رفتید راجع به مطالبات راهآهن به آنجا رفته بودید و پس از آن که از آنجا مراجعت کردید گزارش شما مفصل بود که بعد از چند سال هم نتوانستید به عرض مجلس برسانید سر فرصت!!! این را البته به عرض مجلس میرسانید خوب مبالغی که متفقین میبایستی به ما میدادند ضرری که به راهآهن ما زدند زیاد بود و حداقلی که میشود فکر کرد همان است که قرار گذاشتند که بالاخره نصف چهارده شاهی را بدهند (هفت شاهی) و همان را هم اگر میدادند خیلی بیشتر از اینها میشد در صورتی که قرار بود آنها مطالبات را کلاً بدهند و ساختمانها و مؤسسات را مجاناً واگذار کنند من از این موضوعات چیزی نمیگویم ولی آنهایی که در درجه اول است من آنها را عرض میکنم و چیزهای دیگر را در درجه دوم و سوم و چهارم قرارمیدهم آنچه که لازم است در درجه اول بایستی سه اصل را در نظر گرفت آزادی، برابری و برادری ما هر کدام هر کاری داریم البته احترام به مقام هم میکنیم اما از این که گذشت همه ایرانی هستیم همه برابر هستیم زبانمان، مذهبمان هیچ کدام فرق نمیکند همه در زیر این پرچم شیر و خورشید هستند و باید همه به آسودگی زندگانی بکنیم (صحیح است) شب باید آقا راحت همه بخوابیم، کسی که در جلوی منزلش پاسبان را میبیند قدم میزند باید خوشحال باشد من میبینم مردم وقتی که آنها میبینند لاحول میگویند (خنده نمایندگان) در صورتی که عکس این باید باشد و پاسبان باید مردم را مراقبت کند آقا من کاغذ دارم که در یک دهی برای این که ژاندارم گذاشته بشود هفت هزار تومان میدهند که آقا ژاندارمری را توی این ده نگذارید در صورتی که مردم باید دست بشکنند که ژاندارم بگذارند برای این که ژاندارم برای حفظ جان مردم است نه این که ژاندارمها سر و دست مردم را بشکنند این را کجا میشود گفت یک کاغذی رسیده که نوشته است که ژاندارم آمده است از ما پلو شاخدار یا روغن بلبل میخواهد من از پلو شاخدار تعجب کردم که پلو شاخدار چیست بعد معلوم شد که پلو شاخدار پلویی است که روغنش زیاد باشد و دو تا پای خروس از لای آن بیرون بیاید، خوب اقلاً ما در دوره وکالتمان این را هم یاد گرفتیم خدا نصیب کند مردی گرسنه باشد و به آن پلو شاخدار هم برسد و بعد روغن بلبل هم آن را درست بکنند مردم میگویند آقا بلبل در اینجا نیست و یافت نمیشود اگر هم باشد با روغن بلبل چه طور میشود پلو درست کرد بالاخره از این آقا چهارصد تومان گرفتهاند چون روغن بلبل نداشته است و این روغن را ازش نخواهند و همان پلو شاخدار را درست بکند (یک نفر از نمایندگان- کی بوده است؟) از این که میترسم که آن بیچاره را یک دفعه دیگر یک بلبل دیگر سرش بیاورند شما آن اصل را درست بکنید (صحیح است) شما کجای این مملکت را میبیند چون همه در اینجا جمع هستید و نمیدانید چه طور میشود بلی الان میگویم که وقتی که مثلاً در محل خودتان یک ژاندارمی را که میآورند یک حقالوکالهای را از شما میگیرند که یک ژاندارمی را آنجا بیاورند این قضیه را که اینجا گفتیم اگر مراجعه بکنیم این بیچارهای که این را نوشته است اسباب زحمت آن میشوند بنده الان عرض میکنم که در۳ کیلومتری تهران یک اتفاقی افتاده است که دو نفر چوب خوردهاند یکی از آنها مرد البته در هر کجا قتلی میشود باید مرتکب تعقیب بشود بایستی او را به مجازات برسانند طبق مواد قانون حالا آنها چه کار کردند آقا پنجاه و نه نفر از هر خانهای که مرد داشت تمام آنها را رفتند و گرفتند آوردند آخر قضایای جنایی را زود رسیدگی میکنند حالا اینها یک سال توی عدلیه ماندهاند زنهای اینها بچههای اینها یک شب توی منزلشان نمیمانند و پنج شش نفر جمع میشوند در هر خانه و مراقبت میکنند الان آقایان بروند در محل که سهکیلومتری تهران است این زنها که در شهر که نیستند اینها یکجا جمع شدهاند که ژاندارمها نروند متعرض آنها بشوند و یک سال هست که این ۵۹ نفر ماندهاند توی عدلیه و تکلیفشان معلوم نیست چه میشود البته تمام اینها برای همان دو نفر هست و فقط چند نفر از اینها را آزاد کردهاند و بقیه بلاتکلیف میباشند، حالا راه دور چرا؟ اینها را که بنده عرض میکنم باور بکنید هیچ قسم نظر خصوصی و مخالفتی با آقای هژیر ندارم یا آقای نظامالسلطنه یا سایر آقایان بنده به همهشان ارادت دارم اما این مطالب، مطالبی است که نمیشود صرفنظر کرد بالاخره یک روزی، آن روزی که فرا خواهد رسید من خیال میکنم که همه این آقایانی که در صف جلو نشستهاند در یک گوشهای در پشت یک میلههای آهنی میگویند که این آدم بد نمیگفت ما گوش نکردیم او درست میگفت من امیدوارم قبل از آن که شماها به آن روزها برسید یک فکری بکنید، شما آقای معتمد دماوندی با این تلگراف و این حرفها در هر حال رأی اعتماد بدهید برای اینکه بعد بیشتر اسباب زحمت شما نشوند (معتمددماوندی- بنده هم الان تکلیفم را با دولت روشن میکنم اینجور نمیگذارم دولتی که از من سلب مصونیت بکند نیامده است) این سلولها وضعیتش که بد است و بعضی از آنها هم که قطعاً باید متروک بشود، و من میخواهم که به نام مجلس شورای ملی باشد که در برابر این دنیایی که الان آقایان میبینند اگر هم راست نمیگویند ولی میبینیم که همه دم از عدالت و انسانیت میزنند (صحیح است- صحیح است) در پشت این عمارت ثبت اسناد چسبیده به عمارت و مقر هئیت وزیران است این محل یعنی زندانها را باید خراب کرد روی نگهبانهای آنجا برای چه؟ برای این که کسی را نبایستی حبس کرد مگر به موجب حکم دادگستری (صحیح است) زندان محلی است که وقتی قانون مقتضی می داند یک کسی برای مدت کوتاه یا همیشه از اجتماع طرد گردد او را میبرند در یک جایی میگذارند اما این عمل برای عقوبت و شکنجه و عذاب نیست و این اشخاص بایستی در دست مأمورین دادگستری باشند دادستان بایستی در آن جا نظارت داشته باشد، اتاقهای کثیف با نداشتن نور و تنگ و تاریک و مرطوب باید از بین بروند، امروز دیگر با این وضع دنیا اگر هم دروغ باشد نمیتوان قبول کرد و پسندیده نیست، اینجا پایتخت دولت ایران است سواد اعظم دولت شاهنشاهی است، هر کس انکار دارد باید دستش را بگیرم با هم برویم تا نشان بدهم و ببیند که چه ساختهاند و برای مملکت چه بدنامی درست کردهاند تا چه رسد به دورترین نقاط مملکت و معلوم نیست چه معاملهای با مردم آنجا میکنند لذا باید این کار را خود آقایان نمایندگان بکنند و آنکت بشود که در این مدت اخیر با شلاق به اشخاص چه معاملهای میکنند و صورت مجلس بشود و آنهایی که این امر را دادهاند اگر آقای وزیر دادگستری هم باشند باید مجازات بشوند، چون اظهار بیاطلاعی کردن ایشان خودش جرم است و این قضیه هست و باید حتماً این محبسها خراب بشود. در دویست سال قبل، در صد و پنجاه سال قبل، در چهل سال قبل، در سی سال قبل در ممالک مختلفه محبسها را سرظالمان و بیدادگران خراب کردند و در این مملکت هم این نوع زندانها باید خراب بشود و از بین برود و در محل آنها با آجر و مصالح آنها برجی ساخته شود و گفته شود که این برج آزادی است (صحیح است – صحیح است) این موضوع مهمی بود که به نظر من در درجه اول اهمیت قرار داشت پس هر دولتی که بیاید و باشد و این عمل را نکند، چون من آدم بیکاری هستم از روز اول تا آخر حساب عمل اینها را یادداشت میکنم و میدانم که روزی کار بهدست من و رفقای من خواهد افتاد، من هم مرده باشم دیگران هستند، این حسابها را به ما با زنج مرکبش خواهید پرداخت و ما جوابی را که حالا باید بدهیم چون زور نداریم آن وقت خواهیم داد، کسانی که آدم کشتهاند کشته خواهند شد، کسانی که زجر دادهاند مجازاتی را که قانون اجازه میدهد درباره آنان اجرا خواهند کرد ما انتقام نمیگیریم اما کسانی که برای اجتماع مضر بودهاند آنها را از اجتماع طرد میکنیم و اگر مضر نبودهاند آزادشان میکنیم، زندان جای انتقام نیست، جای اطفا شهوت مردمی که با دندانهای زنگزده چپق خود را میگذارند کنار لبشان و در گوشۀ نشسته و بعد میگوید نایب حسن سومی را بزن، آن هم دستبند قپانی را میچرخاند و جناق سینه طرف را میشکنند و از میان گوشت و پوستش بیرون میآید، همینطور که اینجا نشستهاید نگاه بکنید خیال بکنید که با شما این معامله را میکنند بالاخره باید نایبحسنها متقاعد بشوند و باید بروند آقای وزیر دادگستری باید راجع به این موضوع جواب بدهید بعد از یک ماه که از استیضاح میگذرد اگر الان جوابی در اینجا دادید جواب شما در صورت مشروح مجلس درج میشود و بعد تحقیق میشود اگر معلوم شد که شما در محبس اشخاص بلاتکلیف دارید همان طور که گفتم فعلاً در مرکز، ولایات به جای خودش، شما مطابق قانون محاکمه وزرا مسئولید ولی اگر، حتی شما یک سطر هم نوشته باشید به محبسها، که خیال نمیکنم محبس و حال و روز این بدبختان از مخیله شما گذشته باشد و همچنین دید و بازدید با اشخاصی که میآیند با اتومبیل و دعوت میکنند و... و امثال اینها که فرصت
نمیدهند که فکر زندان باشید اگر یک سطر نوشته باشید که آقا جریان محبسها چیست مأمور شما البته گزارشهایی که داده است حالا توی کیفتان هست نشان بدهید که آقا این اقدام را کردیم این هم گزارش آن ممکن است مجلس عذر شما را بپذیرد و اگر نکردید چرا نکردید؟ بنده باز تکرار میکنم مجلس شورای ملی سر یک دو راهی است یا باید حقوق مردم را بشناسد طبق این قانون اساسی و امروز هیئتی را از مجلس معین بکند بروند در زندان موقت و زندان قصر این فرصت هم برای دولت هست که آنجا را پاکیزه بکند و دنیاپسند باشد آنجاها را که بنده دیدم خبر دارم و میدانم...
رئیس- آقای اسکندری پیشنهاد یک ربع تنفس رسیده است قرائت میشود.
حاذقی- مخالفم.
ریاست مجلس مقدس شورای ملی- پیشنهاد مینمایم یک ربع تنفس داده شود. حسین مکی
رئیس- آقای مکی.
مکی-سابقه دارد که آقای عباس اسکندری کسالت فلبی دارند و یک ساعت و نیم، دو ساعت ایشان صحبت کردهاند و خسته هستند و از لحاظ این که ایشان رفع خستگی کرده باشند استدعا کردم یک ربع تنفس داده شود بسته است به نظر خود آقایان.
اسکندری- بنده خسته نیستم و حاضر هم هستم ادامه بدهم.
رئیس- بنابراین بعد از تنفس اگر اتفاقاً آقایان در جلسه حاضر نشدند تقاضا شده است که جلسه روز شنبه باشد لذا اگر دو مرتبه جلسه تشکیل نشد جلسه روز شنبه خواهد بود. فعلاً یک ربع تنفس داده میشود.
(در این موقع (مقارن ظهر) جلسه به عنوان تنفس تعطیل و پس از نیم ساعت مجدداً تشکیل گردید.
رئیس- آقای اسکندری بفرمایید.
اسکندری- از مجموع آنچه که به عرض آقایان رسانیدم در قسمت زندان این طور نتیجه میگیریم حکومتی که با پول مردم بر مردم استیلا دارد، این حکومت حکومتی است مثل قشون فاتح که در یک مملکت مغلوب قدم میگذارد و فرمانفرمایی میکند (صحیح است - صحیح است) مردم هم مانند اسرای قرون وسطی، مثل رم قدیم که وقتی میهمان برای آنها میآمد میگفت چند تا گلدان بیاورند شمع بگذارند بر بدن آنها و بیاورید بالا بایستند و آنها اگر تنشان هم بسوزد تکان نباید بخورند یا یک فرماندهی از یکی از نقاط ماوراء آلپ میآمد میخواستند که بزرگی خودشان را نشان بدهند میگفتند که شیرک را حاضر بکنید میرفتند چند غلام را میانداختند جلوی شیر اینها باید با پای برهنه بدون سلاح با شیر دعوا کنند. البته معلوم است شیر آنها را پاره میکرد آن اربابان هم بدین وسیله تفریح میکردند، معامله حکومتهای ما هم با مردم به همین نحو است یعنی که از دایره حرف و صفحه، کتاب قانون، قوانین خارج نمیشود (صحیح است- احسنت) شماها اینجا نشستهاید هر روز یک قانونی میگذرانید آن قانونی را که آنها دلشان میخواهد اجرا میکنند چون این قانون وسیلهای است در دست آنها و اگر بخواهند یک کسی را آزار و شکنجه بکنند میگویند بر طبق ماده فلان قانون، آقا آنهایی را که نمیخواهند و نمیتوانند اذیت کنند آنها همیشه خارج از دایره قانون هستند قانون اساسی ما اصل هشتم متمم قانون متساویالحقوق کردهاند و تصریح دارد مردم همه متساویالحقوق هستند، اصل نهم- افراد مردم از حیث جان و مال و مسکن و شرف محفوظ و مصون از هر تعرض هستند و متعرض احدی نمیتوان شد مگر به حکم و ترتیبی که قوانین مملکت معین مینماید، اصل دهم- غیر از مواقع ارتکاب جنحه و جنایات هیچ کس را نمیشود دستگیر کرد مگر با حکم محکمه عدلیه و هیچکس را نمیشود از حکم یک محکمهای منصرف کرد، اجرای هیچ مجازاتی نمیشود کرد مگر به حکم قانون و اجازه قانون. این مواد قانون را ما داریم، بهترین قوانینی که در دنیا وضع شود ما داریم در این صورت وضع و حال مردم ما چرا اینطور است؟ برای این که ما گوشمان بدهکار به اجرای قوانین نیست همین قدر که به ما گفتند آقا سوار شو و بر این مسند بنشین فردا تمام اینها را فراموش میکنیم، من میشناسم آقایان وزرایی را که البته هستند، به حاضرین کاری ندارم (یک نفر از نمایندگان- ضمناً آنها را هم استیضاح میفرمایید) عملاً استیضاح است ولی خوب ادب هم یک حدی دارد وقتی که راجع به دولت دیگری هست علیالدوام بنده میشنیدم تلفن میکردند میگویند که آقا واقعاً میبینید چه میکنند این جرایم از حد گذشت، شما خواندید جراید را که چه مینویسند چهقدر خوب نوشته بود؟ از این مطالب زیاد است اما همینقدر که گفتم آقا شما بیایید این کار را بکنید باز میبینیم که همان قضیه و همان وضع و همان ترتیب است همان روزنامه و همان مردم مورد حمله هئیت حاکمه میشوند، من نمیخواهم اینجا از مطبوعات دفاع کنم به عقیده بنده مطبوعات خودشان قادر هستند که از حقوق خودشان دفاع کنند یکی از موضوعات مهم نقض قوانین همین موضوع رفتاری است که الان نسبت به مطبوعات دارند، من نمیخواهم بگویم که مطبوعات از حدود تجاوز نمیکنند، نه بنده تنها با شخصی که خودسر باشد مخالف هستم با خودسری هم مخالف هستم (صحیح است) در هرجا و در هر صورت هر کسی که از حدود خودش تجاوز کرد باید جلوگیری کرد آزادی یک توضیحی دارد همه گفتهاند، لفظ آزادی را در قدیم هم میگفتند ولی مصطلح دو قرن اخیر این است منتسکیو بیانی را که میکند به نظر من جامع است «آزادی این است که هر کس هرچه میخواهد میتواند بکند مشروط به اینکه به حدود آزادی دیگری تجاوز نکند» واقعاً این معنی آزادی است و از این حد وقتی که تجاوز کرد خودسری میشود این خودسری فرق نمیکند اگر من بکنم خودسرم اگر روزنامهنویس بکند روزنامهنویس خودسر است اگر تاجر بکند تاجر خودسر است، و همچنین اگر دولت بکند دولت خودسر شناخته میشود (صحیح است- احسنت) بنده طرفدار آزادی به معنای حقیقی هستم با خودسریها مخالفم ولی در عین حال خیال میکنم تنها چیزی که در درجه اول امروز در حکومت مشروطه ما مفید است مطبوعات است با تمام معایب متصورهای که خیال میکنید (صحیح است) در دورترین نقاط این کشور آن اشخاص بیدادگر و متعدی فقط و فقط از همین ورقه روزنامهها میترسند که مبادا اعمال آنها درج بشود و بنویسد فلانی چه کرد (صحیح است) اما افسوس اگر اینها یک تجاوزی بکنند و حقوق خودشان را موهون بکنند به خود و کشور ایران ستم کردهاند من خودم روزنامهنویس هستم و امیدوارم که همیشه هم باشم و این اصلی که رکن چهارم مشروطیت گفته میشود به نظر پایه اول آن است مطبوعات پایه اصلی آزادی هر ملتی است بالاخره روزنامهنویس ممکن است خودسر باشد و اگر خودسری کرد او را با خودسری که نباید مورد تعقیب قرارداد او را طبق قوانین باید تعقیبش کرد (فرامرزی- دولتها روزنامههای بد را ایجاد میکنند) ما میبینیم دولتها آن روزنامههایی که چنان که باید شاید اگر هم بد نیستند آنها راحرف نمیزنند ولی آن روزنامه که مخالف شد و از دولت حمایت نکرد آن را توقیف میکنند بنده آقا خیلی خوشم میآید که یک اشخاص نمکنشناس و قدرشناس هستند حقوق نعمت دیگران را هم فراموش نمیکنند این یک صفت خوبی است اما دلم میخواست که این صفت را به معنای اعم نسبت به این کشوری که آنها را پرورش داده، نسبت به آن کشور در درجۀ اول اعمال بکنند، من حقیقتاً بسیار بسیار خشنود بودم. ولی میدیدم کابینۀ گذشته یک عدۀ موافقینی داشت و آنها وفادار هم ماندهاند از جمله دوست محترم خودم آقای مسعودی است (عباس مسعودی- صحیح است) بسیار بسیار ایستادگی میکردند، از جمله موافقین دولت بودند و نمیشود گفت فقط برای مساعدتی بود که به ایشان شده بود زیرا مساعدت زیادی نبود که بگوییم فقط از ناحیه مساعدت است گیرم ۲۷۰۰۰لیره ارز گرفته بودند تفاوتش ۳۵۰ هزار تومان بوده این چیز مهمی نبود (عباس مسعودی- تکذیب میکنم) ولی خوب ایشان قدرشناسی کردند، در تمام موارد تا آن روز آخر هم نسبت به آن حکومت وفادار بودند، من دلم میخواهد که این نمک نشناسی را هم داشته باشند موضوع دیگری هم بود البته باشد برای یک موقع دیگری، آن رقم قطعیاش را بنده نمیدانم (مسعودی- استدعا میکنم بفرمایید) این را که عرض کردم در خود روزنامه اطلاعات نوشته شده بود (مسعودی- تقاضا میکنم بفرمایید) ۲۷۰۰۰لیره تفاوتش با دلار معمولی بازار ۳۵۰هزار تومان میشود ولی خوب این ۳۵۰هزار تومان چیزی نیست که آدم بگوید که تمام اینها برای این است نه برای این نبود (مسعودی- باقیش را هم بفرمایید استدعا میکنم) ولی یک شرکت عقاب هم هست این هم به نظرم عدد صحیحش ۴۰هزار لیره است (مسعودی- باز هم بفرمایید) گویا جمعاً هفتصد هشتصد هزار تومان است آقایان نمایندگان هیچ وقت من حرف بیسند نمیگویم فعلاً میخواهم بگویم که از نظر من هم اسم این شرکت از لحاظ ادبی اسم خوبی نیست برای این که عقاب شرکت نمیکند- عقاب همیشه مثل من تک زندگی میکند، شرکت مال همانها بوده است اما مثلاً کرکس، لاشخور اینها شرکت میکنند اینها جمع میشوند یک لاشه پیدا میکنند و میخورند ولی عقاب هیچ وقت شرکت نمیکند، تک زندگی
میکند. اما از همان خانواده است آقا اینها چیز مهمی نیست اینها هیچ اهمیتی ندارد و مورد استفاده من برعلیه دولت آقای حکیمی نبود به عقیدۀ من جزء حقوق و حدود دولت بود قانوناً حق داشت به هر که میخواهد ارز را بفروشد و کسی هم نمیتواند اعتراض بکند من و شما هم میفهمیم که یک نظر دولتی در اینجا ملحوظ شده اما این عمل روی حدود و حقوق قانونی دولت است بنده این را اینجا اعتراض نکردم حالا هم اعتراض نبود و خواستم بگویم که نمکشناسی را در درجه اول باید برای کشور کرد و بعد البته برای دوستی با اشخاص بنده از آقایان نمایندگان مجلس شورای ملی تقاضا نکردم که به دولت آقای هژیر بیایید مثل من ورقه کبود بدهید. چرا؟ از برای اینکه شما آقایان مسئول عمل خودتان هستید حرف مرا گوش میدهید، میشنوید با تمام شعور، فکر و عقل با قبول تمام مسئولیت بیایید ورقه سفید ندهید و در عوض ورقه کبود بدهید برای این که روزی جواب عمل خودمان را در این دنیا خواهیم داد چون آن روز یومالمیعاد فعلاً دور است آنجا همه جواب میدهیم، در این دنیا هم جواب میدهیم و آن نزدیک است و بنده امیدوار هستم که رنجشی آقایان از من حاصل نکنند من که صحبت میکنم روی نظر شخصی نمیگویم و این را که گفتم مخصوصاً باز هم میگویم جزء اعتراضات من نسبت به دولت گذشته نیست چون جزء حدود اختیارات دولت است دولت اگر مقتضی دانست و تصویبنامه صادر کرد عمل خلاف قانون نبود که او را نقض کرده باشد بنده آن کارهایی را که قانون برای آنها هست و به نظر من برخلاف آن عمل میشود به دولت ایراد میکنم، قانون اصول محاکمات جزا و قانون جزا در دست داریم و حقوق ملت ایران را طبق آن باید حفظ کنیم، آن بیچاره بدبختی که نه زبان دارد و نه حرف مرا میفهمد، نه حرف شما را میفهمد، برزگر است، دهقان است، حرف آقای دهقان را نمیفهمند (خنده نمایندگان) او را من میگویم که نباید تمام شئون و امتیازات را برای خودمان حفظ کنیم، مجلس است، اینجا آمدیم بادزن داریم، چراغ داریم، جای خوب داریم، لباس خوب داریم ولی یاد بیاوریم مردمانی هستند که آنها در زمستان لباس و پوشاک ندارند، در تابستان و زمستان خوراک ندارند، در اقصی نقاط این مملکت کاغذ که میخواهد بنویسد وقتی میآید اگر به او جواب بدهند یک سال طول میکشد، خود بنده و شما به ثبت اسناد میخواهیم برویم وسیله هم داریم، ملاحظه کنید آنچه که میخواهیم حرفمان را بگوییم نمیفهمند، البته در همه جا کارمندان خوب و بد هستند ولی مأمور وزرات دارایی را میگویید که آقا این را که میگیرید خلاف قانون است میگوید بخشنامه وزیر است، میگوید آقا این عمل شما خلاف قاعده است شما هم مسئولیت دارید میگوید آقا برو مسئولیت چیست؟ اینها که بردند و پارک ساختند چه طور شد که من مسئول بشوم، کدام مسئولیت، شما فکر بکنید چرا این ادارات ما به این صورت درآمدهاند و کار مردم درست نمیشود، تمام مردم دنیا مثل ما دو تا گوش دارند دو تا چشم دارند، ما به واسطه این که اصل مجازات و مکافات را در مملکت خودمان تعقیب نمیکنیم به این صورت درآمدهایم علت آن است که بد کار را در این مملکت مجازات نمیکنیم (صحیح است- صحیح است) و کسی هم که کار خوب میکند تشویق نمیشود، شما بهش میگویید که آقا کار بد نکن، اگر کردی عواقب بد دارد، نگاهی به سرتاپای شما میکند در همان وقت هم میبینید فلان آدم که میآید و شما هم از همه چیز او اطلاع دارید و بد او را میگویید تا میرسد شما او را ولش میکنید پا میشوید هزار نوع تعظیم و احترام هم به او میگذارید بالای دست خودتان هم مینشانید درب اتومبیل را هم به رویش باز میکنید، بعد این شخص، این عضو اداره یک نگاهی به شما میکند میگوید برو پیکارت، او قضایا را میفهمد و دیگر کار خوب نمیکند، بسیار هستند که کار بد میکنند و بسیاری هم هستند که کار بد و غلط نمیکنند و چون توبیخ و تشویقی در کار نیست گمراه میشوند و باز مردمی هستند که با تمام این بدبختیها و سختیها منحرف نمیشوند واقعاً بایستی آنها را گفت که نابغه روزگار هستند ما در یک مملکتی زندگی میکنیم که اکثریت ملت آن شلوار به پا ندارند. یک شلوار پاره پاره هم ندارند همه میدانید این تهران است مرکز مملکت است این وضع را دارد چه رسد درسایر نقاط شکر خدا که خدا هوای مورد استنشاق این مردم را بهدست من و شما ندارد که اقلاً بتواند راحت نفس بکشد و شما این آزادی را هم دارید از او میگیرید که نتواند حتی نفس بکشد، آخر چه قدر بیانصافی است، به هرحال آقای وزیر دادگستری طبق این اصولی که از این قانون اساسی خدمت جنابعالی عرض کردم، شما مطابق قانون به وظایف قانونی خودتان عمل نکردید، شما حاکم بر شهربانی هستید بر زندان شهربانی شما حاکمید، تمام عملیاتی که در اینجا میشود خوبها را در این دنیا و آن دنیا به حساب شما مینویسند و بدها را بنده به حساب جنابعالی مینویسم و دیگران صرفنظر میکنند، اما بدانید که بنده صرفنظر نمیکنم، چون جرم عمومی است آن کسی که وسیله ندارد از یک راه دور این بدبخت را میآوردند اینجا وزن و بچه او از گرسنگی میمیرند بچههای او به فحشا سوق داده میشوند و این مرد بدبخت همین طور اینجا مانده و دوسیه او را هم کسی نمیخواند، بعد از چند سال یک کسی میرود به زندان آنجا میبیند که یک کسی دارای ریش بلند و قدخمیدهای است میگوید تو کیستی در جواب اظهار میدارد من نظافتچی هستم، نظافتچی یعنیچی؟ میگویند بنده حبسی اینجا هستم بنده را اینجا آوردهاند و چند عریضه هم عرض کردهام ولی هنوز به من جواب ندادهاند و به بنده این شغل را دادهاند، اینها بدبختی است شما دیگر نمیتوانید کار کنید اگر تا این دقیقه آگاه نبودید از حالا که از اینجا تشریف ببرید من عقیدهام این است که شما استعفایتان را بدهید به آقای نخست وزیر، شما که تا به حال زندگی کردهاید بدون جهت چرا خودتان را آلوده میکنید، این چه آلودگی است که شما برای خود تهیه میکنید شما یک دفعه بیجهت اشتباه کردهاید دفعه دوم دیگر معنی ندارد اینجا مینویسد اگر کسی را بدون جهت توقیف کردند آن کسی که توقیف کرده او همین اندازه بایستی توقیف بشود بایستی خسارت طرف را بدهد این قضایا الان هست، در زندان شما باید نظارت کامل داشته باشید این دادستانها اگر خوب کار میکنند بایستی هفتهای دو مرتبه گزارش زندان را به شما داده باشید و دادستانهای ولایات هم علیحده گزارش بدهند که این اشخاص به این جرم توقیف و حکم موقتشان صادر شده و در زندان موقت هستند و این اشخاص هم در زندان قصر هستند اولی حبس موقت است و دومی زندانی است و باید اشخاص تکلیفشان معین بشود شما که اینجا نشستهاید باید صورت زندانها را داشته باشید قبل از اینکه به این کار برسید نباید کاری کرده باشید، شما که در رأی محکمه نباید دخالتی داشته باشید و حالا اگر دخالتی در رأی محکمه میکنید ربطی به حساب ندارد بله آقا شما باید ارائه دهید و بگویید اینها حکمی است که صادر شده حکم موقتشان، اینها ورقه محکومیتشان، این هم عملیاتشان است در محکمه، جنابعالی هیچ کدام از این کارها را نکردهاید و بنده هم نمیتوانم از شما صرفنظر کنم و میگویم چرا؟
اسلامی- بنده پیشنهادی دادهام.
رئیس- آقای اسکندری پیشنهادی رسیده است یکساعت از ظهر هم گذشته قرائت میشود. پیشنهاد میکنم جلسه ختم و به روز یکشنبه موکول شود- اسلامی.
رئیس- آقای نخستوزیر تقاضا کردهاند روز شنبه جلسه باشد آقایان هم موافقت بفرمایید (صحیح است).
دهقان- آقای اسکندری خیلی مانده؟
اسکندری- عرض کنم که این تازه اولش است.
۳- موقع و دستور جلسه بعد- ختم جلسه
رئیس- جلسه روز شنبه صبح ساعت ۵/۸ و جلسه هم به عنوان تنفس ختم میشود.
(مجلس یک ساعت بعد از ظهر به عنوان تنفس ختم شد).
تصویبنامهها
شماره ۹۸۱۲ ۲۷/۵/۱۳۲۷
وزارت دادگستری
چون وزارت دادگستری در نظر دارد در حدود اعتبارات موجود خود در نقاط:
مهاباد- دامغان- شهسوار- بم – کاشمر- محلات- نهاوند- دادگاه شهرستان و در نقاط:
شاهپور- دهخوارقان- میاندوآب- کرج- نوشهر- بهشهر- ابهر- برازجان- شوشتر- نائین- نجفآباد- ایرانشهر- سلدوز- گرمی– خاش- اصطهبانات- داراب- ممسنی دادگاه بخش تشکیل دهد. هئیت وزیران در جلسه مورخ ۲۵/۵/۱۳۲۷ بنابر پیشنهاد شماره ۱۴۶۰۴-۲۲۴۹۵ وزارت دادگستری تصویب نمودند که چون اعتبار لازم برای توسعه سازمان قضایی در نقاط مذکور فوق در بودجه وزارت دادگستری پیشبینی شده وزارت مزبور مجاز است اولاً قبل از تصویب بودجه سال ۲۷ کل کشور در حدود اعتبار یک دوازدهم به مأخذ اسفند
ماه ۲۶ سازمان قضایی خود را تکمیل نموده و یا توسعه دهد. ثانیاً پس از تصویب بودجه سال ۲۷ کل کشور وزارت دادگستری مجاز خواهد بود در حدود اعتبارات مصوب تشکیلات قضایی خود را توسعه داده و تکمیل نماید و چنانچه در سایر نقاط کشور تشکیل سازمان قضایی صورت و فوریت پیدا کند به جای هر یک از نقاط مذکور فوق و همچنین در حدود اعتبارات مصوب در نقطه لازم دیگر دادگاه تأسیس نماید.
تصویبنامه در دفتر نخستوزیر است.
م-۳۰۳۳ از طرف نخستوزیر
شماره ۹۹۹۸ ۳۰/۵/۱۳۲۷
وزارت دارایی
هئیتوزیران در جلسه۲۷ مرداد ماه ۱۳۲۷ بنا به پیشنهاد وزارت دارایی و نظر به قانون مصوب تصویب نمودند در نقاطی که حمل و نقل غله از طرف اداره کل غله و نان ممنوع گردیده هرگاه کسی بدون در دست داشتن پروانه مبادرت به حمل غله نماید جنس محموله در حکم قاچاق بوده و به نفع دولت ضبط و صدی سی بهای آن به نرخ دولتی نقداً به عنوان حقالکشف به کاشف پرداخت خواهد شد.
تصویبنامه در دفتر نخستوزیر است.
م-۳۱۵۳ ازطرف نخست وزیر
شماره ۵۷۸۸ ۱/۶/۱۳۲۷
وزارت کشور
هئیتوزیران در جلسه۳۰ مرداد ماه۱۳۲۷ برحسب پیشنهاد شماره ۲۳۷۹۲-۱۱۷۷۳وزارت کشور بر طبق مقررات ماده۷ آئیننامه قانونی بلدیه شش تن آقایان کارمندان دوره هفتم انجمن شهرداری بندرلنگه را به ترتیب زیر:
محمدرسول سعدی- اسماعیل سعدی- ابراهیم واحدی- حسین گلهداری
تصویبنامه در دفتر نخستوزیر است.
م-۳۳۴۳ از طرف نخستوزیر
شماره ۵۷۹۰ ۱/۶/۱۳۲۷
وزارت کشور
هئیتوزیران در جلسه۳۰ مرداد ماه۱۳۲۷ برحسب پیشنهاد شماره۲۴۰۲۲- ۷۷۹۶وزارت کشور و بر طبق مقررات ماده ۷ آئیننامه قانونی بلدیه شش تن آقایان کارمندان دوره نهم انجمن شهرداری آباده را به ترتیب زیر:
محمدولی بزرگزاد- حسین سلطانی- اسد مسعودی- عباسعلی تقوی- فتحالله صرافیان- سیدجلال حسامی
تصویبنامه در دفتر نخستوزیر است.
م-۲۲۴۳ از طرف نخستوزیر
شماره ۵۵۲۲ ۱/۶/۱۳۲۷
وزارت کشور
آقای حاجیآقا برار رشیدی- فرجالله کاویانی- علامه وحیدی- حاجی نورمحمد رزاز- احمد رشیدی- عبدالحسین توکلی–حشمتالله دولتشاهی- عباس سالاری- سیداحمد میرعبدالباقی
به سمت کارمندان انجمن شهر تعیین و تصویب نمودند.
تصویبنامه در دفتر نخستوزیر است.
م-۳۲۴۵ از طرف نخستوزیر
شماره ۶۶۱۵-۱۶۵۵۴ ۲۳/۵/۱۳۲۷
آقای کشیش بونوس جیحنکا
به موجب این ابلاغ دفتر شما را در سنندج برای ثبت ازدواج رسمیت میدهد.
وزیر دادگستری
شماره ۶۶۸۹-۱۶۵۶۲ ۲۳/۵/۱۳۲۷
آقای سیدعلی مصدق خلخالی
به موجب این ابلاغ دفتر شما را در تهران برای ثبت ازدواج رسمیت میدهد.
وزیر دادگستری
شماره ۶۴۱۱-۱۶۵۳۶ ۲۳/۵/۱۳۲۷
آقای سیدحسن جزایری فارسانی
به موجب این ابلاغ دفتر شما را در دهکده اردل چهار محال اصفهان برای ثبت ازدواج رسمیت میدهد.
وزیر دادگستری
شماره ۶۵۳۵-۱۶۵۶۸ ۲۳/۵/۱۳۲۷
آقای سیدحسن علی دریاباری سردفتر ازدواج و طلاق فرحرود فیروزکوه
به موجب این ابلاغ استعفای شما از تصدی دفاتر ازدواج وطلاق پذیرفته میشود.
وزیر دادگستری
شماره ۶۷۱۹-۱۶۵۵۰ ۲۳/۵/۱۳۲۷
آقای حسین فاضلی
به موجب این حکم به سمت سردفتری اسناد رسمی درجه سوم کوهپایه خرقان ساوه منصوب میشوید. طبق مقررات مشغول انجام وظیفه شوید.
وزیر دادگستری
بقیه جلسه ۹۶
صورت مشروح مذاکرات مجلس روز شنبه سیام مرداد ماه ۱۳۲۷
فهرست مطالب:
۱- دنباله بیانات آقای اسکندری در استیضاح از دولت
۲- موقع و دستور جلسه بعد - ختم جلسه
مجلس ساعت ده و بیست دقیقه صبح به ریاست آقای رضا حکمت تشکیل گردید
۱ - دنباله بیانات آقای اسکندری در استیضاح از دولت
رئیس - جلسه پیش به عنوان تنفس ختم شد. آقای اسکندری دنباله بیانات خودشان را ایراد کنند.
عباس اسکندری - مذاکراتی که در جلسه قبل به واسطه تنفس تعطیل شد با اجازه مقام ریاست ادامه میدهم قبل از این که شروع به اصل موضوع بکنم یک مطلب خیلی لازم و مهمی بود که ضروری است آقایان نمایندگان به آن عطف توجه بکنند. تلگرافی است که اعلیحضرت همایونی از رم دستور فرمودند و مخابره شده است و این تلگراف بسیار اسباب امیدواری برای مردم کشور ایران است و شاید تنها نتیجه مسافرت یا بهترین نتیجه مسافرت باشد این تلگراف مفادش این است که اعلیحضرت همایونی شاهنشاهی مایل نیستند هیچ گونه تحمیلی به مردم به عنوان بستن طاق نصرت و غیره بشود البته قدغن خواهند فرمود در این امر مراقبت کامل بشود خوشبختانه این تلگراف همان روزی مخابره شده است که بنده در این جا به اطلاع آقایان نمایندگان رساندهام که دولتها جزء تحمیلی به مردم ندارند مطلب این قدر روشن است که اعلیحضرت همایونی از رم تلگراف میکنند که به مردم تحمیل نکنید این عملی است که بر متصدیان امور و بر همه واضح و روشن است و خوشبختانه میبینیم شخص اول مملکت مادر یک محیط آزادی مثل اروپا که بر روی آن ویرانههایی که در اثر بیدادگری و فشار و جنگ ایجاد شده است در آن جا این فکر برای ایشان تجدید شده یعنی بعد از مدت طولانی که در یک محیط تملق و تزویر و ریاکاری که احاطه شده بودند از یک مشت مردمی که جزء منافع شخصی خودشان نمیدیدیدند در یک محیط آزاد رفتند در آن جا مثل همان ایامی که در سوئیس تحصیل میکردند میدیدیدند مردم چه جور زندگی میکنند به فکر مردم بدبخت این مملکت افتادند و بعد شنیدند که باز طاق نصرت و قضیه شهربانی و شهرداری و تحمیل به مردم است تلگراف میکنند که به مردم تحمیل نکنید و به همان اندازه که آن تلگراف خوب است وقتی که کسی تلگراف آقای نخست وزیر را میبیند تأسف میخورد از برای این که ایشان نوشتهاند در این تلگراف که مردم باید کار خودشان را بکنند مقصود از مردم خودشانند مقصود از مردم شهربانی است یعنی بایستی بکنیم و جزء صورت حساب بگذاریم برای خدمتگذاری و خوش خدمتی!! در صورتی که پادشاهی به این صریحی دستور میدهد که به مردم تحمیل نکنید از برای این که میدانند که برای مدتی به مسافرت رفتهاند که چیزهای مفید و تازهای را به بینند البته یک خدمات مفیدی برای کشور انجام بدهند و امیدوارم انجام میدهند پادشاه باید بر قلوب مردم حکومت بکند (صحیح است) طاق نصرت و امثال اینها چیزهای کوچکی است و در درجه هزارم است. بسیار اسباب امیدواری است که در این مراجعت طوری شود که باز متملقین و اطرافیان نتوانند رسوخ بکنند و مدتی مردم بتوانند به آسودگی زیست بکنند و بنده هم مخصوصاً در این موقع پروگرامی که ما و رفقایمان را داریم امیدواریم که با دست خود اعلیحضرت اجرا شود و الّا امروز بر همه روشن است تنها شکلی که دولتها و پادشاهان میتوانند در کشورها حکومت بکنند.
به عهدی که قیصر بود خاکسار
شه روس را تن شده پاره پار
فقط شکلی میشود حکومت کرد وقتی میشود که
به سر تاج گیتی خدایی نهند
ز تو تخمه پادشاهی ننهند
که بر قلوب مردم حکومت بکنند و مردم آنها را حفظ بکنند و حاجت به شهربانیها و ژاندارمها و افراد نیست تمام ملت پادشاهی را که برای خاطر مردم کار میکند و زحمت میکشد نگهداری میکنند هیچ حاجت به سر نیزه و غیره نیست مردم مژههایشان سر نیزه پادشاهی خواهد بود که برای مردم زحمت میکشد و بنده امیدوار هستم بعد از این مذاکراتی که ما میکنیم این آقایان کم و بیش شاید تحت یک تأثیراتی باشند و یک رأی مختصر ناقابل یا قابل آقای نخست وزیر از مجلس بگیرند و بروند دنبال کارشان و ادامه بدهند ولی من امیدوارم وقتی که اعلیحضرت همایونی تشریف آوردند من خودم این پرچم انقلاب و واژگون کردن حکومت بوروکراسی را به دوش شاه خواهم گذاشت شاه در جلو و ما و رفقایمان در عقب سر او و این اصول را با یک انقلاب ملی و تحول در این مملکت درست میکنیم که مردم این کشور به سعادتشان برسند (نمایندگان - انشاءالله) از پریروز تا حالا بسیاری از مردم به بنده اظهار محبت کردند و این تشویقها با تلفون یا ملاقات یا کاغد که مقدار زیادی هست البته موجب تشویق بنده است البته یک قسمت هم خود آقایان نمایندگان کم و بیش فرمودند که تو مثل شاعر صحبت میکردی گفتم خواهش میکنم که صله بنده را یک ورقه کبود لطف بفرمایید (خنده نمایندگان) ولی مثل این که بعضیها جواب مطابق سوال را نمیدادند بلی آقای تقیزاده هم در موقعی که تنفس داده شد تشریف آوردند و گفتند که من جزء بنگاه زندانیها هستم فرمودند تمام مطالبی را که گفتند صحیح است و ضمناً بنده را هم مثل آن فرشتهای که درب بهشت است وعده کردند به این که تمام گناهایت بخشیده شد یا قسمتی (تقیزاده - اشتباه نشود راجع به محبوسین است) راجع به محبوسین است یک حالا امیدوارم در قسمتهایی که میگویم بقیهاش هم بخشیده شود و درست شود. تذکر میدهم مردم باید از آقای دکتر محمد مصدقالسلطنه و آقای سید ابوالقاسم کاشانی از هر دو قدردانی بکنند و تقدیر بکنند که واقعاً خودشان را تا یک حدودی برای آزادی مردم وقف کردهاند و مردمی که در خارج هم آهنگی دارند تا این اصول حکومت پلیسی و حکومت خفیهنویسی برانداخته شود همه آنها را من تشویق میکنم که با من همفکری بکنند و با یک اصول مرتب و منطقی باز موفق شویم که مردم آسوده در منزلشان زندگی بکنند. بنده با این رویهای که پیش گرفتهام البته از حدود معمول تجاوز کردک یعنی در حال طبیعی و عادی نیستم یک جنبه عاشقی هم پیدا کرده است به قول عشقی مرحوم میگوید
عاشقی را شرط تنها ناله و فریاد نیست
تا کسی از جان شیرین نگذرد فرهاد نیست
تا نشد رسوای عالم کس نشد استاد عشق
نیم رسوا عاشقاندر حسن خود استاد نیست
گر که مشروطه است این اوضاع برگیر و ببند
هیچ آزادی طلب بر ضد استبداد نیست
(احسنت - احسنت) بنده در همان موقعی که این صحبت را کردم شهربانی ما عملاً از طرف وزارت جنگ اشغال شد یعنی حکومت نظامی عملاً بدون اعلامش در شهربانی منعکس است ۱۵ نفر افسر نظامی هم به شهربانی انتقال داده شدهاند که بهتر بتوانند تشریک مساعی کنند!! بنده در مجلس شورای ملی مطالبی را که میگویم نه برای این است که این رئیسالوزرا برود یک رئیسالوزرا دیگر بیاید اینها همهاش از باب فعل و تفعل است (خنده نمایندگان) بنده میخواهم که یک کارهایی بکنید که هم خود آقایان و بعد مردم راحت باشند در این مطالبی که من میگویم استفاده شخصی بنده ندارم و همه آقایان میدانند من میخواهم بگویم و از آقایان خواهش بکنم حتماً طرحی تهیه بکنید شهربانی رئیسش یک نفر آدم طرف اعتماد و غیر نظامی باشد (صحیح است - صحیح است) (مکی - تهیه کردهایم) البته رئیس شهربانی هم آدم خوبی است در قشون یک کار دیگری به او واگذار شود یا در آذربایجان و گرگان برای فرماندهی در نظر گرفته شوند شهربانی باید تابع وزارت کشور و زندانها تابع وزارت دادگستری باشد ما هم مثل سایر مردم و ممالک عالم صورت آدم پیدا بکنیم مشغول کار خودمان بشویم و حتماً بایستی تشکیلات شهربانی سه قسمت داشته باشد قسمت اداری قسمت پاسبان متحدالشکل و قسمت آگاهی غیر از این سه قسمت در شهربانی چیز دیگری نباید باشد زندان باید برود به وزارت دادگستری اداره خفیه نویسی یعنی اداره اذیت کردن مردم یعنی اداره پول بگیری اینها باید از بین برود در ایام گذشته دو نفر از اینها مأمور من بودند یک نفر از آنها دوچرخه سوار بود یک نفر هم در منزل من بود دوچرخه هرجا که من میرفتم میآمد. بنده اغلب میرفتم به کلوپ ایران بالاخره آنهایی که در کلوپ بودند به من اطلاع دادند که اینها با شما میآیند. بنده هم اینها را میشناختم گاهی که من در منزل بودم در میزدند میگفتند حسین خان محمدخان با شما کار دارند بنده اول خیال میکردم که مقصود از ملاقات باز موضوع زیارتی است به شهربانی بعد میگفتم تشریف بیاورند و خیلی هم اصرار میکردم و میگفتم فرمایشی دارید میگفت؟ از شما چه پنهان بنده پلیس تامینات، پلیس سیاسی هستم میگفتم خوب یعنی چه یعنی نمیفهمیدم چه میگوید بعد میگفت آقا بنده پنجاه تومان پول دارم قرض به بنده بدهید (خنده نمایندگان) معلوم بود آن قرضی که آن ساعت میخواست نه ما میتوانستیم ندهیم و نه او بعد پس میداد (خنده نمایندگان) و این معامله را با همه میکردید تقصیر هم ندارد شما بودجهای که برای این کار دارند این بودجه فرض کنید ده هزار تومان بیست هزار تومان صد هزار تومان است شما یک اشخاصی را نگه میدارید با ماهی صد تومان حقوق و کارشان این است که مثلاً ببینند آقای گنابادی چه میکند، آقای گنابادی که کاری نمیکند میآید به مجلس و میرود منزلش خوب اگر راست بگوید که میگویند تو بیکارهای باید جعل کند بگوید ایشان یک جایی مهمانی بودند یا عدهای مهمانشان بودند این مطلب را هم میگفتند بعد همی اسباب زحمت ایشان یا نوعشان فراهم میشد این اداره قطعاً باید از بین برود اگر لازم میدانند که یک اداره داشته باشند جزء بودجه وزارت کشور باشد البته سایر وزارتخانهها هم مثل این که این اداره را دارند بودجههایش را جمع بکنند بگذارند وی هم در یک محل کار این اداره هم این نباشد که به بیند کسی چه گفت اشخاص آزادند در حرف زدنشان با نوع حکومت با اشخاص با هرچه میگوید موافق نیستم آزاد است در تمام دنیا کسی را تعقیب میکنند که او عمل خلاف مقررات کرده باشد. (صحیح است) در هندوستان سلیمان میرزا ۳ سال تبعید بود گفت آن جا اعتصاب میشد همان صاحب منصبان انگلیسی میآمدند آن کنار میایستادند و متینگ را تماشا میکردند در میتینگ محمدعلی و شرکت علی رؤسای مسلمان هندوستان میگفتند که ما انتظار داریم هر وقت قشون ایران یا افغان به سرحد هندوستان میرسد ما به آنها خدمت بکنیم و شر این نژاد ناسازگار انگلیسی را از این جا کوتاه کنیم، گفت اینها میشنیدند میایستادند و چیزی نمیگفتند اما وقتی که میخواستند عمل بکنند و جمع میشدند دور هم و میخواستند به یک جا حمله بکنند. به یک مؤسسهای جلویشان را میگرفتند حرف زدن در یک حکومت دموکراتیک آزاد است چه برسد به این که یک کسی فال گوش پشت سر شما راه بیفتد و بببیند شما چه میگویید بعد بنویسد پول مردم را میدهند به این اشخاص این معنی ندارد یکی از جهاتی که بسیار اهمیت دارد و بسیار اسباب خوشنودی بنده شده است این است که مستر چرچیل رئیسالوزرای سابق انگلستان و لیدر حزب محافظه کار در دو کنفرانس در خاورمیانه حضور داشت یکیش در قاهره بود که بنده در آن موقع دو قاهره بودم در کنار اهرم به اتفاق روزولت و جان کایچک آن جا یک مطالبی را حل کردند بعد آمدند در تهران و این جا در کنفرانس تهران شرکت کرد چند هزار کیلومتر راه طی کرد و آمد این جا و بعداً سعادت شرفیابی حضور اعلیحضرت همایونی را پیدا نکرد و خوشبختانه در این مسافرت اعلیحضرت همایونی ایشان را باز دادند و پذیرفتند و این مفهومش این است که مد نظر پادشاه بزرگ ما طوری بود که نشان داد ملت ایران یک گذشتههایی را امکان دارد که فراموش بکند مشروط بر این که حزب محافظه کار انگلیس در سیاست خارجی خروش تجدیدنظر بکند و این اقدامی که شد واقعاً یک اقدام شایستهای بود بنده این عدم فرصت را نمیتوانستم قبول بکنم از آقای ساعد بنده پرسیدم که آن وقت وزیر خارجه بودند و گفتم واقعاً این طور شد ایشان گفتند بله موفق به شرفیابی نشدند (نخست وزیر- شرفیاب شدند) (دهقان- عکسهایش هست) وقتی که ملاقات کردند در قصر نبود (یمین اسفندیاری - این از موضوع استیضاح که خارج است)(دهقان- اینها صغری کبری است) نه تنها خارج نیست بلکه جزء استیضاح است حالا ملاحظه خواهید فرمود این که عرض کردم مشروط به این که حرب محافظه کار انگلیس تجدیدنظر در سیاست خارجی خودش بکند سیاستی را که یکی از لیدرهای بزرگ او انتونی ایدن که وزیر امور خارجه بود و خود او تصدیق کرده است و نوشتهاش این جا موجود است پیش من که میگوید در ظرف بیست و پنج سال سیاسی را در ایران تعقیب کردیم که نمرهای جزء بدبختی برای آن مملکت و جزء تنفر و انزجار مردم ایران از انگلستان پیدا نکرد و ما باید آن سیاست را تجدید
نظر بکنیم و متأسفانه آقای بوین وزیر خارجه حزب کارگر هم در نطقهای مکرری که کردند گفتند سیاست خارجی ما روی همان اصولی است که بود و این تنها شکلی است که میخواهند هیچ وقت ایران و انگلستان در کنار هم دور یک میز نباشند زیرا غیر ممکن است مادامی که انگلستان تغییر سیاست ندهد و دست از تجاوز خودش راجع به ایران برندارد ملت ایران با انزجار به کارهای آنها نگاه میکند (صحیح است) و همیشه بدبین است (صحیح است) متأسفانه در این کابینه کارگری انگلستان این موضوع باز هست و در این جا موضوع استیضاح از آقای وزیر دادگستری بنابر خواهش بعضیها به اختصار پرداختم و خاتمه دادم حالا این قسمت با آقای وزیر خارجه است (یمین اسفندیاری - خدا رحم کند) بنده خیلی افسوس میخورم آقای وزیر دادگستری که آقا خودشان مثل این که میدانند من درست گفتم و یک قدری هم قصور شده است میدانید که بنده با شما هیچ وقت تماسی نداشتم که نظر خاصی داشته باشم نه خلیجفارس یکی از مناطقی است که در مدت دو هزار و پانصد سال همیشه در خاورمیانه و مرکز تمدن قدیم در درجه اول اهمیت است حکومتهایی که در خلیجفارس استیلا داشتهاند آنها حاکم و کلیددار مقدرات خاورمیانه در قرون قدیمه که در طی تاریخ هست بودهاند و از ۱۷۴۷ در حدود دویست سال پیش که کمپانی هند در هندوستان مستقر شد انگلستان قائممقام و وارث پرتقالیها در کناره خلیجفارس شد و البته از ضعف دولتهای ما هم کم و بیش استفاده کردند در هشتاد سال پیش برخلاف بعضی نوشتههای آنها که موجود است و قراردادهایی که داشتهاند تعرض کردند و در بحرین قشون پیاده کردند و به عنوان جلوگیری از برده فروشی آن جا را اشغال کردند دولت ایران به وسیله وزیر مختاری که داشته است و مراسلهای که به خط ناصرالدین شاه است اعتراض میکند و به وزیر مختار ایران که شیخ محسن خان مشیرالدوله بوده است دستور میدهد که با لرد کلارندون ملاقات بکند و حضور ملکه انگلستان شرفیاب شود و به ملکه ویکتوریا بگویید شما تعهد کردید که در آبهای خلیجفارس برای جلوگیری از بردهفروشی ما به شما اجازه بدهیم و در خشکی قوا پیاده نکنید و حالا رفتهاید در بحرین متعرض شدهاید و آن جا را اشغال کردهاید جواب کتبی لرد کلارندون موجود است که میگوید ما اگر این کار را کردیم برای این بود که جلوگیری از برده فروشی بشود و تا از طهران قوایی برسد ما میدانیم که جلوگیری از این کار نخواهد شد و این مخالف انسانیت است آن جا مردم را میبرند اسیر میکنند و هر موقع هم که قوای ایران آمد این جا ما این جا را تخلیه میکنیم بعدها یک قرارداد دیگری حسام السلطنه والی فارس با مستر ویلیام برون منعقد کرده است که کشتی به ایران بدهند که خودشان بروند اقدامات در خلیجفارس بکنند البته به واسطه قدرت انگلستان و ضعف ایران در این قسمت توفیقی حاصل نشد و کسی هم نرفت ولی همیشه شیوخی که آن جا بودند این شیوخ ضمن مراسلاتی که موجود است به حکومت طهران مراجعه میکردند و از این جا هم فرمان برایشان یک خط جا افتاده است برای مخارجش میگرفت و ماهی سی تومان هم شخصاً به خودش میدادند این جریان همین طور ادامه داشته است تا موقعی که در ۱۹۲۷ انگلستان یک قراردادی با حجاز منعقد میکند در ان جا در ماده ۶ قرارداد اشاره میکند که نفوذ ما را هم در بحرین بشناسد مداخله در امور بحرین را دولت ایران اعتراض کرده است به جامعه ملل رفته و هیچ گونه سندی بر خلاف حق حاکمیت ایران در هیچ دوسیهای موجود نیست و امروز که دنیا بعد از این جنگلها به این صورت درآمده که مجمع ملل متحد از یک طرف عنوان آزادی خواهی و آزادی ملل نمک طعام همه است نه تنها حق حاکمیت ایران را در ان جا ملحوظ نکردند قراردادی با دولت آزادی خواه و متفق بشر آمریکا و ممالک متحده امریکای شمالی منعقد کردند راجع به خلیجفارس منطقه نفوذی درست کرده است در خلیجفارس و این قرار داد چهار ماده و دو ضمیمه دارد من استناد به روزنامه نیویورک هرالد تریبون یا دیلی اسکچ. یا دیلی تلگراف یا تریبون دناسیون نمیکنم من استناد میکنم به ترجمهای که روزنامه ایران ما از روزنامه تریبون دناسیون کرد و مدیر این روزنامه معاون سیاسی آقای نخست وزیر است اعلام میکند که این جا را تقسیم کردهاند منطقه نفوذ درست کردهاند و این هم مواد آن است و بعداً هم دیدیم که آقای نخست وزیر همین طور سرشان را انداختند روی مراسلات و از زیر عینک نگاه کردند یک کلمه هم به مجلس نیامدند اعلام بکنند که چنین قراردادی را ملت ایران قبول ندارد و معترض است بر آن و نه اعلامیهای صادر کردند یعنی یک سکوت ضمنی که هیچ وقت این گناه از طرف این دولت بخشیدنی نیست (صحیح است) مشیرالدوله وزیر خارجه بود وقتی که منعقد کردند آن قرارداد هم مثل این قرارداد شامل قسمتهایی از آسیا بود از جمله ایران و معروف است به قرارداد ۱۹۰۷ کاغذش این جا حاضر است اعتراض میکند به دولت روس و انگلیس قبل از این که این مراسله را هم بفرستد به آن دو سفارتخانه به همه سفارتخانهها فرستاد که دولت ایران به موهبت الهی دارای استقلال مامل سیاسی و اقتصادی است و هرگاه دو دولت یا چند دولتی راجع به ایران یا قسمتی از ایران قراردادی منعقد بکنند به هیچ صورت قوه قانونی ندارد و ما معترضیم (اردلان - احسنت، خدا رحمتش بکند) همان روزی که ترجمه قسمتی از این قرارداد در روزنامه ایران ما منتشر شد اگر یک روزنامه عادی بود من اهمیتی نمیدادم چون میگوییم روزنامهها گاهی یک چیزهایی مینویسند روزنامهای بود که معاون سیاسی نخست وزیر آن را اداره میکند آقای نخست وزیر یک کلمه راجع به آن نگفتند آقای وزیر خارجه هم توجه نکردند (وزیر خارجه - چه را؟) خوب سر کار روزنامه را نخواندید بنده چه بگویم ممکن است روزنامهها را ملاحظه بفرمایید حالا بنده میخوانم روزنامه تریبون دناسیون نیست مفادش هست و روزنامههای دیگر هم هست این جا مینویسد که همه میدانند استفادهای که فعلاً دولت آمریکا از قبل دول خاورمیانه میکند بدون توجه به این که در آینده در اثر افزایش استخراج یا تحصیل منابع جدید این استفاده زیادتر خواهد شد از این قرار است:
۱ - منابع نفت عربستان سعودی ۱۳ میلیون تن چاههای نفت بحرین شش میلیون تن از مجموع نفت کویت پنجاه درصد و از مجموع نفت عراق ۲۳ درصد و از مجموع نفت جنوب ایران بیست درصد این استفادهای که دولت آمریکا از نفت جنوب ایران میکند بر طبق قراردادی است که فیمابین امریکا و انگلستان بسته شد که آمریکاییها بیست درصد از نفت جنوب ایران را به قسمتی که تولید میشود از شرکت نفت انگلیس و ایران خریداری نمایند و همه از این قرارداد اطلاع دارند ولی اخیراً خبری از روزنامه تریبون دناسیون چاپ پاریس منتشر شده که برای ما خیلی تولید حیرت کرده و حیرت مزبور ناشی از این است که روزنامه تریبون دناسیون روزنامهای نیست که روی فرض و گمان چیزی بنویسد و اگر هم روی فرض و گمان چیزی بنویسد لحن مطلب نشان میدهد که جزء اخبار و اطلاعات رسمی و قابل اعتماد نمیباشد این روزنامه میگوید که دولت امریکا از دولت انگلیس درخواست کرده که ۴۵ درصد از تولیدات نفت جنوب را به او بدهد و دولت انگلیس بدواً حاضر نشد که درخواست دولت آمریکا را اجابت نماید و گفت که نمیتواند بیش از بیست درصد که در قرارداد سابق ذکر شده چیزی به دولت آمریکا بدهد ولی دولت امریکا اصرار کرد و بالاخره دولت انگلستان میخواهد به این طریق رضایت خاطر دولت امریکا را جلب نماید که مالکیت جزیره بحرین را به دولت آمریکا واگذار نماید و در عوض دولت آمریکا درخواست جدیدی راجع به نفت جنوب ایران نداشته باشد روزنامه تریبون دناسیون در پایان بحث خود میگوید که بالاخره دولت آمریکا راه حل را پذیرفته و از دعوی خود راجع به نفت جنوب ایران صرفنظر کرده است با این که خبر فوق از روزنامه تریبون دناسیون نوشته شده و طرز تدوین این مطلب وری است که نشان میدهد روزنامه مزبور خبر بالا را جزء اخبار رسمی و واقعی میداند معذلک ما نمیتوانیم آن را به سهولت باور بکنیم همین روزنامه میگوید که دولت انگلستان که حاضر شده مالکیت اراضی جزیره بحرین را به دولت آمریکا واگذار کند به دولت آمریکا قول داد که نفوذ خود را به کار خواهد برد که کابینه سابق ایران (کابینه حکیمی) درصدد برنیاید که اقدامی برای بازگشت بحرین به ایران بکند و ما این خبر را نیز به سهولت باور نمیکنیم ولی خبری که برای ما تولید تشویش کرده این است که قسمت اول این خبرها بدون تردید صحت دارد این معنی که دولت امریکا اخیراً از دولت انگلستان تقاضا کرد که در قرارداد سال ۱۹۴۶ میلادی که بر طبق آن شرکت نفت جنوب ایران باید بیست درصد از محصولات خود را به آمریکا بدهد تجدیدنظر نماید و شرکت نفت چهل و پنج و بلکه پنجاه درصد از محصولات خود را به امریکا تسلیم نماید و دولت انگلستان گفته بود که نمیتواند چنین پیشنهادی را بپذیرد برای این که اگر چهل و پنج و یا پنجاه درصد از محصولات شرکت نفت جنوب ایران را به آمریکا بدهند امریکا عملاً کنترل منابع نفت جنوب ایران را به دست خواهند گرفت در تاریخی که امریکا این درخواست را از انگلستان میکرد هنگامی بود که بعضی از روزنامههای بزرگ انگلیسی زبان به قدح و تنقید امریکا گشوده بودند و حتی روزنامه دقیق
و محافظه کار تایمز... و بالاخره در آخر مینویسد موافق شد و به این صورت انجام شد.
وزیر خارجه - چه تأثیری دارد
اسکندری - ... میبایستی شما بعد از انتشار این خبر اعلامیهای صادر میگردید.
وزیر خارجه - ... روی خبر روزنامه اعلامیه صادر نمیشود.
رئیس - آقای وزیر امور خارجه بعداً تشریف میآورید جواب میدهید.
اسکندری - شما رسم سیاست دنیا را خوب میدانید آقای نوری اسفندیاری اول یک مرتبه مینویسند بعد دو مرتبه مینویسند توی چهار پنج روزنامه مینویسند و شما هم سکوت میکنید بعد این سکوتها میشود سابقه شما بلافاصله باید اعلامیه میدادید و در یک روزنامه مینوشتند شما در کدام روزنامه نوشتید در مجلس به یک وکیل اکثریتتان میگفتید همان طور که در تمام دنیا وکیل اکثریت میگفت و در تمام دنیا این طور است و میآمدید حرف میزدید در مجلس با این سکوت شما من نمیخواهم که بگویم سوء نیت دارید ولی من این طور حکومت هم اطمینان ندارم از برای این که ما میبینیم که روی همین چیزها هست که این همه عملهای بد حاصل میشود این موضوع کوچکی نیست قراردادی که بستهاند در ماده دومش موضوع فرودگاههای بحرین است (نخست وزیر- کدام قرارداد) قرارداد موجود است. وجود دارد و به شماها نمیخواهم بگویک یک یکتان کمک میکنید (اردلان خواباند آقا) کاشکی خواب بودند بیدار هستند و میبینند.
اردلان - خواب هستید
یمین اسفندیاری - بگویید که کی خواب است
اردلان - بنده با شما عرضی ندارم
یمین اسفندیاری - بنده هم با شما عرضی ندارم
اردلان - دولت خواب است بنده عرض خواهم کرد.
رئیس - آقای اردلان اجازه بدهید صحبت کنند نظم مجلس را رعایت کنید.
اسکندری - ... به هر حال دولت این کار را نکرد و من به نام ملت ایران از پشت این کرسی خطابه به دولت انگلستان و ممالک متحده امریکای شمالی تذکر میدهم که این گونه قراردادها برای یک قسمت ایران یا تمام ایران بی اثر است (صحیح است) و به هیچ صورتی برای کسی حقی اثبات نمیکند (صحیح است) خلیجفارس حتی هیچ قسم کشتی جنگی حق ندارد از آن جا عبور بکند (صحیح است) حق ندارند در آبهای ایران بیایند. دولتهای ما و مردم خوش باور و خوش نیت ما خیال میکنند که مجمع ملل متحدی است در یک جا و هرکسی که یک کار خلافی کرد فوراً یقهاش را میگیرند. ما بهترین نمونه دو موضوع زنده داریم یکی موضوع فلسطین است ما میبینیم که اصلاً مجمعی که تشکیل شده بود برای آزادی و آسایش ملل و حفظ حقوق ملل سه تا دولت گفتند ما بزرگ هستیم یعنی ما قیم دیگران هستیم بعد یک روزی ما دیدیم که یک خط گذاشتند بین سرزمین فلسطین یکی شد منطقه یهودی و یکی منطقه عرب کی به اینها اجازه داده بود که سرزمینی را تقسیم کنند؟ چه حقی داشتند این کار را بکنند؟ میخواهم ببینم ما میدانیم که از ۳ هزار و هشتاد سال قبل سلیمان در این جا حکومت داشته است اگر آن طور بود و سابقه رعایت میشود که در چهارصد سال قبل سرخ پوستها حکومت میکردند در امریکا اگر این طور است اینها باید بروند از آمریکا و آمریکا را تحویل سرخ پوستها بدهند (صحیح است) این چه حرفی است آقا اعراب یهود در طی ۱۳۰۰ سال بعد از تصرف بیتالمقدس از طرف مسلمین تا این دقیقه با هم در امن و آسایش و آرامش زندگی میکردند بعد آمدند یک خطی بینشان گذاشتند و امروز صحیح است که انگلستان نشان میدهد که مخالف این تقسیم فلسطین است این طور نیست این تقسیم و تجزیه پایهاش از جنگ قبل به وسیله بالفور گذاشته شد و کتابش هم موجود است و او فلسطین را کانون یهود کرد و تمام زد و خوردها از آن جا شروع شد و حالا برای نظریات سیاسی که از موضوعات ما خارج است پا کنار کشیدند تمام این قضایا این اشتباهاتی است که دول بزرگ میکنند خودشان و سایرین را به خاک و خون میکشند بدانند برای آنها هم نتیجهای نخواهد بخشید. الان مملکتی که بهترین پایتختهای دنیا را داشته آن جا الان عقب نان میکردند این نتیجه آن کج فکری است دیگران باید عبرت بگیرند انگلستان و امریکا هم باید بدانند که نباید به فکر سوء استفاده از دولتهای ضعیف باشند خلیجفارس اسمش معلوم است این جا متعلق به ایران است قسمت شمالش معلوم است این جا متعلق به ایران است قسمت شمالیش تمامش آبهای ایران است و قسمت جنوبش تنها محلی که در حقیقت بندگاه است بحرین است در آن جا هر قسم عملی میکنند من با آنها میگویم که اگر ایران زور ندارد ولی شماها به خاک و خون کشیده خواهید شد برای همین عمل خلاف ما مستقیماً نمیتوانیم عملی بکنیم اما ما به قول گوینده بزرگ اگر نمیبریم برنده مملکت ما را بردارید ببرید تقسیم کنید غیر ممکن است ما نخواهیم گذاشت خلیجفارس مال ایران است. (صحیح است - صحیح است) و هر قسمت از ایران یک وجب از خاک ایران هر کس هر دولتی اعم از اتحاد جماهیر شوروی انگلستان امریکا قوی هستند ولی ما نخواهیم گذاشت (نمایندگان - صحیح است) وطنپرستی اگر چیز خوبی نبود همین ممالک راقیه که امروز حکومت جهان را به دست گرفتهاند اینها برای هر ذره خاک خود این قدر تلفات نمیدادند همین اتحاد جماهیر شوروی برای حفظ خاک خودش قدم به قدم کشته داد و جلوی آلمان ایستاد همین انگلستان این کار را کرد امریکا این کار را کرد اگر خوب است ما هم میخواهیم وطن خودمان را حفظ کنیم اگر بد است اینها چرا این قدر ایستادگی کردند ولی سیاست جهانگیری این ممالک آن خبط و خطایی که ایشان را به سراشیب میاندازد و در زیر سیل دفن میکند در دماغ و کانون دماغهای اینها موجود است و این اعمال نتیجه او است من هیچ داخل خصوصیات اشخاص این ممالک نمیشوم اینها وطنپرستیهایی هستند که برای کشور خودشان زد و خورد میکنند همه اینها را من تمجید میکنم آن انگلیسیها که برای مملکت خودش زحمت میکشد و سه ماه میرود بر روی یک قار در اقیانوس هند نه آب است و نه غذا هست برای او به وسیله کشتی میبرند و میدهند من آن انگلیسی را تمجید میکنم این کار را برای مملکت خودش میکند اما من متنفرم از آن دولتی که میخواهد به کشور ما تجاوز بکند و میخواهد ما را دچار صدمه و محنت بکند و بدبختی برای ما ایجاد بکند بالاخره متوجه خودش است والّا اشخاص بزرگی افراد انگلیسیهایی که در خاورمیانه آمدهاند مثلاً این سروان انگلیسی اکلنل لورنس و عبدالله قلبی که الان هم هست در حجاز است مسلمان هم شده است و خیلی هم خوب است و کلوپ پاشا که جانشین لورنس است در ماوراء اردن اینها به مملکت خودشان خدمت میکنند کسی که در ۶۰ درجه عرض شمالی باید زندگی بکند پای برهنه در عربستان در صحرای عربستان آن جا زندگی میکند آن رنگ سفید و درخشنده را میبینید کاملاً سوخته شده برای خدمت به مملکتش این را باید تمجید کرد و من هم اینها را تمجید میکنم بنده کتابهای مختلفی را دیدهام و واقعاً عملیات اینها شگفتآور است اما در عین حال نسبت به تمام اینها که قصد تجاوز به ایران را دارند اگر خودم دست داشته باشم اینها را میکشم مجمع ملل متحد که نمک طعام هر دولتی است این برنامه تقاضای هژیر هم که اضافه میکند این جمله را که ما وفادار به آن هستیم آقا - نکراش پاشا رئیسالوزرا مصر با التماس و دعای ملت مصر رفت به این مجمع ملل متحد که آقا انگلستان به ما زور میگوید میخواهد سودان را از ما مجزی کند سودان جزء لایتجزای مصر است سرچشمه نیل است اگر کس دیگری آن جا دست داشت مصر از گرسنگی خواهد مرد از بین خواهد رفت و یک صحرای خشک خواهد شد همان جوابی را به نکراشی پاشا مجمع ملل متحد داد که لانسینک وزیر خارجه امریکا در جنگ قبل داد جنگ قبل وقتی تمام شد سعد زغلول رئیسالوزرا مصر بود یک افسر انگلیسی که آن جا فرمانده قوا بود او را کشتند قاتل اقرار کرد که من از روی تعصب وطنی او را کشتم و حاضرم مجازاتم را ببینم و دستگیر شد. دولت انگلیس این دولتی که طرفدار آزادی و استقلال ملل کوچک است یک اولتیماتوم داد به دولت مصر در ضمن ۵ ماده سعد زغلول بایستی از کار برود یک میلیون لیره باید بدهید سودان هم باید دست ما باشد و دو ماده دیگر مصریها فریاد کردند به همین لانسیک وزیر خارجه امریکا مخابره و تلگراف کردند جواب داد که ما با انگلستان مراجعه کردیم به ما جواب دادند که این از کارهای خودمان است بنابراین نمیتوانیم دخالت کنیم در همین بار هم مجمع ملل متفق با این عرض و طول و پولهایی که ملل کوچک بیچاره میدهند به عنوان عضویت و مثل این ماریونتها عروسکهای خیمه شب بازی بلند میشوند که رأی بدهند یا به نشینند گفتند شما خودتان بروید با انگلستان حل کنید ما کاری نداریم پس شما چه کار میکنید گفتند که ما در مصر دخالت نمیکنیم به نظرم استخاره کرده بودند بد آمد من به دولتهایی که فقط و فقط برای این که بخواهند روی صندلی به نشینند و یک چیزهایی را همین طور محفوظ برای این که گفته باشند ما
وفادار هستیم به مجمع ملل متحد اینها بسیار خوب است که یک پارلمان جهانی باشد و از تمام ملل جهان در آن نماینده باشد و آن جا جمع بشوند در حل و عقد امور دنیا واقعاً قضاوت کنند و حل بکنند و عمل بکنند اما اگر قرار شد که ما فقط آن جا باشیم که دولتی میخواهد یک رأی بیشتر داشته باشد و پول هم بدهیم آخر دست هم که شد بگویند ما به کار شما کاری نداریم به درد نمیخورد من به شما میگویم موضوع در این مجمع ملل متحدها از دو امر خارج نیست یا منافع دول بزرگ ایجاب میکند یک قضیهای را شما بخواهید یا نخواهید آنها میخواهند و خواهد شد یک وقت است که منافع آنها ایجاب نمیکند و طومار زندگی و آزادی یک ملتی در هم پیچیده میشود هیچ کس هم متوجه نیست این همان وضع است که از چهارصد سال پیش، سیصد سال پیش، دویست سال پیش همین طور جاری است و حتی زندگی برای ملل ضعیف قائل نیستند باید قوی شد در هفتصد سال قبل گوینده ایرانی گفته است:
برو قوی شو اگر راحت جهان طلبی
که در نظام طبیعت ضعیف یا مال است
هیچ چارهای ندارد ما اگر قوی نمیتوانیم بشویم حرف که میتوانیم بزنیم به چه مناسبت برویم پول بدهیم بعد یک روزی هم بیایند و بگویند ما حکومت کردیم و صلاح این طور است مقتضی این طور است وضعیت خلیجفارس ما اهمیتش به مراتب از بغازهای بسفر و داردانل و ارتفاعات گالی پولی خیلی بیشتر است از برای این که او فاصلهای است بین بحر اسود و بحره اژه و مدیترانه در صورتی که این جا ارتباط با اقیانوس است زمانی که این جا عظمت و آقایی را در دست داشت آن جا اصلاً وجود نداشت بعدها هم کسانی که حاکم آن جا بودند این جا را در درجه اول میدانستند ما میبینیم منافعشان که اقتضا میکند ۵۰۰-۶۰۰-۷۰۰ میلیون دلار میدهند از برای این که آن جا را نگاهدارند به علت بی عرضه گی دولتهای ما خلیجفارس ما را میگویند قبول نداریم این نتیجه بیعرضگی دولتهای ما است که از هر چیزی دستی میگیرند و خلیجفارس را میبرند به دیگران دستی میدهند (صحیح است) بنده از آقایان خیلی عذرخواهی میکنم اگر یک قدری به طول میانجامد اینها یک مطالبی است که فی حد ذاته اهمیت دارد و من یقین دارم که تمام آقایان نمایندگان و جامعه ملت ایران معتقدند که این مطالب باید گفته بشود و در روی اینها اقدام بشود و باید پیکره واحده ایران را به تمام معنی حفظ کرد (صحیح است) اینها یک موضوع شخصی نیست نه خصومتی با آقای هژیر است نه با آقایان وزرای ایشان بنده از این مرحله گذشته به آقای نوری اسفندیاری ارادت دارم ولی به عقیده بنده در این جا تا فرصت فوت نشده باید روی این قسمت حتماً اقدام و عمل بشود بایستی اعتراض بشود دولت ایران یا باید صریحاً تکذیب کند یا از مجمع ملل متحد بیرون بیاید آن جا نشسته است برای چه؟ آن جا نشسته است سرش را ببرند آن جا نشسته تقسیمش بکنند (نمایندگان - صحیح است) ما پول برای چه میدهیم؟ پول برای این میدهیم که هر وقت مطلبی را بردیم آن جا فوراً قضاوت بکنند نه این که یک تکه ایران را بردارند ببرند بنده نوشتهجاتی چاپی از اداره مطبوعات انگلستان دارم که خودشان تصدیق میکنند که وقتی که ما میبینیم منافعمان اقتضا میکند آن کاری را که لازم میبینم میکنیم ما هم به آنها ایرادی نداریم ولی تا آن جا که میتوانیم نباید بگذاریم آنها آن کار بد را بکنند اگر ما حاکمیت خودمان را بر خلیجفارس مستقر کردیم هیچ اشکال ندارد. ضعف نفس دولتها است که تصور میکنند اهمیت دارد امروز بهترین موقعیت دنیا است که شما میروید هر کس بخواهد خلاف بکند او را طردش میکنید از برای این که اختلافی که بین ممالک است ایجاب میکند که به شما تجاوز نکنند تجاوز اینها روی حکومت شما است چرا راجع به ترکیه تجاوز نمیکنند چرا این قدر به او ارفاق میکنند چرا هفتصد میلیون دلار میدهند باز هم سیصد میلیون دیگر میدهند چرا این جا فرودگاه میسازند بعد حق حاکمیت و منطقه نفوذ شمالی و جنوبی در خلیجفارس مستقر میکنند بایستی واقعاً رفت به قبرستان امامزاده صالح آن جا سر قبر مشیرالدوله و یک دعایی کرد و از آن مرده تقاضا کرد که یک کمکی بکند چون زندهها که نمیبینیم چه کار میکنند موضوع دیگری که مورد استیضاح بنده بود این جا از نظر این که با آقای وزیر خارجه ارادتی دارم کوتاه آمدم. موضوع دیگر موضوع نفت جنوب است اگر به خاطر آقایان محترم باشد در جلسهای که کابینه آقای قوامالسلطنه بود بنده مخالف حکومت بودم در جواب مطالبی که بنده عرض کردم آقای هژیر فرمودند که نمیدانم چرا آقای عباس اسکندری دوار نفت پیدا کردند هرچه میگویند نفت است من میخواهم عرض کنم که در دنیای غیر از نفت چیزی وجود ندارد اگر آدم دواری پیدا میکند بهتر نیست که دوار نفت پیدا بکند بعد دیدم آن اعتراضی که به من کردند خودشان هم مثل این که به این دوار مبتلا شدند حکومت ایشان آقا حکومت نفت است تشکیلات حکومتشان هم آقا تشکیلات نفت است حالا چطور من تجزیه و تحلیل میکنم کابینه ایشان را آقای هژیر هستند و آقای دکتر شادمان معاون کمیسر ۱۵ ساله نفت، آقای هژیر هستند در وزارت دارایی و آقای جلال شادمان برادر آقای دکتر شادمان آقای هژیر هستند و آقای جمال امامی برادر آقای نظام امامی کمیسر نفت ایران در انگلستان، آقای هژیر هستند و آقای دکتر اقبالمعاون کمیسر نفت لندن برادر ایشان آقای اعلمالملک هستند وزیر بهداری پدر زن آقای منتصر رئیس کمپانی نفت جنوب (خنده نمایندگان) حالا بنده میگویم که بنده داور نفت دارم یا آقا داور نفت دارند (خنده نمایندگان)(دکتر معظمی - آقای اعلمالملک مرد شریفی هستند) بنده به آقای اعلامالملک خودم ارادت دارم بنده ناخوش بودم و شاید اگر ایشان نبودند بنده اسباب تصدیع آقای هزیر هم نمیشدم و ایشان خیلی به بنده کمک کردند من وقتی ایشان را آوردند وزیر کردند به خود آقای اعلم الملک گفتم آقا واقعاً آن مرضایی که شما آن را معالجه میکردید حالا دیگر نمیتوانید رسیدگی بکنید و خدا کند دعای آنها مستجاب بشود و بروید به سر کارتان از برای این که این جا کاری نمیتواند انجام بدهید یک عده مردم هم زیر دست و پا میمیرند ایشان گفتند بنده هفتهای دو مرتبه انجا هستم گفتم پس هفتهای پنج مرتبه کسر دارید بعد فکر کردم کابینه حساب بدی نکرده ولی بهتر بود که خود آقای منتصر را میآوردند در کابینه رئیس کمپانی نفت جنوب هستند و داماد آقای اعلمالملک...
رئیس - آقای اسکندری از موضوع استیضاح خارج نشوید.
عباس اسکندری - ... نه خیر داخل استیضاح است بعد از تذکراتی که بنده از اول این مجلس راجع به نفت کردم تا وقتی که هستم که زنده هستم تنها چیزی که برای این مملکت میبینم همین نفت است (دکتر معظمی - آقای اسکندری راجع به آقای اعلمالملک فرمودید ایشان مرد شریفی هستند و مورد احترام هستند) ایشان اصلاً داخل این بحث نیستند ملت ایران هشتصد میلیون تومان مالیات میپردازد و من خیال میکنم بسیار از حوصله این مردم این مالیات زیادی است نمیتوانند بدهند این مردم خوراک ندارند پوشاک ندارند در این پایتخت و سواد اعظم مملکت میبینید مردم برهنهاند در دورترین نقاط هیچ ندارند شاید یک لنگ یا چیزی آن هم پاره پاره برای ستر عورت و از این مردم ۸۰۰ میلیون تومان مالیات میگیرند تصدیق بکنید که بیش از این نمیشود گرفت و این همه حوایجی که این مملکت دارد این پول آن حوایج را انجام نمیدهد تنها محلی که ما باید استفاده بکنیم نفت جنوب است. نفت جنوب البته دولت انگلیس احتیاج دارد به این ماده قیمتی سیاه دریاداری انگلیس کارخانهجات انگلیس استفاده از این میکنند به آسانی نخواهند گذاشت ما این نفت را به کسی دیگر بفروشیم اما ما حاجت به پول داریم دو موضوع در این جا است که من مکرر گفتم و امروز دیگر داخل آن بحث نمیخواهم بشوم یعنی اصولاً قرارداد نفت جنوب به عقیده بنده قوه قانونی ندارد و من امیدواری که داریم با علم و احاله و حوصله رجال، رجال وطنپرست فهمیده ما این قرارداد که منطقه خارجالمملکتی برای ما دارد این قرارداد لغو بشود ولی انگلستان نفت را ببرد از ما و ما هم نفت جنوب را به دیگری نمیدهیم اما به چه قیمت ببرد به قیمتی ببرد که لااقل عربستان سعودی با ریکا میدهد به قیمتی که متجاوزانه امریکاییها به شیخ بحرین میدهند در صورتی که مال ایران است (صحیح است) کمترین قیمتی را که شما تصور میکنید به ما دادهاند در صورتی که آن قیمت اگر به ما داده شود ما میتوانیم بیشتر از این بار برای دوش این ملت ضعیف درست نکنیم و شاید یک قسمت از مالیاتها را برداریم و بتوانیم به عمران و آبادی کشور خودمان بپردازیم در این موضوع آن چه لازم بوده است به دفعات عدیده این جا گفتم صحبت امروز غیر از او است صحبت امروز من راجع به عملی است که طی همین قرارداد دارند میکنند و همین قرارداد را اجرا نمیکنند و مطابق همین عمل خلافی که میکنند ما میتوانیم قرارداد را لغو کنیم در این قرارداد در ماده یازده اش مینویسد که برای مدت سی سال کمپانی نفت جنوب باید (خیلی دقت بکنید) بنده کلمات را یواش میگویم که آقایان درست بفهمند مینویسد در مدت سی سال کمپانی نفت جنوب از پرداخت هرگونه مالیاتی در ایران چه حالا و چه بعد اگر در ایران وضع شود معاف است در برابر یک چیز خیلی کوچک که در حدود ۲۵۰ هزار لیره باشد به ایران بدهند در سال گذشته کمپانی نفت جنوب ۳۱ میلیون لیره عایدی داشته و دولت انگلیس بابت بیست درصد سهام ایران چهارده میلیون لیره مالیات گرفته حالا
معنی کمپانی نفت جنوب یعنی چه؟ یعنی دولت انگلیس که مالک هفتاد و سه درصد سهام است سابقاً پنجاه و یک درصد بود و حالا هفتاد و سه درصد است بیست درصدش مال ما است بقیهاش مال آنها است هفت درصد متفرقه است دولت انگلیس آمده دو تا حساب باز کرده یک حساب مالیاتی که چهارده میلیون لیره از منافع شرکت نفت مالیات برداشته گذاشته است به حساب عایدی خودش هر دو مال خودش است چرا این کار را کرده برای این که سهمی که ما داریم چهار میلیون یا پنج میلیون یا شش میلیون لیره که میشود این را نپردازد خوب نمیخواهم داخل این بحث بشوم ما هم میتوانستیم در این قرارداد با اندازه یک کمپانی یک کلمه گذاشته باشیم همان طور که او مینویسد دولت ایران متعهد میشود که در مدت سی سال مالیات از حالا و بعد نگیرد ما هم میگذاشتیم و کمپانی نفت جنوب متعهد میشود که مالیاتی به بیست درصد سهام دولت ایران تعلق نگیرد و یا اگر میگیرد به حساب کمپانی نفت جنوب باشد نتیجه عمل این شده است که سی و یک میلیون عایدی نفت جنوب است و چهارده میلیون لیره این را به اسم مالیات بر میدارند که از بابت بیست درصد سهام ایران تمامش یک میلیون و خوردهای شده و حال آن که بایستی پنج میلیون و کسری به ما میدادند حال چهار میلیون لیره این جا به ما تجاوز شده و کلاه ایران برداشته شده هیچ صحبتی هیچ بیانی برای مملکت ایران مفیدتر و مهمتر از این نیست در یک سال چهارده میلیون لیره برداشتهاند و بعید نیست اگر شما سکوت کردید سال دیگر میگویند که صدی صد مالیات خواهیم گرفت چون کمپانی نفت جنوب یعنی دولت انگلیس بیست درصد را به ما نمیدهد اما پولش را از این جا بر میدارد میگذارد آن جا در این موضوع آن چه نسبت به گذشته است که اصولاً بنده اعتراضم را داشتهام و ایرادی هم که دارم بدون این که بخواهم نظر بدی داشته باشم میگویم بهتر این بود که اگر ما متخصصی هم نداشتیم همین اندازه میتوانستم که همان سطری را که سر جان کدمن نوشته که دولت ایران متعهد میشود از کمپانی نفت جنوب مالیات نگیرد تا ۳۰ سال ما هم میتوانستیم بنویسیم متقابلاً دولت ایران از بابت این سهام نفت جنوب از بابت مالیات چیزی ندهد و آن به حسات خود کمپانی است - لیکن این کار نشده ولی خوشبختانه کمپانی نفت جنوب حق ندارد طبق همین قرارداد هم این پول را بردارد چرا؟ اولاً این نفت در ایران استخراج میشود و ما نسبت به کمپانی نفت جنوب تعهدی نکردهایم که مرکزش در لندن باشد که سهام را ببرند در لندن و سهامش آن جا باشد که مشمول مالیات هم بشود مرکز کمپانی در آبادان است و بنابراین مرکزش در ایران است (صحیح است - صحیح است) و من انتظار دارم که به اتفاق مجلس شورای ملی صحیح است بگوید (نمایندگان به اتفاق - صحیح است - صحیح است) مرکز کمپانی ایران است این قرارداد حاضر است این جا در این قرارداد اگر شما پیدا کردید که نوشته باشد مرکز کمپانی نفت جنوب در لندن است، مرکز در ایران است و ما هم در ایران مالیات نمیگیریم آن وقت در لندن از سهام ما مالیات میگیرند... نباید بگیرند از سهام ما چرا باید مالیات بگیرند؟ این یک موضوعی است که فعلاً چهار میلیون لیر است ولی بعد ممکن است بیست میلیون لیره بشود در چند سال دیگر بسته به استخراج نفت است دولت ایران طبق همین قرارداد مالک بیست درصد کلیه سهام نفت جنوب است و این هیچ ربطی به حقالامتیاز ندارد (برزین- مطابق قانون مدنی هم مرکز در ایران است) بله این صریح قانون است در این جا هم غیر از این ننوشته است. دولت ایران باید بلافاصله بعد از این قضیه اخطار میکرده دولتهای سابق هم همه قدر مرا تبهم مسئولند باید بگویند که آقا طبق همین قرارداد شما بایستی بیست درصد سهام را در مرکز شرکت که آبادان است بعد از این که منافع خاصه را بر میدارید بدهید شما از این جا این پول را انتقال میدهید به لندن این چند نفری که باید این جا بنشینند آن جا مینشینند بعد میگویند ما چهارده میلیون لیره یعنی صدی پنجاه به اسم مالیات از این پول بر میداریم شما کی هستید؟ از یک کمپانی که بر نمیدارید، دولت انگلیس از این جیبش بر میدارد و به آن جیبش میگذارد. ضمناً پول ما را هم میگذارد در آن جیبش این صحیح نیست (صحیح است - احسنت) این قرار داد قوه قانونی ندارد از برای این که شما خوب دقت بکنید فرض کنید میروید یک اتومبیلی را کرایه میکنید میخواهید بروید قم اصفهان به او میگویید پنجاه تومان صد تومان میدهم و به زور او را مجبور میکنید که همراه شما بیاید قم آن جا که رسیدید موقع نهار است میگویید آقا جان بیایید با هم ناهار بخوریم اما قیمت اتومبیل همان است که گفتم بعد عصر است با او گردش میروید و باز میگویید که آن قرارداد برو برگرد ندارد در همه جای این قرارداد پشت سر هم مینویسد اما این را نمیشود به هم زد یک دفعه شما قراردادی با هم بستهاید اگر درست است و غبن فاحشی ندارد چرا هی اصرار میکنید که این قرارداد را نمیشود به هم زد ماده ۲۱ ماده ۲۵ ماده ۲۶ اصرار میکنید که به هیچ وجه صورت و به هیچ وجه و به هیچ طور و در هیچ جا این قرارداد را نمیشود لغو کرد یک قراردادی بستهاند اگر شما نمیخواهید که کلاه این مردم را برداشته باشید چه اصراری دارید که هی تکرار میکنید ماده ۲۱ ماده ۲۵ ماده ۲۶ چیست و این تکرارها چه معنی دارد ماده ۱۵ آن قرارداد تکلیف نماینده دولت ایران را در شرکت نفت معلوم میکند به صاحب ۲۰ درصد سهام حق رأی نداده است در صورتی که صاحب یک در صد و دو درصد حق دارد که در جلسات عمومی حضور به هم رساند و اظهار نظر کند ولی صاحب بیست درصد را میگوید: فقط نماینده دولت شاهنشاهی حق دارد که حضور داشته باشد فرض کنید اگر حضور نداشت چه میشد نه حق حرف دارد نه رأی او مدخلیت دارد فقط اگر ده هزار لیرهای که بخواهند برای محصلین بدهند ریاست عالیه آن با نماینده دولت در نفت جنوب است مملکتی که خود صاحب نفت است هیچ مداخله در هیچ کاری نباید داشته باشد ما صاحب ۲۰ درصد سهام هستیم این خودش دلیل غلط بودن این قرارداد است یک چنین حقی را از صاحبان سهامی اصلاً نمیشود سلب کرد عملی را که از حیث مبلغ کردهاند برای این که روشن بشود جلو نظرتان در ۱۹۳۹ و در ۱۹۴۱ کمپانی نفت جنوب در حدود هشت میلیون تن نفت استخراج کرده و به دولت ایران استخراج کرده و به دولت ایران داده است چهار میلیون و پانصد هزار لیره در این حدود یعنی از نصف بیشتر در ۱۹۴۷-۱۹ میلیون تن استخراج کرده به دولت ایران رسیده شش میلیون یا قریب هفت میلیون لیره یعنی ثلث و به این حساب اگر جلو برود هی شما بر میگردید به عقب وقتی دیدید که پنجاه میلیون تن رسید یک چیزی هم باید دستی به آنها بدهید اینها را به صورت مالیات دولتی از حق شما کسر میکنند ما صاحب نفت هستیم و مالیات نمیگیریم آنها نفت ما را میبرند و از ما مالیات میگیرند دیگر بهتر از این نمیشود جناب آقای هژیر میدانند در این جا بنده یک خردهای نگران هستم طرز تشکیلاتی که در وزارت دارایی اخیراً دادهاند بنده را بیشتر نگران کرد سابق بر این یک ترتیبی داشت اداره نفت رئیس اداره نفت مطالب را به استحضار مدیر کل وزارت دارایی می رساند مدیر کل اینها را گزارش میکرد برای معاون وزارت دارایی معاون وزارت دارایی هم اینها را به عرض وزیر میرساند و وزیر اینها را پیشنهاد میکرد به هیئت وزرا و با نظر نخست وزیر اینها تصویب میشد و به موقع اجرا گذارده میشد ولی حالا موضوع تغییر کرده رئیس اداره نفت را کردهاند مدیر کل و مستقل و وزارت دارایی هیچ گونه نظری ندارد مطلب شده بینالاثنینی مدیر کل و نخست وزیر که وزیر دارایی هم هست و این اسباب نگرانی است من خیال میکنم این طور تشکیلات مخصوصاً در این موضوع به خصوص مخصوصاً در موضوعی که یک کسی به من گفت آقا شما چرا این قدر راجع به نفت صحبت میکنید شما از قدرت کمپانی نفت جنوب مستحضر هستید مگر نمیفهمید نفت جنوب یعنی چه؟ نمیفهمید که بزرگترین قدرتی که متمرکز است در انگلستان در نفت جنوب است دریاداری انگلستان سرویس خفیه تمام در نفت جنوب است شما چرا این قدر راجع به نفت جنوب این حرفها را میزنید برایتان اسباب زحمت میشود مگر شما تصور میکنید که به این زودیها و به این آسانی حاضر میشوند میلیونها لیره را بدهند یک میلیون لیره چقدر میشود؟ ... میشود بیست و پنج میلیون تومان اگر به صد نفر بخواهند بدهند نفری ۲۵۰ هزار تومان میرسد میفهمید تازه تمام اینها میشود یک میلیون شما چه کار میکنید گفتم این حرفی را که شما میزنید اولاً بنده مردم مملکت خودمان را و نمایندگان مجلس خودمان را خیلی خیلی مستغنی تر از این میداننم که بتوانند آنها را تحت نفوذ قرار بدهند و یا وسیله سوء استفاده بشوند و گفتم بنا برفرض اگر دیدیم تحت تاثیر قرار گرفتند من چرا حرفم را نزنم؟...
بنده عرض میکنم من اطلاع دارم (کاتس) را خواستید و مذاکرات شروع شد. این مذاکراتی که هست بایستی با آن سلسله مراتبی که بود در وزارتخانه میکردید که این طور چیز محرمانهای پیش آمد نکند بنده اطلاع دارم مذاکراتی که میشود به این نتیجه میخواهد برسد که فرض کنید تصفیه خانهای را که در ایران میسازند اولاً بگویند که میخواستیم در انگلستان بسازیم بعد یک منتی به سرمان بگذدارند و بگویند در ایران میسازیم اینها کافی نیست طبق همین قرارداد عایدی ما در حدود چهارده میلیون و پانزده میلیون لیره است و دولتهای ما هر کدامشان به سهم خودشان کوتاهی کردند و من با این عملی که
الان میشود و سکوتی که الان هست با این که اقدامات قبلی شده بود و همان طور که گفتم دو دفعه هم بنده این جا برای آقای هژیر بارک الله گفتم وقتی که آمدند گفتند اقدامات قبلی را من کردهام با این سکوت میبینم درست در نمیآید نتیجه عمل را من خیال میکنم که برای ملت ایران خوب نمیشود و بعد موقع خوب و فرصت مناسبی از دست ایران خواهد رفت بدون معطلی شما بایستی به من جواب بدهید و به عرض نمایندگان برسانید که راجع به این چهارده میلیون لیره مالیات چه کردهاید چهارده میلیون لیره مالیات را از سی و یک میلیون لیره نمیگرفتهاند از ما گرفتهاند ما که در این قرارداد هرگز شرکت را در لندن قرار ندادهایم. شما اگر این موضوع را اقدام کردهاید بفرمایید و اگر اقدام نکردید مسئولیتی دارید که دیوان کشور میداند و شما این قرارداد چرا قوه قانونی ندارد و اگر هم داشته داشته است یک قراردادهایی طبق سند صحیح که الان من به شما ارائه میدهم از قوه قانونی افتاده متأسفانه دولت ما وزارت خارجه ما در فکر نیست بنده این جا این سندی را با آقایان ارائه میدهم که دولت ما به استناد آن میتواند بلافاصله حقش را به دست بیاورد. و با این خرابکاریها خاتمه بدهد بنده میخواستم برای کسالتی که داشتم و حالا هم امروز یک قدری حس میکنم اذیتم میکند مسافرت بکنم. مراسلهای از انگلستان برای من رسیده یک ایرانی پاکی یک ایرانی آبرومند واقعاً معلوم است ما پارهای افراد پاک و صالحی در خارج داریم ولی مأمورین ما اطلاعاتشان فقط چیزهایی است که وزارت امور خارجه از این جا خلاصه جراید را داخل و خارج برای آنها میفرستد و بعد از پانزده روز بیست روز به آنها میرسد آنها هم یک چیزهایی میفرستند آقای بوین وزیر خارجه انگلیس در مجلس میعوثان انگلستان مورد استیضاح واقع میشود همین طور که آقایان شدهاند (خنده حضار) وکیلی که از او سؤال میکند مستر پیکتورن است مستر پیکترون از او سوال میکند که آقا شما چطور سکوت میکنید اقداماتی را که دولت برمه، بیرمانی که اخیراً مستقل شده، تمام مؤسسات و کارخانهجات را ضبط کرده است - شما همین طور نگاه میکنید مکرر نمیدانید که صاحبان سهام این کارخانهجات بیشتر انگلیسی هستند؟ میگوید دولت پیرمانی اعلام کرده تمام کارخانهجات خود را قسمت نفت و غیره را ملی میکند ما نمیتوانیم در امور داخلی آنها دخالت کنیم فقط به آنها مراجعه کردیم گفتیم که خسارت ما را بدهند این نطق بوین حاضر است و این هم ترجمهاش است که میگوید پس از مراجعه به صحبت بوین راجع به دموکراتیک و سوسیالیزم از وزیر امور خارجه سوال کرد آیا وزیر خارجه اطلاع دارند که دولت بیرمانی میخواهند اصول سوسیالیزم را رواج بدهند در این صورت کارخانهجات و شرکتهای انگلیسی با آن قسمی که انگلیسها در آن جا سهام دارند چه خواهد شد مستر بوین بلافاصله جواب داد که آنها کاملاً تصریح کردهاند که میخواهند کارخانهجات را ملی بکنند و با پرداخت خسارت صاحبان سهام موافقت کردند در تمام بیانات خود این موضوع را همیشه گفتهاند و سیاستی را که تعقیب نمودهاند اعلام کردهاند ولی در موضوع پرداخت خسارات اخیراً چنین مستفاد شده است که میخواهند آن را هم تغییر بدهند یعنی خسارت را هم ندهند. من خیال میکنم که این مجلس هیچ وقت نخواهد خواست که با دولت بیرمانی وارد مبارزه شود و طبق مقررات منشور ملل متفق مواد خام در هر کشور متعلق به آن کشور است این همان مجمع ملل متحد است که میگوید از این قسمت شما باید استفاده کنید و در صورتی که او خسارات ما را مطابق با اصول به طریق صحیح و عادلانه بپردازد ما حق مداخله در امور کشور دیگری نداریم آقایان نمایندگان آیا ما با اندازه پیرمانی که دو سال است مستقل شده و تمام مؤسسات و کارخانهجات انگلیس را رسماً توقیف کرده و گرفته است حق نداریم به استناد همین نطق وزیر امور خارجه این چیزی که سند رقیت ما است و یک موضوع خارج المملکتی است، این موضوع را خاتمه بدهیم. مواد خام هر مملکتی اول مال خودش است. ما در این مملکت هشتاد میلیون صد میلیون حقالامتیاز میگیریم و در سال سیصد تا چهارصد میلیون تومان فقط پول ملت بدبخت را میدهیم نفت میخریم این هیچ معنی دارد؟... بنده مطالب خودم را خلاصه میکنم در موضوع نفت فوراً مجلس باید تصمیم بگیرد از این نطق بدین استفاده کند یقین دارم که مجسمه این نمایندگان را در قرون آینده میسازند این مجلس میتواند این حقی را که چندین صد میلیون تومان در سال میشود امروز برای خودش و ملت ایران ذخیره کند و این مالیاتها را از دوش ملت بدبخت بر دارد به استناد نطق وزیر خارجه انگلیس و اعلام و تصریحش که ما فقط میتوانیم خساراتمان را پس بگیریم دولت باید امروز صنعت نفت را ملی اعلام بکند و خودش استخراج را به دست بگیرد البته بعد از این کار نفت را به انگلیسها بفروشد به قیمت عادلهای که در خلیج مکزیک هست طوری نفت را اداره بکند که در یادآوری آنها و کارخانهجات آنها دچار زحمت نشوند تمام این کارها را بکند ولی ما به پول خود احتیاج داریم و باید بگویم این دولت اگر نکرد با آن مخالفم و دولت بعد هم که میآید اگر چنین بود مخالفم و بالاخره به شما بگویم ما این کار را خواهیم کرد و اگر خواستند آنها استفاده از قوه و زور خودشان بکنند من میگویم آناندازه قدرت دارم که به کارگران نفت جنوب بگویم که آنها را روی هم بگویند آقا آنها از منابع ما استفاده نکنند و بیش از این حق ما را نبرند و این را برای دم آخر گذاشتهام و خواهم کرد و ملت ایران و خدا شاهد این قضیه است که ما باید حق خودمان را بگیریم و خواهیم گرفت من به دولت انگلیس نصیحت میکنم بیتردید در این موضوع تجدیدنظر بکند موقع همان طور که برای آنها مشکل است برای ما هم مشکل است مردم نان ندارند زندگی ندارند خوراک ندارند پوشاک ندارند استطاعت پرداخت این مالیاتها را ندارند و معذلک این مالیات نمیتواند تشکیلات ما را اداره بکند بیایند به خودشان و به ما هر دو کمک کنند و این دولت از این تاریخ که این سند را بنده اعلام میکنم و به استناد این نطقی که وزیر خارجه انگلیس کرده و راجع به بیرمانی این طور عمل میکند مسلم است یک ملت مستقلی که از قدیم استقلال داشته و جزو مجمع ملل متحد هم هست به طریق اولی باید این حق را داشته باشد و باید بلافاصله صنعت نفت را ملی اعلام بکند و بگویند به کمپانی نفت جنوب نماینده خودتان را بفرستید خسارات شما را بازدید میکنیم و مطابق مقررات میدهیم اداره نفت را هم نه میداریم. آنها هم مطمئن باشند که نفت را به آن شکلی که امروز میبرند خواهند برد ما به پولش احتیاج داریم و منطقه خارجالمملکتی را از طرف هر مملکتی و به هر صورتی که باشد قبول نداریم (نمایندگان - صحیح است) آقایان به خاطر دارند وقتی لایحه تسلیحات در این مجلس میگذشت بنده مخالفت کردم و در ضمن صحبت گفتم که این لایحه مالی که ما داریم میگذرانیم یک دقت بیشتری لازم دارد کمیسیون بودجه و مجلس شورای ملی میگوید مخارج حمل و نقل را هم دولت ایران عهده دار شود این باید معلوم شود این مخارج چقدر است و مثل زدم، حکایت عرب و شتر را گفتم که یک عربی ناخوش شد و نذر کرد اگر خوب شد شترش را به یک دینار بفروشد وقتی که خوب شد چون از مالیه دنیا همین یک شتر را داشت زنش گفت حالا چه کار میکنی؟ گفت یک کاری میکنم گربهای را به گردن شتر بست و گفت این شتر یک دینار و این گربه بیست دینار و هر دو را با هم میفروشم یکی آمد دید گفت این خیلی خوب چیزی است اگر این گربه به بگردنش نمیبود - آمدند گفتند ما به قیمت ده میلیون دلار یک مقدار اسلحه را میفروشیم حالا این اسلحه چه بود کسی که ندیده بود - مخارج حمل و نقل داشت بنده گفتم خواهش میکنم که این مخارج حمل و نقل را تعیین بکنید که چیست؟ ... یکی از وزرای کابینه بلند شد گفت در حدود دویست هزار دلار گفتم تقریباً چیست یک دفعه بگویید و مبلغ قطعی آن را معین کنید برای شما که اشکالی ندارد یک تلگرافی بکنید به واشنگتن و بخواهید که چقدر مخارج آن است برای حمل به خلیجفارس و بندر خرمشهر هر جا تحویل میکند و حالا میگویند برای بسته بندی و حمل و نقلش شانزده میلیون دلار منظور شده!! ملاحظه بفرمایید ده میلیون دلار اصل شانزده میلیون دلار برای بستهبندی!! همچو چیزی میشود در دنیا؟... آقایان چشمتان را باز کنید لوایح مالی را شما چطور سربسته رأی میدهید؟... ملاحظه کنید شانزده میلیون دلار برای حمل و نقل میشود متجاوز از یکصد میلیون تومان حالا خدا پدرشان را بیامرزد که نگفتند چهل میلیون دلار و اگر میگفتند چه میکردید؟... بله مقصود این است که وقتی بنده یک عرایضی میکنم قدری بیشتر دقت بفرمایید من نظری ندارم میگویم اولاً یک مجلسی اصلاً نمیتواند بدون آن دقت لازمه و رسیدگی دقیق به لایحه مالی رأی بدهد شما رأی میدهید که حمل و نقل هم به عهده ما، مقصود از این حمل و نقل چیست؟ مبلغش چیست؟ اصلش ده میلیون، مخارج حمل و نقلش شانزده میلیون!... (امامی اهری - آقای اسکندری آن موقع صحبت شد که حمل و نقل به عهده آنها باشد) خیر آقا، به اقساط از ما میگیرند (باتمانقلیچ - ارزش آن اجناس هشتاد میلیون دلار است) کمال تأسف را دارم که یک نمایندهای این طور حرف بزند آقای باتمانقلیچ بگذارید خود دولت امریکا از این موضوع دفاع بکند.
رئیس - آقای باتمانقلیچ حرف نزنید.
عباس اسکندری - این جا مجلس ایران است...
موضوع استیضاح بنده خلاصه شده است در این چند مطلبی که به عرض آقایان نمایندگان میرسانم.
۱ - موضوع نقض قوانین و عدم امنیت بی نظیری که این دولت نبست به خودش سهم بسزایی در مدت حکومت کوتاه خود داشته است شنیدم یک کسی از طرف آقای هژیر نه این که از طرف ایشان با بنده صحبت کرد میگفت ایشان گفتهاند که من که کسی را نکشتهام (نخست وزیر - هیچ همچو چیزی نیست) خوب حالا اگر شما کشتهاید نمیدانم (نخست وزیر - بنده همچو حرفی نزدهام) آن که دوسیه دارد در عدلیه (نخست وزیر - بنده اطلاع ندارم) شما چطور اطلاع ندارید این یک مطلب مسلمی است که دوسیهاش در عدلیه است.
نخست وزیر - پیش من مسلم نیست!!
عباس اسکندری - به هر حال جواباً گفتم که اینها مثل بود برای این که حکومت پلیسی را که شما برقرار کردهاید به آن نتیجه میرسد بنده نگفتم که آن چه که شده است شما کردهاید بنده گفتم شما سهم بیشتری امروز در این امر دارید شما پی یک عمارتی را میریزید و بعد در زیر خرابههای آن ممکن است هم خودتان و هم مردم را دفع کنید بنده تقاضا دارم که مجلس شورای ملی کمیسیون تحقیقی از هر شعبهای یک نفر یا دو نفر تعیین بکند و اینها بروند در شهربانی زندانها را بازدید بکنند محبوسین بلاتکلیف را بلافاصله آزاد بکنند و وزارت دادگستری مکلف باید باشد که اصولاً زندان تحت نظر او است و هیچ کس را نبرند پشت یک در آهنینی بدون حکم محکمه (نمایندگان - صحیح است) در قسمت دوم مجلس شورای ملی بالاتفاق قطعنامهای باید صادر بکنند که هیچ قسم عملی که مخالف حاکمیت ایران است و هیچ قسم عملی که مخالف حاکمیت ایران است و هیچ قسم قراردادی که بین دو دولت یا چند دولت نسبت به یک قسمت یا تمام ایران امضاء شده باشد اعتبار ندارد و مورد تنفر و بغض تمام ملت ایران است (نمایندگان به اتفاق - صحیح است - صحیح است) از ناحیه هر دولتی که باشد دولت ایران باید بلافاصله به مجمع ملل متحد به دولت آمریکا و انگلیس اعتراض بکند و جواب صریح از آنها بگیرد که چنین اقدامی نشده است و اگر گفته شد که شده یا سکونت کردند بلافاصله باید با قید مدت مراسله دولت فرستاده شود باید نماینده ایران مجمع ملل را ترک کند (نمایندگان - صحیح است) باید عمل کرد اینها کاری است که دوره پانزدهم این کار راکرد و بدانند چون سه دوره اول نمایندگان منافع کشور را حفظ کردند باید نشان بدهند که نماینده واقعی ملت ایران و حافظ منافع مردم باشند (صحیح است) در قسمت سوم باید قطعنامهای صادر شود و همان عملی را که دولت انگلیس الان در بیرمانی میکند که تمام صنایع و کارخانهجات را دولت در دست گرفته و صاحبان آن تمام فقط خسارات را میگیرند همین عمل را که دولت انگلیس خودش قبول کرده راجع به برمانی باید راجع به نفت جنوب هم بشود (صحیح است) این عمل هم بهترین سندی است که امروز در دست ما است موقعش میگذرد اگر تا یک ماه دیگر این کار را نکنند بنده نمیتوانم چیز دیگری بگویم و لغتی پیدا نمیکنم جز این که بگویم این خیانت به ملت ایران به ملت ایران است آری لغت دیگری ندارم که بگویم امروز سه فرصت خوبی برای ایران هست نطق وزیر خارجه انگلیس هست که میگوید ما در امور داخلی کشورها دخالت نمیکنیم و پیرمانی حق داشته است که یک صنعت یا صنایع خودش را ملی بکند و در دست خودش بگیرد ما هم آقا حق داریم که صنایع خودمان را در دست بگیریم و هر خسارتی که آنها مطالبه کنند مورد بررسی قرار میدهیم و ضمناً هم تأکید میکنیم که همیشه ملت ایران با ملت انگلیس حسن روابط داشته است ما با هم قدم به قدم خواهیم رفت و هیچ گونه تیرگی در آسمان مودت بین دو ملت وجود نخواهد داشت این سه موضوعی است که من خیال میکنم اگر قطعنامههایی قبلاً صادر شود خوب است و اکثریت مجلس هر رأیی به دولت بدهد از نظر من اهمیت ندارد ولی اگر قبل از صدور این قطعنامههایی که من میگویم اگر شماها رأی به دولت آقای هژیر بدهید این جا تصدیق کردهاید آن شرط را (همهمه نمایندگان)
رحیمیان - شما که میدانید به آقای هژیر رأی میدهند این چه حرفی است میزنید این شرط شما هم خائنانه است این شرط چیست که میگویید اگر رأی دادند به هژیر آن شرط درست نیست رأی دادن به هژیر مسئله علیحدهای است و آن هم مسئله دیگری است هیچ ارتباطی به هم ندارد آن شرط چه لزومی دارد آن شرط چیست؟ من نمیفهمم.
عباس اسکندری - ... عصبانی نشوید آقای رحیمیان...
امامی اهری - حق با آقای رحیمیان است
عباس اسکندری - آقایان توجه بفرمایند آن چه که بنده میگویم در تندنویسی مجلس نوشته میشود آن چه هم که آقایان رأی میدهند اوراق سفید و کبود شما در آن جا حفظ میشود بعد هم اعلام میشود تاریخ آینده هم بهترین شاهد و گواه است که کی درست گفت و کی درست نگفت بنده به شما میگویم که قراردادی بین انگلیس و امریکا راجع به منطقه نفوذ خلیجفارس بسته شده است شما این دولتی که این جا هست اگر عملی کرده است بلند شود آن عمل خودش را بگوید این یک تصویب ضمنی غلطی است که مجلس میکند.
دهقان - نیست این طور آقا (همهمه نمایندگان)
دهقان - شما میخواهید از این اظهارات خودتان اتخاذ سند بکنید بر علیه ملت ایران؟
عباس اسکندری - شما نمیفهمید آقا دهقان که ملتفت این حرفها نمیشود.
دهقان - آقا شما میفهمید چه کار میکنید شما جاسوسی و خیانت میکنید (زنگ رئیس) عجیب است که ما مینشینیم و این حرفها را گوش میدهیم.
عباس اسکندری - شما میدانید که یک میلیون لیره برای نفت جنوب اعتبار گذاشتهاند.
دهقان - به شما دادهاند
رئیس - آقای دهقان بنشینید ساکت باشید
عباس اسکندری - من میفهمم و من میدانم چه میگویم اکثریت مجلس باید فراکسیون خودش را تشکیل بدهد از اکثریت و اقلیت و منفردین مجلس مقتضی است نمایندگانی تعیین شود و آنها قبل از این که رأی بدهند پشت کرسی خطابه بیایند و بگویند ما به نمایندگی اکثریت و اقلیت و منفردین مجلس شورای ملی که شصت نفر هفتاد نفر مثلاً هستیم اعلان میکنیم رایی که داده میشود. به هیچ قسم صادق این موضوع نیست (صحیح است - صحیح است - احسنت) این را باید بکنند قبل از این که رأی بدهند (نمایندگان - صحیح است) این چیزی است که من این جا میگویم و این حرفها و جار و جنجال به درد نمیخورد (فرامرزی - آقا شما چرا اصرار میکنید) باید گفت آقا این حرفها چیست چرا نمیکنید (همهمه نمایندگان) من میبینم که مجلس شورای ملی به اتفاق تقریباً بلکه تحقیقاً هر دو موضوع را که به منفعت ایران است نظر مرا قبول نمیکند (نمایندگان - صحیح است) اختلافی هم نیست وقتی که این طور است برای این که هیچ تشکیکی باقی نماند چه ضرر دارد که قبل از وقت آن را اعلام بکنند اکثریت مجلس شورای ملی (نمایندگان- شکی نیست آقا) همین را که میفرمایید شکی نیست اعلام بفرمایید (صفوی - چه را اعلام کنند) آقای صفوی خواهش میکنم (صفوی - چه را خواهش میکنید چه را اعلام بکنند شما میخواهید چه بگویید) بنده میبینم که بین بنده و آقایان نمایندگان اصولاً اختلافی نیست معامله ما مثل آن سه نفری میماند که زبان یکدیگر را ملتفت نمیشدند یک پولی پیدا کرده بودند و میخواستند چیزی بخرند عرب میگفت که عنب میخواهم یکی که ترک بود میگفت اوزم میخواهم رسومی که فارس بود انگور میخواست داد و بیدادی بین اینها بلند شد و یکی پیدا شد گفت که اختلاف چیست؟ گفتند اختلاف این است اتفاقاً این شخص هر سه زبان را میدانست گفت بسیار خوب هرچه میخواهید برای شماها تهیه میکنم بعد رفت و انگور خرید گذاشت جلوشان و کسی هم حرفی نداشت و اختلاف رفع شد پس اختلافی بین من و شما نیست زیرا ما همه منافع کشور را میخواهیم ما میخواهیم این حقی که ما داریم یعنی حق حاکمیت ما در تمام ایران محفوظ و برقرار باشد (نمایندگان - صحیح است) ما میخواهیم که حقوق که تضییع شده است این حقوق مسترد شود (نمایندگان - صحیح است) منتهی شما به چه صورت میتوانید مرا متقاعد بکنید به آن صورت بکنید در صورتی که حق تضییع نشود من بیانم این است من این را میخواهم و اگر این کار را نکنید من خیال میکنم که به خودتان و به فرزندانتان و به کشور خودتان ستم کردهاید تا من هستم این حرفها را میزنم و کسانی که به من فحش میدهند به آنها اهمیت نمیدهم قبلاً هم گفتم قضبه دمستن را وقتی که فلیپ مقدونی میخواست بر یونان مسلط شود تنها کسی که فریاد میکرد که جلو او را بگیرید او بود با او چه کردند؟! پولهای فلیپ مقدونی پخش شد و همین دمستن را بردند در محکمه و گفتند رشوه گرفته و خیانت کرده است و بعد دمستن رفت تاریخ موجود است آیا خدمتگذاری بهتر از دمستن بود خطاب به دهقان بنده شما را هم میبخشم (دهقان - بنده نمیبخشم) شما لبته به تناسب آن چیزی که خواهید گرفت بخشش من ناچیز است من حرفی ندارم این حرفها برای بنده تأثیر ندارد مردم
میفهمند گوش دارند میشنوند که این حرفهایی که من میزنم منفعت دارد یا مال شما بنده را بکشید و سرم را ببرید همان طور که گفتم این جا هم ببرند و به این تخته تریبون بکوبند اهمیت ندارد ولی یک روزی بالاخره روز حاب است آن روز باید رسیدگی شود و معلوم میشود که من که بودهام و چه گفتهام من به شما میگویم که سند موجودی دارم که حقوق مغصوبه شما را به دست میآورد و حقوق ملت ایران را پس خواهد گرفت و شما به قدری در محبت با دوست پیش رفتهاید که دشمن خویشید این خیلی خوب است به دستور بزرگان خودتان عمل میکنید که میگوید.
بنی آدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
شما از این جا هم پایتان را جلوتر گذاشته و میگویید که در محبت با دوست دشمن خویشیم بسیار بسیار خوب است شما این دوستی را آقای دهقان ادامه بدهید خداوند شمار را محفوظ بدارد و هدایت کند در موقعی که جناب آقای نخست وزیر برنامه خودشان را این جا بیان کردند در خاتمه یک اشارهای به ابو عبدالله شقی شد کسی هم این جا صحبتی نکرد شاید یا اطلاع نداشتند و یا فرصتی نشد بنده لازم میدانستم به این موضوع دقت بشود که یک رئیسالوزرایی وقتی که بیانی میکند در مجلس این بیان او اهمیتی دارد بی خود که نمیشود این حرفها را زد بیانات او از نظر داخل و خارج مورد استفاده و استناد قرار میگیرد ابوعبدالله شقی آخرین سلاله خاندان بنیامیه بود که در اسپانیا حکومت میکرد (فرامرزی - آقا خیلی دور بود آن بنی احمر بود این بنیامیه بود آن قرشی است عرب است)(دهقان - آقا سواد ندارد چرا مشتشان را باز میکنید) این خاندان قریب ششصد سال در اسپانیا حکومت میکردند بالاخره به دست خاندان کاستل (فردیناند و ایزابل منقرض شدند این شخص وقتی که رفت اسپانیا را ترک بکند در کنار مدیترانه ایستاده بود منتظر کشتی بادی بود که بیاید او را ببرد به خاک آفریقا آن طرف هم جزو مستملکاتی بود که اعراب داشتند به بساط سلطنت از درست رفته اش گریه میکرد مادرش به او تعرض کرد و گفت تو که نتوانستی چون مردان سلطنت بکنی و حالا چون زنان گریه میکنی و کاری را که زنها انجام داده و میدهند هم از عهده برنیامدی از جمله اخیر اشاره به ایزابل دوکاستیل بود ولی مقصود آقای نخست وزیر را نفهمیدم چیست؟ و از این مثل چه نتیجه منظور بود و مشارالیه که بود و اشاره به ابوعبدالله شقی و ذکرش این جا برای چه بود؟ بنده میخواستم که ایشان در ضمن برای استحضار آقایان نمایندگان این بیاناتشان را توضیح بفرمایند که مقصود چه بوده ابو عبدالله اشاره به کیست در کشوری که مردانی نمیتوانند مثل زنان هم کار کنند ولی مثل آنها گریه میکنند کجا است و آن مردان چه اشخاصی هستند بالاخره ما باید بفهمیم وقتی این چیزها در مجلس گفته میشود باید مقصود معلوم بشود من اینها را این جا میگویم از برای این که اینها مطالبی است که یک رئیس دولتی گفته است رئیس دولت وقتی یک مطالبی گفت باید همه روی آن فکر بکنند و استنتاج بکنند و نتیجه بگیرند باز من این سه موضوع را تکرار میکنم تشکیل کمیسیون تحقیق از شعب مجلس شورای ملی از هر شعبهای یک نفر لااقل برای کارهای راجع به شهریانی و زندان بروند رسیدگی بکنند. (نمایندگان - صحیح است) اگر اشخاصی هستند که در زندان بلاتکلیف میباشند آنها را آزاد کنند و بدی وضع زندان را اینها بروند ببینند و نواقص آن را به اطلاع مجلس برسانند که تکمیل شود در این دو قسمت دیگر هم بنده تقاضا دارم که فراکسیونهای مجلس هر قسم نظری که نظر بنده را تامین میکند راجع به حقوق از دست رفته ما در نفت جنوب حق حاکمیت ما در تمام ایران محفوظ بماند و در این موضوع تصمیم بگیرند بنده را هم اگر میخواهند دعوت بکنند با کمال میل آن چه به نظرم برسد خواهم گفت و به این که بر علیه یا له دولت رأی بدهند چون بنده با دولت دیگری هم قراردادی ندارم و من فقط میخواهم این موضوعات درست بشود اهمیتی نمیدهم و اگر این موضوعات درست نشد بنده قانع نشدهام یک موضوع دیگری که بسیار اهمیت دارد (آشتیانیزاده - شلاق را هم بگویید) و در برنامه آقای هژیر هم قید شده است راجع به این است که مردم در محلهای خودشان کاری بکنند که بیشتر آزادی داشته باشند این عبارت بسیار بسیار خوب است و بنده هم عقیدهام این است که اصول دمکراتیک در یک مملکتی وقتی اجرا میشود که مردم بیشتر در کارهای خودشان دست داشته باشند (صحیح است) البته حکومت مرکزی نمیتواند حوایجی که محلیها دارند آن حوایج را به طوری که آنها میفهمند اینها بفهمند این قبول ولی کشور ما یک وضع خاصی دارد از نظر جغرافیایی و بنده با تمام این که یک حسن ظن و نظری داشته باشم با این ظر مخالفم چرا؟ بایستی شما به یادداشتهای لرد کرزن راجع به ایران مراجعه کرده باشید آن وقت ملاحظه میکنید که راجع به انجمنهای ایالتی و ولایتی که بسیار کار خوبی است و در تمام دنیا به آن عمل میکنند و یک استقلالی در محل به مردم میدهند در ایران چه اشکالاتی دارد و این موضوع را اگر به دقت نگاه کنید دیده میشود که یک توارد خاصی شده است بین این پروگرام آقای هژیر و پروگرام آقای حکیمی و گزارش یکی از نمایندگان در مجلس و نظر لرد کرزن وزیر خارجه انگلیس و نایبالسلطنه سابق هندوستان و نظری که راجع به یکی از ایالات ایران خوزستان ابراز کرده است که میخواستند انجام بدهند و یک مطالب دیگری که منظور بوده در یادداشتهایی که لرد کرزن دارد میگوید مردم باید خودشان در امور خود دخالت داشته باشند و عوائد هر محلی باید صرف آن محل خودش بشود و مردم باید بیشتر به اوضاع محلی خودشان مسلط باشند بالاخره خوزستان یک کمربند موصعی است که باید آن را از کمر ایران باز کرد و دو بار این اقدام را هم انگلستان راجع به ایران کرد این نکتهای که به صورت سهل و ساده در روی یک پروگرام گذاشته میشود و در مجلس شورای ملی هم با سلام و صلوات گفته میشود که بهتر از این پیشنهاد چیزی نیست نتیجه عمل این خواهد شد که برای ما میآیند یک انجمنهای ایالتی و ولایتی درست میکنند و بعداً این عواید ناچیزی هم که در نفت باقی مانده میبینید که آنها هم به مصرف داخلی یک محلی خواهد رسید باید در این موضوع دقت کرد اینها را فقط وارد نباید دانست باید دقت کرد و مملکت ایران با وضعیت خاص جغرافیایی که دارد باید امنیت را در آن تعمیم داد اما اگر ما یک چیزی را برداشتیم بیمطالعه راجع به یک موضوع یا یک قانون رأی دادیم در نتیجه این عدم توجه تولید یک مزاحمتهایی خواهد کرد و بنده اینها را تذکر میدهم که به یادداشتهای لرد کرزن راجع به ایران و هند ملاحظه بکنند و نتیجه بگیرند که موضوع انجمنهای ایالتی و ولایتی چیست و بعد از آن که یادداشتهای وزیر خارجه سابق انگلیس را دیدند آن وقت میتوانند در این قسمت تأمل نموده با من همداستان میشوند و بهتر میتوانیم با هم صحبت کنیم این قسمت باید مورد توجه دولتها قرار گیرد و بنده با این قسمت از پروگرام دولت هم مخالفم و فعلاً دیگر عرضی ندارم.
رئیس - آقای عباس مسعودی در جلسه قبل به عنوان ماده ۱۰۹ اجازه خواسته بودند اجازه داده میشود بیاناتشان را بکنند پس از بیانات ایشان هم مجلس ختم خواهد شد و بیانات آقای اردلان میماند برای جلسه بعد چون وقت گذشته است.
مسعودی - بنده راجع به مطالبی که آقای اسکندری فرمودند عرضی ندارم برای این که جواب ایشان را دولت خواهد داد با این که حقاً یک قسمت بیشتر از بیانات ایشان جنبه سخنرانی تبلیغاتی بود و بنده به آن کاری ندارم و البته خود آقای نخست وزیر جواب خواهند داد ولی ایشان در جلسه قبل در دو موضوع اهانتی به بنده وارد کردند یعنی دو نسبت سوء استفاده از ارز به بنده دادند که در حکومت گذشته بنده دو فقره سوء استفاده ارزی کردهام یکی گفتند که ۳۷ هزار لیره بنده برای کاغذ گرفتم یکی هم چهل هزار لیره برای شرکت عقاب (رحیمیان - چرا به سایر روزنامههای دیگر ندادند) الان عرض میکنم در این دو قسمت یکی را اشتباه کردند و یکی را هم دروغ فرمودند آن قسمت اشتباه ایشان منوط است به لیرهای که برای کاغذ فرمودند زیرا روزنامه اطلاعات احتیاج دارد به واردات کاغذ در سال پانصد تن کاغذ مصرف دارد و ما برای پانصد تن مصرف کاغذ همیشه احتیاج داریم به واردات کاغذ و باید این مقدار کاغذ را تأمین بکنیم در هر موقع یا هر نوع مقررات و هر وضعی که کشور داشته باشد ما باید این مقدار کاغذ را ناچار تهیه کنیم در سه ماه قبل یک تصویبنامهای در حکومت آقای حکیمالملک گذشت راجع به مقررات ارزی به موجب این تصویبنامه قرار شد که نه قلم از اشیاء طرف ضرورت و احتیاج مردم را صدی صد ارز بدهند از جمله دارو و کاغذ و قند و شکر ادوات کشاورزی و غیره که خلاصه نه قلم بود بنده هم البته احتیاج به کاغذ داشتم و سایر مطبوعات هم البته کاغذ لازم دارند و باید وارد بکنند. در حکومت گذشته در حدود صدنفر از مدیران جراید به موجب این تصویب نامه تقاضای ورود کاغذ کردند (رحیمیان - ولی تبعیض قایل شدند به بعضی دادند و به بعضی دیگر ندادند) عرض میکنم در حکومت گذشته در حدود صد نفر از مدیران جراید به موجب این تصویبنامه تقاضای ورود
کاغذ کردند که یکی از آنها هم خود بنده بودم برای مصرف ده سال کاغذ ۴۴۰۳ لیره ارز لازم بود نه برای یک سال این طبق مقررات بود و هیچ تبعیضی هم نبود به مطبوعات هم همین طور میدادند به تاجر هم دادند و هیچ کس نمیتواند بگوید که بنده حق ندارم از این مقررات استفاده بکنم و باید بروم کاغذم را از کاغذ فروشی بخرم این در حکومت گذشته بود ولی در حکومت آقای هژیر این موضوع صورت دیگری پیدا کرد یعنی به استثنای یک قلم قند و شکر بقیه آن چیزهایی که در ردیف کالاهای ارز دولتی بود او را برحسب تشخیصی که آقای هژیر داد شامل گواهی نامه ارز کردند یعنی این که فرمودند صدی شصت ارز دولتی بدهند صدی چهل گواهینامه تهیه بشود بنابراین اصل موضوع پروانههایی هم که صادر شده بود از بین رفت با این که البته حق این بود که طبق قوانین و مقررات این جریان عطف به ماسبق نشود البته بنده تنها وارد کننده کاغذ نیستم کاسب بود تاجر بود حق این بود که عطف به ماسبق نمیشد ولی خوب ایشان عطف به ماسبق کردند و اصل موضوع هم از بین رفت ولی بنده به هیچ وجه در مقام این برنیامدم که بیانی و یا گلهای بکنم و به آقای هژیر عرض بکنم که چرا جریان این طور شد کاغذ چیزی است طرف احتیاج و باید تهیه بشود و برای این کار خوب بود ارز دولتی میدادند چه اشکالی داشت در وضع زندگانی هم تأثیر داشت زیرا بنده به سهم خودم ناچار اوراق روزنامه را زیاد میکردم وقتی ارزانتر به دست من میآمد به هر حال این قسمت به کلی منتفی شد و بنده هم در صدد بر نیامدن که این جریان را پیراهن عثمان قرار بدهم و از آقای هژیر تقاضا یا تمنایی بکنم و حال آن که در همین کابینه گذشته برای یک دستوری که تماس با مالیات زمینهای آقای اسکندری پیدا میکرد و چون ایشان صاحب چند میلیون زمین در اطراف طهران هستند و چون این تماس پیدا میشد ایشان دولت را استیضاح کردند ولی بنده از حق مشروع خودم صرفنظر کردم و چیزی نگفتم موضوع دیگر راجع به شرکت عقاب است این به کلی دروغ است بنده به هیچ وجه سر و کاری با شرکت عقاب ندارم سهمی ندارم آشنایی ندارم این موضوع به کلی دروغ است و من تعجب میکنم که به چه مناسبت در طی یک بیاناتی که ایشان میکنند نسبتهای دروغ و افترا به همه میزنند و تنها افتخاری کهب رأی بنده هست این است که در زندگی بنده در ظرف ۲۵ سال خدمتگذاری بنده به هیچ وجه دنبال سوء استفاده نبود و نیستم اگر میخواستم دنبال سوءاستفاده بروم امروز نمیتوانستم با اشخاص امثال شاهزاده و رفقای ایشان مبارزه کنم ولی آقا این افتخار برای بنده هست ولی شما نمیتوانید ادعا بکنید که این نظر را دارید شما الان این جا در پشت همین تریبون فرمودید که من هیچ گونه نظر خصوصی با آقایان وزرا ندارم ولی واقعاً این طور است؟ (عباس اسکندری- بپرسید ازشان) یک جریانی است که بالاخره روشت است ولی بنده به هیچ وجه من الوجوه با وزارتخانهها و وزرا هیچ گونه کاری ندارم و تماسی ندارم بنده نه قوم و خویش دارم که بخواهم توصیه بکنم نه قصد این را دارم که بخواهم کسی را وزیر بکنم و وزیر بتراشم بنده مصلحت مملکت را ترجیح میدهم به منافع شخصی خودم و این ادعا را ثابت کردهام در دوره بیست و پنج سال خدمتگذاری خودم اگر حضرت والا واقعاً نظر به مصلحت مملکت داشته باشید میآیید به جای این نزاعها به جای این که واقعاً به شخصیتها اهانت بکنید و افکار را مسموم بکنید چه اهمیت داشت که به جای این اینها بیایید یک کار نیک بکنید بلکه از این تمول و دارایی که دارید چه عیب داشت یک کار خیری بکنید بنده در این مدت ۲۵ سال یک مؤسسهای ایجاد کردم که دو سه هزار نفر از آن استفاده میکنند و زندگی میکنند (صحیح است) و ضمناً عرض میکنم که بنده مساعیم را هزار نفر آن چه هست و نیست صرف این مؤسسه میکنم نه صرف تحصیل تمول و ثروت بنده هرچه بتوانم مؤسسه ایجاد میکنم کار ایجاد میکنم اما حضرت والا صد هزار متر از این زمینهای طرشت هدیه بدهید برای کارگر برای فقرا ایشان که فرمودند ۳ بار در معرض خطر واقع شدهاند سه مرتبه ایشان را میخواستند بکشند در حقیقت یک جان سالمی به در بردهاند و حالا فرمودید که مریض هستید و ۶ ماه است که شما را مسموم کردهاند بیایید یک نام نیکی بگذارید و صد هزار متر از این زمینهای طرشت را بدهید به شرکت بیمه (عباس اسکندری - به اطلاعات چطور؟) بسیار خوب است اگر به اطلاعات بدهید زیرا برای کارگرها خوب هست مجانی بدهید بنده برای کارگرهای خودم خانه میسازم.
نمایندگان - احسنت
رئیس - آقای دهقان اخطار دارید؟
دهقان - آقای عباس اسکندری خودشان این جا صحبت کردند و گفتند که این صحبتهایی که میکنند بحث بعدالموت است و مثل این است که چند سال است مرحوم شدهاند بنابراین بحثی برا ایشان نیست تنها این جایی که تشریف میآوردند سعی میکنند که با یک بیانات دور از حقیقتی یک مطالبی را در این جا بگویند آقا تریبون را نباید وسیله اجرای اغراض خصوصی کرد راجع به شرکت ننفت جنوب فرمودند ممکن است بنده منتفع شده باشم آقای عباس اسکندری تاریخ مبارزه بنده با شرکت نفت جنوب بسیار روشن است مطالبی که بنده در طهران مصور نوشتم و ایراداتی که به شرکت نفت جنوب داشتم و هنوز هم دارم اینها یک چیزهایی است که بنده نوشتهام هست و حتی کار ما به محاکمه کشید اگر خبر ندارید شش ماه هم روزنامه من توقیف بود و نوشتههای من در تمام دنیا مورد استفاده قرار گرفت راجع به محلی که کمپانی درباره کارگران ایرانی میکند و حقی که از ایران در نفت جنوب تقویت و تضییع میشود اگر بنده آقای عباس اسکندری میخواستم منتفع شوم از اول زندگی این کار را میکردم ودر تحویل تریاک نهاوند ۳۸۰۰ تومان دزدی میکردم بعد مرحوم سلیمان میرزا میآمد ضامن من میشد در ۱۲۹۸ و از من ماهی ده تومان کم میکردند هفت هشت ماه میدادم بقیه اش را هم میخوردم یا در کتاب آقا بیک اف جاسوس معروف روسی اسم من هم برده میشد روی من هم نمره میگذاشتند بنده اگر آقای اسکندری با شرکت نفت جنوب مبارزه میکردم نه برای این که بیایم این جا و یک حرفهایی را بزنم و رأی مجلس شورای ملی را برای تصویب این حرفهای من غیر حق به دست بیاورم. شما میخواستید در این جا یک حقایقی را در لفافه از بین ببرید و یک مطالبی که ملت ایران و مجلس قبول ندارد در لفافه تثبیت کنید و به گردن ملت ایران بگذارید این مبارزه نیست این خیانت است.
۲ - موقع و دستور جلسه بعد - ختم جلسه
رئیس - جلسه به عنوان تنفس ختم میشود جلسه فردا ساعت هشت و نیم صبح بقیه استیضاح.
(نیم ساعت بعد از ظهر جلسه به عنوان تنفس ختم شد)
بقیه جلسه ۹۶
صورت مشروح مذاکرات مجلس روز یکشنبه ۳۱ اَمردادماه ۱۳۲۷
فهرست مطالب:
۱) استیضاح آقای اردلان از دولت
۲)موقع و دستور جلسه بعد- ختم جلسه
(مجلس چهل دقیقه قبل از ظهر به ریاست آقای رضا حکمت تشکیل گردید)
رئیس- جلسه پیش به عنوان تنفس ختم شد صورت جلسه نیست، آقای اردلان بیاناتتان را بکنید.
۱- استیضاح آقای اردلان از دولت
اردلان- بنده قبل از این که شروع به عرض مطلب بکنم یک مطلبی است که باید جناب آقای رئیس محترم مجلس شورای ملی توجه بفرمایند چون مربوط به جناب معظمله خواهد بود. چنانچه آقایان نمایندگان محترم مستحضر هستند استیضاحی که بنده توسط مجلس شورای ملی به جناب آقای هژیر نموده بودم مربوط به صدور تصویبنامه ارز بود و نماینده محترم جناب آقای اسکندری استیضاحی که فرمودند یک موضوع به کلی متمایز و جداگانه است بنابراین طبق نظامنامه مجلس شورای ملی که روز تعیین جلسه استیضاح شد من از مقام ریاست اجازه خواستم و به حضورشان عرض کردم که استیضاح بنده را باید رأی جداگانه بگیرند چون مطلب جداگانه است مقام ریاست فرمودند حالا موقع این صحبت نیست و موقعی که مطرح شد ما اینجا تکلیف این امر را معین خواهیم کرد بنده خواستم از مقام ریاست که همیشه حافظ حقوق نمایندگان و مجلس هستند تقاضا کنم که حق مشروع بنده را نگذارند از بین برود زیرا یک نماینده حقش باید در استیضاح مربوط به خودش محفوظ باشد مجلس شورای ملی پس از استماع عرایض بنده قضاوت میفرمایند که عرایض بنده صحیح و وارد است یا عرایض بنده صحیح و وارد نیست و اگر وارد است از دولت جناب آقای هژیر سلب اعتماد میفرمایند و اگر وارد نیست که در موافقت خودشان باقی خواهند بود. چنانچه بنده بیانات جناب آقای اسکندری نماینده محترم را با دقت تمام گوش کردم البته بنده مدافع دولت نیستم ولی اگر آقای وزیر دادگستری تشریف بیاورند و جواب ایشان را بدهند که آقا شما همیشه یک دواردهم تصویب کردید چه وقت به من اعتبار کافی دادید که من زندانها را تعمیر بکنم و زندانیها را راحت بکنم البته من هم اگر این جواب را بشنوم ممکن است که رأی مثبت بدهم ولی موضوع ارز که بنده استیضاح کردم یک موضوعی بسیار جداگانه است این است که بنده از مقام ریاست استدعا میکنم مقدمه این موضوع را در نظر داشته باشند و بنده در این خصوص پیشنهادی هم تهیه کردهام که به موقع خودش تقدیم مقام ریاست خواهد شد البته وقتی که عرایض بنده تمام شد انتظار دارم توجهی به این موضوع بفرمایید. حالا بنده وارد استیضاح میشوم. آقایان نمایندگان محترم به خاطر دارند که در همین مجلس شورای ملی اوایل دوره ۱۵ چند جلسه پیش نگذشته بود که بنده در همین جا به عرض آقایان محترم رساندم که آرزوی بنده این است که در دوره ۱۵ یک برنامه داشته باشم و یک دولت این عقیده من بود، عقیده من این بود که اکثریت مجلس شورای ملی دوره ۱۵ یک دولت صالحی به وجود بیاورد و در تمام دورهها یک برنامه باید عمل شود صورت مذاکرات مجلس شورای ملی موجود است این عرض من در آنجا ثبت شده بنابراین من شخصاً از ایجاد بحران و سقوط دولت بیزار و متفرم، فقط و فقط قانونشکنی و زیرپا گذاشتن قانون اساسی و قانون مملکتی
توسط دولت جناب آقای هژیر باعث شد که من این استیضاح را به مجلس شورای ملی تقدیم کنم حالا البته به جزئیات این امر وارد خواهم شد و فقط بنده از آقایان نمایندگان محترم یک استدعا دارم و آن این است که به عرایض من توجه بفرمایند، گوش بفرمایند شاید مطلب روشن بشود، البته یک مسئله فنی است بنده سعی میکنم اولاد که مختصر عرض بکنم تا حدی که برای من مقدور باشد، تا حدی که مطلب را بتوانم، بپرورانم و در قسمت دوم هم از اظهار مسائل بغرنج که ارقام زیاد داشته باشد و کار را مشکل بکند بنده خودداری خواهم کرد خیلی ساده و مختصر صحبت خواهم کرد. آقایان نمایندگان محترم شاید در دوره چهاردهم هم بنده افتخار همکاری با یک عدهای داشتم و در این دوره هم مدت یک سال است که افتخار همکاری با آقایان دارم من این مطلب را باید به عرض اقایان برسانم که اگر یک فردی بیاید مرا از چشم نابینا بکند چون یک قضیه شخصی است من حاضرم بگذرم ولی جایی که پای منافع مملکت در میان باشد، جایی که خطر اقتصادی مطابق این تصویبنامه تهدید بکند مملکت را و مطابق آنچه که من تشخیص میدهم یک سند اسارت اقتصادی برای ایران باشد من تا جان در بدن دارم ایستادگی میکنم و پافشاری میکنم و من تقاضا دارم که به عرایض من توجه بفرمایند، جناب آقای نخست وزیر کسی بودند که مخالف جدی بالابردن قیمت ارز بودند نمایندگانی هستند که در حضور آن نمایندگان جناب معظمله فرمودند که من دستم را قطع میکنم و این کار را نخواهم کرد، موقعی که فراکسیون دموکرات ایران که بنده افتخار عضویت آن را دارم تصمیم گرفت که به دولت جناب آقای هژیر رأی بدهد من هم مثل یک سربازی آمدم در همین مجلس و به ایشان ابراز تمایل کردم و بعد هم به ایشان رأی اعتماد دادم، در مصاحبهای که جناب آقای نخست وزیر با مخبرین جراید فرمودند و در روزنامهها منتشر شد معظمله فرمودند دولت ارز را بالا نخواهد برد من خودم وقتی حضورشان رسیدم در اتاق ریاست و عرض کردم که امروز چند نفر از بازرگانان تهران به من تلفن کردند که دولت جناب آقای هژیر درصدد است قیمت ارز را بالا ببرد چون مصاحبهای در جراید من از حضرتعالی خواندم حالا آمدم برای اطمینان قلبم از جنابعالی سؤال کنم این قضیه صحت دارد یا خیر. به خود من فرمودند که خیر محال است این کار، در سرسرای مجلس همان روز که جناب آقای دکتر شادمان اینجا صحبت میفرمودند به خودشان عرض کردم که موضوع ارز یک موضوع حیاتی است و اگر شما در نظر دارید که تغییر و تبدیلی در این کار بدهید این کار را با تصویب مجلس شورای ملی ایران بکنید ایشان هم در این زمینه به من فرمودند که مطمئن باشید ما یک کار خلافی نخواهیم کرد، من هم باز اطمینان خاطر پیدا کردم روزی که مجلس شورای ملی برای دو هفته تعطیل شد و من اینجا مخالفت کردم عرض کردم صلاح نیست مثل این که به من الهام شده بود که نظری در کار هست خوب طبعاً اگر یک مطلبی در پیش بیاید باید با نظر اکثریت مجلس باشد معهذا بنده در ماه مبارک رمضان افطار میکردم دیدم رادیو خبر داد که ارز چنین و چنان شد من دیوانه شدم که آخر اینجا این آقای نخست وزیر به خود من گفت حالا چه طوری آمد و همچو کاری را کرد، بالاخره روزنامهها بیرون آمد، روزنامه اطلاعات و سایر روزنامهها متن تصویبنامه هئیت وزیران را نوشته بودند که بنده اینجا قیچی کردم و حاضر دارم و این مستند استیضاح بنده است، یکی یکی مواد این تصویبنامهها را بنده میخوانم و با قوانین مملکت تطبیق میکنم و آن وقت استدلال میکنم و نتیجه خواهم گرفت یا من حق میگویم یا دولت جناب آقای هژیر. اگر اجازه بفرمایید ماده اول تصویبنامه هئیت وزیران مورخه ۴-۵-۲۷ را بخوانم و بعد توضیحاتی در اطراف آن به عرض آقایان نمایندگان میرسانم.
هئیت وزیران در جلسه ۴-۵-۲۷ و تعقیب تصویبنامههای فلان و فلان و برطبق پیشنهاد وزارت دارایی تصویب نمودند:
۱- بانکهای مجاز در مقابل ارزهای صادراتی که خریداری مینمایند گواهینامه صادراتی در حدود صددرصد به فروشنده خواهد داد فروشنده میتواند از گواهی فروش بعد از مدت یکماه از تاریخ فروش برای باز خرید ارز به منظور وارد کردن کالاهای مجاز در حدود مقررات زیر و از طریق اعتبار اسنادی استفاده نماید و یا حق را به دیگری واگذار کند و یا آن را به بانک ملی ایران بفروشد.
تبصره- برای ارزهایی که به وسیله سفارتخانهها و سیاحان و اشخاص متفرقه فروخته میشود گواهینامه ارز به فروشندگان داده خواهد شد این موضوع گواهینامه چندین مرتبه در اینجا در عرایضی که بنده به سمع آقایان نمایندگان خواهیم رسانید تکرار خواهد شد و بهتر است که بنده دو کلمه توضیح به عرض آقایان برسانم که تا آخر که من عرض میکنم متوجه خواهید شد که این موضوع گواهینامه چیست فرض بفرمایید که شهرداری تهرن اعلان میکند که هر کیلو سیب یک تومان قیمت رسمی آن است فردا اعلان میکند که یک کیلو سیب یک تومان قیمت دارد ولی هر کس که یک کیلو سیب بخواهد از یک میوه فروش بخرد باید برود و یک پاکت یک کیلویی از یک جای دیگر بگیرد ببرد به دکان میوه فروش بدهد تا بتواند یک کیلو سیب بخرد هر خریدار سیبی وقتی رجوع به بیرون کرد به او میگویند هر پاکت یک کیلویی سیب یک تومان قیمت دارد بنابراین خریدار یک کیلو سیب یک تومان باید بدهد و یک پاکت یک کیلویی سیب بخرد و بعد برود به دکان یک کیلو سیب بخرد مجموعاً وقتی که این خریدار میآید به منزل خودش سیب را در یک پاکتی خریده که دو تومان قیمتش هست این موضوع گواهینامه همان پاکتی است که بنده مثالش را عرض کردم و تا آخر عرایض بنده استدعا میکنم این موضوع پاکت سیب را آقایان در نظر داشته باشند که بدون این پاکت میوه فروش اصلاً سیب به کسی نمیدهد، نرخ ارز را سیزده تومان مقرر میکند ولی به کسی نمیفروشد مگر آن که آن گواهینامه را قبلاً بخرد و به بانک ملی ایران تقدیم بکند وقتی که این را برد و تسلیم کرد آن وقت به او ارز میفروشند در تصویبنامهای که دولت جناب آقای هژیر صادر کردهاند برای گواهینامههای ارز کالاهای مختلفی که به کشور وارد میشود سه نوع گواهینامه معین کردهاند گفتهاند که اگر شما بخواهید از ارزهای مخصوص دولت، دولت خودش قند را وارد میکند چه دهتومان گواهینامه را بگیرد و چه نگیرد این از این جیب به آن جیب میریزد این موضوع مورد بحث نیست. موضوع بحث بنده موضوع مردم است، موضوع تحمیلی است که این تصویبنامه به مردم کشور و مصرفکننده وارد کرده، تا قبل از ۴-۵-۲۷ اگر بنده یا هر کسی دیگر میرفت به بانک ملی ایران و در کمیسیون ارز یک پروانهای میبرد و میخواست دارو وارد بکند هر لیرهای را سیزده تومان میفروخت بانک ۱۲۸ریال نرخ رسمی میخرید و ۱۳۰ ریال میفروخت ولی مطابق این تصویبنامهای که دولت جناب آقای هژیر صادر فرمودند برای کتاب و دارو ۴۰درصد گواهینامه مقرر فرمودند در صورتی که هر لیره برابر میشود با هفده تومان و یک قران و سه عباسی و اگر شما بروید به بانک بگویید که من میخواهم کامیون وارد بکنم. کامیون در مملکتی که یک رشته راه آهن بیشتر نیست یکی از وسایل حیاتی مملکت است این مملکت را به هم پیوند میدهد، برای کامیون هفتاد درصد گواهینامه تعیین کردهاند، یعنی اگر قبل از تصویبنامه یک نفر میخواست کامیون وارد بکند و باید این کامیون دارویی را ببرد از تهران به خرمشهر و بندرعباس و بالعکس تسلیم بکند هفتاد درصد گواهینامه باید بدهد، مطابق حسابی که بنده کردم حالا حسابش را هم بعداً عرض خواهم کرد هر لیره اینجا برای وارد کردن کامیون بیست تومان و دو قران و چهار عباسی است (ملکپور-اشتباه میکنید) اینها رقم است نه شعر سعدی و نه شعر حافظ و نه اظهارات جنابعالی میتواند این را تغییرش بدهد (اورنگ- آقای اردلان شعر حافظ و سعدی منتقن است) اما راجع به بعضی کالاهای دیگر که قسمت اعظم کالاهای کشور را تشکیل میدهد، تا قبل از این تصویبنامه لیرهای ۱۳تومان وارد میشد از این به بعد مطابق تصویبنامه دولت جناب آقای هژیر بیست و سه تومان و چهار ریال وارد میشود بنده برای این که این موضوع در صورت مجلس درج شود و بسیاری از اهالی مملکت هم در اینجا هستند این حساب را میخوانم برای این که عیناً درج بشود و میدهم به آقایان تندنویسها برای این که ملاحظه بفرمایند که بنده اشتباه نکردهام صد لیره واردات:
۱- قبل از صدور تصویبنامه اگر ما بخواهیم صد لیره واردات بکنیم صد لیره ضرب در ۱۳۰ریال میشود سیزده هزار ریال کالای دولتی صد لیره.
۲- نسبت به کتاب و دارو و سایر کالاها شصت درصد به نرخ رسمی ارز میدهند ضرب در ۱۳۰ ریال میشود ۷۸۰۰ریال چهل درصدد گواهینامه ضرب در۲۳۴ ریال مساوی است به ۹۳۶۰ریال جمع این دو میشود ۱۷۱۶۰ریال یک صد لیرهاش میشود یعنی که یک دانهاش میشود هفده تومان و یک قران و سه عباسی.
۳- و اما قسمت سوم صد لیره سی درصد ارز ولتی میدهند سی درصد گواهینامه خرید ضرب در۱۳۰ریال مساوی به۳۹۰۰ریال و هفتاد درصد ضرب در ۱۳۴ ریال میشود ۱۶۳۸۰ ریال جمع این دو میشود ۲۰۲۸۰ریال که میشود یک لیرهاش ۸۰/۲۰۲ ریال آن وقت نسبت به کالاهای دیگر صد در صد گواهینامه ضرب در۲۳۴ ریال میشود۲۳۴۰۰ ریال به طور خلاصه این تصویبنامه هئیت وزیران که صادر شده است یک وضع مالیاتی کردند
برای وارد کنندگان کالای کشور نرخ رسمی ۱۳ تومان بود در یکجا بهه هفده تومان و یک قران و سه عباسی و در جای دیگر به ۲۳۴ ریال بالا برده است استیضاح بنده یک قسمتش همین است بنده عرض میکنم که مطابق فقره سوم از ماده واحده قانون ششم دیماه ۱۳۲۴ این تصمیم دولت جناب آقای هژیر این قانون را نقض میکند بنده متن قانون را میخوانم تمنی میکنم توجه بفرمایید این قانونی که بنده ذکر کردم این طور نوشته شده است، دولت یا نمایندگان او نمیتوانند بدون تصویب مجلس شورای ملی تقاضی تغییر برابری ریال نسبت به پول کشورهای عضو صندوق را نموده یا با چنین تغییری موافقت نمایند. فارسی بسیار سادهای است بنابراین ریال را در یک ترازو میگذارند برابرش هم ارز خارجی میگذارند تا حالا ۱۳ تومان بود ولی حالا به موجب این تصویبنامهای که صادر کردهاند از ۱۳ تومان تا ۲۳۴ریال بالا برده شده بنابراین دولت جناب آقای هژیر نقض کردند این قانون صریح مجلس شورای ملی را اگر ایشان صلاح دولت میدانستند که باید نرخ ارز را بالا ببرند یا گواهینامه ایجاد بکنند ممکن بود لایحهای به مجلس شورای ملی میآورند و ما در مجلس مینشستیم اگر رأی میدادیم البته قانون و معتبر بود اعتراض من و استیضاح من این نیست که دولت ایشان نقض کردند این قانون صریح مجلس شورای ملی را چون استیضاحی که بنده کردم اسم گواهینامه بردند یک تصویبنامهای در تاریخ ۵/۵/۱۳۲۷ در روزنامه اطلاعات و سایر جراید نوشته بود که از طرف دولت صادر شده که در رادیو هم گفتند که این تصویبنامه را اصلاح کردند نخیر خیلی عذر میخواهم تصویبنامه دومی تاریخش۲۱/۵/۱۳۲۷ است در تصویبنامه دومی مینویسد الف- مقصود از گواهینامه فروش ارز که در ماده یک تصویبنامه شماره۷۹۱۲ ذکر گردیده همان اعلامیه خرید ارز است که قبلاً هم داده میشود آقایان به خاطر دارم وقتی که بچه بودم دایهای داشتم که میگفت چشمت را هم بگذار که خواب درش وارد نشود من که هم میگذاشتم خوابم میبرد و معامله دولت و مجلس هم عین همین است مثل این است که استیضاحی که بنده کردم روی اسم گواهینامه کردم اسمش را عوض کردند نوشتهاند اعلامیه خرید ارز اسمش را بگذارند گواهی فروش ارز، اسمش را بگذارند ارزنامه هر چه میخواهند بگذارند اگر ارزشی برای آن بخواهند قائل بشوند مورد اعتراض من است، اگر برای ۱۰عباسی چهارقران ارزش قائل شدند مورد اعتراض من است ولی اگر ارزش برای آن قائل نیستید چنانچه سابقاً نداشت (ابوالقاسم بهبهانی- سابقاً هم داشت) اگر چنانچه سابق سفارت ایتالیا یا سفارت بلژیک یک ارزی را به دولت میفروخت یک صورت حسابی را برایش میفرستادند سابقاً این اعلامیه خرید ارز بود این اعلامیه ارزش نداشت حالا همان اعلامیه خرید ارز هر لیرهاش ۱۰۴ریال قیمت دارد و من اعتراضم به لغت گواهینامه نبود آقا اعتراضم به متن مطلب است یک نکتهای هست که در شئون اجتماعی باید به آن دقت شود و آن ایجاد اعتماد اشخاص به اشخاص است دولت به مجلس، رئیس به مرئوس، پدر به فرزند است در تمام شئون اجتماعی اگر این اعتماد نباشد تمام کارها فلج میشود ما ۸۸ رأی با کمال صمیمت به جناب آقای هژیر دادیم و ایشان از این اعتمادی که ما کردیم سوءاستفاده کردند آقایان نمایندگان محترم چه طور ممکن است که به یک دولتی به یک رئیس دولتی ما بتوانیم در اعتمادمان باقی باشیم وقتی که این رئیس دولت حالا آن گفتهای که به خود من فرمودند کسی نشنید ولی آن نامهای که جناب نخستوزیر در روزنامه نوشتند برای شما میخوانم تصویبنامه را هم میخوانم و از شما قضاوت میخواهم در روزنامه اطلاعات مورخه ۱۰/۵/۱۳۲۷ نوشتهاند نامه آقای نخستوزیر «اداره محترم روزنامه اطلاعات در نامه اطلاعات نوشته بود که از فروش این گواهینامهها مبلغ هنگفتی عایدات برای دولت فراهم میشود و ما خواهش میکنیم که این عایدات به مصرف خوبی برسد و حیف و میل نشود و اگر هم میخواهید مصرف کنید برای پایین آوردن هزینه زندگی بکنید (جناب آقای نخستوزیر نامهای به اطلاعات نوشتهاند بنده یک قسمت سه سطری از آن را میخوانم اگر یک بار دیگر در متن تصویبنامه دقت شود معلوم خواهد گردید که به موجب تصویبنامه مزبور منحصراً به اسعار حاصله از صادرات گواهینامه فروش ارز خواهد داد نخست وزیر به روزنامه اطلاعات مینویسد که منحصراً به اسعار حاصله از صادرات گواهینامه خواهند داد من تصویبنامه را میخوانم ببینید که چه نوشته است«برای ارزهایی که به وسیله سفارتخانهها و سیاحان به اشخاص و مؤسسات متفرقه فروخته میشود گواهینامه ارز داده خواهد شد» چه طور آقا یک نخست وزیر رسماً مینویسد در یک روزنامهای که من منحصراً به کالاهای صادراتی گواهینامه ارز میدیدیم و در متن آن تصویبنامه مینویسد که به سفارتخانهها و اشخاص داده خواهد شد ما چه طور اطمینان بکنیم به چنین دولتی؟ بنده خیلی متأسفم که وظیفه نمایندگی به من حکم میکند این عرایض را اینجا بکنم اینها اینجا ثبت میشود و جواب آقای نخست وزیر هم ثبت میشود ایشان وقتی که این نامه را نوشتند و من در روزنامه خواندم گفتم شاید واقعاً من اشتباه کردهام رفتم کیفم را آوردم و آن تصویبنامه را که قیچی کرده بودم آوردم این دو تا را گذاشتم پهلوی هم و کاغذ ایشان را خواندم روزنامه را هم خواندم دیدم این طور نیست این گزارش هفتگی بانک ملی ایران را بنده همیشه از روزنامه قیچی میکنم برای این که مطالعه کنم روزنامه اطلاعات در تاریخ ۲۸/۵/۱۳۲۷ مینویسد آخرین مظنه گواهینامه ارزی به قرار زیر بوده پوند ۲۳۴ریال دلار۶۲ ریال الی آخر آن وقت آخرش هم مینویسد که اطلاعات فوق را جمع به بازار تهران و منطقه کالاهایی که گرفتهاند از گزارش هفتگی بانک ملی ایران است این است که اینها را که بنده اختراع نکردم مثل این است که در این مملکت همه چیز همین طور است آقای نخستوزیر تشریف میآورند میگویند که اصلاً ما گواهینامه نگرفتیم و پست این است که بنده یکی یکی مدرک آوردم کاغذ آوردم که اینجا بخوانم تا نگویند که این طور نیست، این گزارش اقتصادی بانک ملی ایران است که نرخ گواهینامه را مینویسد ۱۰۴ ریال آن وقت در نامهای که جناب آقای نخستوزیر مرقوم میفرمایند مرقوم میفرمایند که منحصراً اسعار حاصله از صادرات و در تصویبنامه مینویسند که به سفارتخانهها و مؤسسات متفرقه و اشخاص هم گواهینامه میدهند آقا من کدام را باور کنم؟ من استدعا میکنم به عرایضی که من میگویم دقت بفرمایید اگر بی ربط آمدم و وقت شما را گرفتم زبان مرا ببرید، بنده در استیضاح خودم عرض کردم که دولت جناب آقای هژیر نقض اصل ۹۴ متمم قانون اساسی را نموده است، اصل ۹۴ متمم قانون اساسی به شرح زیر است «هیچ قسم مالیات برقرار نمیشود مگر به حکم قانون» بنده از روی همین تصویبنامه برای آقایان اثبات خواهم کرد که جناب آقای هژیر وضع مالیات فرمودهاند (کشاورز صدر- جلوتر هم همین طور بوده) آقا خواهش میکنم بگذارید عرایض من که تمام شد بعد تشریف بیاورید اینجا صحبت بکنید این یک موضوعی است که بنده خیلی زحمت کشیدم مدارکش را تهیه کردم، در تصویبنامه ۴/۵/۱۳۲۷ فقره ۸ نوشته شده شده است که اعتبارات اسنادی که تا این تاریخ بدون گواهی فروش ارز توسط بانکهای مجاز گرفته شده و تا تاریخ صدور این تصویبنامه وارد نکردهاند و همچنین براوت وصولی بعد از صدور این تصویبنامه به استثنای قماش مشمول مقررات این تصویبنامه میباشند و بازکننده اعتبار یا بروات بگیر باید گواهی فروش ارز نسبت به میزان مندرج در این تصویبنامه به بانک مجاز تسلیم نماید. آقایان نمایندگان محترم مستحضر هستند اشخاصی که در تجارت وارد هستند یک جنسی را که سفارش میدهند تا این جنس وارد بشود، اقلاً یک سال طول میکشدبه موجب بند ششم این تصویبنامه نوشته است هرکس در بانک ملی ایران و بانکهای مجاز کالایی برای ایران وارد کرده و حسابش واریز نشده باید برود گواهینامه بخرد و تسلیم بانک بکند یعنی آن موقعی که دولت وقت لیره ۱۳تومان را داد کالا وارد حالا برای بعضی کالاها لیره۱۷ تومان و یک قران و سه عباسی و برای بعضیها بیست تومان و دو قران و هفتصد دینار و برای بعضیها یک مقدار دیگر پول بدهد آن حساب را واریز کند بنده میخواهم ببینم این مالیات نیست مردم یک مملکتی چه طور مالیات میدهند؟ بنده این قانون را الان میخوانم. ماده چهارم قانون محاسبات عمومی مصوب دهم اسفند ماه۱۳۱۲ را بنده میخوانم میگوید«جز عوارض و مالیاتهای مقرر به موجب قانون اخذ هرگونه عوارض و مالیات دیگر به هر اسم و رسم که باشد ممنوع است. عمالی که امر به اخذ مالیاتهای غیرقانونی بدهند و اشخاصی که فهرست و تعرفه و اسناد آن را تهیه نمایند و کسانی که متصدی وصول آن بشوند مشمول مقررات ماده ۱۵۴ قانون مجازات عمومی خواهند بود» (سزاوار- این را با اجبار نمیگیرند این مالیات نیست) ممکن است جنابعالی به میل بدهید ولی بنده از حق مردم دفاع میکنم (سزاوار- من که نمیفهم این چه طور مالیاتی است) فهمش خیلی مشکل است، جنابعالی دقت بکنید تا بفهمید، بنده از نمایندگان محترم استدعا میکنم استرحام میکنم که عرایض من توجه بفرمایید هر کسی هر جنسی وارد کرده بود در ظرف این یک سال دو سال اخیر و یا با بنگاهی وارد مذاکره شده بود و هنوز حسابش تصفیه نشده بود و لیره سیزده تومان خریده بود دولت جناب آقای هژیر به موجب این تصویبنامه مقرر فرمودند که مالیات جدید را این آدم باید برود به بانک ملی بدهد تا حسابش تصفیه شود.
وضع مالیات چهطور است آقای سزاوار؟
سزاوار - شما میگویید مالیات با تفاوت ارزی یکی است؟ شما این دو تا را یکی حساب میکنید؟ (زنگ رئیس)
اردلان - اتفاقاً این قانون دهم اسفند۱۳۱۲ به قدری روشن و صریح و ساده نوشته شده است که اصلاً نمیشود گفت هیچ ابهامی درش هست، میگوید به هر اسم و رسم که باشد حالا شما اسمش را بگذارید گزارش، اعلامیه، گواهینامه، هر چه اسمش را بگذراید پولی که از این میگیرید گرفتنش ممنوع است این باید با اجازه مجلس شورای ملی باشد حالا ممکن بود که ما تصور بکنیم که بانک ملی ایران- یک معادلات صرافی میکند، یک پولی میگیرد و یک پولی هم میدهد و به دولت هم اعتراضی نیست حالا بنده متن تصویبنامه جناب آقای هژیر را راجع به این موضوع میخوانم تا ببنید که تمام اینها به حساب دولت است حالا وقتی که این را خواندم قضیه روشن میشود اجازه بفرمایید«قسمت چهار تصویبنامه مورخه ۴/۵/۱۳۲۷ برای خرید و فروش گواهی ارز حسابی در بانک ملی ایران به حساب دولت (وزارت دارایی) باز خواهد شد و کلیه وجوه دریافتی از بابت گواهی ارز به بستانکار و کلیه مبالغ پرداختی بابت خرید ارز به بدهکار خرید ارز منظور خواهد کرد» آقایان نمایندگان هر پولی که دولت خرج میکند از خزانه دولت باید خرج شود و هر پولی که دولت میگیرد به خزانه دولت باید وارد شود هیچ پولی وارد خزانه دولت نمیشود مگر به موجب قانون، هیچ خرجی از خزانه دولت نمیشود مگر به موجب قانون، ایشان چیز به این واضحی در تصویبنامهشان مینویسند و مینویسند به حساب دولت، دولت چهطور میتواند برخلاف قانون مالیات بگیرد به حساب خودش و یا از پول خزانه بگیرد و یا با همان پول خزانه به حساب دولت بیاورد؟ قانون تعیین کرده است که درآمدهای حاصله باید به موجب قانون گرفته شود و هزینهها به موجب بودجههای مصوب مجلس شورای ملی و به موجب قانون بشود در اینجا مینویسد«که حسابی در بانک ملی ایران به نام دولت (وزارت دارایی) باز میشود که آنچه میخرد از طرف دولت بخرد و آنچه میگیرد به حساب خزانه دولت و وزارت دارایی وارد کند» این خلاف قانونی نیست آقای؟ چه میفرمایید (نخست وزیر - حالا توضیح میدهیم) بفرمایید. یک موضوع خلاف قانونی که دولت جناب آقای هژیر فرمودند و بنده بسیار به آن اهمیت میدهم این است که دولت جناب آقای هژیر دویست میلیون ریال از خزانه دولت را به موجب این تصویبنامه بخشیدند. من این حرفی را که میزنم باید مستند به رقم باشد. رقم ریاضی که این در صورت مجلس هم ثبت میشود و آقایان الان هم توجه بفرمایند من توضیح کافی خواهم داد تا معلوم بشود که چگونه دولت جناب آقای هژیر از کسبه خلیفه دویست میلیون ریال بخشیده است. حالا معلوم میشود آقایان نمایندگان محترم مستحضر هستند که هر دولت یک بودجهای که به مجلس میدهد یک ستون درآمد دارد و یک ستون مخارج دارد این بودجه سه مرحله را طی میکند مرحله اولش این است که دولت میآید این لایحه بودجه را به مجلس تقدیم میکند تا آن زمان در اختیار خود دولت است که در ستون عایدات هر رقمی را که میخواهید بنویسد و در ستون مخارج هم هر مبلغی را که میخواهید بنویسد ولی وقتی که این را تقدیم مجلس کرد مجلس بودجه را میفرستد به کمیسیون بودجه این را رویش مطالعه میکند در کمیسیون بودجه هم دولت و هم کمیسیون بودجه میتواند اقلام بودجه را زیاد بکند یا کم بکند ولی بعد کمیسیون این را به صورت مقطوعی در میآورد و گزارش میدهد به مجلس شورای ملی یعنی دولت میتواند در کمیسیون بودجه یک اقلامی را زیاد بکند یا یک چیزی را کم بکند و کمیسیون بودجه هم قبول میکند مرحله سومش این است که کمیسیون بودجه یک گزارشی به مجلس میدهد که در آن گزارش به طور مقطوع عواید دولت در یک ستون نوشته شده است عوائدی که باید از مردم بگیرند و هزینهای هم که باید به مصرف برسانند در ستون دیگر نوشته شده است و اگر هرگونه تغییری در این باره داده شود وقتی که جزء دستور مجلس شورای ملی آمد باید با تصویب مجلس شورای ملی باشد این سنتی است که پانزده دوره مشروطیت حکایت از این امر میکند. بنده یک گزارشی در اینجا به امضای نماینده محترم آقای صادقی میبینم که به مجلس شورای ملی تقدیم کردهاند این گزارش بودجه سال ۱۳۲۷ است آقایان محترم اطلاع دارند که دولت جناب آقای حکیمالملک یک بودجهای به مجلس شورای ملی تقدیم کرد وقتی که جناب آقای هژیر نخست وزیر شدند یک لایحه تکمیلی بودجه سال ۱۳۲۷ به مجلس آوردند این لایحه تکمیلی رفت به کمیسیون بودجه با آن که بودجهای که دولت آقای حکیمالملک داده بود گزارشش را کمیسیون بودجه به مجلس تقدیم کرده بود در این گزارش ما میخوانیم که هزینه کشور در سال۱۳۲۷ بالغ بر۵۶۲/۹۴۶/۹۷۲/۷ ریال است درآمد کشور عبارت است از ۰۴۰/۱۶۹/۰۸۹/۶ ریال و کسر بودجه در سال ۱۳۲۷ عبارت است از ۵۲۲/۷۷۳/۳۸۳/۱ریال که کسر بودجه سال۱۳۲۷ این دولت است که به مجلس شورای ملی آمده است. این گزارش در دستور مجلس شورای ملی است در صفحه اول این گزارش بالایش نوشته است صورت پیشبینی درآمد عمومی و ددر قسمت ۱۹ مینویسد درآمد صدی چهل و پنج قماش و حق انحصار منسوجات ابریشمی ۰۰۰/۶۰۰/۳۱۷ ریال یعنی به این صورت در بودجه دولت در مجلس شورای ملی مطرح است که صدی چهل و پنج قماش یک عایداتی دارد به عبارت ۰۰۰/۶۰۰/۳۱۷ ریال دولت جناب آقای هژیر به موجب تصویبنامه این چهل و پنج درصد را کردهاند پانزده درصد یعنی سی درصدش را تخفیف دادهاند یعنی اگر که شما سیصد و هفده میلیون را دو ثلثش را بگیرید دویست میلیون از این مبلغ کسر میشود بنده موقعی که تصویبنامه اول آقای هژیر صادر شد برای بنده آن قدر اشکالی فراهم نکرد، گفتم یک دولتی است میخواهد یک خرجی را از مردم کمتر وصول کند، بسیار خوب، حرفی نیست و البته در موقعی که بودجه مملکتی مطرح خواهد شد لایحهای را به مجلس میآورند یا برمیخیزند و میگویند که آقا من مایلم که صدی چهل و پنج قماش صدی پانزده شود و آقایان نمایندگان محترم هم رأی به این بدهند و این کسری را هم از یک محلهای دیگری تأمین کنند ولی بعد دیدیم که یک کار دیگر کردند آقا. نوشتهاند اشخاصی که در گمرکات ایران الان قماش موجود دارند به آنها صدی سی از این مالیات را ما تخفیف میدهیم یعنی عالماً عامداً از عواید مملکتی در حدود دویست میلیون ریال به یک عده اشخاص معین و مسلمی بخشیدند. بعد وقتی که این تصویبنامه دومی را خواندم برای این که هیچ ابهامی باقی نماند که نگویند همچو چیزی نیست قسمت۱۲ تصویبنامه مورخ ۲۰مرداد را بنده میخوانم «قماشهایی که با صددرصد ارز گواهینامه صادراتی یا بدون انتقال ارز به کشور وارد شده و در گمرک موجود میباشد و همچنین قماشهایی که به این نحو بعداً وارد میشود مشمول تخفیف سیدرصد حق انحصار خواهد بود، من یک کاغذی به وزارت دارایی نوشتم و استدعا کردم که خواهش میکنم اسامی اشخاصی که قماش موجود دارند برای من بنویسید و تعیین کنید که از چه تاریخی اینها قماششان در گمرک بوده و بیرون نیاوردهاند تا این که از مطالعه این صورت اولاً ما بفهمیم چه اشخاص بینوایی، چه اشخاص مستحقی مشمول این معافیت شدهاند و بعد هم ببینم اینها چندوقت است که این قماششان در گمرک مانده و بیرون نیاوردهاند و لابد واقف به این جریان بودهاند که بیرون نیاوردهاند والّا بیرون میآوردند و با این نرخ بالا در بازار میفروختند. این کاغذ را بنده روز شنبه گذشته با پست شهری فرستادم به وزرات دارایی ولی تاکنون به بنده جوابی نرسیده است من قول میدهم به آقایان نمایندگان که هر وقت این نامه رسید در اینجا قرائت میکنم ولی مقصود بنده اشخاص نیست، اشخاص را ما میگذاریم کنار هر که هست از یک عده مردم بینوای ساکن بندر بوشهر که ما باید دوا برای آنها بفرستم یک مالیات گواهینامه میگیریم از کامیونی که برای آنها میفرستیم یک مالیاتی میگیریم و بعد یک چند نفر گردن کلفتی که تمکن دارند از آنها مالیات نمیگیریم. هیچ سزاوار نیست که ما از این اشخاص بگیریم و به آن اشخاص ببخشیم این دویست میلیون ریال را این صحیح است؟ شماها تصدیق میکنید؟ یک همچو پولی را میبخشید کی به شما اجازه داده است: (نخست وزیر- حالا توضیح میدهم) بفرمایید (اورنگ- باز هم خونسرد باشید) در تصویبنامهای که هئیتوزیران صادر کردهاند با این همه سختی که مردم تحمل میکنند باز اسباب بدبختی مردم است (معتمد دماوندی- یک خورده خودداری بکنید از کردستان هم برای شما تلگراف میآید) دولت آقای هژیر در تصویبنامهای که صادر کردند تصریح کردند ما این سی درصدی که تخفیف دادیم برای این است که قماش ارزان بشود این یک نسخه را هم تندنویسی بگیرد که ثابت بشود این را از روی ارقام ریاضی میگویم این قماشی که ایشان تخفیف دادند گرانتر وارد میشود تا قماش سابق حالا بنده یک حسابی برای آقایان میخوانم استدعا میکنم توجه داشته باشید عرض کردم من اینها را میگویم در مجله رسمی هم نوشته میشود حساب قماش ولی اگر آقایان توجه بفرمایند زودتر روشن خواهند شد.
۱- در سابق حساب ده لیره خرید قماش از لندن عبارت بود از ده لیره ضرب در یکصد و سی ریال مساوی است با هزار و سیصد ریال صدی چهل و پنج
حق انحصار میگرفتند بنده تخمین میکنم شصت تومان که جمع آن میشود صد و نود تومان یعنی شصت تومان هم روی این صد و سی تومان میگذاریم میشود ۱۹۰ تومان حالا طبق تصویبنامه کنونی ما همان حساب ده لیره را میکنیم مطابق تصویبنامه که نرخ رسمی بوده حساب ۶ لیره ضرب در یکصد و سی ریال میشود ۷۸ تومان، چهار لیره هم باید گواهینامه بخرند، چهار ضرب در دویست و سی و چهار میشود ۹۳۶ ریال جمع این دو تا میشود ۱۷۱۶ریال حالا این شصت تومان را برای چهل و پنج درصد انحصار گرفتیم حالا یک ثلث آن را هم باید ۲۰ تومان اضافه کنیم میشود ۱۹۱۶ ریال فقط از قرار ۱۰ لیرهای شانزده ریال این اضافهای است که شده است و میگویند که نرخ را ارزان کردهایم زیرا تفاوت عمل عبارت است از هزار و نهصد و شانزده منهای یکهزار و نهصد ریال مساوی است با ۱۶ ریال بنابراین با تصویبنامه کنونی قماش گرانتر وارد میشود و ۱۶ ریال اضافه میگیرند این را که عرض کردم یک حساب ریاضی است آقا بخوانید ببینید یک اشتباه هست؟ از این جهت است که بنده عرض میکنم پایین نیامده است بلکه بالا رفته است فقط نتیجهاش این است وقتی که چشم کور من به این ارقام افتاد دیدم که دویست میلیون ریال برای اشخاصی که قماش در گمرک دارند به آنها تخفیف داده شده است آن وقت به اسم اینکه ما میخواهیم بیاوریم پایین این کارها را میکنند چه طور ممکن است من آقا نامه هم نوشته بودم به وزارت دارایی و هنوز جواب نرسیده است (رحیمیان- آقای اردلان پس از صدور این تصویبنامه آیا در بازار گرانتر شده است یا ارزانتر؟) البته گرانتر میشود وقتی که جنس را گرانتر وارد میکنند چه طور میشود ارزانتر بفروشند بنده آقایان نمایندگان در همین جا یک وقتی یک عرایضی کردم و گفتم اگر من صدتا پیشنهاد بکنم و هر صدتا را آقایان نمایندگان رد بکنند به من برنمیخورد من باید وظیفه نمایندگیم را انجام بدهم و انجام میدهم (صحیح است) اینجا هم حالا باید عرض میکنم روی یک حسابی آن وقت بعضی از آقایان اینجا نشستهاند روی صندلی نمایندگی و میگویند پایین آمده است نرخ بازار چه طور با این حساب ممکن است پایین بیاید؟ بنده قول داده بودم که یک ساعت حرف بزنم (نمایندگان- بفرمایید آقا) یادداشتهای بنده چهارده قسمت است بنده نه تای از آن یادداشتها را خواندم پنج شش تای دیگر باقی مانده است (نمایندگان-بفرمایید آقا) مسائل سیاسی و مسائل اقتصادی در بعضی موارد بسیار به هم بسته و مربوط است اگر یک دولتی بخواهد در شهرهای حکومت نظامی اعلام بکند وسایل این کار را فراهم میکند یعنی اول دونفر توی کوچه دعوایی میکنند و بعد از این دعوا کسی کشته میشود مردم به هیجان میآیند و به جان میآیند و طالب حکومت نظامی میشوند تا این که راحت بشوند در مسائل اقتصادی هم نظیر این قضایا پیش میآید من الان چهار روز است که مشغولم با زحمت زیاد این مطالب را دارم تهیه میکنم مدارک زیادی تهیه کردهام که میخواهم این بازار ارزی که میگویند پایین آمده مصنوعی و تصنعی است فقط و فقط برای این بوده است که ارز اگر بیاید پایین لیره را ببرند بالا و کسی تعجبی نداشته باشد و بگویند لیره بیست و چهار تومان بود چه طور بردند بالا من ثابت میکنم که این دستگاه دولت خودش ارز دولتی را برده است بالا من دست آن پیرمرد را از اینجا میبوسم آقای حکیمالملک که حاضر نشد لایحه این کار را بیاورد مجلس آن وقت اینها آمدند و این کار را کردند و این بدبختی را برای مملکت ما فراهم کردند و اتمام این ترقی ارز مصنوعی بود آقا (صحیح است) من عرایضم را رفتم در کتابخانه مجلس شورای ملی از روی مجلههای بانک ملی ایران در مدت چهار سال که بود دانه دانه ورق زدم و خواندم و به خودم زحمت دادم و هر عرضی که اینجا میکنم به اتکا همان گرافیک اقتصادی بانک ملی ایران است که ملاحظه میکنید آقا هر وقت دولت ارز صد و سی ریال داد قیمت زندگی آمد پایین و هر وقت خواست بیاید پایین خودش تصنعی این را بالا برد آقا خود این فروشندگان دستگاه ارز این بلا را سر ما آوردند برای این که برای ما تعجبی نباشد آمدند لیره ۶۷ ریال را کردند ۱۳۰ریال و آن وقت نصف هزینه جنگ متفقین را به دوش ما گذاشتند (صحیح است) به قول جامی که میگوید:
تا کی زمانه داغ توام بر جگر نهد
یک داغ کهنه نا شده داغ دگر نهد
آمدهاند یک داغ دیگر به ملت ایران وارد کردهاند و این لیره دوازده تومان و هشت ریال را ۲۴ تومان کردهاند آخر چهطور این چیزها را ملت ایران میتواند تحمل بکند؟ من تقاضا میکنم از آقایان که این گزارش را توجه کنند این گزارشی است که استخراج شده است از مجله بانک ملی ایران که باید ابتدا آن را به عرض آقایان برسانم در موقع جنگ وقتی که متفقین در اینجا بودند و ارزهای زیادی میفروختند کمیسیون ارز را دولت برچید بنابراین یک عده از ایرانیها آمدند ارزی خریدند و به خارج فرستادند حالا با همان ارز قماش وارد کردهاند که به موجب این تصویبنامه دویست میلیون ریال به آنها بخشوده شده، خیلی خوب چون در آن تاریخ کمیسیون ارز نبوده ما نمیتوانیم تعیین کنیم کدام اشخاص ارز گرفتهاند چون تاریخش در اوایل سال ۱۳۲۴ است بنابراین سه چهار صفحهای که بنده به طور خلاصه میکنم مربوط به سال ۱۳۲۴ است و سال ۱۳۲۵ و سال ۱۳۲۶مربوط به این سه سال که اگر آقایان نمایندگان توجه بفرمایند یک گزارش مختصری از وضعیت ارزی به دست میآورند. در گزارش اولش که مال سال ۱۳۲۴ است در مجله بانک ملی شماره ۷۶ در صفحه ۱۵۴ مربوط به خرداد و تیرماه ۱۳۲۴ این مجله راجع به وضع بازار ارز است که بنده برای آقایان میخوانم. وضع بازار ارز، قیمت دلار ازاد که مدتی در حوالی ۴۱ ریال متوقف بود تا۵۶ ریال بالا رفت علت تراقی دلار آزاد خودداری بانک ملی ایران از فروش دلار بوده است این عبارت صریح مجله بانک است که میگوید آن وقت که من میفروختم بازار رفت بالا رفت بالا در مجله بانک شماره ۷۷ صفحه ۲۹۱ مرداد و شهریور ماه ۱۳۲۴ مینویسد:
چون در معاملات لیره انگلیسی هیچگونه محدودیتی به عمل نیامده بود فروش لیره به نرخ رسمی بانک همچنان ادامه دارد، در صفحه ۴۰۶ شماره ۷۸ خوانده میشود بهای حوالههای لیره انگلیسی که در اول ماه ۱۴۴ ریال بود، در آخر آبان ۱۳۲۴ به حدود ۱۴۳ ریال تنزل کرد، آن موقعی که فروخت آمد پایین تفاوت نرخ رسمی۱۲۰ ریال تفاوت بازار آزاد یک تومان با نرخ رسمی، در سال ۱۳۲۵ مجله بانک ملی ایران شماره ۸۱ فروردین اریبهشت ۱۳۲۵ مینویسد بازار ارز در اریبهشت ۱۳۲۵ بازار معاملات حوالههای ارزهای خارجی به طور کلی خیلی راکد بود، بهای حواله دلار که بعد از تنزل فاحش در فروردین ۱۳۲۵ در اواخر آن ماه اندکی ترقی کرد و در دوم اریبهشت به ۴۲ ریال رسیده بود در طول این ماه پایین آمد در۲۴ اریبهشت ۱۳۲۵ بسی و هفت ریال و پنجاه دینار رسید و در آخرماه به سی و هشت ریال و ۲۵دینار بهای حواله لیره در دوم اریبهشت ۱۳۲۵ یکصد و سی و هشت ریال و در ۲۹ اردیبهشت یکصد و سی و چهار ریال و در آخر ماه ۱۳۵ ریال بود و همچنین در مجله بانک ملی ایران در شماره ۸۲ صفحه ۱۹۷ مربوط به خرداد و تیرماه ۱۳۲۵ مینویسد.
بازار ارز- معاملات ارز آزاد در خردادماه ۱۳۲۵ به طور کلی بیرونق بود فقط در اواخر ماه اندک رونقی در معاملات آنها به خصوص لیره حاصل شد و مظنهها مختصری ترقی کرد، حداقل نرخ حواله دلار ۳۷ ریال و ۵۰دینار و حداکثر ۸ ریال و ۵۰دینار، حداقل نرخ حواله لیره ۱۳۴ ریال و حداکثر آن ۱۳۶ریال در آخرماه بود استدعا میکنم آقایان نمایندگان محترم به این قسمت گزارش توجه بفرمایند که این نکات بسیار قابل توجه و دقت است عرض کنم که همچنین در مجله بانک ملی ایران شماره ۸۳ در صفحه ۳۳۰ مرداد و شهریور ماه ۱۳۲۵ مینویسد. از هفته دوم شهریور بازار به تدریج رونق خود را از دست داد به خصوص بعد از تصویبنامه هئیت وزیران راجع به اجازه فروش ارزهایی که بانک ملی ایران موجود دارد برای بازکردن اعتبار اسنادی مظنه اغلب کالاهای وارداتی سست شد و رو به تنزل نهاد آقایان نمایندگان ملاحظه میفرمایند که چه عیب داشت ما این سیاست را تعقیب میکردیم؟ مگر مردم این مملکت گناه کرده بودند که این سیاست دنبال نشد؟ مجله بانک ملی میگوید که وقتی ما فروختیم قیمتها آمد پایین چرا این سیاست را دنبال نکردند؟ برای این که امروز لیره را ببرند به ۲۵تومان حالا آن را هم بنده علتش را خواه گفت و همچنین در مجله بانک ملی ایران شماره ۸۵ در صفحه ۵۷۲ مربوط به آخر سال ۱۳۲۵ دی ماه مینویسد.
رکورد بازار معاملات ارزهای آزاد که از نیمه آذر ماه شروع شده بود در دی ماه ۱۳۲۵ همچنان ادامه داشت و تنزل بهای آن برخلاف گذشته شامل ارزهای موجودی مخصوص واردات نیز گردید. بهای لیره حواله که در اول دی ماه ۱۵۴ ریال بود تنزل کرد در آخر به ۱۴۸ریال رسید بنابراین تفاوت بازار آزاد باز ده دوازده ریال بیشتر نبود، این نکته قابل توجه است که تمنی میکنم آقایان نمایندگان محترم دقت فرمایند در مجله بانک ملی ایران در صفحه ۶۸۶ شماره ۸۶ بهمن و اسفند۱۳۲۵
در نتیجه محدود شدن فروش لیره انگلیسی متعلق به کمیسیون ارز بازار معاملات آن گرم شده بهای آن به خصوص لیره موجودی مختص واردات دفعتاً ترقی کرد، آقا این یک چیز حسی است شما اگر نخود و لوبیا را بیاورید انبار کنید و قانون انحصار هم بگذارید قیمت آن میرود بالا تمام اینها مصنوعی بود آقا و نیز در مجله بانک ملی ایران صفحه چهار شماره ۸۷ فروردین، اردیبهشت ۱۳۲۶ مینویسد:
بازار ارز- در هفته اول اسفند۱۳۲۵ در نتیجه امتناع بانکها از بازکردن اعتبار اسنادی از ارز متعلق به کمیسیون ارز به طور مطلق بهای لیره انگلیسی حواله و موجودی که در ۳۰ بهمن به ترتیب ۱۶۲ و ۱۵۵ ریال بود تا ۱۷۳ ریال ترقی کرد و از این تاریخ به بعد هم جلوی ارز را گرفتند رفت بالا بالا، تا امروز که میبینید نتیجهاش را امروز ۲۵ تومان است هیچ معنی ندارد آقا خودتان باعث گرانی میشوید تقصیر کسی نیست (آزاد- حالا میخواهند بیاورند پایین) بلی البته این آرزو است، جناب آقای شریعتزاده نماینده محترم مجلس و رئیس فراکسیون دموکرات ایران به بنده یادداشتی فرمودهاند که بنده میخوانم:
جناب آقای اردلان توضیحاً بفرمایید که تذکرات جنابعالی مربوط به عقاید شخصی شما است و ارتباطی به فراکسیون دمکرات ایران ندارد، همینطور است بنده خیلی متشکرم که این موضع را یادآوری فرمودهاند (صحیح است) بنده این تصویبنامه هئیت وزیران را در ابتدای عرایض خودم عرض کردم یک سند اسارت اقتصادی ایران تلقی میکنم و برای ثبوت آن استدعا میکنم به عرض بنده توجه بفرمایند هیچ مملکتی در دنیا نمیتواند استقلال اقتصادی داشته باشد مگر این که صادرات آن بعد کفایت احتیاجات خودش باشد (صحیح است) این یک اصل مسلمی است که در تمام ممالک دنیا هم هر مملکت زندهای باید سعی بکند که صادرات خودش را زیاد کند، برای این که صادرات مملکت زیاد بشود وسایل بسیاری در نظر هست ولی هیچ چیز مؤثرتر از این نکته نیست که آن کالای صادراتی در بازارها ارزانتر از کالای مشابهش بشود تمام دلایل دیگر را تحتالشعاع قرار میدهد، بنابراین اگر بخواهیم کالای ایران صادر بشود و ما از لحاظ اقتصادی روی پای خودمان بایستیم و دست نیاز رو به کسی دراز نکنیم باید صادرات خودمان را زیاد کنیم، و این صادرات را به هر طور که ممکن است تقویت بکنیم این اصل مسلمی است که آقایان نمایندگان محترم باید توجه بفرمایند که پنج شش سال جنگ بود، کسی نبود که این صادرات را عملی بکند و هر کسی که این موضوع را مطالعه میکرد آقا باید فوراً عملی بکند که به محض این که جنگ تمام شد تمام این کالاهای صادراتی که در ایران انباشته شده بود یک دفعه صادر بشود و یک دفعه به فروش برود در صورتی که در این سالها که جنگ تمام شد کالاهای صادراتی ما در یک سال کمتر از سالهای پیش بود خوب این معمایی است و کسی که علاقه به مملکت دارد البته در این موضوع توجه خواهد کرد و او میداند که صادرات چه قدر در وضع این مملکت تأثیر دارد تأثیری که دارد یکی موضوع دستمزد است یعنی شما فرض کنید بنده که نماینده کردستان هستم اهالی کردستان تمام کوههایش کتیرا دارد کتیرا یکی از صادرات مهم مملکت است و ملاحظه بفرمایید با عمله روزی چهار تومان مزد این کتیرا نمیتواند در بازار آزاد مبارزه کند باید ما بتوانیم دستمزد را ارزان بکنیم در شهریور۲۰ که لیره ۶۵ ریال ترقی کرد دستمزد رفت بالا مزد عمله شد سه چهار تومان کتیرایی که باید با سه چهار تومان مزد عمله جمع بشود محال است بتواند در بازار دنیا رقابت بکند این است که ما میبینیم صادرات مان روز به روز کمتر میشود علتش همین گرانی دستمزد است فرض بفرمایید همین آذربایجان که یکی از نقاط مهم کشور است یک خشکبار زیادی دارد این خشکبار اگر باید بستهبندی بشود با عمله روزی چهار تومان این کشمش و این خشکبار نمیتواند با کشمش ترکیه در بازار آزاد رقابت بکند، باید ما کاری بکنیم که زندگانی را به حد معمولی پایین بیاوریم تا دستمزد بهحد معمولی برسد و بتوانیم صادراتمان را ارزان تمام کنیم و در دنیا صادرات داشته باشیم این یک اصل مسلمی است حالا اگر که کالاهای درجه اول کشور خودمان را با لیره ۱۳۰ ریال وارد میکردید و زندگانی را میآورید پایین دستمزد میآید پایین و بالطبع صادرات شما فرق میکرد ولی آمدید این لیره را از سیزده تومان بردید به ۲۳تومان و چهار ریال این به طور مسلم دستمزد میرود بالا وقتی که دستمزد رفت بالا دیگر صادراتی نخواهیم داشت آن وقت باید دست نیاز دست توسل به دیگران دراز کنیم، فقط و فقط یک منبع صادرات که بیشتر در ایران نیست به علاوه ما با اجرای این تصویبنامه اساسی صادراتمان را متزلزل میکنیم و خودمان ذلیل و بیچاره میشویم و این لحاظ اقتصادی به طور مسلم میشود گفت که یک سند اسارت اقتصادی است که بنده از لحاظ این تصویبنامهای که صادر شده است عرض میکنم، آقایان نمایندگان محترم توجه بفرمایید به این نکته اگر امروز دولت انبار سیلوی گندم را درش را باز کند و بگوید من گندمهای خودم را به هرکس که بیاید میفروشم تا یک ماه دو ماه قیمت گندم در بازارهای تهران و اطراف تهران میآید پایین وقتی که گندم خریدند و در سیلو را مهر و موم کردند آن وقت یک خروارش همگیر نمیآید موضوع ارز هم همین طور است امروز دولت برای تمام اشخاص میگوید من ارز میفروشم آقایان نمایندگان در ظرف این یک هفتهای که دولت گفته است ارز میفروشد ۳ میلیون لیره ارز فروخته شده است این سه میلیون لیره را به هیچوجه از ارز صادراتی نخریدهاند تمام اینها را از گواهینامه ده تومان از ارزهای موجود، دولت داد. خوب آقا دولت خودش به]وسیله گواهینامه سه میلیون ده تومان استفاده کرده. آنوقت میگویند مالیات وضع نکردیم من شاید دچار اشتباه شده باشم بنده یک مجلهای اخیراً به دستم رسیده بود که وضعیت اقتصادی سوئد را در سی سال اخیر در آن تشریح کرده بود ارقامی صادر کرده بود که در ظرف این سی سال اخیر سیاست اقتصادی سوئد متمولین طبقه اول را آورده بود به طبقه دوم رسانیده بود و طبقه سوم را هم به طبقه دوم رسانیده بود و تقریباً آنها را بههم نزدیک کرده بود ولی در این تصویبنامه دولت بالعکس آن عمل شده یعنی فاصله طبقه اول و سوم را آن اندازه که بوده باز زیادتر کرده است و این هم یک حقیقتی است هر کسی که پول زیادتر داشته باشد چندین میلیون پول داشته باشد میرود در بانک ملی ایران لیره میخرد و فردا همین لیره را چهل تومان بخورد ما میدهد چرا امروز این عرض را میکنم یکی از آقایان نمایندگان محترم به بنده فرمودند فلانی استیضاح تو مورد ندارد گفتم چرا؟ فرمودند این حرفهای تو یک روز ممکن است راست در بیاید ولی چه وقت ۵ ماه ۶ ماه دیگر و حالا گفتن آن فایده ندارد هر چه بگویی قسم بخوری که با این وضع والله زندگی بهتر نمیشود، ارزان نمیشود کسی این حرفها را گوش نمیدهد من در جواب ایشان این شعر را خواندم:
عمرش دراز باد که بر مرگ بیگناه
وقتی دریغ گفت که تیر از کمان گذشت
من خودم میفهم ولی اگر که حالا نگویم و بگذارم برای ۶ماه بعد، با این وضع از این مملکت چیزی باقی نمیماند وقتی ما صادرات نداشته باشیم نمیتوانیم از لحاظ اقتصادی روی پای خودمان بایستیم ما باید تمام کوشش خودمان را معطوف به این قسمت بکنیم، در کشور ما دو عامل برای فروش ارز هست یکی صادرات است و یکی هم شرکت نفت ایران و انگلیس بنده خودم از این تصویبنامه خیلی به دماغم بوی نفت خورده است خواستم در این خصوص یک قدری بیشتر به عرض آقایان برسانم، نسبت به صادرات که حرفی نبود اگر کسی جنسی صادر میکرد آن جنس مال خودش بود یا این که اگر کسی جنسی وارد میکرد آن هم مربوط به خودش بود پس کی ناراحت بود؟ شرکت نفت بود، بنده یک نامهای به وزارت دارایی نوشتم که ببینم این شرکت نفت به ما در سال چهقدر ارز میفروشد، حالا چهقدر میفروشد و سابقاً چهقدر میفروخت که اقلاً مسبوق باشیم حالا این نامه که از طرف وزارت دارایی برای بنده رسیده است میخوانم وزرات دارایی مینویسد که مقدار لیرهای که شرکت نفت ایران و انگلیس در سالهای زیر به واسطه احتیاجات ریالی خود به بانک ملی ایران فروخته به شرح زیر است:
در سال ۱۹۴۳- ۰۰۰/۰۸۰/۲ لیره
در سال ۱۹۴۴- ۰۰۰/۳۰۵/۴ لیره
در سال ۱۹۴۵- ۰۰۰/۸۲۹/۳ لیره.
در سال ۱۹۴۶- ۰۰۰/۶۰۰/۸ لیره.
در سال ۱۹۴۷- ۲۲۶/۶۴۰/۱۱ لیره.
بنابراین فوراً به چشم انسان برمیخورد چه طور شد که یک مرتبه از سه میلیون شد هشت میلیون و بعد به یازده میلیون رسید، در این صورت هرکس علاقه به مملکت دارد فوراً درصدد کاوش برمیآید که بیند حقیقت قضیه چیست، آقایان نمایندگان محترم بهخاطر بیاورید که اولاً قسمت عمده سهام شرکت نفت و انگلیس مال دولت انگلیس است یعنی هر تصمیمی که دولت انگلیس بگیرد عین آن در شرکت اجرا میشود، آقایان نمایندگان میدانید که دولت انگلیس یعنی شرکت نفت ایران و انگلیس همان سالی که لیره را بالا برد یک قراردادی با دولت آمریکا بسته، در اواخر سال ۱۹۴۶ قراردادی با دولت آمریکا بسته شده که بیست درصد
از محصول استخراج شده شرکت را به دولت آمریکا بفروشد. لذا آقایان نمایندگان محترم باید در روزنامهها خوانده باشید که در همین ده روز پیش نوشته بودند دولت یوگسلاوی به مناسبت این که دولت رومانی نفت محصول خودش را به او نمیفروشد قراردادی با شرکت نفت ایران و انگلیس بسته است که در سال ده میلیون تن نفت خام به او بفروشد و هیچ استبعاد ندارد که چند روز دیگر دولت آلبانی هم همین قرارداد را ببندد و دولت یونان هم همین قرارداد را ببندد چرا؟ برای این که این دولتها نفت مورد احتیاج خودشان را از دولت رومانی میگرفتند و حالا دولت رومانی هم به مناسبت نزدیک شدن با دولت اتحاد جماهیر شوروی و اختلافی که دولت جماهیر شوروی با این دولتها پیدا کرده مانع شده است که مثل سابق به آنها نفت داده شود. آمدند به شرکت نفت ایران و انگلیس مراجعه کردند بنابراین ما حس میکنیم علت این که ریال مورد احتیاج به شرکت نفت ایران و انگلیس زیاد شده است چیست؟ او احتیاج دارد که به اندازه کافی نفت استخراج کند و حوائج سالیانه خودش را مرتفع کند. احتیاجات سالیانه خودش که به جای خود، قراردادی هم با دولت آمریکا بسته و همچنین با دولت یوگسلاوی و باید نفت مورد احتیاج آنها را هم تأمین کند و دولت یونان و غیره هم هستند که باید نفت به آنها هم بفروشند پس بنابراین ما فوری حس میکنیم که در سال ۱۹۴۶ که فروش لیره شرکت نفت به بانک ملی ایران زیاد شده برای چیست؟ آقایان نمایندگان با کمال تأسف و حسرت باید عرض کنم از همان تاریخی که ملاحظه میفرمایید سال ۱۹۴۶ که این قراردادها بسته شده فروش لیره او زیاد شده از همان تاریخی که برای آقایان خواندم از همان تاریخ هم محدودیت فروش ارز برای شما زیاد شده است یعنی این تاریخها با هم تطبیق میکند فروشنده که تا حال سه میلیون، دو میلیون میفروخت نگران نبود سه میلیون تفاوت بازار آزادش بود، از آن روزی که شروع کرد زیاد ارز بفروشد گفت خوب، چه عیب دارد که من ارز خودم را به عوض سیزده تومان بیست و سه تومان و چهار قران بفروشم از همان روز چه عرض کنم، دوستان وفادار شروع کردند جلوی ارز را گرفتند من در همان روز در مجله بانک ملی ایران خواندم در اواخر سال ۱۹۴۶ بود که یواش یواش این فروش جلویش گرفته شد دولت آقای حکیمالملک تصویبنامه صادر کرد و گفت باید بفروشند ولی این کار را نکردند اعتنا نکردند (آزاد- کی اعتنا نکرد آقا؟) نمیدانم و چه کار کردند یک نکته دیگر را هم باید ضمناً عرض کنم که در مسائل اقتصادی اینها مثل زنجیر به هم پیوسته است یعنی شما اگر آمدید لیره را سیزده تومان فروختید ماه اول و ماه دوم نفروختید هیچ اثری ندارد این کارها جزء این که یک پول هنگفتی به جیب عدهای بریزد فایده دیگری ندارد (صحیح است) باید شما در ماه دوم هم میفروختید ماه سوم هم همین طور تا این که این عمل به طور مستمر ادامه داشته باشد و من که کالایی سفارش میکنم اگر کالای خودم را نفروختم دیگری بیاورد. وقتی که گزارش بانک ملی ایران را دیدم و آن تصویبنامه که در زمان کابینه قوامالسلطنه صادر شده بود خواندم متوجه شدم به محض این که آن تصویبنامه صادر شده بود بازار پایین آمده، بنابراین آدم به فکر میافتد میگوید که آقا نکند آن فروشنده، ما که دو عامل بیشتر برای فروش ارز نداریم یکی صادرکننده است که ما کاری به آن نداشتیم و یکی هم عامل دیگری است که باید ارز را بفروشد و این هم که مطابق تصویبنامه محدودیتی قائل شده بنابراین از همان تاریخ محدودیت فروش ارز در کابینهها زیاد شده است و امروز این عمل نتیجهاش همین تصویبنامهای است که بنده عرض میکنم و بوی نفت میدهد.
بعضی از نمایندگان - تنفس بدهید آقا.
رئیس - پیشنهاد تنفس رسیده است ولی مجلس گویا موافق باشد که جلسه ادامه داشته باشد پیشنهاد قرائت میشود.
(پیشنهاد میکنم ده دقیقه تنفس داده شود.) اقبال
اردلان - خیلی ممنونم.
مکی - رأی باید بگیرید.
فولادوند- بنده مخالفم.
رئیس - آقای فولادوند بفرمایید.
فولادوند- دولت قریب یک ماه و نیم است که مشغول کار شده است و آقایان شروع به استیضاح کردهاند البته حق وکیل را نمیشود از او سلب کرد تمام آقایان نمایندگان حق دارند استیضاح کنند ولی اگر ما بخواهیم هر استیضاحی را بیست روز طول بدهیم دولت کاری از پیش نخواهد برد و به عقیده بنده خوب است مذاکرات تمام بشود و آقای رئیسالورزا هم جواب بدهند و همین امروز تکلیف دولت معلوم شود و تمام شود.
اقبال - بنده هم باید توضیح بدهم، اجازه بفرمایید همان طور که آقای فولادوند فرمودند این مطلب صحیح است که باید هر چه زودتر کار استیضاحها خاتمه پیدا کند ولی بنده عقیده دارم که باید فرصت داد که جناب آقای نخست وزیر هم با یک فرصت بیشتری با یک بیانات کافی جواب این استیضاحها را بدهند و حالا هم یک ساعت بعد از ظهر است و وقت هم کافی نیست (برزین- ناطق هم خسته است) و مدتی است مجلس تشکیل شده است اجازه بفرمایید تنفس داده شود.
رئیس - بنابراین رأی گرفته میشود به تنفس آقایانی که موافقند قیام کنند (عده کمی برخاستند) تصویب نشد، آقای اردلان.
اردلان - عقیده آقایان نمایندگان محترم بسیار خوب است ولی خوب بود زودتر تشریف میآوردند به هرحال بنده به هیچ وجه خودم را ملزم نمیدانم که یک کلمه را از آنچه که میخواستم بگویم کمتر بگویم بنده یک مسائل حیاتی مملکتی را زحمت کشیدهام تهیه کردهام و باید بگویم (دهقان- بفرمایید ما هم نشستهایم تا بیانات شما را گوش کنیم) و اتفاقاً مسائل زیادی نیست و تمام میکنم، بنده عرض آقایان نمایندگان محترم رسانیدم و عرض من هم متکی به نامه وزارت دارایی بود که زمانی که شرکت نفت ایران و انگلیس با دولت آمریکا قراردادی بست که ۲۰درصد از محصول نفت خودش را به آمریکا بفروشد از همان تاریخ ما میبینیم که فروش لیره به بانک ملی ایران زیاد شده بدبختانه و متأسفانه از همان تاریخ هم تقریباً در چند ماه بعدش میبینیم که محدودیتهای فروش ارز در دستگاه مربوط به فروش ارز به وجود آمد حالا ببینیم که این شرکت نفت ایران و انگلیس از این گرانی ارز که دولت جناب آقای هژیر به موجب تصویبنامه برقرار نمودند استفاده خواهند کرد یا خیر؟ این موضوع بحث بنده است- تبصره اول تصویبنامه مورخ ۴/۵/۱۳۲۷ هیئتوزیران این طور مینویسد برای ارزهایی که به وسیله سفارتخانهها و سیاحان و اشخاص و مؤسسات متفرقه فروخته میشود گواهی فروش ارز داده خواهد شد، اولاً بنده میگویم که یک شرکتی بنام شرکت نفت انگلیس و ایران در ایران هست که ما باید در مقابل او زور داشته باشیم، ما باید حرف حساب بزنیم، ما وقتی که در تصویبنامه هئیت وزیران میگوییم مؤسسات آزاد، و از مؤسسات آزاد هم لیرهشان را بیست و سه تومان و چهار قران میخریم چه طور ممکن است که به شرکت نفت ایران و انگلیس بگوییم که ما لیره تو را ۱۳تومان میخریم، بنده میخواهم بگویم ما باید یا با زور به شرکت نفت ایران و انگلیس بگوییم یا با حرف حساب نه حرف حساب داریم نه زور بنابراین مثل روز برای من روشن است (مهندس رضوی- این را هم مسجل نفرمایید چون به هر حال ما نباید بگذاریم) راه فرارش هست، ملاحظه بفرمایید یک وقتی است که بنده عرایض خودم را عرض کردم گفتم بین پدر و فرزند، بین رئیس و مرئوس بین وکیل و موکل بین دولت و مجلس اگر یک صمیمت و برادری وجود داشته باشد هیچ اختلافی پیدا نمیشود ولی این صمیمت و یگانگی نیست به خدا، شما در تصویبنامه نوشتهاید از شرکت نفت با نرخ رسمی میخریم ولی راه را در قسمت اولش باز میکنید، حالا من به شما توضیح میدهم اگر شرکت نفت آمد و به جنابعالی داوری داد گفت اگر جنابعالی تصویبنامه صادر میکنید ۲۳ تومان و چهارقران میدهید. از من چرا به این قیمت میخرید من چه تقصیری کردهام، شما چه میگویید ما باید زور داشته باشیم و اگر این حرف را امروز نزند یک سال دیگر میزند، دو سال دیگر میزند آخر ما هر کاری که میخواهیم بکنیم باید در روی یک اساس باشد، در تصویبنامه نوشته است که اشخاص و مؤسسات متفرقه، این اشخاص را حالا برای آقایان تفسیر میکنم. جنابعالی یک مؤسسه خارجی هستید در ایران، اسمتان تجارتخانه، تفنگچیان، مشعل، شرکت نفت ایران و انگلیس هر چه میخواهید میگذارید عضو دارند، مستخدم دارند عوض اینکه لیره خورد کنند یعنی حقوق اشخاص را به ریال بدهند صدا کنند و بگویند که آقای رئیس اداره فلان تجارتخانه شما در عوض این که حقوق کارمندان خود را به ریال بدهید و لیره ۱۳تومان را در بانک خورد کنید در عوض این کار به کارمندان خود لیره بدهید و این عمل هم برای شما فرقی که ندارد و در این تصویبنامه هم که دولت راه آن را باز کرده آن عضو هم میآید و به بانک ملی ایران میگوید من از اشخاص متفرقه هستم این لیره را از من بخرید هر لیرهای بیست و سه تومان و چهار قران و شرکت هم نفروخته است و همچنین تجارتخانه تفنگچیان و کتانه هم ارزی
نفروختهاند و تصویبنامه هم به جای خودش باقی است ولی به یک شخصی، یک عضوی عوض این که حقوق ریالی بدهند ۵۰ لیره میدهند و این شخص مراجعه میکند به بانک ملی ایران و آن را میفروشد و این تجارتخانه خارجی هر کس هست در عوض این که صد لیره بیاورد به بانک ملی ایران بفروشد و هزار و سیصد تومان بگیرد و از آن حقوق آن عضو و رئیس ادارهاش را بدهد به او ۵۰ لیره میدهد و آن عضو هم همان ۵۰ لیره را فروخته به همین مبلغ و حقوقش را گرفته است، ما اهالی این مملکت نصف هزینه این تجارتخانهها و آن شرکتها را به دوش خودمان گرفتهایم و باید این آقایان دقت کنند و درست حساب کنند که این حساب صحیح است یا صحیح نیست، شما به ظاهر امر نگاه نکنید به باطن امر نگاه کنید من از آقایان نمایندگان محترم سؤال میکنم که مگر حالا قانون لازم داشتهاند از ۱۳۱۳قانون ارز به قوت خودش باقی است هر کس ارز دارد باید به دولت بفروشد به نرخ رسمی محال است که به سفارتخانههای رسمی که در ایران هستند اینها بیایند یک امر برخلاف قانون بکنند، اینها همه مشاور قضایی دارند از تخلف این کار مطابق قانون ارز مطابق دادگاه ویژه ارز خودداری میکنند. غیرممکن است، ولی شما آمدید یک راهی باز کردید و گفتید که تو به نام سفارتخانه یا سیاح لیره را مطابق قانون ارز به نرخ رسمی بخر و بیست و سه تومان و چهار قران بفروش (ارباب- حالا هم سیزده تومان است) آقا تصویبنامه این طور کرده است بنده چه بکنم بنده اعتراضم به این تصویبنامه است من وقتی که این استیضاح را تقدیم کردم به مجلس آقایان ارباب جراید از من خواهش کردند که یک نسخه از استیضاح را بدهم ولی من امساک کردم که شاید دولت جناب آقای هژیر که این تصویبنامه را که به زیان مملکت است آن را لغو بکنند و من هم این اعتراض خودم را پس بگیرم و چون تصویبنامه را لغو نکردند بنده هم به اعتراض خودم باقی ماندم من مجبور شدم جناب آقای ارباب مهدی، جنابعالی میفرمایید در تصویبنامه این طور نوشته نشده استیضاح بنده مستند به تصویبنامه است، در تصویبنامه نوشته شده است که مؤسسات متفرقه شاید آقایان نمایندگان محترم تشریف برده باشند به خوزستان، خوب توجه کردهاند که استخراج نفت یک تشریفاتی دارد یعنی شما میروید به گچساران و با قاطر هم میروید، از گچساران تا هفت گل و مسجدسلیمان باید یک جاده شوسهای بسازید و بیست فرسخ نفت بیاورید لولهکشی بکنید خوب آقا، یک شرکتی در خوزستان ایجاد میشود، شرکت فرض بفرمایید به نام بیچلند کمپانی یک اسمی برای خودش میگذارد شما آزاد گذاشتید غیر از شرکت نفت هر مؤسسهای که در سراسر ایران به وجود میآید ارز خودش را بیاورد به ما بفروشد با گواهینامه بیست و سه تومان و چهار قران در این صورت لازم نیست که شرکت نفت برای ساختن این جادهها خودش عامل مستقیم باشد این شرکتها میآیند و خودشان مستقیماً از شرکت نفت کنترات میکنند و تمام کارهای شرکت نفت را این مؤسسات متفرقه که در این تصویبنامه نوشته شده انجام میدهند با ارز ۲۳۴ریال نتیجهاش این است که بنده که در بوشهر هستم و محتاج به گنهگنه هستم باید مالیات بدهم پولش را میدهم به آن کمپانی که در خوزستان نفت استخراج میکند و چرا شرکت نفت ایران و انگلیس که ما حس میکنیم درصدد این اقدام ممکن است باشد مطابق این تصویبنامه راه را برای آن باز کرده باشیم، اگر این راه نبود اعتراضی نداشتم، تمام دعاوی ایران را اگر شما نسبت به شرکت نفت ایران و انگلیس بسنجید شاید به قدر هزینه یک روز جنگ انگلستان نباشد، دولت انگلستان در روز ۱۶ میلیون لیره خرج جنگ میکرد. شرکت نفت ایران و انگلیس به ما در سال ۶تا ۷ میلیون و نیم میدهد و اگر دولت انگلستان هزینه یک روز جنگ خود را به آن اضافه میکرد و به ما میداد و خیال میکرد یک روز بیشتر جنگ طول کشیده ملت ایران این قدر در هرجا و در هر مجلسی نسبت به این موضوع بحث نمیکرد (دهقان- مال خودمان است) دولت انگلستان اگر فرض میکرد که شش سال که جنگ طول کشید یک ماه هم بیشتر طول کشیده هزینه جنگی او را در مدت یک ماه ممکن بود تا آخر مدت قرارداد این گفتوگو و این اختلافات پیدا نشود من با کمال تأسف باید عرض کنم وقتی که در کتابخانه مجلس پس از چند روز مطالعه به این موضوع حیاتی برخوردم که گرانی ارز مصنوعی بوده و ما خودمان باعث شدیم و تاریخ آن را تطبیق کردم با تاریخ قرارداد نفت با آمریکا، ممکن است من اشتباه کنم (نخست وزیر- حتماً این طور است) ولی این شعر دانشمند ایرانی به یادم آمد، چون نیک نظر کرد پر خویش در او دید، هرچه هست متأسفانه از طرف خود ما است که بدبختی برای این مملکت فراهم میشود.
رئیس- آقای اردلان تأمل بفرمایید پیشنهادی رسیده قرائت میشود.
مقام محترم ریاست مجلس شورای ملی، چنانچه موضوع استیضاح امروز تمام نشود برای رسیدگی به آن فردا صبح جلسه تشکیل بشود تا مجلس بتواند هر چه زودتر به وظایف دیگر خود و کارهایی که در پیش دارد که اهم آن بودجه است برسد. صدرزاده.
رئیس - با این نظر مخالفی هست؟
بعضی از نمایندگان - تمام میشود.
اردلان - تمام نمیشود امروز.
۲- موقع و دستور جلسه بعد- ختم جلسه
رئیس- خودشان میگویند که تمام نمیشود و به علاوه آقای نخستوزیر هم باید جواب دو استیضاح را بدهند این است که امروز تمام نخواهد شد بنابراین جلسه فردا صبح خواهد بود و جلسه به عنوان تنفس ختم میشود.
(مجلس یک ساعت بعد از ظهر ختم شد)
بقیه جلسه ۹۶
صورت مشروح مذاکرات مجلس روز دوشنبه اول شهریورماه ۱۳۲۷
فهرست مطالب:
۱) بقیه استیضاح و تصمیم مجلس بر رأی اعتماد به دولت
۲)موقع و دستور جلسه بعد- ختم جلسه
(مجلس ساعت دهو بیست دقیقه صبح به ریاست آقای رضا حکمت تشکیل گردید)
۱- تصویب صورت مجلس
رئیس-آقای اردلان بقیه بیانات خودتان را بفرمایید.
رضوی- پیشنهادی تقدیم کردهام راجع به یک دوازدهم.
رئیس-بین نطق ناطق نمیشود نطق باید تمام بشود بعد مطلب دیگر مطرح شود، آقای اردلان.
اردلان- بنده اجازه میخواهم که قبلاً دو کلمه به مقام ریاست محترم مجلس شورای ملی مطلبی را که در جلسه گذشته به عرض رساندم تکرار کنم که دیروز جناب آقای رئیس محترم مجلس توجه فرمودند که عرایض بنده از ابتدا تا انتها یک مسئله به خصوص و مربوط به ارز بود و بنابراین از استیضاح نماینده محترم آقای عباس اسکندری به کلی متمایز و جدا بود این است که بنده باز استدعا میکنم که حق یک نماینده را ایشان که رئیس مجلس هستند حفظ بفرمایند و مطابق نظامنامه که پیشنهادی هم به حضورشان تقدیم میکنم نسبت به استیضاح بنده رأی جداگانه و مستقلی اخذ بفرمایند تا برای ملت ایران و خود بنده مطابق نظامنامه و حقی که دارم معلوم شود که آیا مجلس شورای ملی و نمایندگان محترم استیضاح بنده را وارد دانستند یا ندانستند این است که بنده مقدمه این پیشنهاد خودم را حضور محترم مقام ریاست تقدیم میکنم و بعد به مطلب میپردازم از آقایان نمایندگان محترم بنده بسیار معذرت میخواهم که دیروز عرایضم دو ساعت طول کشید ولی این موضوع به حدی مهم بود که غیر از این برای من مقدور نبود و زیاد هم تقصیر نداشتم برای این که برای این حادثهای که برای نماینده محترم جناب آقای گنجهای که بنده از آن متأثر و متألم هستم (صحیح است) مجلس شورای ملی دیر تشکیل شد بنده از موقع استفاده میکنم مراتب همدردی و تسلیت خودم را به جناب آقای گنجهای و همسر محترمشان تقدیم میدارم امیدوارم که خداوند به ایشان صبر جمیل عنایت فرماید در ممالک دیگر اگر یک مسئلهای را بحث بکنند به حساب جلسه نمیآورند که چند جلسه طول کشید به حساب ساعت میآورند که چند ساعت پانزده ساعت، چهارده ساعت، شانزده ساعت، طول کشید البته یک مسئله که در تمام شئون اجتماعی کشور ما مؤثر است اگر من از آقایان خواهش کنم که دو سه ساعت وقت صرف کنند گناهی ندارم برای مملکت تصور میکنم مفید باشد معهذا بنده کوشش میکنم که در جلسه امروز ساعت یازده عرایضم تمام شود بلکه هم زودتر (انشاالله) چشم نیم ساعت حداکثر بنده سعی میکنم عرایضم تمام شود (بفرمایید) در جلسه گذشته آقایان نمایندگان محترم توجه فرموند که بنده اسم کسی را نبردم و با نهایت مهر و محبتی که آقایان ارباب جراید نسبت به بنده در روزنامههایشان امروز دیدم معهذا یک مختصر اشارهای نسبت به دومطلب شد که باید من توضیح عرض کنم یک مطلبی بود که جناب آقای سزاوار نماینده محترم فرمودند و بنده هم یک جوابی عرض کردم که به طوری که بنده عرض کردم در روزنامه نوشته نشده بود و چون من به آقای سزاوار بسیار احترام میگذارم و از اعضا فراکسیونی هستند که مدتها افتخار همکاری با ایشان را داشته و دارم و امیدوارم که هیچ گونه سوءتفاهمی نسبت به این موضوع برایشان حاصل نشود و حالا تشریف ندارند و البته از موضوع مستحضر خواهند شد یکی هم نماینده محترم آقای ملکپور به بنده تذکر دادند امروز صبح حق هم همین بود تذکر ایشان وارد بود. ایشان نماینده شیراز هستند علاقه به حافظ و سعدی دارند و این علاقه را همه ماها
داریم بنده مثل هر فرد از افراد این مملکت به این دو شاعر نامی کشور احترام میگذارم و به هیچ وجه در موضوعی که عرض کردم مقصود و منظوری نداشتم در جلسه دیروز بنده به تفصیل صحبت کردم که دولت جناب آقای هژیر قانون اساسی و قوانین عادی کشور ما را پس از تصویبنامهای که صادر فرمودهاند نقض فرمودهاند و به همین لحاظ بود که بنده با کمال ادب از ایشان در این جایگاه رسمی توضیح خواستم و البته مطالبی که جناب معظمله در جواب بیانات بنده اظهار خواهند فرمود با کمال دقت خوب گوش خواهم داد و از هم اکنون این اجازه را برای خودم محفوظ میدارم که اگر در عرایض بنده هر کدام از آقایان وزرا یا آقای نخست وزیر تحریفی بفرمایند دو مرتبه بنده بیایم اینجا و توضیحاتی بدهم که رفه هرگونه ابهامی بشود از تمام عرایضی که بنده دیروز به استحضار نمایندگان محترم رساندم یک مطلبی به عقیده خودم دقیقتر باریکتر از تمام آنچه که عرض کردم این چند نکتهای است که حالا میخواهم به عرض آقایان نمایندگان محترم برسانم و چون بسیار نکته باریک و مهمی به عقیده خود من است از آقایان نمایندگان استدعا میکنم که در این خصوص هم مثل دیروز توجهی بفرمایند در این تصویبنامه مورد بحث که به عقیده بنده فاصله بین طبقه اول و سوم این کشور را عمیقتر خواهد کرد و صرفاً برای منافع یک عده سرمایهدار خیلی زیاد وضع شده و فقط آنها هستند که میتوانند از این تصویبنامه و از این موفقیت استفاده نمایند و من هم متأسفانه باز هم باید عرض کنم که سرمایهدار مهم ایرانی نیست و تجاری که از این تصویبنامه استفاده خواهد کرد خارجیها و شرکتهای خارجی مقیم ایران هستند بنده ۴ سال افتخار داشتم که نایب رئیس کمیسیون ارز بودم یا رئیس کمیسیون ارز بودم و از جریانات خرید ارز اطلاع داشتم هر وقت چنین پیشامدهایی میشد کمپانیهای خارجی تجارتخانههای خارجی در ایران ارز را میخریدند احتکار میکردند بعد با قیمت گزاف همان را به حلق مردم این مملکت میریختند ولی البته تجار ایرانی هم استفاده میکنند ولی نه این اندازه که اینها استفاده میکنند برای این که پول اینها زیادتر است ما از موجودی پول آنها اطلاع داشتیم از تقاضا و از درخواستهای آنها همیشه خرید آنها صد هزار و دویست هزار لیره بود در صورتی که تجار ایرانی که خیلی خرید میکردند ده هزار پانزده هزار این طورها به این لحاظ این تصویبنامه که صادر شده است این محدودیت فروش را برداشته در آن واحد برای اشخاص پولدار ممکن است بیست میلیون ریال یا بیشتر در بانکها بگذارند و بگویند برای ما اعتبار باز بکنید و اسناد فروش کالا هم از خارجه به سهولت برای آنها در دستشان هست و وقتی که تمام این ارزها تمام شد آن وقت این ارز ۲۴ تومان را به حلق مردم این مملکت به چهل تومان و ۵۰ تومان فرو خواهند بود. اما نکته باریکی که بنده خواستم توجه آقایان را به این موضوع جلب کنم این نکته است آقایان نمایندگان محترم اطلاع دارند که در همین مجلس پانزدهم ما یک قانونی گذراندیم که دولت ایران را ملزم کردیم راجع به قرارداد شرکت نفت ایران و انگلیس با آنها وارد مذاکره بشود و منافع ایران را حقاً تأمین بکند آن طور که شایسته است و از آن تاریخ که مجلس شورای ملی برای آنچه که وزرای وقت آمدند در مجلس اظهار کردند این موضوع را تحت توجه و دقت قرار دادند، عرض بنده این نکته باریک است آقای استدعا میکنم توجه بفرمایید در یک موقعی که ما با یک شرکتی داریم گفتگو میکنیم در یک موضوع مهمی که ما میگوییم حق ما این است او را راضی بکنیم یا نکنیم تا به یک مرحلهای برسد آیا در یک چنین موقعی این تنها آرزویی که داریم یعنی از این ارز موجودی که داریم عوض این که استفاده بکنیم این ارز را به کلی از دست بدهیم تا وقتی که مذاکرات ما به یک مرحلهای نرسد که ما بیچاره و مضطر دو تا دانه لیره هم نداشته باشیم هر نوع پیشنهاد باشیم هر نوع پیشنهاد دیگری که میدهند ناچار و ناگزیر هستیم که قبول کنیم این یک مسئله بسیار حیاتی است البته بسیار باریک و دقیق است آقایان نمایندگان استدعا میکنم استرحام میکنم در این مسئله باریک و دقیق دقت بفرمایند ما الان فرض بفرمایید در حدود ۲۵ میلیون سی میلیون لیره داریم من درست میزان دقیقش را چون نمیدانم باید جناب آقای نخست وزیر بفرمایند اگر در همین یک هفتهای که این تصویبنامه صادر شده از ارزهای دولتی در حدود سه میلیون لیره فروخته شده سه میلیون گواهینامه داده شده در صورتی که آقایان وزرا فرمودند که ارز صادرات را ما گواهی میدهیم و ما میخواهیم ببینیم در این هفته کی ارز صادرات گرفته که در این هفته سه میلیون لیره داده شده به این نهنج اگر در شهر تهران پیش برود طولی نخواهد کشید که اشخاص سرمایهدار اشخاص پولدار چه ایرانی چه خارجی مقیم ایران این موجودی ارزی ما را به آنها میرسانند، موقعی است که مذاکرات ما راجع به آن قانونی که از مجلس گذراندهایم و تقاضا کردهایم دولت با شرکت وارد مذاکره شود ما در دست هیچ ارزی نداریم و با این نقشه اقتصادی که بنده تعبیر کردم و باز هم خواهم گفت صادراتی نخواهیم داشت ما برای ضروریترین کالاهای مورد احتیاج خودمان ارز میخواهیم و آن کسی که ارز دارد همان کسی است که ما داریم با او چانه میزنیم برای این که معامله را به یک جایی برسانیم ببینید که چه کار خطرناکی داریم میکنیم.
نخست وزیر- توضیح بفرمایید ببینیم چه میفرمایید من حالیم نمیشود چه میفرمایید.
اردلان- گوش بدهید...
نخست وزیر- گوش میدهم ولی ملتفت نمیشوم.
اردلان- عرض کنم یکی از آقایان به من گفت که شما که نسبت به جناب آقای هژیر ارادت دارید رأی اعتماد دادید چرا با ایشان نرفتید صحبت بکنید تا استیضاح بکنید و این فرمایشی که جناب آقای هژیر فرمودند من گفتم یک نخست وزیری که خودش شش ماه مبارزه کرد و حاضر نبود لایحهاش را به مجلس بیاورد و در کابینه آقای حکیمی من همین موضوع را پرسیدم و تقاضای جلسه کردم که این موضوع ارز در آنجا بحث بشود گفتند ما که هنوز متقاعد نشدهایم چه طور حاضر بشویم جلسه خصوصی تشکیل بدهیم آنجا بحث بکنیم اصلاً ما نمیتوانیم این کار را بکنیم یک همچنین شخصی که خودش ایمان داشته که این کار خلاف است و من یکی از نمایندگان محترم شرافتش را اینجا قسم میدهم حضور آن آقای هژیر فرمودند که این خیانت است (مکی- به بنده گفتند) در فراکسیون یکی از اعضای ما گفت اگر تو استیضاحت را پس بگیری من خودم استیضاح خواهم کرد برای این که من از گوش خودم شنیدم که جناب آقای هژیر فرمودند این کار خیانت است (نخست وزیر- کدام کار؟) بالا بردن قیمت لیره آقا بنده با هر کدام مایل هستند اساعه میرویم به گیشه بانک ملی ایران میگوییم ما هزار لیره میخواهیم یک کامیون از لندن وارد کنیم اگر به شما لیره ۱۳۰ ریال داد؟ (بهبهانی- مگر قبلاً به شما میداد) قبلاً همین دستگاه مانع میشد که ندهند (نورالدین امامی- عصبانی نشوید آقا) بنده عصبانی نمیشوم میترسم به ساعت برسد آقایان اجازه بفرمایید بنده دیروز ثابت کردم که دستگاه فروشنده ارز خودش سلب گرانی ارز شد تا وضعیت را به این روز رسانید اجازه بفرمایید اتفاقاً «گواه عاشق صادق در آستین باشد» من چهار سطر از مجله بانک ملی ایران برای آقایان میخوانم و استدعا میکنم دقت بفرمایید این جواب آقای بهبهانی است از مجله بانک ملی ایران شماره ۸۳ صفحه ۳۳۰ مرداد و شهریور ۱۳۲۵ از هفته دوم شهریور بازار به تدریج رونق خود را از دست داد به خصوص بعد از تصویبنامه هئیت وزیران راجع به اجازه فروش ارزهایی که بانک ملی ایران موجود دارد برای بازکردن اعتبار اسنادی مظنه اغلب کالاهای وارداتی سست شد و رو به تنزل نهاد آنجایی که دولت ارز برای واردات داد جنس آمد پایین و بازار تنزل کرد آقا خودتان این بدبختی را فراهم کردید حالا میگویید که کی کرد آقا لیره را دولت را دولت خودش نداد میبایستی بدهد دلیلش هم همین است که دولت میآید توی شهر یک انقلابی به وجود میآورد برای این که بگوید حکومت نظامی یک امر مشروعی است چشم بینا لازم است که بگوید تو خودت این انقلاب را به پا کردی که حکومت نظامی ایجاد کنی مهمترین عیبش همان است در همین مجلس پانزدهم قانونی گذشت که ارز کشور ارز دولتی ۶۰درصد به ولایات بدهند۴۰ درصد به شهر تهران بنده از آقایان نمایندگان محترم خواهش میکنم آن تصویبنامههایی را از اول تا آخر ببینند ببینند یک کلمه ۶۰ درصد شهرستانها تأمین شده (بهبهانی- سهمیه دولت میخواهد بدهد) مگر دریا است که این همه بدهند و اگر یک مقدار ارز معین محدودی است این همه چه طور میدهند بایستی دولت میگفت موجودی ارز من هر چه هست مطابق قانونی که از مجلس شورای ملی گذشته۶۰ درصدش به شهرستانها۴۰ درصدش به مرکز آن وقت در این قسمت من میخواستم ایرادی بکنم ولی حالا این طور نیست حالا هر کس پول زیادی دارد میرود از بانک مرکز یا از بازار میگیرد و بعد در شهرستانها به هیچ کس ارزی نمیرسد بنده پس از این عرض تلگرافی که تجار رشت به من کردهاند اینجا قرائت خواهم کرد یک قضیه حیاتی مملکتمان ارز برای چیزهای تولیدی است یعنی شما یک کارخانه کوچک چیتسازی بیاورید در این کشور و مملکت را بینیاز کنید از ارز یا این که تراکتور بیاورید اهالی گرگان و نمایندگان گرگان آقای
باتمانقلیچ به بنده فرمودند. فرمودند از اردبیل و سایر نقاط ایران همه تقاضا دادند که این وضع کشاورزی ما که از عهد نوح بوده این را دگرگون بکنید به وضع جدید بکنید این لازمهاش چیست؟ لازمهاش این است که با این ارز موجود یک مقداری تراکتور- یک مقداری کارخانههای کوچک که مولد ثروت در مملکت باشد (صحیح است) اقایان نمایندگان در این تصویبنامه برای همه چیز ارز منظور شده غیر از این قسمت وقتی که ارز تمام شد میگویند نیست دیگر چیزی نمانده (صحیح است) شما برگردید به آن عرضی که در اول جلسه عرض کردم این سند اسارت اقتصادی ما است برای این که ما بعد از یک مدت کمی هیچ ارزی نداشته باشیم و جز دست تضرع و گدایی پهلوی شرکت جای دیگر نتوانیم ببریم فهم من این طور حکم میکند ممکن است دیگران جور دیگری فکر کنند من یک نمایندهای هستم آنچه که میفهم و به صلاح مملکت ایران میدانم میآیم در اینجا میگویم عده زیادی از بازرگانان تهران به بنده نامه نوشتهاند و آمدند عدهای هم در جلسات مجلس شورای ملی خصوصی با بنده مذاکرات حضوری کردند و معایب این تصویبنامه را گفتند نامه مفصل مشروحی هم یکی از بازرگانان که وقتی بنده کاغذش را خواندم دیدم بسیار وارد است به نماینده محترم آقای معتمد دماوندی نوشته که ایشان به بنده دادند البته اگر اینها را بنده بخوانم خیلی اسباب تصدیع است ولی این تلگرافی است که خیلی مختصر است میخوانم تلگراف از رشت به تهران مجلس شورای ملی. جناب آقای اردلان- رونوشت آقای ابوالقاسم امینی. رونوشت آقای حسن اکبر- رونوشت آقای دادور- رونوشت آقای معتمد دماوندی- رونوشت جراید اطلاعات- رونوشت کیهان- رونوشت الفبا تقاضای عاجلی داریم به عرایض ما امضاءکنندگان زیر بازرگانان شهرستان رشت رسیدگی و اقدام فرمایید پس از سالیان دراز انتظار که یک عده از تجار تهران ارز مملکت را در دست خود گرفته ابداً توجهی به شهرستانها نمیشود تا این که در اثر تظلم بازرگانان شهرستانها در زمان نخست وزیری جناب آقای حکیمی لایحهای از مجلس شورای ملی صادر و صدی شصت از ارز دولتی را به شهرستانها اختصاص داده بودند و بازرگانان مزبور تمام هم خود را مصروف و تشریفات لازمه را انجام داده که بتوانند از سهمیه ارز دولتی استفاده نمایند در این گیرودار به واسطه تشبثات و تملق یک عده معدود از بازرگانان داخلی و خارجی تهران از وزرای وقت تصویبنامه جدید که به کلی قوانین قبلی را نقض و بازرگانان شهرستانها را از حق خود محروم مینماید صادر نمودهاند و از طرفی با قوانین فوقالطاقه از قبیل خریداری گواهینامه از بازرگانان شهرستانها را مجبور که به خودی خود از حقوق خود صرفنظر نمایند بالصراحه عرض میشود که تمام قوانین مندرجه در تصویبنامه اخیر برای آن است که کلیه بازرگانان شهرستانها را محروم و بیبهره گذاشته مثل سابق کماکان تمام منافع از سهمیه ارز دولتی نصیب همان یک مشت عده معدود تجار تهران باشد، بنده این تلگراف را به تندنویسی میدهم که در امضاها اشتباه نشود بنده از نماینده محترم آقای حسن اکبر پرسیدم چه اشخاصی هستند اینها چون بنده افتخار شناسایی آنها را ندارم ایشان فرمودند که از تجار متوسط شهر رشت هستند و حق هم همین است چنانچه عرض کردم این تصویبنامه برای تجار خیلی متمول یک نعمت غیرمترقبه است فقط برای تجار متوسط و خردهپا یک بلای عظیمی است یک نفر از آقایان نمایندگان محترم به بنده فرمودند که شما این قدر راجع به این تصویبنامه ایراد میگیرید ایراد گرفتن کار بسیار سهل و آسانی است شما خوب است راه حل نشان بدهید و الّا هر کس ممکن است بیاید بگوید که این بد است بنده خودم هم همین عقیده را دارم الان که جلوی تابلوی کمالالملک هستم ممکن است ایراد بگیریم درخت بیدی که ایشان کشیدهاند درخت سرو بود بهتر بود اما اگر قلم را به دست خود من بدهند هیچ چیز نمیتوانم بکشم اما بنده در آخر مذاکرات خودم این موضوع را به طور مختصر به عرض آقایان محترم میرسانم من از نمایندگان دوره پانزدهم هستم که از وقتی که وارد مجلس شدهام به اهمیت موضوع پی بردم و اتفاقاً همکاران محترم فراکسیون دموکرات ایران که بنده افتخار عضویتش را دارم با من هم عقیده شدهاند در تاریخ ۱۱ بهمن ماه ۱۳۲۶ آقایان نمایندگان. بهمن، اسفند، فروردین، اریبهشت، خرداد، تیر، مرداد هفت ماه پیش ما راجع بارز یک طرحی تهیه کردیم و تقدیم مجلس شورای ملی کردیم ما دو اصل مهم را در این طرح خودمان تقاضا کردیم یکی نرخ ارز بود یکی هم طرز تقسیمش بود خود من هر روزه رفتم کمیسیون مبتکرات عرض بندگی کردم به آقایان عرض ارادت کردم گفتم آقایان والله این یک قضیه حیاتی است حالا توجه نفرمایید آقایان نمایندگان در کمیسیون اقتصاد بنده افتخار عضویتش را دارم قرار بود دوشنبهها هر هفته بیاییم بنشینیم این مسئله ارز را حرف بزنیم تا به یک نتیجه برسیم سه ماه تمام است این کمیسیون دعوت نشده من یک نفر چه تقصیر کردم آنچه وظیفه یک نماینده بود اقدام کردم اما چه میگفتیم؟ من در طرح خودم گفتهام باز هم به آقایان عرض میکنم دولت ایران از ارز دولتی خودش ببیش از نصف از واردات مملکت خودش را میتواند تأمین بکند بنابراین وقتی شما لیست مایحتاج مملکت را جلو بگذارید میبینید که بیش از نصف کالای ضروری درجه اول نیست باقیش غیرضروری است مثلاً فرض بفرمایید که بنده میخواهم اتومبیل سورای وارد بکنم اگر من پول دارم میتوانم با صد هزار تومان اتومبیل سواری تهیه کنم اگر پول ندارم با اتوبوس میآیم میروم چنانچه بیشتر اهالی مملکت میروند و یا مثلاً بنده فرض بفرمایید که فشنگ شکاری انگلیسی که دانهای پنج تومان است از خارجه وارد میکنم آن کسی ندارد یا این فشنگهای داخلی رفع احتیاج میکند گفتم که کالای مملکت را دو طبقه بکنید یکی طبقه مورد نیاز تمام کشور و آن طبقهای که مورد احتیاج نیست آن که مورد احتیاج نیست صادرات مملکت را واگذار میکنیم برای آن گفتم آقا تو که کتیرا صادر میکنی سهمیهات مال تو هر چه بخواهی این تعادل میشود و صادرات ما هم تشویق میشود و در عوض با این ارز دولتی کالای مورد احتیاج را وارد میکردیم میآوردیم هزینه زندگی را پائین دیروز هم هم عرض کردم آقایان مملکت اگر صادراتش درست بشود روی پای خودش میتواند بایستد مملکتی که صادرات نداشته باشد رو به فنا میرود. بنده یک طفلی دارم که لندن درس میخواند من از اینجا کفش برای او میفرستم لباس میفرستم آیا دولت انگلستان کفش ندارد، لباس ندارد؟ تمام اینها را صادر میکنند برای این که ارز به دست بیاورند پس بنابراین ما اول قدمی که باید برداریم باید تقویت کنیم صادراتمان را صادرات مملکت تقویت نمیشود مگر این که دستمزد را بیاوریم پایین آن کارگری که روزی چهار تومان کتیرا جمع میکند پول میگیرد نمیشود صادرات بشود مقابله نمیتواند بکند صادر نمیتواند بکند با ارز دولتی قند و شکر و قماش چیزهای مایحتاج مورد لزومش را ارزان وارد بکنیم آقایان نمایندگان در شهریور ۱۳۲۰ لیره ۶۷ریال در ششم مهرماه۱۳۲۰ که بنده آن را یک روز سه ماه تاریکی برای اقتصادیات ایران قائل هستم تصویبنامه هئیت وزیران ۶۷ریال لیره را ۱۴۰ریال کرد گفت که گواهینامه یک چیز پیچ در پیچی است این را بهتر است روی اصل قیمت ارز بگذاریم آمدند قیمت ۶۷ریال را ۱۴۰ریال کردند حالا همان گواهینامه را آوردند روی نرخ ارز گذاشتهاند ولی نرخ ارز را برنگرداندند به ۶۷ریال در آن موقع ما چوب را خوردیم حالا داریم پیاز را میخوریم خلاصه میکنم عرایض بنده خودم را به این که اگر دولتی چه دولت جناب آقای هژیر یا هر دولتی تشخیص میداد که قیمت ارز باید برود بالا مطابق قانونی که ازمجلس شورای ملی گذشته است نرخ برابری ریال به ارز خارجی بدون تصویب مجلس شورای ملی صحیح نیست باید با تصویب مجلس باشد. یک لایحهای میآورد به مجلس ما مینشستیم یا به قید دو فوریت بود یا به قید یک فوریت در کمیسیون اقتصاد بحث میکردیم آنچه به صلاح مملکت بود همان کار را میکردیم آقایان نمایندگان توجه بفرمایید در مصاحبهای که با تمام جراید شد آقای هژیر گفتند که ما از فروش گواهینامه میخواهیم صد میلیون تومان عایداتت به دست بیاوریم و این عایدات را صرف پایین آوردن هزینه زندگی بکنیم من همان وقتی که در روزنامه خواندم گفتم که لایحهاش میآید به مجلس و بحث میکنیم یک کاری میکنیم یک مرتبه دیدم خودشان همین کار را کردند همین هفته اخیر سه میلیون لیره بیست تومان فروختند آقا از برای چه مالیات وضع میکنید؟ مالیات وضع کردن حق قانونی مطلق مجلس شورای ملی است هر دولتی که مالیات وضع بکند هر دولتی که از خزانه مملکت خرج بکند یا پولی را بخواهد به مملکت وارد بکند مطابق قانون او مورد استیضاح است چنانچه مورد استیضاح خود بنده واقع شده بنده یک موضوع آخری است که نزدیک است به ساعت یازده برسیم بنده حالا این موضوع آخری خودم را عرض میکنم و این آخرین مطلب است و از آقایان نمایندگان استدعا میکنم این اندازه که توجه فرمودهاند این چند دقیقه را هم توجه کنند برای این که این موضوع را که بنده عرض میکنم و شباهتش مثل یک گرانفروش با گرانفروش دیگر است، موقعی که این تصویبنامه
صادر شد آقایان اطلاع دارند مجلس شورای ملی تعطیل بود و احیا هم بود بنده روزی که اول مجلس باز شد آمدم در مجلس که ببینم آقایان اعضا فراکسیون دموکرات ایران و آقایان نمایندگان دیگر هستند که این موضوع ارز را بحث بکنیم که شاید یک راهی برای این کار پیدا شود بدبختانه هیچ یک از آقایان نمایندگان در آن موقع در مجلس نبودند آقای حاذقی هم که همیشه در مجلس بودند آن روز در مجلس تشریف نداشتند بنده روز ۷ مرداد۱۳۲۷ تا ظهر اینجا بودم ظهر رفتم طرف منزل آقایان نمایندگان اگر خیابان شاهآباد را تشریف برده باشند در موقع ظهر میبینند که سایه هیچ نیست و چه آفتاب گرمی است بنده آنجا رفتم دیدم جمعیتی ایستاده رفتم جلو گفتم چه خبر است؟ گفتند آقا یک گرانفروشی را دارند شلاق میزنند دیدم یک جوان ۱۷ هیجده ساله را انداختهاند و دو نفر آژان با کمال شقاوت شلاق میزنند و این بدبخت روی زمین گرم ناله میکرد و هر وقت که این بیچاره یک غلطی میزد و این لباسش پاره بود شلیک خنده و استهزا از تماشاچیان بلند میشد (مکی- اگر لباسش نو بود نمیزدند) که این بدبخت از زجر شلاق در عذاب نبود که از زجر بیلباسی گفتم این چه گناهی کرده گفتند ۵ریال خیار را گرانتر فروخته از نرخ شهرداری آقایان میلیونها تومان ارز مملکت ما را گران کردهاند برخلاف قوانین و مجازاتی نیست اگر در این مملکت مجازاتی هست برای همان بدبخت بینوای لخت است بنده دیگر عرضی ندارم.
رئیس-آقای وزیر دادگستری
وزیر دادگستری-(آقای نظامالسلطنه مافی) در مقابل فصاحت و بلاغت شاهزاده اسکندری که دمستین، سیسرون میرابو و حتی سقراط را مجسم نمودند بنده میتوانم فقط عرایض ساده از روی عقیده و ایمان به عرض آقایان نمایندگان محترم برسانم.
میخواهم خدمت شاهزادهام این را عرض نمایم که بهتر است دست از سقراط بردارند چون ممکن است سه نفر دیگر از فرط فصاحت و بلاغت شب را روز و روز و شب را معرفی نموده باشند ولی سقراط همیشه طالب حقیقت بود.
با این که همیشه وقت مجلس را فوقالعاده ذیقیمت دانسته از جوابگویی به اعتراضاتی که به خودم شده است احتراز جستهام ولی چون در جلسه اسبق آقای اسکندری در خصوص پدرم و حکومت موقتی و آلمانها و ژاندارم اظهاراتی نمودند مجبورم جواب عرض نمایم. حقیقتاً تعجبآور است حضرت اقدس والا که جقه چوبی را میزنند و پشت کرسی خطابه تشریف آورده با مصونیت پارلمانی به زنده و مرده مردم تهمت و افترا و بدگویی را روا میدارند و این را یک نوع شجاعت و از خودگذشتگی و فداکاری فرض نموده و طوری این امر به نظر خود حضرت والا مهم و خطرناک جلوهگر میشود که یک مخاطرات حتمی در نظرشان مجسم و کار را به وصیت سیاسی میرسانند ولی من حیرت دارم چرا نسبت به مردانی که در ۳۳ سال قبل واقعاً شجاعت فداکاری و از خودگذشتگی نموده وقتی دیدند قشونهای اجنبی وارد مملکت شدهاند و در تمام شئون مملکتی دخالت میکنند به علاوه معاهداتی از قبیل معاهده۱۹۰۷ که شاهزاده بیان میفرمودند منعقد مینمایند و درصدد تکمیل آن هستند و از معاهدات دولت با سایر ممالک ممانعت مینمایند و بالاخره مراجع تقلید حکم جهاد دادهاند این جمع که همگی از کوچکترین افراد تا رجال بزرگ همگی وطنپرست، پاک و منزه و فداکار بودند از همه چیز خود صرفنظر نموده وارد مجادله میشوند و دو سال و خردهای در بیابانها در مقابل قوای عظیم اجنبی پافشاری و دلاوری میکنند و نشان میدهند که ایرانی ملت زندهای است و زیربار اجنبی نمیرود و راضی نمیشود اجنبی در شئون او دخالت نماید آن وقت شما که خودتان میبینم به مقام فداکاری و شجاعت عقیدهمند هستید میروید بعد از سی و چند سال که موضوع متروک شده پرونده را بیرون میآورید و همه را لجنمال میکنید در این مطلب چه سر و رمزی است من نمیفهم آخر اگر بر فرض حضرت والا در سلول ۱۶ یا ۱۷ درست خاطر ندارم پس پریروز کدام یک را میفرمودید به شما سختگیری نمودهاند تقصیر بنده چی است پدرم چه گناهی دارد مهاجرت چه مسئولیتی دارد حکومت موقتی چه دخالتی داشته.
شما که معاهده ۱۹۰۷ را تقبیح میفرمایید چرا مردانی را که برضد آن قیام نمودند و جانبازی کردند لجنمال میکنید تهمت میزنید که دیگر هیچ کس از این کارها نکند و اما راجع به پول آلمانها و ژاندارم فرمودید اتفاقاً کمیتهای که با آلمانها مربوط بود در تهران بود و مرحومین مساوات و شاهزاده سلیمانمیرزا و چند نفر دیگر که همگی از سرآمد رجال درست و وطنپرست و منزه بودند و به هیچوجه نظر انتفاع شخصی نداشتند عضو کمیته بودند بعد که قشون اجنبی برای جلوگیری از انعقاد معاهدات با دول دیگر جلو آمد و نزدیک بود تهران محصور شود لیدرهای مجلس تمام رؤسای احزاب و رجال ملی همان فراکسیون دموکرات که در خصوص کابینه مرحوم صمصامالسلطنه یادآور شدید و همچنین فراکسیونهای اعتدال و دست راستیها همگی از تهران حرکت نموده در قم تشکیل کمیته نجات ملی را دادند و ژاندارم مرکز هم در حسن آباد و رباطکریم تمرکز یافت. ولی بعد به واسطه حمله ناگهانی و زیادی عده قشون اجنبی قوای ملی از هم پاشید و عقبنشینی نمودند پس بر هم خوردن ژاندارم قبل از ورود پدر من بود. رجال مذکور مجبور شدند از قم حرکت نمایند در آن موقع هئیتی از طرف کمیته نجات ملی قم به همراهی مرحوم مساوات مأمور شدند از پدر من که ایالت بروجرد و استان خوزستان را متصدی بود تقاضا نمایند که ایشان وارد نهضت شده قوای پراکنده را تمرکز بدهد.
رجال مهم ملی دیگر هم که همگی از ولایات مختلفه به سمت غرب عازم شده بودند همین تقاضا را نموده و بعد هم دستورات مرکز که یاغیان خدمتگذار را تشویق نموده بودند مذاکرات در خصوص معاهدات را به نتیجه برسانند باعث شد پدر من با وجود این که احتیاج به هیچ چیز نداشت از همه چیز صرفنظر نموده داخل این نهضت بشود ولی فوراً هئیت حکومت موقتی را تشکیل دادند ایشان برای معاهدات تشکیل دادند ولی مثل این است که حواس باطن به ایشان تلقین کردند که این امر ضروری است چون علاوه بر مسائل دیگر ممکن است بعد از ۳۳ سال دیگر هم باز تهمت و افترا بزنند در هئیت مسئولین که اکثر از رجال درجه اول و لیدرهای فراکسیونها منجمله مرحوم شاهزاده اسکندری که افتخار خاندان حضرت والا است و سمت مسئولیت امور داخله را داشت تا زمانی که حصبه گرفت چون امور او راکد مانده بود به جای ایشان جناب آقای ادیبالسلطنه سمیعی منتخب شدند- بودجه جمع و خرج تا یک شاهی در آن هئیت مسئولین با دقتهای امثال مرحوم مدرس و مرحوم شاهزاده سلیمان میرزا تنظیم و بعد در مجلس سی و چند نفر آقایان وکلا مرکب از امثال مرحوم مساوات، مرحوم مشارالدوله، مرحوم دهخوارقانی، مرحوم استرآبادی و سایرین که هر یک بهترین نمونه صحت عمل و تقوی و شرافت بودند جزء به جزء رسیدگی و به تصویب میرسید.
متأسفانه در مملکت ما نمیدانم چه سیاستی بوده تا حالا که سی وسه سال گذشته بایست دوسیههای راکد را از زیر خاک درآورده به آنها تهمتزده و تحقیر و لجنمال نمود.
(در این وقت آقای وزیر دادگستری گفتند که من بنابر مطالب بالا چیزی به حضرت والا اظهار نمیدارم جزء این که بگویم: ایوالله شاهزاده) (خنده حضار).
اما در خصوص موضوع زندان باید عرض کنم که اگر من اشتغال دولتی قبول نمودم منظورم جاه و مال نبود خداوند هر دو را به انضمام قناعت و تفویض بودن در مقابل رضای حق از قدیم به من عنایت فرموده بود منظورم این بود که اگر بتوانم خدمتی به خلق نموده باشم آن وقت چه طور میشود که از دوهزار و پانصد و کسری زندانیان مرکز هشتصد نفر بلاجهت زندانی باشند و من راحت بنشینم حضرت والا دو نفر را به اسم از این قبیل معرفی بفرمایید تا من دادیار و معاونین او که مسئول این امور زندان هستند و حتی دادستان تهران را از کار برکنار کنم نواقص زندان چیزهای دیگر است که فقط با بودجه و گذشتن لوایحی که به مجلس آمده و لوایحی که بعد تقدیم میشود و اصلاح میتوان نمود آن هم منوط به همراهی و مساعدت آقایان نمایندگان محترم است.
در هر حال من با رفع نواقص و ترقبه حال زندانیان و ارفاق به آنها صد در صد موافقم و به محض تصدی این شغل در صدد ترفیه حال آنها برآمدم شنیدم هئیتی بوده است به اسم هئیت تربیت زندانیان که خدمات خیلی گرانبهایی نموده بوده ولی چندی بوده است که تشکیل نمیشود فوراً از هفته اول دعوت نمودم آقای حائری آقای وکیلی از روز اول بودند و آقای تقیزاده هم جدیداً همکاری میفرمایند و چه خوب بود حضرت والا هم عوض نطقهای آتشین قدمرنجه میفرمودند و همکاری مینمودند
در مورد دیگر شنیدم کمیسیون بخشودگی چندی بوده تشکیل نمیشده فوری دعوت نمودم و مشغول شدند و برطبق قوانین و مقررات جمعی را مرخص نمودند یا تخفیف دادند در جای دیگر شنیدم بعضی از بدهکاران مالی چون استطاعت ندارند و سابقاً هم بدهکاری را بیش از ده سال تقسیط نمینمودند و باعث میشد که بعد از ختم دوره زندانی در مجلس میماندند ترتیبی داده شد به اشخاصی که واقعاً استطاعت کافی ندارند تقسیطهای طولانیتری برای بدهیهای آنها قائل بشوند در خصوص زندانیان ثبت مذاکره نمودم تا آنجا که قوانین و نظامات اجازه میدهد حتیالمقدور ارفاق نمایند و حتی محضری را تعیین نمودیم که بین مدیون و دائنی که سختگیری میکند به کدخدا منشی اصلاحی بدهد که مدیون زندانی نشود.
محکمه جنایی چون یک محکمه است و قانوناً در یک استان نمیشود دو شعبه تشکیل داد و بخواهیم لایحه بیاوریم طولانی میشود قرار دادیم اعضای آن را زیاد کنند و صبح و عصر تشکیل بشود و در کارها تسریع شود.
حالا راپورت امور زندان را به عرض میرسانم:
(به شرح زیر خوانده شد)
به طور کلی کسانی که در زندان هستند به دو دسته تقسیم میشوند یک دسته اشخاصی هستند که طبق اسناد رسمی صادره از محاکم محکوم شدهاند دیگر اشخاصی هستند که تحت تعقیب میباشند و هنوز حکم قطعی درباره آنها صادر نکردهاند دسته اخیر طبق قرارهای صادره از طرف بازپرسی زندانی شدهاند اصولاً اداره زندان از نظر اداری تحتنظر دادستان کل میباشد و دادستانها در زندان نظارت و تفتیش میکنند و جمع کل زندانیان کشور که در همه جا هستند تقریباً بالغ بر نه هزار نفر هست و نه هزار نفر هم حضرت والا تصدیق میفرمایید برای پانزده میلیون جمعیت زیاد نیست اعم از محکوم یا کسانی که حکم قطعی درباره آنها صادر نشده است میباشند که از این عده دو هزار و پانصد و سی و هفت نفر در زندانهای مرکز و بقیه در شهرستانهای مختلف زندانی هستند نقص عمدهای که در اثر تحقیقات برای زندانیها معلوم شده ناشی از بدی مکان و محل است و به همین جهت و از نظر توسعه زندانها که به خودی خود بهداشت و وضع غذا و رسیدگی به وضع زندانیان دارند دولت مصمم گردیده است که به هر نحو باشد رفع این نقیصه را بنماید مشکل اساسی نداشتن بودجه کافی برای این امر است (بعضی از نمایندگان-همه را میخواهید بخوانید؟ خواندن بقیه ضرورتی ندارد.)
عرض آخرم در خصوص مهرآباد است که حضرت والا فرمودید و میدانم این عرضم برای حضرتوالا خیلی ناگوار است ولی چون خودتان مطرح فرمودید امیدوارم خورده نگیرید اولاً حضرتوالا که برای مهرآباد چیزی باقی نگذاردهاید و مهرآباد شیر بیپاوس و اشکم شده یک قسمت عمده از اراضی آن به ثبت حضرت والا رسیده و شنیدم حضرتوالا بابت طیارهخانه مهرآباد مبلغی مرتباً از دولت دریافت فرمودهاید میخواهم این استفسار را بنمایم اگر من که یکی از هفت مالک مهرآباد هستم سهمی خود را از ارث پدر دارم حضرتوالا که ششهفت سال قبل یک مرتبه زمین در غرب نداشتند و حالا میگویند در اطراف مهرآباد کاظمآبادچی یعنی در حوالی طرشت مالک ۲۳میلیون متر زمین شدهاند که قسمتهای نزدیک میدان مجسمه در حدود متری ۲۰تومان و قسمتهای دوره ۵ریال معامله میشود. و بالغ بر دویست وسیمیلیون تومان میشود این ارث از کی به حضرتوالا رسیده است؟
متأسفانه طرح آقای طوسی از مجلس نگذشت که به این ثروتها و گنجهای بادآورده رسیدگی بشود آنوقت من که نمره زحمات۲۰۰ ساله اجدادم را به اشتراک صد نفر منسوبین و اطرافیان مصرف میکنم یقیناً در نظر حضرتوالا ارتجاعی هستم و سرمایهدار و حضرت اقدسوالا که با این ثروتهای هنگفت با پنج شش نفر فامیل زندگی میکنید البته رنجبر هستید و میخواهید با رفقا هم تشکیل دولت بدهید اما این که دو مرتبه تحقیراً بنده را ارجاع به عبادت فرمودند حضرتوالا افتخار بنده همان عبادت پروردگار است تنها استظهار و اتکای من به خداوند متعال است نه توجهی به جنوب میکنم نه شمال به همین جهت از شخص حضرتوالا ترسی ندارم اگر حضرت اقدسوالا هزار حضرت اقدس والا بشوید و هر نوع حکومتی تشکیل دهید اگر کار بدی ننمودهام به محبس نمیروم و اگر خدای نکرده کاری بدی بکنم شما هم نباشید محبس خواهم رفت و به حق خواهد بود این را هم بدانید لازم نیست آن قدر مرا تشویق به کنارهگیری نمایید روزی که ببینم توفیق خدمت به خلق را ندارم خودم فوری عتبه را بوسیده کنار میروم چون من منظوری از وزارت ندارم. در آخر عرایض خودم چون من به دشمنم هم بدی روا نمیدارم در مقابل محبسی که حضرتوالا برای من خواستند من وزارت حضرت والا را مسئلت میکنم.
عباس اسکندری- بنده اخطار دارم.
رئیس– اجازه بدهید آقای وزیر اقتصاد ملی هم صحبت بکنند بعد بفرمایید.
عباس اسکندری– آنوقت دوتادوتا میشود و بنده میترسم رشته را گم کنم.
رئیس– بسیار خوب بفرمایید.
عباس اسکندری– جناب آقای وزیر دادگستری بیاناتی فرمودند که در دو سه قسمت بنده بایستی جوابش را به عرض آقایان نمایندگان برسانم یک قسمت راجع به ایراد به عرض بنده بود در خصوص حکومت موقتی بنده خیال میکنم در جوابهایی که داده میشود باید گفته بشود که حرفهایی که زده شد صحیح بوده یا نبوده بنده یک کلمه گفتم «پدر بزرگوار شما تشکیل یک حکومت موقتی دادند و بنده که بعد از مدتها اسم شما را دیدم نگران شدم گفتم مگر آقای هژیر میخواهد حکومت موقتی تشکیل دهد» جواب این بود که خیر ایشان نمیخواهند حکومت موقتی تشکیل بدهند و پدر من هم حکومت موقتی تشکیل نداده بوده شما اگر افکاری دارید به این که مرحوم نظامالسلطنه رئیس حکومت موقتی بود باید بگویید تکذیب میکنم اگر بودند دیگر تکذیب ندارد بنده چیز دیگری نگفتم، گفتم ایشان آمدند و حکومت موقتی تشکیل دادند بعد از این قسمت میآییم. این مبحث را تجزیه و تحلیل میکنم که در یک کشوری مردم میتوانند عقیده سیاسی داشته باشند و مسئول عقیده خودشان هم هستند جوابش را هم باید بدهند و بعد با کمال سربلندی بگویند من این عقیده سیاسی را دارم مخالف قوانین مملکت هم نیست اگر هم هست این هم گردن بنده این هم زنجیره شما اگر پدر شما و بالاخره شخص شما رفتید و یک عملی کردید و یک عقاید سیاسی داشتید در عمل خودتان مصاب هستید اما نمیتوانید قوانین جاریه مملکت را بگویید که حکومت نکند راجع به عمل شما به عقیده بنده هر کس بر علیه حکومت مرکزی اقدام و قیام کرد مادام که آن قوانین به حال خودش باقی است او بایستی غرامت جرم خودش را بپردازد طبق قوانین این عقیده بنده است حالا شما وزیر دادگستری هستید لایحهای ممکن است بیاورید بگویید خیر آقا اگر اشخاصی تصور کردند که صلاح این است یک قیامی بر علیه حکومت مرکزی بکنند و حکومت موقتی هم تشکیل بدهند اینها آدمهای خوبی هستند و منزه هستند چنین لایحهای بیاورید من هم شاید به لایحه شما رأی بدهم اما تا وقتی که قانونی در مملکت جاری است جزء این راه ندارد بنده گفتم که شما وزیر خارجه حکومت موقتی بودید حکومت موقتی هیچ فرقی نمیکند چه در شمال یا در جنوب چه در شرق یا مغرب باشد این کار را کردید یا نکردید... ؟
قبادیانی- حضرتوالا آن قیام برعلیه تزار و دولتهای خارجی بود.
عباس اسکندری- جناب آقای رئیس به بنده اجازه صحبت میفرمایید یا به ایشان (خنده نمایندگان) پس در اصل قضیه بنده خیال میکنم که هیچ کس با بنده اختلافنظر ندارد یعنی آن عمل صحیح نبود مردمانی هم اگر بودند و خوب بودند به جای خودش فرق بسیار است بین کسانی که با عقاید سیاسی و آزادانه در مهاجرت شرکت کردند و کسی که مأمور دولت بود در همین جا در مجلس چهارم سید بزرگوار و شهید مدرس آمد و گفت ما رفتیم و خبط هم کردیم و خسارت وارد آوردیم و حاضر هستیم اگر ملت ایران خواست یک جرایمی برای ما تعیین کند بکند ما هم روی یک عقایدی رفتیم و اشتباه کردیم (مکی- نگفته اشتباه کردیم گفته محکمهای هنوز تشکیل نشده که تشخیص بدهد) به عقیده بنده آقا هر کس که اصولاً برعلیه حکومت مرکزی قیام بکند مرتکب جرم است جریمه و گناه خودش را باید بپردازد این عقیده بنده است تا وقتی که قانونی هست باید معتبر باشد (برزین- خود شما هم تشریف داشتید در جماعت) بنده سنم اقتضا نمیکرد و اشاره که به شاهزاده سلیمانمیرزا فرمودند و آقای مدرس و آقای حکمت و بسیاری از مردم که آنجا بودند آنها همه مردمانی خوب بودند این را حرفی ندارم ولی نوکر دولت نبودند ولی نظامالسلطنه حاکم لرستان بود ژاندارم و نظامیها که به او سپرده شده بود با خود به میدان جنگ بردد و فرق بسیار دارد با کسانی که عقاید سیاسی داشتند اصل قضیه را که بنده گفتم این است هر وقت هر کسی بر علیه حکومت مرکزی و قوانین موضوعه عملی نمود مادامی که آن قانون جاری و ساری است آن عمل غلط است این عقیده بنده است قسمت دوم راجع به زندان است بنده به سرکار تذکر دادهام که اگز قوانین رعایت نشوند شما و بنده و هیچکس مصون و محفوظ نیست میفرمایید هست؟ وزیر دادگستری هستید یک لایحه بیاورید بگویید هست گفتم کار به جایی میرسد در روزگاری که خودسری حکمفرمایی بکند شما اگر مهر مهرآباد را از دل بهدر کنید باز میگویند کافی نیست در مقابل خودسری باید یک دیوار فولادی از قانون ساخت جنابعالی بیجهت متأثر شدید و یک چیزهایی که مربوط به دفاعتان بود نفرمودید بنده خیال میکنم باز هم تکرار میکنم بیانی را که راجع به زندانیان در اینجا کردم یک موضوع مهمی است که همه میفهمند و همه میدانند که من در اینجا قصد استفاده خاصی ندارم من میگویم زندانی اگر به موجب قانون هم بایستی از اجتماع برای یک مدت یا همیشه طرد شود زندان محل انتقام و شهوترانی مأمورین زندان و زندانبانان نیست (نمایندگان-احسنت-صحیح است) نمایندگان هم تصدیق کردند جنابعالی به زندان نرفتهاید«امیدوارم نروید ولی جای خوبی نیست» (خنده نمایندگان) این زندانها را گفتم دیدهام و بیان من برای شماها حجت است.
رئیس-راجع به ماده ۱۰۹ بفرمایید.
اسکندری- همین را دارم عرض میکنم چون ایشان اصرار دارند که این موضوع گفته شود بنده خیال میکنم همان طوری که موافقت فرمودید از آقایان نمایندگان هم تقاضا دارم که از هر شعبهای دو نفر معین شوند و بروند وضع زندان را ببینند این برای آبرومندی کشور ما هم لازم است (نمایندگان- صحیح است) اما راجع به مهرآباد که فرمودید با این که وزیر دادگستری هستید ولی من شما را بسیار مرد با احتیاطی میدانم دوسیهها را در یک مدت زیاد یا کوتاهی هم باشد دستکاری نمیکنید دوسیهها را اگر ملاحظه بفرمایید معلوم میشود مهرآباد به حدود من تجاوز کرده است بعداً هم که مأمورین آمدند یک قسمتش را هم نتوانستند از شما بگیرند به هر حال چون صحبت آن در اینجا در اصل دوسیه بیاثر است چیزی نمیگویم اما من خیلی خشنودم که این صحبت اینجا شد در مجلس که بعضی از آقایان از راه محبت یا بیمهری کار ندارم وقتی دیدند به سمت نماینده وارد مجلس شدم یک ترس و لرز مصنوعی و یک نوبهای پیدا میکردند و میگفتند که عباس اسکندری آمده در مجلس و میخواهد ایران را بلشویزه بکند خیلی خوشوقتم که جنابعالی دویست و سی میلیون تومان از دارایی بنده را اعلام فرمودید که بنده دارم ولی خبر ندارید بیش از اینها است بنده بازهم دارم در مملکتی که داشتن طبق قانون اساسی مجاز است و جرم نیست بنده میگویم دارم این که شما حساب کردید خیلی کم است هفتصد و هفتاد میلیون هم اضافه بر این دارم فقط چیزی که هست این است که ببینم من به کسی تجاوز کردم؟ حق کسی را بردم؟ کی مدعی خصوصی من است؟ جنابعالی اگر مدعی خصوصی بنده هستید بفرمایید بنده خیال میکنم شما حساب رقم را ندارید این رقمی که شما حساب کردید مبالغه آمیز به نظر میآید و عادت شاعرانه ایرانی است که یک بار مطلبی را میگوید و بار دوم میگوید هزار بار گفتم و اگر میل دارید در محضر مجلس خدمتی به شما بکنم و این ۲۳۰میلیون تومان را به شما میدهم آن صد هزار تومان و دویست هزار تومان مهرآباد را از شما میخرم چه ضرری دارد (یکی از نمایندگان-آقا مجلس که جای معامله نیست) چه ضرر دارد یک همچو کاری بکنیم که هم شما بتوانید به عبادت بیشتری مشغول باشید و هم یک استفادهای کرده باشید. بد نیست اینجا این یک معامله را هم با شما بکنیم بقیه املاکتان هم مال خودتان ولی این جواب حرف بنده نیست من میگویم آقا شما که وزیر دادگستری هستید دادستان شما باید هفتهای دو دفعه از زندان و زندانی صورت داشته باشد این کار هم برای دنیای شما و هم برای آخرت شما خوب است چون از مقام ریاست هم در همان جلسهای که منقضی شد اجازه خواستم که راجع به دو مذاکرهای که از طرف آقای مسعودی و دهقان شد از ۱۰۹ استفاده بکنم و حالا اجازه میخواهم آنها را جواب دهم.
رئیس - بگذارید بعد، بعد میفرمایید.
عباس اسکندری- آخر اینها مقدم است اخطار نظامنامهای بر هر چیزی مقدم است.
رئیس - بفرمایید ولی به طور اختصار که وقت مجلس گرفته نشود.
عباس اسکندری- آقای دهقان و آقای مسعودی یک مذاکراتی اینجا فرمودند در جواب بیاناتی که بنده اینجا کردم یک قسمتش به عنوان جواب بود و یک قسمتاش هم انشاء آقای دهقان بود سعی میکنم که خیلی مختصر بگویم و نیز رعایت ادب را کرده و میکنم گوینده میگوید.
دهقان سالخورده چه خوش گفت با پسر
کی نور چشم من به جزء از کشته ندروی
من خیال میکنم که آن دهقان سالخورده هم پدر بزرگوار همین دهقان جوان ما باشد ولی متأسفانه پسر ناخلف است.
رئیس - آقایان لژ جراید مواظب باشند که خنده نکنند و نظامات مجلس را رعایت نمایند.
عباس اسکندری- یک مذاکراتی آقا اینجا فرمودند به نظر بنده بسیار خوب بود وجود بنده و شما هر دو برای همدیگر لازم و ضروری است اگر بنده نباشم در اینجا خیال میکنم خیلی اسباب ناراختی و شما در زحمت خواهید بود بنده درخت طلای شما هستم آقای دهقان من باید باشم تا درها به روی شما باز شود تا به شما احترام بکنند شما را ببرند در عمارات مجلل بنشانند ولی روزی که بنده نبودم از صد ذرع فاصله با چماق پای شما را میشکنند دیگر شما را راه نمیدهند شما باید شب و روز یک دکتر معین بکنید که نبض مرا بگیرد که من سلامت مزاج داشته باشم تا برای شما یک وسیلهای باشد اما وجود شما چه طور برای بنده لازم است؟ همان طور که تاریکی باید باشد تا این که بفهمند خورشید درخشنده یعنی چه باید سردی و خنکی شب یلدا باشد تا مردم قدر بهار را بدانند و از آن لذت ببرند وجود جنابعالی برای بنده لازم است باید صحبتهایی که اینجا میفرمایید ملت ایران و همه بفهمند که من چه میگویم والّا اگر شما این فرمایشات را نکنید خیال میکنند همه این طورند حالا برویم سر اصل موضوع شما مطابق اسمی که دارید (دهقان) مثلتان مثل آن زاغی است که راه رفتن کبک را میخواست یاد بگیرد راه رفتن خودش را هم فراموش کرد شما دهقان نیستید برای این که مطابق قاعده دهقان باید پشت گاوآهن باشد پانزده شانزده ساعت کار بکند شما را با دهقان چه مشابهت است و همه میدانیم که دهقانها در مملکت ما عموماً این مملکتی که صدی ۹۶ سواد ندارند اگر واقعاً دهقان هستید وجودتان در مجلس مورد ندارد شما بر اثر حسن تصادف روزگار و محبتهای آقایان مسعودیها که واقعاً همان طور که گفتم شما هم باید نمکشناسی داشته باشید نسبت به آنها که بسیار به شما کمک کردند و همه چیزتان را درست کردند و خیلی هم شما باید قدرشناس باشید.
مسعودی- حق ندارید به ایشان توهین بکنید آقای اسکندری.
اسکندری- خوب من هم میگویم بعد جواب بفرمایید.
دکتر عبده- ممکن است یک جلسه را برای این کار معین بکنیم.
مسعودی- حق ندارید اسم بنده را ببرید.
اسکندری- نسبت به ایشان محبت کردهاید یا نکردهاید؟
مسعودی- شما حق ندارید.
دهقان- آقا آنچه که من گفتم جواب بدهید اینها حاشیه است حاشیه نروید.
اسکندری- اصل در مملکت ما این است که ...
دهقان- آقا اسم پدرم را چرا میآورد این چه طور وضع مجلس است؟
رئیس- ساکت شو شما هم به او میگویید جاسوس آخر ایهم باید جواب بدهد شما نمیفهمید چه میگویید شما خودتان باید احترامتان را نگهدارید آقای اسکندری از شما خواهش میکنم صحبتتان را بگذارید برای بعد.
اسکندری- پس حق من باید محفوظ باشد خدا آقای رئیس را به داد شما رسانید از آقای رئیس ممنون باشید.
رئیس- آقای دکتر شادمان بفرمایید.
دکتر شادمان (وزیر اقتصاد ملی)- با توجه به این مطالبی که اخیراً در اینجا گفته شد و با توجه کامل به این معروفترین ماده نظامنامه داخلی مجلس شورای ملی عرض میکنم که دفعه پیش آقای اسکندری یک بیتی اینجا خواندند و بنده به وکالت از طرف دولت عرض میکنم که صحیح است اگر اثبات شود که وزارت به دست کسانی خطا است که از دستشان دستها بر خدا است (فرامرزی- ایشان شعر را خرابتر از این کردند) بنده در اینجا مخاطبم خود آقای عباس اسکندری هستند که خیلی محفوظات دارند در هم برهم، تاریخ و منطق، قدیم و جدید همان بیت را فقط برای ایشان میخوانم زیرا در مشاعره بایستی با مشاعره صحبت کرد، این را هم میگویم که ایشان بشنوند وکالت به دست کسانی خطا است- که گفتارشان جمله باد هوا است (احسنت-خنده نمایندگان) حالا بنده این را مخصوصاً خواندم برای آقای اسکندری چنانکه همه آقایان میدانند اتفاقاً در زبان فارسی دو کلمه وزارت و وکالت از حیث وزن و حتی از حیث عدد و حروف یکی است و در هر شعری و نثری میشود اینها را به جای هم گذاشت و چهقدر خوب است که این طور است برای این که وکیل خوب هواخواه وزیر خوب است در یک مملکت دموکراسی وزیر خوب مطیع اکثریت وکلای خوب است و بایستی باشد و بالجمله به آقای اسکندری برادرانه، چون هر چه باشد برادر وطنیم عرض میکنم که ایشان باید بدانند که تحریف لفظ در اشعار کار مشکلی نیست و فقط در مجلس و در پیشگاه ملت ایران باید مطلبی گفته شود که یک دقیقه وقت این ملت، این ملت بزرگ ضایع نشود و چیزی گفته شود که دلیل داشته باشد زیرا هرگز نباید چیز بیدلیل در این مجمع بزرگ گفته شود بنده با گفتههای آقای اسکندری همان معاملهای میکنم که ملت ایران و اکثریت مجلس شورای ملی ایران آن معامله را میکنند ایشان خیلی خوشبیان هستند خطیب خوبی هستند ما سخنان ایشان را میشنویم ولی گوش نمیدهیم و میخندیم به آن بیان ولکنن اکثریت مجلس شورای ملی این مملکت به کرات نشان داده است و همچنین ملت ایران نشان داده است که ما وقتی که یک مطالبی را میشنویم میسنجیم و آنچه مطابق مصالح این ملت است که آقایان به سمت نمایندگی و ما به سمت منتخب بودن از طرف اکثریت این ملت موظفیم آنها را انجام بدهیم و آنچه مسلم است این است که یا آقای
اسکندری و یا اکثریت مجلس شورای ملی که دائماً در مصالح کلی در رأیهای مهم ثابت شده است که با هم توافق رأی ندارند و این چیز بدی نیست در مملکت دموکراسی اقلیت محترم است و باید عقیده خودش را داشته باشد و اکثریت هم که محترم است و متمع مثل این که یکی از این دو پا اکثریت مجلس یا آقای اسکندری به این دو بیت سعدی کار میکنند:
حذر کن ز آن که دشمن گوید آن کن
که بر زانو زنی دست تقابن
گرت راهی نماید راست چون تیر
از او بر گردو راه دست چپ گیر
و حتی آقای اسکندری هم میدانند و به حکم قانون و اصول آزادی و دموکراسی باید با من هم عقیده باشند که مجلس شورای ملی ایران هرگز جزء در راه راست نیست و متأسفانه باید گفت که بنده که تازه به این مجلس میآیم و آقایان را میبینم، ولی نوشتههای ایشان را خواندم و عقاید متناقضشان را شنیدهام آنچه که مسلم است ایشان هم حتی راه دست چپ را نگرفتهاند و به عقیده بنده بایستی همه ما بخواهیم که خداوند ایشان را از این بیراهی و گمراهی نجات بدهد (زنگرئیس)(همهمه نمایندگان) بنده عرض کنم بنده نوکر دولت ایران بودم و شخصی هستم که آقای اسکندری و هر کس در آنچه که راجع به بنده شنیده است و هر کس از ۱۵ میلیون افراد این مملکت میتواند قصوری تقصیری خطایی برعلیه این مملکت برعلیه مصالح این ملت کردهام بگوید و مرا به موجب مقررات این مملکت به حبس ببرند و اگر خیانت کردهام تیربارانم بکنند ولی من که با ۲۵ لیره حقوق در ماه معاون نمایندگی دولت ایران بودم در انگلیس و مصالح این مملکت را آنجا حفظ میکردم (صحیح است) یک نفر حق ندارد من و امثال من را تهدید بکند اگر شما معتقدید که تمام این کارهایی که مهم است به دست ایرانی باشد و آن ایرانی در دنیا شد من یکی از آن ایرانیها هستم (صحیح است) و اگر معتقدید که این کارها را باید به دست انگلیسیها داد و آقای منتصر، داماد جناب آقای اعلمالملک را که یکی از اشخاص خوب هستند و سایر افراد ایرانی اینها را از شرکت بیرون بکنیم و کارها را به دست انگلیسیها بدهیم آن وقت است که شما میتوانید به من بگویید من حق ندارم در حضور این مجلس این مملکت در مقابل اکثریت نمایندگان این ملت، این ملت بزرگ که زنده است هم به آقای اسکندری اجازه میدهد مطالب خودشان را بگویند و هم متحمل شده که من هم از درستی و امانت خودم با این اطمینان دفاع بکنم (صحیح است) آقایان باید تحمل بفرمایند و بگذارند که من هم بعد از پانزده سال خدمت در بزرگترین جایی که امانت و وطنپرستی باید باشد خدمت کردهام و خیانت نکردم و دشمنان من و مخالفین من جرأت ندارند کوچکترین جنحه و جنایتی به من نسبت بدهند چرا من حق نداشته باشم در اینجا بگویم که به این ترتیب است که میخواهند در ملت ایران نطفه یأس و نومیدی را بکارند و بگویند که جمیع امور این مملکت به دست بیگانه است این است بزرگترین بیخدمتی کردن، بنده میفهم چه میگویم این است بزرگترین ناخدمتی به این مملکت که به ما آب میدهد، نان میدهد، سایبان میدهد، شما میفرمایید بنده بروم و قبول خدمت کنم در یکی از بزرگترین شرکتهای مهمه مالی مصالح مملکتم را دفاع بکنم و اگر کردم بیایم اینجا و دولت من که درست هست و به این واسطه قبول کردم با او کار بکنم او بتواند من را بیاورد و بگوید تو بیا همان طور که نوکر دولت ایران بودی و وقتی که ترقی خواست بدهد تو را ماهی ۳۰ لیره داد و وقتی که زیادتر کرد صد لیره به تو داد همین آخرین حقوق من است که آمدم من حق دارم در این مملکت به نام این ملت، به نام جوانهای این مملکت که دزدپیشه نیستند و اطمینان به نفس دارند، من تمام نام و بزرگیام وابسته به این مملکت است من راضی نخواهم شد که به اشاره و تلویح بگویند... و من ثابت خواهم کرد اگر جنبه شخصی داشت بنده هیچ این مطالب را نمیگفتم ولی آقایان متوجه هستند که اولین ماده استیضاحی آقای اسکندری مربوط است به نفت و ایشان گفتند که چون بنده کمیسر نفت بودم ۱۵ سال در آنجا، پس این کابینه نفت است نباید یک کسی که از میرابو و دمستن حق و عدالت حرف میزند نباید بگوید ای جوانهای مملکت اگر شما ۱۵ سال در کارهای مهم بودید و خیانت نکردید و اطمینان به نفس داشتید شما از حقوق محرومید وزارت را باید گذاشت به عهده اشخاص نامطمئن و مأیوس نیستم بنده به این جهت است که به شوخی یک کلمهای برای خودم انتخاب نکردهام که میگویم ملت بزرگ ایران تکرار میکنم آقا، باز هم تکرار خواهم کرد که ما یک ملت بزرگی هستیم (صحیح است) با جمیع کسانی که سست نیستند و مأیوس نیستند ما زندهایم و شکر خدا مجلسی داریم که هم آقای اسکندری مجاز است که در او هر چه میخواهد بگوید و باید چنین هم باشد و من هم باید اجازه داشته باشم که در این مجلس بزرگ که در حق خودم از حق خودم حرف بزنم و دفاع بکنم، بنده با تمام چیزهایی که شنیدم از آقای اسکندری بایستی عرض کنم که ایشان یک جسارت و شهامت بزرگی دارند در این که در تاریخ در منطق و همه اینها صحبت بکنند چه خوب به یادم میآید که وقتی که این مطالب را شنیدم به یاد حکایتی افتادم،(معروف است که معلمی فارسی درس میداد و فارسی نمیدانست شاگردانش جمع شدند که آقا شما چرا به ما فرانسه درس نمیدهید گفت که من فرانسه نمیدانم گفتند: آقا شما این فارسی را که درس میدهید مگر میدانید؟) خوب است آقای اسکندری به جای این منطق و تاریخ و تشویق به جوابهای این مملکت که میخواهند کار بکنند اینها را یاد ندهید بیایید و بگویید که من با کابینه جناب آقای هژیر مخالفم به این دلایل و تشخیص آن نه با من است و نه با ایشان با نمایندگان اکثریت مجلس است و با افراد ملت ولیکن با چه عنوانی میشود بنده را از حقوق حقه مدنی خودم محروم بکنند، بنده خیال میکنم که آقای اسکندری خوب است بیشتر دقت بفرمایند و بیشتر مطالعه بکنند نطق سیاستمداران بزرگ عالم را خیلی حقایق هست که باید گفت حقایقی هست که شخص نمیتواند بگوید یک چیزهایی باید گفت که به نفع این ملت باشد بنده عرایض خودم را مختصر میکنم چون وقت میگذرد و بیشتر وارد آن جنبهای میشوم که مربوط به خود من است بنده از بذلهگویی هیچ خوشم نمیآید و هیچ مایل نیستم مطلبی بگویم یا شهرتی پیدا بکنم که میتوانم مجلسی را بخندانم آری من ایرانیم و معتقدم که این مملکت را میشود ترقی داد و زحمت میکشیم و تا جایی که ممکن است و مجاز دفاع خواهم کرد از حق خودم و از حق این ملت و بنده در اینجا تمنی میکنم و مخاطب بنده الان جراید ایران است و افراد ملت ایران که به این نکته باید توجه داشته باشد و بنده تمنی میکنم از آقایان که اگر شده است برای دو دقیقه خود را از هر فکری خالی بکنند و به این عرض بنده توجه داشته باشند که ما ممکن نیست استقلال سیاسی داشته باشیم مگر این که استقلال فکری داشته باشیم و ممکن نیست استقلال فکری داشته باشیم مگر این که مطمئن به نفس باشیم و اگر گفته شود که یک شرکت میتواند در یک مملکت مستقل اعضای خود را طوری انتخاب کند که وابسته به او باشد این نطفه یأس و نومیدی در تمام ایران خواهد کاشت و ما باید بگوییم وهمینطور هم هست که ملتی هستیم مستقل و آبرومند دنیا همه با هم رابطه دارند و هرچه باید گفت و هرچه باید کرد با رعایت سیاست و مصالح این ملت است بنده هیچ نمیخواهم در آن چیزی که آقای اسکندری خیلی در آن استاد هستند و بیان خوبی دارند با ایشان مجادله بکنم ولیکن خود آقای اسکندری که از جبن مینالند و از سقراط و دمستن حرف میزنند باید وجداناً بنده را مجاز بدانند که در این مجلس بگویم که چنین نیست که ایشان میگویند اولاً اینجا یک نکتههایی است که باید توضیحاً عرض کنم آقای اسکندری که به تاریخ ماقبل اسلام و مابعد اسلام مراجعه میفرمایند خوب است در باب اولین و مهمترین ماده استیضاح خودشان لااقل امتیازنامه که اسم صحیحش قانون اعطای امتیاز است یعنی قانونی که خود مجلس شورای ملی گذرانیده است این را توجه بفرمایند و لفظ منسوخ را در وقتی که اسم بنده را میآورند نگویند کلمه کمیسر و کمیساریها لغو شده است به موجب قانون ایران در آنجا نمایندگی دارد و بنده نوکر دولت ایران بودم بنده میگویم و برای توضیح عرض میکنم که تمام حقوقم از خزانه این مملکت رسیده است و هیچ نوع وابستگی جزء مأموریت از طرف دولت برای رسیدگی به کارهای شرکت موافق این امتیازنامه بنده نداشتم و آن وقت یک نکته دیگری را بایستی عرض کنم و بنده ماده ۱۵ را برای آقایان میخوانم که دولت حق تعیین یک نفر نماینده را دارد و نماینده مزبور مأمور دولت شاهنشاهی نامیده شده است و فقط به ذکر لفظ دکتر شادمان و کمیسر نفت قانع شدند و گذشت یک ماده دیگری که خیلی مهم است و تکلیف این دولت و تکلیف هر دولت وطنپرستی مثل این دولت است آن است که این را اجرا بکند: ماده ۱۶ امتیازنامه است که به موجب این ماده بایستی ایران و شرکت نفت توافق داشته باشند و سالیانه به طور تصاعد از مأمورین غیر ایرانی کاسته و بر مأمورین ایرانی بیفرایند پس ما باید متشکر باشیم و فرض بر این که آقای اسکندری بتوانند و بخواهند و موافق مصلحت مملکت است که این امتیازنامه لغو شود تا امروز آقای منتصر و دیگران
که در آنجا هستند و به کارهای مهم رسیدهاند این به نفع مملکت ایران است و ما باید این را زیاد کنیم (صحیح است) بنده دیگر بیش از این در این باب چیزی نخواهم گفت و چون ممکن است با آقای اسکندری که خطیبند بحث مان در بگیرد برادرانه از سعدی یک بیتی میخوانم آن بیت این است:
تا ندانی که سخن عین صواب است مگوی
و آنچه دانی که نه نیکوش جواب است مگوی
رئیس- آقای وزیر امور خارجه بفرمایید.
عباس اسکندری- آقا بنده باید جواب بدهم تمام صحبت راجع به بنده است.
وزیر امور خارجه- آقای اسکندری بعد بفرمایید.
اسکندری- آقا من فراموش میکنم.
وزیر امور خارجه- بنده قبل از این که استیضاح آقای نماینده محترم را جواب بدهم راجع به بحرین میخواهم چند کلمهای راجع به بیانات ایشان عرض کنم ولی با کمال اختصار این کار را میکنم و سعی خواهم نمود از حوصله آقایان سوءاستفاده نکنم آقای اسکندری در فرمایشاتشان معایب بسیاری را مورد انتقاد قرار دادند، از زندان، از شهرداری، از آب، از یخ از همه چیز بحث فرمودند ولی به یک نکته توجه نفرمودند و آن این است که این دولتهایی که به وجود میآید و هنوز تشکیل نشده مورد تهدید استیضاح و سقوط است این دولتهای متزلزل که آن کلمه موقتی که ایشان استعمال کردند به مناسبتی گمان میکنم در مورد همه اینها مصداق دارد آنها قادر به مداوای هیچ یک از این دردها نیستند بنده مکرر این حرف را، موقعی که افتخار صحبت کردن پشت تریپون داشتهام این نکات را نصبالعین آقایان کردم و تصور میکنم که زائد نباشد این مسئله را عرض بکنم که نه تنها در کشور ما بلکه در کشورهای مترقی دنیا که چه از حیث علم چه از حیث ثروت و چه از حیث بهداشت و همه جهات دیگر راههای بسیاری را طی کردهاند و خیلی از ما جلوتر هستند وقتی که یک کابینه مورد پشتیبانی و حمایت مجلس نباشد و دوامی نداشته باشد به انجام هیچکاری توفیق حاصل نمیکند و با اجرای برنامه خودش موفق نمیشود، یک مثل ممکن است خدمت آقایان عرض کنم و بیمناسبت نیست، یکی از نخست وزیران فرانسه که گویا «بریان» بود یک دفعه که کابینهاش پنج شش هفته بیشتر دوام نکرد و دوباره خود او مأمور تشکیل کابینه جدید شد یک روز به وکلای مجلس گفت که از کابینه قبلی میراث سنگینی باقی مانده است گفتند چیست؟ گفت آقا مواعید انجام نشده و برنامهای که مجال فرصت اجرای آن را پیدا نکردم گمان میکنم آقایان همه تصدیق دارند که این میراث سنگین از هر کابینهای برای کابینه دیگر میماند (صحیح است) یک روزی خواهش کرده بودم از عدهای از آقایان نمایندگان محترم در کابینه آقای حکیمی بود که تشریف بیاورند وزارت امور خارجه، اتفاقاً رشته کلام به اوضاع داخلی کشید، یکی از نمایندگان محترم که به بنده هم بیلطف نبودند و تازه از خوزستان تشریف میآوردند و برای این که ذهن آقایان خیلی دور نرود و میخواهد اسم ایشان را هم بدانید آقای یمین اسفندیاری بودند درباره اوضاع خوزستان به دولت حمله میکردند، عرض کردم چرا راه دور میروید خوزستان لازم نیست همین محلات جنوب شهر تهران را ملاحظه بفرمایید منظره بدبختی و فقر مردم را ببنید ولی یک نکته را در نظر بگیرید که این بدبختیها، این فلاکتها، این بیچارگیها با حرف دوا نخواهد شد به آقای اسکندری نماینده محترم هم عرض میکنم این معایب را هم که ذکر فرمودند با حرف با نطق با سخنرانی به هیچوجه دوا نخواهد شد و روز به روز هم بدتر میشود بنده همیشه بر این عقیده بوده و هستم و باز هم عرض میکنم که رستگاری ما در همکاری صمیمانه مجلس و دولت است و تا وقتی که این همکاری وجود نداشته باشد و تا وقتی که مجلس شورای ملی که واقعاً مرکز ثقل مملکت است یک دولتی، هر دولتی که باشد، دولت آقای هژیر یا دولت دیگری، هر دولتی را که بهتر میداند نگاهداری نکند، مدتی پشتیبانی نکند هیچ کاری نخواهد شد و هیچیک از دردهایی که آقایان در هر فرصت تکرار میکنند، دوا نمیشود و آن وقت است که تنها آقای وزیر دادگستری بلکه همه ما باید برویم مشغول عبادت بشویم، حالا میپردازیم به موضوع بحرین راجع به جزایر بحرین چنان که در کابینه قبل در موقع استیضاح دیگری در پاسخ آقای عباس اسکندری به عرض مجلس شورای ملی رساندم دولت ایران هیچ فرصتی را برای تأیید حق حاکمیت ایران نسبت به جزایر مزبور از دست نداده و نخواهد داد (صحیح است) و راجع به حقوق ایران در بحرین رویهای که همواره نصبالعین دولتهای سابق بوده است کماکان ادامه خواهد داشت.(یمین اسفندیاری- آفرین) (خنده نمایندگان) گمان میکنم در این باره همه آقایان با ایشان هم عقیده باشند (صحیح است) اما در موضوع نفت بحرین برای استحضار آقایان نمایندگان محترم به عرض میرسانم که در ۱۳۰۹ به دولت ایران اطلاع رسید که یک سندیکای انگلیسی امتیاز استخراج نفت بحرین را تحصیل نموده و عملیاتی را در آنجا آغاز نموده است. در مرداد ماه همان سال وزارت امور خارجه به موجب مراسلهای که به سفارت انگلیس در تهران نوشت نسبت به این اقدام اقویا اعتراض و خاطرنشان نمود که دولت ایران بحرین را جزء لاینفک خاک خود میداند و چنین امتیازی کان لمیکن خواهد بود ضمناً دولت حق خود را در ادعای خسارت و همچنین مطالبه عوائد چنین امتیازی محفوظ داشته است. اگر آقایان میل داشته باشند متن نامه را هم میخوانم نامه وزیر خارجه ایران به وزیر مختار دولت اعلیحضرت پادشاه انگلستان در تهران مردادماه ۱۳۰۹۰:
«آقای وزیر مختار
طبق خبرهایی که در جراید مختلف منتشر گردیده مخصوصاً در:
Near East and India Baghdad Times
مورخه ۵ و ۱۸ژوئن گذشته یک سندیکای انگلیسی از شیخ بحرین امتیاز استخراج نفتهای جزیره را تحصیل کرده و سرگرد هول نماینده سندیکای مزبور گویا در آنجا شروع به کار کرده است نظر به این که جزایر بحرین جزء لایتجزای ایران میباشد (صحیح است) و حقوق حاکمیت ایران در این جزایر ابداً جای تردید نیست (صحیح است) به طوری که به دولت متبوع آن جناب و جامعه ملل در مراسلات ۲۶ نوامبر ۱۹۲۷ و دوم اوت ۱۹۲۸ ملل گردیده است و شناسایی مسلم حقوق حاکمیت ایران به جزایر بحرین از طرف دولت متبوع شما در تاریخ ۱۸۶۹ یادآوری گردیده بود، دولت متبوعه اینجانب شدیداً برعلیه امتیاز مورد بحث و کلیه امتیازات دیگری که مستقیماً از طرف دولت ایران در جزایر بحرین داده نشده باشد اعتراض کرده و اعلام میدارد که آنها را باطل و کانلمیکن میداند (صحیح است) (آزاد- آقا آنها که جواب نمیدهند چرا به مجمع ملل متحد شکایت نمیکنید؟) با روح انصافی که در دولت متبوع شما سراغ دارم خیلی متأسفم که گاه گاهی در این باب ناگزیر هستم اعتراضات خود را تجدید نمایم مسلم است که این قبیل رویهها و عدم شناسایی حقوق حقه ایران به این جزایر هیچ اثری در تضعیف حقوق مسلم ایران نداشته و دولت متبوع اینجانب حق استرداد کلیه منافع ناشی از امتیاز مزبور و تقاضای جبران کلیه خسارات وارده و مطالبه منافع مربوطه را محفوظ میدارد.»
امضاء. فروغی وزیر امور خارجه
(این به سفارت انگلیس بود وقتی که این خبر رسیده بود، حالا بقیه خوانده میشود).
چند سال بعد خبر دیگری به دولت رسید که شرکت نفت آمریکایی استاندارد اویل کالیفرنی امتیاز نفت بحرین را تحصیل نموده و به استخراج نفت اقدام نموده است.
وزارت امور خارجه در طی نامه به تاریخ اول خرداد ۱۳۱۳ به وزیر مختار دولت کشورهای متحده آمریکا متذکر گردید که نظر به این که بحرین جزء لاینفک خاک ایران استت حق حاکمیت ما بر جزایر مزبور محرز میباشد امتیاز مزبور و هرگونه امتیاز دیگری که در جزایر بحرین به شرکت نفتت استاندارد اویل یا هر شرکت دیگر داده شده باشد مورد اعتراض شدید دولت ایران و از درجه اعتبار ساقط است و در همان مراسله حقوق دولت ایران را نسبت به مطالبه و استرداد کلیه منافع حاصله از امتیازات مزبوره و جبران هرگونه خسارت محفوظ داشته است.
(نامه را به شرح زیر قرائت کردند.)
(رونوشت نامه وزارت امور خارجه به وزیرمختار آمریکا، مورخه ۱خرداد۱۳۱۳ شماره۷۶۶/۹۲۳۸ آقای وزیرمختار :)
تقریباً چهار سال قبل دولت متبوعه دوستدار برای اولین دفعه به وسیله پاره از مطبوعات خارجی اطلاع حاصل نمود که یک سندیکای انگلیسی امتیاز استخراج منابع نفت بحرین را تحصیل نموده و مشغول عملیاتی در آن حدود میباشد. نظر به این که بحرین جزء لاینفک خاک ایران و حقوق حاکمیت و سلطنت دولت شاهنشاهی بر جزایر مزبور محرز میباشد در همان اوقات نسبت به رفتار حقشکنانه سندیکای مزبور در تحصیل امتیاز و استفاده از منابع ثروت آن سرزمین و نقض حقوق حاکمیت ایران به سفارت اعلیحضرت پادشاه انگلستان در تهران اعتراض و پروتست شدید به عمل آمده و سواد مراسله اعتراضآمیز جهت رئیس دارالانشا جامعه ملل ارسال گردید که مدلول آن را به استحضار کلیه دول عضو جامعه برساند و همین طور هم عمل شد.
اینک به قرار اطلاعاتی که اخیراً به دولت شاهنشاهی رسیده امتیاز نفت بحرین را شرکت نفت آمریکایی استاندارداویل کالیفرنیا تحصیل نموده مشغول عملیات استخراجی شده و مقادیر کثیری نفت نیز خارج کرده است.
دوستدار توجه جدی آن جناب را به اطلاعات مزبوره جلب و خاطرنشان مینماید که امتیاز مزبور و هرگونه امتیاز دیگری که در جزایر بحرین به شرکت نفت استاندارداویل یا هر شرکت دیگر داده شده باشد نظر به این که از طرف دولت ایران که حق حاکمیت مسلم در بحرین دارد داده نشده او از ناحیه مقاماتی تحصیل شده است که هیچگونه حق و صلاحیت قانونی در اعطای آنها نداشته و ندارد از درجه اعتبار ساقط (صحیح است) و مورد اعتراض شدید دولت متبوعه دوستدار بوده و همگی حقوق دولت شاهنشاهی نسبت به مطالبه و استرداد کلیه منافع حاصله از امتیازات مزبوره و جبران هرگونه خسارات وارده محفوظ میباشد.
در خاتمه خواهشمند است آنجناب لطفاً مفاد این مراسله را به استحضار دولت جمهوری آمریکا رسانیده و تقاضا فرمایید که فوراً مراتب را به کمپانی استان دارد اویل کالیفرنیا ابلاغ نمایند.
موقع را برای تجدید احترامات فائقه مغتنم میشمارد. کاظمی
جناب آقای ویلیام هورتی بروک وزیر مختار
دول متحده آمریکا- تهران
(یکی از نمایندگان- تاریخش کی بود؟) اول خرداد ۱۳۱۳.
راجع به مطلبی که در روزنامه ایران ما درج شده و آقای اسکندری با آن همه شاخ و برگ بیان کردند بنده عین مقاله را خواندم از آقای تفضلی هم موضوع را سؤال کردم ایشان اظهار داشتند آنچه از قول تریپون دوفاسیون نقل شده به طوری که در خود روزنامه هم ملاحظه کردهاید با تردید تلقی شده و مربوط به قراردادی درباره خلیج نمیباشد و در هر حال باز هم تکرار میکنم که هرگونه قرارداد یا امتیازی خواه راجع به خاک بحرین خواه راجع به نفت بحرین در نظر دولت ایران به کلی بلااثر و از درجه اعتبار ساقط است (صحیح است) دولت ایران چنانکه در مقدمه بیانات خود گفتم هیچ فرصتی را برای تکرار و تأیید این مطلب از دست نخواهد داد آقای اسکندری از مرحوم مشیرالدوله به مناسبت اعتراضی که در یک مورد دیگر بودند یاد کردند البته مرحوم مشیرالدوله مرد وطنخواهی بود و در هر موقع وظیفه خود را نسبت به کشور انجام میداد ولی آقای اسکندری مطمئن باشند که زندهها هم در حفظ مصالح ملی منتهای اهتمام و کوشش را دارند.
در خاتمه این نکته را نیز خاطرنشان میسازم که برخلاف، آنچه که آقای اسکندری در پایان بیانات خود اظهار داشتند رأی مجلس نسبت به دولت اگر مثبت هم باشد کوچکترین تأثیری در قضیه بحرین که اقویا مورد اعتراض دولت و مجلس شورای ملی است نخواهد داشت (آفرین احسنت).
عباس اسکندری- آقای رئیس اجازه میفرمایید؟
رئیس- آقای شادمان نه به شما تهمتی زدند و نه حرف شما را تحریف کردند.
عباس اسکندری- من اخطار دارم مطابق ماده ۱۰۹.
رئیس- ماده ۱۰۹ قرائت شود.
(ماده ۱۰۹ نظامنامه به شرح زیر قرائت شد)
ماده ۱۰۹- اگر در ضمن مباحثات و نطق افترا و تهمتی به یکی از نمایندگان زده شود یا عقیده و اظهار او برخلاف واقع جلوه داده شود و نماینده مذکور برای تبرئه و رفع اشتباه اجازه نطق بخواهد بدون رعایت نوبت اجازه داده خواهد شد.
عباس اسکندری- آقای دکتر شادمان اگر میگویند آنچه که من گفتم درست است که من حرفی ندارم اما اگر میگویند خلاف واقع است پس اجازه توضیح میخواهم و مطلب مهمی را هم میخواهم عرض کنم و گذشته از آن میخواهم از آقای وزیر امور خارجه تمجید بکنم.
رئیس- بفرمایید تمجیدتان را هم بکنید.
اسکندری- عرض کنم آقا ما اینجا با هیچ کسی دشمنی نداریم، با هیچ کس دشمنی نداریم، با هیچ کس عداوت نداریم، بنده تمام مقصودم این بوده و هست که این دو موضوع مهم و حیاتی که ارتباط با منافع کشور ما دارد و قسمت دیگری که مربوط با آرزوی افراد ملت و حقوق آنها است انجام شده و محفوظ بماند بنده اعتراضی که داشتم این بود که چنین قضیهای نوشته شده است و حالا یک روزنامه را فرمودند چهار روزنامه است این موضوع فوراً باید گفته میشد که سلب حقی از ملت ایران نشود. بسیار خوشوقتم و اظهار امتنان میکنم از آقای نوری اسفندیاری وزیر امور خارجه که آمدند در اینجا و گفتند که هیچ نوشتهای، هیچ نوع قراردادی بین دو دولت یا چند دولت نمیتواند در حق حاکمیت ما یا قسمتی یا تمام آن تأثیر داشته باشد (نمایندگان- صحیح است) ایشان بسیار خوب حرفی زدند که بنده را قانع کردند اما در عین حال یک نکتهای را آقایان باید بدانند بنده وقتی که با آقای نخست وزیر که واقعاً جنبه ادبیشان قوی است و گاهی با بنده هم شوخی میکنند بنده هم به ایشان جوابی دادم ایشان به بنده گفتند که کابوس نفت داری بنده هم در جواب ایشان این مطلب را گفتم که شما دوار نفت دارید بنده هیچ نظری به شخص ندارم اگر کسی برادرش نماینده ایران است در شرکت نفت جنوب این که گناهی نیست برای کسی بنده با این آقای دکتر اقبال دوستی دارم و هیچ کار بدی هم در زمان کارشان از ایشان سراغ ندارم با برادرش هم کاری نداری این بنابر حرف بود که گفته شد و موضوع محققی است اما موضوعی که اینجا الان باز گفته شد قضیهای است که تا امروز در مجلس شورای ملی ایران واقع نشده بود و برای دفعه اول است که یک نفری به سمت وزارت چون آقای دکتر شادمان در مجلس اظهار نمودند بنده به آن اعتراض دارم همان طوری که ایشان فرمودند از تمام حقوق مدنی حق استفاده دارند نه تنها ما که وکیل هستیم تمام افراد این مملکت هم حق دارند استفاده از حقوق مدنی بکنند، مگر آقای نخست وزیر حق ندارند استفاده از حقوق مدنیشان بکنند و میتوانند نخست وزیر باشند بنده هم حق دارم مخالف باشم این که گناهی نیست عقیده بنده این است که با این طرز حکومتی که ایشان تشکیل دادهاند و با این نظری که بنده دارم که نسبت به نفت جنوب یک وضعیت بهتری حاصل شود باایشان مخالفت نمایم و عقیده ندارم موفق شوند و خیال میکنم که انجام نمیشود چرا؟ برای این که همین آقای دکتر شادمان همان طوری که فرمودند ۱۵ سال تمام معاون نماینده کمیسر نفت در لندن بودند بدواً هیچ داخل در خصوصیات نمیشوم که چه کار کردهاند من میخواهم بدانم موادی را که بنده اینجا از امتیازنامه خواندم موضوعی که ما باید طبق همین قرارداد که قوه قانونی برای آن قائل نیستیم، پول ما بایستی به طلا داده شود واحد پولی که بایستی کمپانی نفت جنوب بپردازد طلا است آقای دکتر شادمان ۱۵سال آنجا بودند ببینیم راجع به این قسمت مراجعه کردند یا نکردهاند آخر اگر کسی خدمت کرده روی آن خدمتش به او جایزه میدهند ببینم در ۱۵ سال این توجه را فرمودهاند قسمت دیگر موادی را که بنده گفتم راجع به مالیات است که کمپانی نفت برمیدارد و حق ندارد بر دارد برای این که مرکز کمپانی طبق قانون مدنی ما و عملی را که میکند در ایران است و نباید از ۲۰ در صد سهام ایران مالیات بردارد و البته آقای دکتر شادمان گزارشهای خود را به عرض مجلس شورای ملی میرسانند که در این مدت چه آزارش دادهاند مواد۲۵و۲۶و۲۱ که مکرر در مکرر تأکید میکند و مکرراً میبینیم میگوید نمیتوانند این را به هم بزنند قسم میدهد، این را دیگر نمیشود تغییر داد اینها مواردی است که یک نمایندهای که دولت میفرستد در یک جایی بایستی مطالعه بکند۲۶ ماده هم بیشتر نیست ایشان کتابهای مختلفی هم نوشتهاند ولی راجع به این ۲۶ ماده و راجع به این کاری که ۱۵ سال داشتهاند چه عمل کردهاند و در برابر حقوقی که گرفته عمل خود را با سند نشان بدهند.
بنده چون عملی از ایشان نمیدانم حق دارم اعتراض کنم و این حق را هم داشتم و ایشان هم این حق را دارند که از خودشان دفاع بکنند ولی آقایان نمایندگان تصدیق بکنید که این قضیه در پشت این کرسی خطابه کار یک وزیری نبود که این کرسی خطابه کار یک وزیری نبود که بیاید اینجا و از رئیس کمپانی نفت جنوب تمجید بکند مخصوصاً در موقعی که استیضاح راجع به نفت است به ایشان چه ربطی داشت؟ شما وکیل رئیس کمپانی نفت جنوب بودید یا وزیر کابینه دولت ایران آقای منتصر آدم خوب ایرانی هرچی کار به او نداریم آقای وزیر اقتصاد ملی شما نباید از رئیس نفت جنوب که حقوق ما را تضییع کرده و ما معترضیم دفاع بکنید، آقای منتصر قائممقام آزادی مصطفی فاتح است البته به واسطه همان خوبی که در او سراغ دارید وظایف خود را نسبت به کمپانی نفت جنوب خوب انجام میدهد، شما حق ندارید از ایشان دفاع بکنید رئیس کمپانی نفت جنوب منافع کمپانی نفت جنوب را حفظ میکند اجازه بفرمایید آقایان نمایندگان بنده تصریح میکنم در هنگامی که الان حساسترین موقع مملکت است بعد از این اظهارنظری که کردید صدبرابر بیشتر برای ما نگرانی
ایجاد میکند و شما نمیتوانید در کابینه شرکت بکنید و اظهارنظر در مقدرات مملکت بکنید شما میتوانید هر کار شایستهای که حقوقش بیشتر باشد داشته باشید ولی با شرکت شما در کابینه یا این نظری که اظهار کردید مخالفم و باز هم تکرار میکنم مخالف هستم.
رئیس- آقای نخست وزیر
آقای هژیر (نخست وزیر)- بنده خیلی معذرت میخواهم با وجود این که سینه درد دارم و با وجود این که خیلی از وقت گذشته ولی ناچارم امروز یک قدری بیشتر تصدیع بدهم چون دو موضوع مهمی که مطرح شد یکی راجع به نفت بود و یکی راجع به کار ارز، خودم باید حضور آقایان توضیح عرض کنم اولاً در قانون اساسی یک مادهای است که البته درست هم هست که نوشته است، اساس مشروطیت جزئاً و کلاً تعطیلبردار نیست، یکی از لوازم مشروطیت هم استیضاح است و بنده خوشوقتم که این مطلب هم در مورد بنده یعنی استیضاح هم تعطیلبردار نیست و پشت سر هم شروع شده به استیضاح از جمله استیضاحکنندگان یکی آقای عباس اسکندری است ایشان به شوخی و مزاح و شعر و نظایر آن مطالبی فرمودند که اگر بنده سینه درد نداشتم از آقایان استدعا میکردم یک جلسه اختصاص بدهند و عرض میکردم که بنده هم ملایام ولی چون مطالب گفته شده آقای اردلان را نمیتوانم بیجواب بگذارم استدعا میکنم موافقت بفرمایند بگذاریم برای روز دیگر به این جهت بنده معاوضه به مثل نمیکنم، یک مطلب دیگر هم روز گذشته در ضمن بیاناتشان فرمودند که رفقای خیلی صمیمیشان به ایشان تبریک گفتهاند از بیاناتی که فرمودهاند و عنوانش این بوده است که شعر و به شعر گفتند، و به شعر فرمودند بنده چه عرض کنم در هشتم تیر برنامه این دولت تصویب شد، در بیست و نهم تیر آقای عباس اسکندری استیضاح فرمودند هر کسی که از خارج این را ملاحظه بکند تصور خواهد کرد که دولت در ظرف این بیست روز یک کارهای ناروایی کرده که ایشان مجبور شدهاند به این که استیضاح بکنند اما ایشان در ورقه استیضاحیهشان توضیح دادهاند که خیر صحبت کار ناروایی نیست من میخواستم در برنامه دولت صحبت کنم نوبت به من نرسید، آنجور نشدحرف بزنم حالا این جور استیضاح میکنم پس مبنای استیضاح این که کار خلافی از دولت دیدند نیست مبنای استیضاح این است که بتوانند حرف بزنند (باتمانقلیچ- شعر بود) بعد از این که فرمایشاتشان را دیروز گوش کردم معلوم شد که خیر آقا ایشان اصلاً منتظر برنامه نیستند میفرمایند با دولت آینده مخالفم با سابق هم مخالف بودم با فعلی هم مخالفم با آینده هم مخالفم یعنی ایشان منتظر نیستند حتی برنامهای داده شود وقتی دولتی تشکیل میشود و معلوم شود، پیش پیش به طور مساعده ایشان مخالفند، پس این طور استیضاح و مخالفت یعنی نفی مطلق، یعنی با همه چی مخالفم، خوب حالا بنده در مقابل یک چنین استیضاحکنندهای چه عرض کنم، هر چه بگویم مخالفند ایشان با نبود مخالفند بنده که هنوز بودی دارم، یکی دو دفعه هم دیروز و هم امروز مکرر راجع به یک مطلبی میفرمایند که اگر شرکت نفت ایران و انگلیس مجاز است یعنی خودش را ذیحق میدانست که این قرارداد را نمیشود ملغی کرد، این را یک طرفه نمیشود ملغی کرد چرا هی میگویند، دو، سه بار، چندبار میگویند (عباس اسکندری- دفاع از نفت میکند) صبر کنید که هر چه میخواهم بگویم بنده نمیدانم که اگر این حقیقت محرز است چرا متصل هی میفرمایید که غرض خصوصی ندارم، هی میگویید، هی اول، هی آخر متصل میگویید که غرض خصوصی با کسی ندارم مصالح مملکت است، خوب این که چیزی نیست، مشک آن است که خود ببوید، نه آن که عطار بگوید، خوب همه میدانند، همه مردم میدانند که جنابعالی بحمدالله غرض خصوصی با کسی ندارید احتیاج به توضیح نیست، بنده امروز در مقام دفاع برنمیآیم ولی یک نکته را ناچارم عرض کنم چون خودشان را تبرئه فرمودند که جزء مصالح مملکت نظری ندارند بعد به یک مناسبت فرمودند که جمعی از اطرافیان اعلیحضرت شاهنشاهی که مورد عطوفت هستند در یک محیط ریاکاری و تزویر و تملق یک مطالبی را هی عنوان میکنند و به عرض میرسانند که حقیقت ندارد به این مناسبت ناچارم عرض کنم بنده اینقدر که خودم میدانم کسانی که در سایه لطف اعلیحضرت همایونی هستند یقین و ایمان دارند به این که نیات عالیه و خیرخواهانه ایشان بیشتر و بالاتر از هر فردی خواهان رفاه و آسایش مملکت و سعادت مردم است به علاوه باید عرض کنم که کسانی که مشغول خدمت هستند و خودشان را زیر سایه ایشان میدانند و مورد عطوفت ایشان هستند هیچ خودشان را در وطنپرستی و وفاداری و حقیقتگویی از آقای عباس اسکندری کمتر نمیدانند (صحیح است) زراندودگان را به آتش برند، پدید آن که آید که مس یا زرند، در مورد دیگران است که خداوند میفرماید و اذالقو الذین آمنوا قالوا آمنا و اذاخلو الی شیاطینهم قالوانا معکم انما نحن مستهزؤن الله یستحزؤبهم (حاذقی- و یمدهم فی طغیانهم یعمهون) (خنده نمایندگان) (زنگ رئیس) آقای اسکندری همکاران بنده را هم اسم بردند این قوم و خویش و پسرخاله و پسر عمو و برادرزاده و همه را شمردند و مربوط به نفت کردند و گفتند یک دستگاه نفت است اگر میل دارند بنده هم بشمارم جنابعالی هم پسرعمو، پسرخالهتان همه را بشمارم که با نفت مربوط بود از شمال و از جنوب و از شرق و از غرب اگر میل دارید و اگر به صرف این که یک کسی یک جایی با نفت مربوط باشد این را، هی به هم مربوط کردن و این که ممکن است این آدم را متهم کرد برای جنابعالی هم زیاد است و خیلی از این دستها و قوم و خویشها است و گمان نمیکنم که انصاف جنابعالی طوری باشد که به صرف این که کسی با کسی منسوب است او را به یک موضوعی مربوط کرد و اگر این طور باشد بنده هم برای جنابعالی میتوانم کسانی را بشمارم که قوم و خویش جنابعالیاند (عباس اسکندری- بنده چنین حرفی نزدم) اما در اینجا یک نکته از بیاناتی که میفرمودند بنده یادداشت کردم خلجانی در فکر بنده ایجاد کرد و این بود که دو مطلب فرمودند که نفت جنوب این کارها را میخواهد بکند و حال آنکه بنده اطلاع ندارم و در صورتی که بنده به سمت نماینده دولت ایران با شرکت نفت صحبت میکردم هم در کابینه آقای قوامالسلطنه و هم اخیراً مطالبی را که میفرمایید به من نگفتند حالا شما از کجا اطلاع دارید که یک چنین خیالی دارند نمیدانم و فرمودید که شرکت خیال دارد تصفیهخانه در ایران بسازد منتهی اول که با شما مذاکره میکند خواهد گفت که ما میخواهیم تصفیهخانه را در لندن بسازیم بعد شما که چک و چونه میزنید میگویید خوب حالا میآییم در ایران میسازیم و شما این را به عنوان خدمت وانمود میکنید بنده از این که شرکت نفت یک چنین خیالی دارد اطلاعی ندارم و در این باب اصلاً چیزی به بنده نگفتند مطلب دیگر این که فرمودید یک میلیون لیره اطلاع دارید اختصاص میدهند به پایین آوردن قیمت نفت در مملکت، بنده که این اطلاع را ندارم و اگر این اطلاع را جنابعالی قبل از بنده دادهاند بفرمایید که لااقل زودتر منافع مملکت را تأمین بکنیم، اما متن استیضاح ایشان که سه مطلب بود یکی زندان که توضیح فرمودند اینها به هم مربوط نیست و من اینها را به طور مثل عرض میکنم که ممکن است یک روزی این رویه ما را به جایی برساند که همان زندانهای ناسالم و مرطوب و غیرانسانی هرچه هست اینها دو مرتبه برقرار بشود مطلب دوم روزنامه ایران ما از تریپون دناسیون در یک تاریخی یک چیزی نقل کرده چرا دولت عمل خودش را انجام نداد، یک دوست من از لندن یک کاغذی به من نوشته خوب دولت چرا به مطالبی که دوست من نوشته عمل نمیکند حالا استیضاح از این مقنع نرو دلیل از آن کافیتر عرض میکنم که آقا وضع زندان این طور که آقای وزیر دادگستری هم توضیح دادند در این که معایب و نواقصی دارد هیچ تردیدی نیست بنده خودم تصدیق میکنم و میدانم اما معایب و نواقص در درجه اول مربوط به تأمین یک اعتبار کافی است و امیدوارم در این بودجهای که تصویب میفرمایید اعتبار کافی بشود برای این کار منظور کرد و با آن اعتبار بشود زندان تازهای ساخت، این یک اشکال اساسی است چون میگویند زندان گنجایش این اشخاصی را که باید در توقیف و در حبس باشند این زندان فعلی ندارد باید ساختمان تازهای ساخت و وسائل را حتی زندانیها را فراهم کرد اما ضرورتی که دارد از حیث مراقبت و سرپرستی مرتباً هم رسیدگی میکنند و راپورت میدهند و آنها را هم که ممکن است اصلاح میکنند پیشنهادی را هم اگر بکنید بنده قبول دارم آن پیشنهادی که شما کردید که نمایندهها اننتخاب شوند بروند رسیدگی کنند بنده هم قبول دارم هی فشار بیاورند، هی اصرار بکنند یا نطق قبل از دستور بفرمایند سؤال بفرمایند باز هم استیضاح بفرمایند برای این که حتیالمقدور زودتر و بهتر بشود وضع زندان را تأمین کرد بنده موافقم، اما چیزی که بنده میخواهم با اطلاع کافی عرض کنم این اطلاعی که به آقا رسانیدهاند صحیح نیست نه کسی را در این اوان به شلاق میبندند، نه میزنند و نه شکنجه میدهند و نه آزار و عقوبت بنده خدمتتان عرض میکنم خدمت همه آقایان اوقاتی که برنامه دولت اینجا مطرح بود دو روز از صفوف تماشاچیها به بنده بد گفتند، جرم مشهود در مجلس شورای ملی کردند، در مقابل نظر نمایندگان محترم دفعه
اول دو سه تایی که تظاهر کرده بودند گرفتند و آزاد کردند، دفعه دوم چند روزی حبس قابل ابتیاع برای آنها نوشتند که خریدند و آزاد شدند حالا اگر بنا بود که بنده اینجا آمده باشم که حکومت نمیدانم دستبند قپانی درست بکنم، شکنجه بدهم خوب اول برای خودم میکردم آن جور که شما دلتان میسوزد که زندان را درست بکنند برای این که اگر یک روزی حضرت والا به قدرت رسیدید و بنده را به زندان انداختید اگر زندان را من پیش پیش مثل بهشت برین درست کرده باشم شما من را جایی میاندازید که نه آب داشته باشم و نه هوا (خنده نمایندگان) به هر صورت هر چه در باب زندان آقایان بخواهند سعی و کوشش بفرمایند بنده شخصاً در اختیارشان هستم و نهایت سعی و کوشش را خواهم کرد که وضع زندان از این بهتر بشود این را آقایان در خاطر داشته باشند میخواهم عرض کنم چون در ایران یک مطالبی آلامد میشود که اگر خلاف آن انسان حرف بزند خرق اجتماع کرده و او را خواهند گفت نفی فیالارض باید کرد یکی این است که بنده امروز بگویم آقا قبل از این که ما فکر این باشیم که یک سارقی، یک جانی یا یک متهم به جنایتی را بگیرند و این تمام زندگیاش راحت و آماده باشد باید بروید دنبال تأمین راحت و فراغ حال کسانی که مولد ثروت هستند که او زندگیاش تأمین بشود فوراً میگویید که اینها میخواهند چهطور بشود بنده از اول عرض کردم که بنده قبول دارم که وضع زندانیها مطابق دنیای متمدن باشد این را قبول دارم اما بگذارید که یک دولتی باقی باشد، یک حکومتی باقی باشد که یک فکری بکند و یک کاری هم برای این مردم زنده بیتقصیر و جرم و جنایت نکرده انجام بدهد که آنها هم زندگیشان قابل تحمل باشد آن وقت یک فکری هم برای آن زندانیها بکند (صحیح است) راجع به بحرین آنچه فرمودید آقای وزیر امور خارجه توضیحات کافی دادند و فقط خواستم عرض کنم دو سطر ایران ما نقل از یک روزنامه دیگری که هیچ جایی اصلاً تأیید نشده آن هم راجع به بحرین است و یک مرتبه ماشاءالله بس که غلو و اغراق دارند در بیاناتشان رسیدند به تقسیم خلیجفارس و مدام راجع به خلیجفارس صحبت کردند، کی خلیجفارس را تقسیم کرد که آن هم این دولت کوتاه آمده باشد، راجع به اصل بحرین هم خوب ایشان توضیح دادند اما راجع به نفت خود آقا امیدوارم بارکالهی که فرمودید دو دفعه گفتم در ضمیرتان نماند. اگر بنده یک دفعهای شروع کردم که وظیفهای را که نسبت به این آب و خاک و این مردم دارم انجام بدهم و خدمتی را که مجلس شورای ملی به بنده رجوع کرده است خود را لایق آن خدمت نشان بدهم دیگر دلیلی ندارد بفرمایید بارک الله، آن چهار میلیون را که میفرمودید بنده هر چه فکر کردم نتوانستم بفهم میفرمایند که ۳۱ میلیون لیره عایدات داشته و ۱۴ میلیون لیره مالیات لیره مالیات آن را گرفتهاند بنده که از این حساب چیزی نفهمیدم زیرا اگر خمسش را هم حساب کنند اینقدر نمیشود حالا چهار میلیون لیره را چه جور حساب فرمودند چون خمسش هم اینقدر نمیشود ۱۴ میلیون لیره که خمسش چهارمیلیون لیره نیست علیایحال در باب این که حق ما نبایستی مشمول مالیات بر درآمد دولت انگلستان بشود و سایر حقوقی که داریم گفتهام و به متخصصین مشاور خودمان نیز نوشتهام (احسنت) و نمیخواهم عرض کنم که در این دوره نوشتهام بنده در کابینه آقای حکیمالملک که وزیر دارایی بودهام نوشتهام ولی آقا گفتوگوهای دولت ایران در باب شرکت نفت منحصر به این یک مورد یا مورد دیگری که جنابعالی آن روز فرمودید نیست یک موارد دیگری هم هست که اگر آقایان مقرر میفرمایند قبل از این که ما در مذاکراتمان به نتیجهای برسیم یعنی نتیجهای که به عرض مجلس شورای ملی بشود رسانید آن را بیاوریم اینجا به عرض برسانیم بفرمایید دوسیهها را بیاورریم اینجا برای بنده مانعی ندارد چه در مجلس علنی و چه در جلسه خصوصی و چه درجلسهای از نمایندگان کمیسیونها هرجا بفرمایید بنده بیاورم اما این مراحلی هم دارد یعنی یک چیزی به ذهن یک نفر میرسد آن را مطرح میکند اشخاص دیگر را هم دعوت میکنند ببینند نظر آنها چیست؟ یک متخصص دیگری را هم میخواهد، تا به حال متخصصین خارجی را هم خواستهایم با آنها مذاکره کردهایم، نظر حقوقدانها را هم گرفتهایم البته یک قسمت را خودم بودم در وزارت دارایی یک قسمت را همکاران بنده کردهاند اصولاً هر کسی که در این کار بوده است قصوری در وظایف وطنپرستیش نکرده استدعا میکنم که آقایان بیشتر توجه بفرمایید تا بیشتر بتوانیم حق دولت را بگیریم به این معنی که ما بیشتر و بهتر بتوانیم قدم برداریم و هم طرفهای ما بدانند و ببینند با دولتی دارند حرف میزنند که زیرپایش محکم است (صحیح است) یک دولت متزلزل که کاری ازش ساخته نیست هی شما هر روز استیضاح میکنید (صحیح است) به هر حال تمام این مطالب که این یکی هم جزء او است در دستور مذاکرات است هفته گذشته یک نماینده فرستادند که در تهران مشغول مذاکره است راجع به دو مطلب از این گذشته در هفته آینده نماینده مخصوص کمپانی از لندن به اینجا خواهد آمد که راجع به تمام این مطالب مذاکره بکنیم این را قول میدهم بنده با کمال شرافتمندی آنقدر که حق اجازه بدهد و هم مجلس شورای ملی ایران نظر داشته باشد اصرار بکنم نتیجه را هم به عرض آقایان برسانم به هر حال این مطلب مطلبی نیست که بنده تنها بتوانم در آن باب تصمیم بگیرم و آن را خاتمه بدهم (احسنت) یا این که فقط با چند نفر از آقایان وکلا بدون این که رسماً سمت نمایندگی از طرف مجلس شورای ملی داشته باشند بنشینیم و آن را حل بکنیم بلکه قبل از این که مطلب به صورت قطعیت درآید همه آقایان خواهند دانست بنابراین این عنوان اصلاً درست نیست که رئیس اداره را مدیر کل کردند یا مدیرکل را چه کاره کردند، آقای شادمان هم ۲۵ سال کجا بودهاند و حالا اینها همهشان را توی هم کردند برای این که میخواهند یک کار خلاف مصلحتی بکنند آقایان محترم مگر میگذارید شما؟ بر فرض محال اگر هم خواسته باشیم بکنیم (برزین- نخیر نمیگذاریم) ما هم نمیخواهیم بکنیم نه ما میخواهیم بکنیم و نه اگر بخواهیم بکنیم شما خواهید گذاشت به جهت ترساندن و ایجاد رعب کردن چه فایده دارد یک محیطی ایجاد بفرمایید که ما بتوانیم توش عمل بکنیم، یک نکته هم راجع به کتاب لرد کرزن فرمودند من نمیدانم راجع به کی این هم که هنوز لایحهاش نیامده است بنده معتقد هستم که وضع اداری مملکت را به یک صورت سهلتر باید اداره کرد حالا باید چه بکنیم، اگر مصلحت خودمان را در این تشخیص دادیم فقط برای این که یک نفر انگلیسی در یک کتابی چیزی نوشته است این را باید دور بیندازیم حالا هم که مطرح نیست و اگر ملاک تشخیص ما که صلاح ایران است و صلاح ایران که این نیست که یک نفر انگلیسی این را نوشته در کتابش یا ننوشته اگر اصل عمل ما بر این قرار بگیرد که یک نفر انگلیسی که نوشته پس هرچی برخلاف مصلحت ماوله مصلحت یک نفر انگلیسی باشد، آن میرود مقاله مینویسد و آن را میگذارند جلو ما و انجام میدهیم این که استدلال نمیشود آقا چون یک نفر انگلیسی نوشته من مخالفم این کار را نکنیم اگر چیزی نوشته شده و تهیه شده و بنده خدمت آقایان دادم مطالعه میفرمایید خوب شد قبول میفرمایید نشد نمیفرمایید، پیش پیش این دیگر استیضاح قبلی شده است که پیش از این که بنده یک لایحهای را داده باشم میخواهند قبلاً گوش بنده را پر کنند که اصلاً نیاوردم به مجلس و گاهی هم این توهم حاصل میشود که آقای اسکندری شاید هم میخواهند زودتر بیاورم اینجا بنده این طور احساس میکنم که جنابعالی مخالفید و مخالف بنده و بنده باید زودتر بیاورم (عباس اسکندری- حالا تحریف بفرمایید) بنده نمیدانم و تحریف هم نکردم این خلاصه عرایض بنده است در بیانات آقای اسکندری اما بیانات آقای اردلان، آقای اردلان مکرر فرمودهاند چند مرتبه به این که بنده هی گفتهام که این کار را نمیکنم و یکی هم این که ایشان مطالعه کردهاند و زحمت کشیدهاند، اولاً این تصویبنامه هیچ وقت نبود که بنده بگویم این تصویبنامه را ما نمیآوریم صحبت این بود که نرخ لیره نرود بالا بنده گفتم نرخ لیره را بالا نمیبرم این را گفتم و مکرر گفتم در مصاحبه مطبوعاتی هم گفتم عقیدهام این است و میگویم که بنده نرخ اسعار خارجی را بالا نمیبریم (اردلان- الان بالا بردید) در این مملکت آقا نرخ اسعار خارجی دوتا است یکی نرخ رسمی و یک نرخ بازار آزاد (صحیح است) نرخ رسمی لیره را ۱۲۸ ریال بانکها میخرند و ۱۳۰ ریال میفروشند دلار را ۳۲ ریال میخرند ۵/۳۲ ریال میفروشند سایر اسعار هم به تناسب خودشان، این را میگویند نرخ رسمی، نرخ غیررسمی که عبارت از نرخ بازار آزاد است عبارت بوده است از نرخی که به موجب عرضه و تقاضا در بازار ایجاد میشود این نرخ را هیچ وقت دولت معین نکرده بود به تناسب عرضه و تقاضا خرید و فروش میشود و این نرخ دومی هم قبل از این تصویبنامه ۲۶ تومان بود (یک نفر از نمایندگان- ۲۷ تومان) بله بیش از ۲۶ تومان تا امروز که بنده شنیدم یک قدری آمده پایین نرخ قطعی را من نمیدانم تا دیروز ۲۳۲ ریال بود یعنی اقلاً سه تومان آمده پایین حالا در بین این دو نرخ بنده کدامش را بالا بردم نمیدانم بنده هر چه زیر و رو میکنم در بین این دو نرخ و این تصویبنامه نمیدانم
کدام نرخ را بالا بردهام، هی میگویند نرخ را بالا بردی در صورتی که ابداً این طور نیست، ایشان هی تکرار میکنند که نرخ آزاد بالا میرود خوب اگر رفت شما هم که اینجا هستید استیضاح میفرمایید (اردلان- بالا میرود، این چه فرمایشی است میفرمایند آقای رئیس به بنده اجازه بفرمایند که توضیح بدهم) آقای اردلان در ضمن توضیحاتی که دادند اینجور تعبیر کردند که قبل از این تصویبنامه اگر کسی میخواست برود دار و بخرد یا نمیدانم کامیون بخرد به او بنا بود صددرصد ارز دولتی بدهند حالا یک قسمت ارز دولتی میدهند و یک قسمت ارز آزاد در بازار گرانتر است پس این آقا برای همان تعداد کامیون یا برابر همان مقدار دارو باید بیشتر پول بدهد چون بیشتر پول باید بدهد پس معلوم میشود نرخ ارز بالا رفته اینجور میفرمایند، بفرمایید که آمدهاند برای جنسی که صددرصد ارز دولتی میدادند و آن وقت سیزده تومان بود حالا یک مقدار ارز دولتی میدهند و یک مقدار هم ارز آزاد یعنی طبقهبندی تجراتی را عوض کردند اگر این جور گفتید میگویم چیز تازهای نیست (اردلان- اینجور نسیت) آقا آنچه گفتید گوش دادم گوش بدهید تا آخر استدعا میکنم آقایان توجه بفرمایید تصویبنامهای صادر شده است در ۲۷ اسفند ۱۳۲۴ ماده پنج این تصویبنامه اینجور نوشته که برای آقایان نمیخوانم«ماده پنج از اول بهمن ۱۳۲۴ تا اخطار ثانی کمیسیون ارز در صدور سهمیه واردات فقط برای حوائج ذیل به ارزهایی که به اندازه کافی در اختیار داردد پروانه فروش صادر خواهد نمود، خرید انواع ماشینهای صنعتی و فلاحتی که مولد ثروت شناخته شود و لوازم یدکی آنها، خرید تلمبههای آبیاری و قند و شکر و قماش و چای و کامیون و لوازم یدکی و لاستیک کامیون و کتاب و مطبوعات و دارو و رنگ و مواد شیمیایی که مورد احتیاج صنایع باشد حوایج بازرگانی و غیربازرگانی دولت» ماده ۶ همان تصویبنامه۲۷ اسفند ۱۳۲۴ مینویسد» کمیسیون ارز در آینده برای واردات کالاهایی که در ماده ذکر نشده و همچنین برای واردات از کشورهایی که ارز لازم در اختیار خود ندارد پروانه فروش ارز صادر نخواهد نمود»این مقررات یعنیچه؟ یعنی دولت ایران واردات مملکت را دو قسمت کرده میگوید یک قسمت ارز میدهم و به یک قسمت ارز نمیدهم درست شد حالا در تصویبنامه ۳۰تیر ۱۳۲۵ ماده ۲ آن این طور نوشته شده ماده ۲ بر کالاهای مذکور در ماده ۵ اجناس ذیل علاوه میشود کاغذ طبع، کاغذ تحریر، کاغذ روزنامه... یک مقدار هم اجناس دیگر یکی دوماه که گذشت آمدند یک قسمت از این طبقه برداشتند گذاشتند کنار جز آن طبقه و در تصویبنامه ۱۹ شهریور ۱۳۲۵ در ماده یک این طور نوشته شده ماده یک تمام کالاهای مذکور در صورت سهمیه سال ۱۳۲۵ اعم از طبقه الف و ب مشمول ماده ۵ تصویبنامه ۲۷ اسفند ۱۳۲۴ خواهد بود به استثنای ۶ قلم کالاهای ذیل...» اینجا آمدند ۶ قلم را استثنا کردند گفتند برای تمام اشیا وارداتی ما ارز دولتی میدهیم بعد تصویبنامه ۶ اسفند۱۳۲۵ صادر شد که ماده ۱و۲ این طور مینویسد: بند اول تصویبنامه ۱۹ شهریور سال جاری از این تاریخ موقوف اجرا خواهد بود. ماده ۲ در آینده کمیسیون ارز با در نظر گرفتن مقتضیات و وضع ارز کشور برای انواع کالاهایی که لازم تشخیص دهد پروانه فروش ارز صادر خواهد نمود. اینجا به کلی به عکس کردند آنجا گفتند برای همه اجناس میدهیم منهای ۶ قلم اینجا میگویند هیچ چیز نمیدهیم بلکه کمیسیون ارز یکایک آنها را میبیند هر چه را دلش خواست میدهید و هرچه را نخواست نمیدهد. تصویبنامه ۱۷بهمن ۱۳۲۶ اینها را میگویم برای این که مطالعات را تکمیل بفرمایید. ماده۲ کمیسیون ارز برای وادرات خیلی ضروری کشور در حدود سهمیه واردات و همچنین سهمیه ارزی که از طرف وزارت دارایی به کمیسیون ابلاغ میشود پروانه صادر خواهد کرد. این واردات عبارت است از قند و شکر و چای و پارچه پنبه و ماشینهای فلاحتی و صنعتی کتابها و مجلات و روزنامههای علمی و فنی و کاغذ و دارو و ادوات علمی و جراحی و آزمایشگاه و کامیون و گونی و چایی و غیره این هم در بهمن ۱۳۲۶ بنده استفادهام از این تصویبنامهها که قرائت کردم چه بود؟ این که دولت در ظرف هفت سال مدام تغییر داد یعنی مدام آمد گفت یک مقدار اجناس را ما ارز دولتی میدهیم و یک مقدار را هم گفت بروند ارز آزاد بخرند هی از این برداشت آن رو گذاشت از آن برداشت بر این گذاشت پس این کار مجاز است اگر در ظرف هفت سال دولت مجاز بوده که این کالاها را جا به جا بکند این دولت چرا مجاز نیست؟ این دولت هم حق دارد که بیاید بگوید ما کالاها را این طور تقسیم کردیم این قسمت را جز طبقه اول آن قسمت دوم، این سوم، آن چهارم حالا که طبقهبندی مجاز است این دولت هم البته این حق را داشته است بنابراین اگر چیزی تصور بفرمایید بمناسبت این که از این طبقه به طبقه دیگر رفته و تصور بفرمایید که قیمت ارز بالا رفته و قیمت ارز را عوض کردند این استیضاح را باید در ۱۷ بهمن ۱۳۲۶ بفرمایید به جهت این که در بهمن ۱۳۲۶ آمدهاند که کمیسیون ارز فقط برای این چند قلم ارز دولتی میدهد چرا آن وقت نفرمودید؟ آن وقت هم این گرانی ایجاد شد، آن وقت هم در مورد بعضی اجناس که قبل از ۱۷ بهمن ۲۶ برای ورود آنها ارز دولتی میدادند گفتند دیگر ارز دولتی نمیدهیم و واردکننده مجبور شد برود از بازار آزاد بخرد از بازار آزاد که خرید جنس گرانتر تمام میشد به تعبیر جنابعالی ارزش گرانتر میشود (اردلان- آقا این طور نیست) پس آن وقت باید اعتراض میفرمودید (فولادوند- اطلاعاتشان ناقص است) یک مطلب دیگر فرمودند که دولت به مجوب تصویبنامه اخیر گواهینامه ایجاد کرده ماده اول تصویبنامه ۲۷ اسفند ۱۳۲۴ مینویسد: کسانی که تمام ارز تعهد خود را قطعاً به بانک مجاز فروختهاند گواهی بانک مجاز را مبنی بر فروش ارز باید به کمیسیون ارز ارائه دهند، در این موقع هم معمول بوده است گواهی فروش ارز را باید به کمیسیون ارز بدهد که تعهد ارزی صادرکننده را باطل نماید بنابراین در باب گواهینامه بنده که چیزی ایجاد نکردهام (اردلان- قیمت نداشت آقا) به آن هم میرسیم آقا تأمل بفرمایید، ماده ۶ تصویبنامه ۲۷ اسفند ۱۳۲۴ مینویسد: صادرکنندگان کالا پس از فروش صددرصد ارز تعهد خود میتوانند منتهی تا دو ماه از تاریخ فروش ارز بدون مراجعه به کمیسیون معادل نود درصد آن را برای واردات مجاز طبق سهمیه واردات شخصاً بازخرید نمایند یا حق بازخرید آن را به واردکننده دیگری انتقال دهند، تصویب نامه ۱۷ بهمن ۲۶ ماده ۶ میگوید: صددرصد ارز حاصل از صادرات از این تاریخ به بعد در اختیار صادرکننده خواهد ماند و باید منحصراً به مصرف وادرات کالاهای مجاز برسد پس در اول نود درصد بود بعد در ۱۷ بهمن ۲۶صددرصد شد حالا در چهارم مرداد ۲۷ چه میگوید:
ماده اول تصویبنامه مرداد ۲۷ مینویسد: بانکهای مجاز در مقابل ارز صادراتی که خریداری مینمایند گواهینامه فروش ارز به میزان صددرصد به فروشنده خواهند داد، فروشنده میتواند از گواهی فروش ارز برای بازخرید ارز به منظور واردکردن کالاهای مجاز استفاده نماید و با این حق را به دیگری واگذار کند و یا آن را به بانک ملی ایران بفروشد این است آن ذنب ناآمرزیدنی که بنده مرتکب شدهام که یعنی عبارات تصویبنامههای گذشته را آوردم و اینجا گذاشتهام بنده برخلاف قوانین و نصوص گذشته عمل کردم ولی دولتهای دیگر این کار را نکردهاند و جنابعالی را هم فقط مصالح مملکتی سوق داده است که این فرمایشات را بفرمایید (اردلان- توهین نفرمایید آقا) اما این که در نطق خودتان فرمودید و حالا هم فرمودید که گواهینامه بود ولی قیمت نداشت شما خوب بود عوض این که هفت روز تشریف ببرید در کتابخانه مجلس یک روز هم میخواستید تشریف ببرید به بازار...
رئیس- به بازار چه مربوط است، آن قسمت آزاد است.
نورالدین امامی- گوش کن.
اردلان- به تو چه دخالت میکنی، مجلس رئیس دارد.
نخست وزیر- گواهینامه عبارت از این است هر کسی که ارزی دارد میرود به بانک میفروشد از قرار هر لیرهای ۱۲۸ ریال یا هر دلاری ۳۲ریال به او پول میدهند بعد هم یک کاغذی میدهند اسم این کاغذ گواهینامه است میگویند این آقا یک لیره یا صدلیره یا صد هزار فروخته است، نرخ بازار آزاد از کجا تشکیل شده؟ نرخ بازار آزاد اصلاً این است لیره ۲۰تومان یا ۲۳ تومان یا ۱۸ تومان است این پولی که از شما میگیرند در حساب میگویند قیمت گواهینامه است یعنی این آقایی که این لیرهها را به بانک فروخته تصدیق گرفته این تصدیق را از قرار هر لیره ده تومان یا پانزده تومان یا سیزده تومان به شما فروخته و حالا همین گواهینامهای که از روز اول قیمت داشته ایشان میگویند قیمت نداشته از روز ایجادش قیمت داشته منتهی یک وقت پنج ریال بوده، یک وقت یک تومان، یک وقت سه تومان بوده یک وقت هم ده تومان بوده این را ایشان میگویند به موجب این
تصویبنامه بنده آمدهام قیمت برای گواهینامه ارز گذاشتهام برای کدام گواهینامه؟ قیمتی بوده که همیشه بوده قبل از تصویبنامه ۱۳ تومان و خوردهای بوده بنده چه تقصیر داشتم یکی دیگر از ایراداتی که به بنده گرفتند این است که در این تصویبنامه نوشته شده است سفارتخانهها هم میتوانند ارزهایشان را بفروشند این هم چیز تازهای نیست این عین چیزی است که در تصویبنامه هست و سفارتخانه را به عنوان اسعار غیرتجارتی نوشتهاند: کسانی که صاحب اسعار غیرتجارتی هستند حق دارند اسعارشان را بفروشند و گواهینامه برایشان بگیرند این هم تصویبنامهاش ماده۷ تصویبنامه ۲۷ اسفندماه ۳۲۴ ماده۷ اشخاصی که ارز غیرصادراتی دارند میتوانند پس از فروش قطعی ارز خود به بانکهای مجاز معادل نود درصد آن را برای واردات مجاز باز خرید نمایند یا آن را برای واردات به وسیله بانک مجاز به دیگری واگذار نمایند. آقا این چه جور مطالعهای بوده که جنابعالی آنچه را که برضرر و میل باطنی شما بوده ندیدهاید و آنچه را که برطبق میلتان بوده گرفتهاید و استدلال فرمودهاید این عین تصویبنامه است، یک مطلب دیگری که تصور کردند بیتالقصیده نطقشان است این است که فرمودند دولت با این عمل مالیات گرفته است، مالیات، دلیلش را هم گفتند که در تصویبنامه در ماده ۸ گفته شده است هر کسی قبل از این تاریخ جنسی را سفارش داده است باید مطابق مقررات فعلی گواهینامه فروش تهیه کند تا بتواند جنس خود را به بازار بیاورد، اگر بنده این را اینجا نمیگذاشتم ایشان چه میگفتند، میگفتند تبایی شده با یک عده یعنی کسانی که پیش رفتهاند از کمیسیون جواز ارز گرفتهاند برای یک جنس یا دارو و یا کاغذ یا هرچه این را اعتبار بازکرده و سفارش دادهاند از آنها به هیچوجه گواهینامه گرفته نخواهد شد و کسانی که از این به بعد این اجناس را بخواهند وارد کنند باید صدی چهل بدهند اگر ما این ماده هشت را نمیگذاشتم مثل این بود که یک مشت پول از جیب مردم در بیاوریم بریزیم توی جیب یک عده کاسب تاجر و غیره من چنین کاری نمیتوانم بکنم من ناچار بودم که جلو تبعیض را بگیرم و یکسان عمل بکنم (صحیح است) بنابراین گفتم کسی که امروز یک جنسی را وارد بازار میکند باید همان را بدهد که ارزش را سه روز قبل گرفته این از جهت ضرورت این عمل اما از جهت این که مالیات میگیریم آقا مگر این را میدهند به ما که شما برای من ماده خواندید که هیچ پولی نمیتواند برود به خزانه مگر قانون داشته باشد پول به خزانه نمیرود صدی چهل باید این آقایان گواهینامه ارز بخرند یعنی آن کسی که جنسش را صادر کرده لیرهاش را آورده به بانک فروخته این تصویبنامه را به دستش دادهاند آن را باید برود بخرد، مالیاتی نیست، آقای کدام مالیات است؟ یک مطلب دیگر میفرمایند نمیدانم کجای تصویبنامه گفته است که بانک حق دارد گواهینامه خرید و فروش کند و عایدش کجا میرود، کدام عایدی، عرض کنم گفته شده است این از لحاظ کمک به صادرکننده است که اگر چنانچه ارز صادراتی به دستش رسید و الان آن خریدار که میخواهد جنس وارداتیش را برود و سفارش بدهد محتاج به گواهینامه هست لکن ممکن است بخواهد ارزان بخرد بنابراین برای این که صادرکننده مکلف نباشد به قیمت ارزان گواهینامه خود را بفروشد تصویبنامه میگوید گواهینامه را برو به بانک بفروش به نرخ عادله و بانک هم اگر یک نفر واردکننده بخواهد گواهینامه خریداری را به او بفروشد این یک تفاوت مختصری است دهشاهی، سه عباسی یک قران و حتی احتمال ضررش هم بیشتر میرود تا احتمال منفعت حالا که تفاوتی ندارد ضرر ممکن هست بکند دولت مه منفعت اما میگویند به موجب چی، قانونش را ممکن است برای شما بخوانم قانون معاملات اسعار خارجی مصوب ۱۴ اسفند۱۳۱۴ این طور میگوید هرگونه مقرراتی که برای حفظ موازنه اسعاری کشور لازم باشد و کلیه نظامنامههای اجرایی این قانون را کمیسیون اسعار تهیه و به وسیله وزارت مالیه به دولت پیشنهاد خواهد کرد (اردلان- یعنی مالیات وضع کند؟) اسمش را هر چه بگذارید دولت آنچه کرده به موجب مقررات بوده و در صدور این تصویبنامه آنچه کرده مطابق مقررات قانونی بوده و ابداً از وظایف خودش تخطی نکرده (صحیح است).
یمین اسفندیاری- خودشان هم موافقند.
اردلان- این حرف چیست به شما چه مربوط است.
نخست وزیر-اما آنجا که دیگر سرکارشان با رقم بود یعنی زحمت کشیده بودند و رقم پیدا کرده بودند که دولت دویست میلیون ریال از خزانه برداشته و ریخته توی جیب یک چندنفری خوب رقمش کجا است؟ راپورت کمیسیون بودجهای که هنوز به تصویب مجلس شورای ملی نرسیده و قانونیت ندارد کمیسیون بودجه گزارش داده به مجلس که هنوز تصویب نشده خوب حالا در آن چه نوشته؟ در آن نوشته است که عوارض صدی چهل و پنج قماش ششصد چند میلیون ریال. این رقم را که دیدند مداد را برداشتند حساب کردند حسابشان هم که پیدا است دو ثلثش میشود دویست میلیون ریال خوب صدی چهل و پنج را کردند صدی پانزده دو ثلثش هم که کم شده است پس ازش کم میآید اگر هم این جور بود آقا حق داشتم که بگویم جنابعالی خوب بود مروری میکردید که ببنید این صدی چهلوپنج به موجب قانون وضع شده؟ عوارض انحصاری اجناس وارداتی به موجب قانون انحصار تجارت خارجی برقرار کردنش، کسرش، نقصانش، افزایشش، در اختیار هئیتوزرا است و در سال ۱۳۱۴صدی پانزده قائل شدند بعد بالا رفت شد صدی چهل و پنج اخیراً گوش فلک کر شده است که این عوارض کثیر را کم بکنند حالا ما یک دفعه این جرأت را کردیم و صدی سی را کم کردیم ببینیم چه میشود؟ شما ملاحظه بفرمایید که اگر یک قدم دیگر بجنبیم چه طور خواهد شد؟ آقا اختیار قانونی دولت بوده است به موجب قانون انحصار تجارت خارجی و ما هم عمل کردیم اما از حیث عوائد هم کسر نمیشود چرا؟ چون آن رویهای که جنابعالی طرفدارش هستید و میگفتید که خوب بود این تصویبنامه جای آن تصویبنامه نیاید و آن تصویبنامه مقدس تا آخر بماند در ظرف ده ماه سه میلیون لیره جواز دادهاند از این ۳میلیون و خردهای که جواز دادهاند چه چیزش قماش بود که اگر ما چهل و پنج درصد بگیریم ۳۱۷میلیون ریال بشود؟ باز هم اگر شما میخواهید روی کاغذ حساب بفرمایید این یک مطلبی است ولی بروید ببینید که چه قماشی به مملکت وارد میشود و چهل و پنج درصدش را حساب کنید والّا اگر همینطوری حساب کنید که این رقم سیصدو هفده میلیون است این چهل و پنج درصد بوده و حالا شده است پانزده درصد یعنی دو ثلثش کم شده است، دوثلثش دویست میلیون ریال است و به خزانه نرفته است و حالا اعلام جرم... نکته دیگری که در باب آن زحمت زیادی به خودشان دادند این است که هی مجله بانک ملی را خواندند دی ماه کی، بهمن ماه کی، اینها را نمیخواست خود شما فرمودید بنده تصدیق میکردم و اصلاً زحمت هم لازم ندارد، ارز اگر مثل علف خرس زیرپا بریزد همین طور قیمتش میشود صد دینار و اگر رویش بیایند بنشینند و بگویند نداریم قیمتش بالا میرود (صحیح است) به علاوه ایشان ضد و نقیض میفرمایند همه این استدلالها که دیروز کردند و امروز هم خیال کردند که دلیل دندانشکنی پیدا کردهاند برای بنده که بانک ملی نوشته است چون ما در هفته گذشته اسعار فروختیم بازار سست شد و در جای دیگر نوشته است که چون نفروختیم قیمت بالا رفت اما از این، این نتیجه را گرفتند که پس بابا بفروشید البته اگر ارز بود که بفروشیم بهتر بود؟ آخر نیست که بفروشیم این که شما هی میفرمایید بفروشید خوب چیزی است من هم دلم میخواهد که بفروشم به هر کس که میخواهد به سیزده تومان که سهل است، به سه قران، اما از کجا بیاوریم؟ اگر اینش را فکر فرمودید آن وقت مطلب را حل کردهاید اما اسعار نبوده را همینطور بفروشیم؟ هرکس میآید بفروشیم؟ یک روزی دلار نداشت بانک و فقط لیره میفروخت تفاوت گواهینامه لیره یک تومان، پنج ریال، پانزده ریال بود دلار تفاوتش بیست ریال بود، روزی که لیره را هم نتوانست بانک بفروشد خوب قیمت لیره هم بالا رفت الان این تصویبنامهها را که خواندم هی تغییر دادند، بیکار که نبودند بازی هم که نمیخواستند با اسعار مملکت بکنند، موقعی که مقدار زیادتری ارز به دستشان میرسد بیشتر میفروختند، تصویبنامه صادر میکردند که به تمام اجناس اسعار بدهند آن وقت گران نمیشود و وقتی که اسعار نبود جلوش را میگرفتند بنابراین هیچ کدام سوءنیتی نداشتهاند (برزین- اگر ارز دیگر در دسترس نبود قیمتش خیلی گران میشد) بلی خیلی گران میشد، بنابراین هیچگونه سوءنیتی در فروش یا عدم فروش اسعار نبوده است بنده که همیشه متصدی امور مالی این مملکت نبودهام کسانی هم که برای این مملکت دل میسوزانند، کار میکنند، زحمت میکشند، مطالعه میکنند آنها را همین طور دروشان نکنید و میفرمایید که از پیش نشسته بودند و میخواستند لیره را گران کنند و دارایی مملکت را ببخشند، بدبختی برای مملکت بگذارند، برای چه؟ آخر چرا کسانی که این اندازه زحمت میکشند و خدمت میکنند شما با یک کلمه بردارید اجر زحمات چندین سالهشان را از بین ببرید (سزاوار- صورت آن سه میلیون لیره را هم خواهش میکنم بعد بدهید به مجلس شورای ملی) بنده در تمام فرمایشات آقای اردلان که دقت میکنم میبینم که یک قسمت مدام ثابت است و آن قسمت این است که مملکت ایران روی هم رفته مثل این که از فعالیت و از تصمیم و عزم بدش میآید. میگویند
اگر کاری را هم میبینید که بد است بگذارید همین طور بماند، به تو چه؟ منفعت شخصی داری؟ نه، پس بگذار بماند آنهایی که این حرف را میفرمایند به هیچ وجه حرفشان صحیح نیست جزء این که یک کسی بخواهد عبرت بگیرد، پند بگیرد و بگوید آقا من که نمیتوانم، بس است، غلط کردم، بگذارید اگر خوب است کس دیگر بکند و اگر بد است من چرا؟ (یمین اسفندیاری- حالا شما این را غلط نکنید (خنده نمایندگان) والّا در مملکتی که تهمت الی ماشاءالله هست و وسیله بهانهگیری هم همیشه فراهم است کمتر کسی حاضر است که خودش را سر زبانها بیاندازد به خاطر آن فکری که کرده و در نظر دارد که به صلاح مملکت است و میگوید من میخواهم این کار را انجام بدهم (صحیح است) اگر بنده هم این تصویبنامهای را که حالا صادر شده است صادر نمیکردم حالا الان برای آقایان مثال میآورم که عمل کمیسیون ارز چه بود، در بهمن، الان تصویبنامهاش را خواندم برای آقایان تصمیم گرفته بودند که به چند جنس، پارچه پنبهای و دارو و کامیون و قماش اسعار بدهند و به سایرین هم ندهند آنهایی را که نمیدادند تکلیفشان معلوم بود میتوانستند در بازار آزاد بخرند اما آنهایی که میدادند بلافاصله پس از صدور تصویبنامه تقاضا مثل برگ خزان ریخت توی کمیسیون اسعار که آقا به ما اسعار بدهید. البته اینقدر اسعار نبود که بدهند و اگر بود مطابق رویه جنابعالی میدادند و داوطلب هم زیاد پیدا نمیشد اما نبود که بدهند فکر کردند که راه حلی پیدا بکنند، گفتند خوب به هر شخصی که تقاضا کرده است نیم درصد سهمیه رابیشتر نمیدهیم یعنی اگر سهمیه مثلاً صد میلیون تومان است پانصد هزار تومان بیشتر نمیدهیم آن وقت آن تاجری که میخواهد بیشتر تقاضا کند میآید میگوید آقا این پانصد هزار تومان مال خودم، این هم مال دخترم این هم مال پسرم، این هم مال برادرم، این هم مال پسرعمویم، اینهم مال منشی تجارتخانهام اینها تمام کوه شد جلوی رئیس کمیسیون ارز که همینطور که نگاهش میکرد.
میترسید تصمیم نمیتوانست بگیرد، نمیدانست چهطور تصمیم بگیرد نتیجه این شد که کسانی که میتوانستند، وسیله داشتند تحمل میتوانستند بکنند یکی دو تا سه تا چهار تا جواز ممکن بود که صادر بشود که صادر شد و آنهای دیگر صادر نشد (باتمانقلیچ- برای این که رشوه ندادند) حالا رشوهاش را به کنار بعد از رشوهاش هم اینجا گفتند که صدی صد ارز میفروشم اینجا میگویند صدی شصت، اما آن ارزی که قرار بود صدی صد بدهند به یک نفر به ده نفر، به صد نفر دادند و این را آن آقا وارد میکند به قیمت خون پدرش هم میفروشد و رقابتی در بین نیست، این چیزی است که جنابعالی میفرمودید، این از بنده ساخته نیست، بنده تمام سعیم این بود که اگر بنا بود ارز بدهند بیشفاعت بدهند، بلاواسطه بدهند، در تمام مملکت یکسان بدهند. یک ایراد دیگر امروز فرمودند که قانون مصوب مجلس گفته است که صدی شصت را بدهند به ولایات، حالا که ولایات میتوانند صدی صد را بگیرند، ما که محدود نکردیم آن قانون را. میدانید آن قانون فایدهاش چه بود؟ آن کسانی که شکایت میکنند وقتی که بنا شد صدی شصت به ولایات بدهند این تاجری که در تهران نشسته با خودش بلند میشد میرفت به شهرستانها یا به رفیقاش میگفت من یک حقی به تو میدهم تو این ارز را برای من بگیر خلاصه یک دلالی این میان پیدا شد و نتیجهاش این بود که یک دلالی این تاجر ولایتی بگیرد و واگذار کند به مرکز برای چه این کار را بکند؟ آقای اردلان این مذاکرات آن قسمتش که همه پایهاش به طوری که عرض کردم روی فرضیات بود تمام شد. بعد یک بنای دیگری روی وهمیات ساختند و آن وهمیات این بود که خلاصه شرکت نفت ایران و انگلیس خیال دارد اسعارش را به قیمت غیررسمی بفروشد و تمام این کارها برای همین است خوب آقا اگر شرکت نفت ایران و انگلیس این قدر وسیله دارد که یکی از جابلقا یک از جابلسا یکی موافق یکی مخالف، اینها را طوری به هم میاندازد و کار را طوری درست میکند که نتیجه مطلوب از آن گرفته شود شما از کجا اطمینان دارید که با وسائل مختلف شما را هم همانها نفرستادهاند که این را بفرمایید که نظر آنها تأمین بشود اگر شما میفرمایید که این اطمینان را دارید که نیست، آخر من هم به عمل خودم اطمینان دارم، رئیس بانک ملی ایران هم به عمل خودش همین اطمینان را دارد، دلیلی ندارد که ما اجازه بدهیم به حیثیت و شرافت خودمان این طور سکته و لطمه وارد بیاید. اما در مورد کار آقا این مورد ندارد چنین چیزی نیست ما هم برای مملکت خودمان زحمت میکشیم و فکر میکنیم اما چیزی که در اینجا شده است بنده میبینم که در تصویبنامه صریح است در ماده اول تصویبنامه ۴ مرداد ۱۳۲۷ نوشته شده است که به شرکتهایی که امتیاز خاصی برای بهرهبرداری و صدور محصولات منابع طبیعی از دولت گرفتهاند درمقابل فروش ارز گواهی ارز داده نخواهد شد و فقط ارز ریالی را به نرخ رسمی دریافت میکنند و اگر میفرمایید که در این تصویبنامه به عکسش هست لکن یک روزی میآیند اعتراض میکنند میگویم بنده به سهم خودم نمیدهم و اینجا خدمت آقایان قول میدهم که تا روزی که بنده خدمت آقایان هستم وجههمنالوجوه چنین کاری نخواهم کرد از سیزده تومان از ۱۲۸ ریال اگر خواستند اسعار شرکت نفت را بدهند بنده موافقت نمیکنم و اگر منجر بشود به استعفایم از خدمت آقایان مرخص میشوم، هر دولت دیگری هم که بیاید همینطور است (اردلان- آن موقع آقا وزیر مختار چین خواهید بود) یک مطلب دیگر فرمودند که شرکت نفت ممکن است که بیاید اسعارش را بدهد به عمر و زید و مقاطعه کار که اینها بیایند بفروشند اگر این قدر اسعار شرکت نفت مورد گفتوگو است برای این است که در حدود ماهی یک میلیون یک میلیون و نیم لیره میتواند بفروشد والّا اگر قرار بود شرکت نفت ماهی دو هزار لیره بفروشد که این قدر بحث وگفت و گو ندارد یک میلیون و نیم را که نمیشود هی به حسن داد- به حسین داد به عمر داد، یزید داد و گفت آقا بفروشید، این که عملی نیست، بر فرض که بگویید عملی هست بنده عرض میکنم که به این تصویبنامه چه اعتراضی دارید مگر پیش از صادرشدن این تصویبنامه خواب تشریف داشتید؟ کسی که برود در بانک بگوید من اسعار تجارتی دارم و آن را میخواهم بفروشم شما به من گواهینامه بدهید مگر قبل از این که این گواهینامه صادر بشود میگفتند که آقا چه صادر کردهای؟ سند صدورتان را بیاورید (فولادوند- مطالعه نکردهاند، حالا میروند مطالعه میکنند) عرض کنم تعهدی به گمرک میبرند و این تعهد را موقعی که اسعار خود را فروخت به بانک، کمیسیون ارز باطل میکند یعنی وقتی اسعارشان را فروختند به بانک تصدیقشان را از بانک میگیرند و میبرند به کمیسیون آنجا تعهدشان را باطل میکنند پیش از آن که این تصویبنامه هم صادر بشود در بانک از کسی نمیپرسیدند که این ارز را از کجا آوردی، میآید میگوید من میخواهم صدهزار لیره بفروشم میگویند خوب بفروش، اگر حالا جنابعالی میفرمایید این ایراد است- و وارد هم باشد و حقیقت هم باشد، به موجب این تصویبنامه نیست باید جلویش را از پیش میگرفتند و در آن صورت بنده هم با جنابعالی موافقت میکردم (اردلان- کی بانک گواهینامه میداد؟) بانک همیشه گواهینامه میداد جنابعالی وقتی چیزی را که مثل چراغ روشن است مخالفت میفرمایید بنده ناچارم همان مثل منطقی را که در فراکسیون برای شما آوردم در اینجا هم تکرار کنم اما بعد از جوابی که در باب فرمایشات ایشان دادم یک توضیح مختصری هم در این خصوص دارم که حالا باز امروز گفتند که در این خصوص دارم که حالا باز امروز گفتند که در این تصویبنامه تکلیف تراکتور معلوم نشده و معلوم میشود به تراکتور چیزی نمیدهند. اما شما که به این تصویبنامه ایراد میکنید مگر پیش از این تصویبنامه برای تراکتور کسی چیزی میداد؟ آخر تمام گناهان از حضرت ابوالبشر تا حالا را بنده باید جواب بدهم؟ فقط برای این که گناه کردهام اگر خواستهام ابتکاری به کار برم بنده اینجا در خدمت آقایان عرض میکنم در خود تصویبنامه نوشته شده تکلیف تراکتور و ماشین فلاحتی و ماشین آبیاری و کارخانهجات بعداً تعیین میشود ما این را گذاشتیم بعد برای این که خواستیم جهد بکنیم در نتیجه جمعآوری ارز شاید یک مقدار پورسانتاژ بیشتری به آنها اختصاص بدهیم و الا صدی شصت ارز دولتی و صدی چهل ارز ازادش که محرز بود ومحرز است و ما برای این که بتوانیم بیشتر بدهیم یک قدری عقب انداختیم که بتوانیم به وسیله گرفتن یک اعتبار طویلالمدت یا یک وسیله دیگری یک مقدار بیشتری به آنها اختصاص بدهیم. اما راجع به منافع این تصویبنامه بعضی از آنها را در ضمن این مذاکراتی که شد عرض کردم یک مطلب دیگر ایشان میفرمایند راجع به صادرات اگر تشویقی در باب اسعار صادراتی بعد از شهریور شده باشد صدور همین تصویبنامه است (صحیح است) قبل از این تصویب نامه هرکس بنا بود صادر بکند اسعارش را مجبور بود بفروشد به قیمت روز، هر کس هم بنا بود جنس وارد بکند میآمد در کمیسیون اسعار، اسعار میخرید جنس وارد میکرد فقط به موجب این تصویبنامه است که ما گفتهایم آقایان اگر ۶۰درصد اسعار میخواهید اگر سی در صد اسعار میخواهید اول باید تشریف ببرید بازار یک مقدار اسعار صادراتی بخرید بعد بیاورید اینجا و ما یک مقداری به شما اسعار میدهیم این یک جایزه مطلوبی است برای صادرات حالا آقای اردلان میفرمایند که این تصویبنامه صادرات را از بین میبرد اگر بناست با منطق صحبت بکنیم بفرمایید ببینم چه طور این تصویبنامه صادرات را
از میان میبرد و اگر جنابعالی هر چه میگویید بنده باید همین طور بلاتأمل قبول کنم که بنده دیگر سنم گذشته است (خنده نمایندگان) خلاصه مطلب این تصویبنامه پایهاش روی قانون معاملات اسعار خارجی مصوب سال۱۳۱۴ است و هم اگر مدام سوراخش نکنیم آن منظور اساسی که تمام دنیا از اسعار دارند به توسط این تصویبنامه تأمین میشود. منظور اساسی چیست؟ منظور این است که پرداخت و دریافت پول خارجی مملکت موازنه داشته باشد طبق این تصویبنامه این را اول حساب میکنند که آنچه صادر شده و پولش هم به دست آمده ما میگیریم، از اسعار دولتی هم آن مقداری که داریم ضمیمه میکنیم معامله بکنند. اگر به این صورت و به موجب این تصویبنامه ما بتوانیم این کار را انجام بدهیم بهترین اقدامات در امور اقتصادی مملکت انجام گرفته و به خیال بنده بزرگترین افتخارات هم شامل حال این دولت خواهد بود که این عمل را انجام داده است بنده به این مناسبت میخواستم یک توضیحی حضور آقایان تقدیم کردم اجازه خواستم این مطالبی که به تصویب مجلس شورای ملی میرسد از سه تا ششماه مهلت برای دولت قائل شوند که بتوانیم حضور آقایان نتیجه اقدامات و مطالعات خود را عرض بکنم که در برنامهای که بنده حضور آقایان نتیجه اقدامات و مطالعات خود را عرض کنیم. شش ماه که سهل است، سه ماه هم نشد، هشتم شهریور دو ماه خواهد بود که برنامه دولت را مجلس شورای ملی تصویب کرده و بنده یک ماه است که در زیر استیضاح آقای اسکندری هستم. البته با این ترتیب نمایندگان محترم به خوبی میدانند که دولت در ظرف این دو ماه در خارج مجلس شورای ملی و در اطراف و اکناف مملکت دچار چه تشبثات ظاهر و زیر پرده بوده و عوامل فساد و مغرض هر روز درصدد ریختن چه نیرنگهایی برآمدهاند مجلس شورای ملی با ۸۸ رأی به دولت رأی اعتماد داد و اعلیحضرت همایون شاهنشاهی با کمال اعتمادی که به خدمتگذاری و جانثاری دولت در راه تأمین مصالح کشور داشتند با خیال آسوده اداره امور مملکت را به دولت سپردند و موقتاً عازم خارجه شدند اکنون که این مسافرت به سلامت و میمنت در شرف اختتام است و با همه تجلیل و تکریمی که از اعلیحضرت همایون شاهنشاهی در ممالک مختلف به عمل آمده و اسباب سربلندی و سرافرازی ملت ایران فراهم گردیده است اعلیحضرت همایون شاهنشاهی عنقریب به روشنی چشم عموم ملت شاهدوست ایران مراجعت خواهند فرمود وظیفه خود میدانم از تقویتهای مستمر و ظاهر و باطن نمایندگان مجلس شورای ملی از صمیم قلب اظهار امتنان بکنم که در این دوره پرآشوب و پرمفسده به نحوی از دولت تقویت فرمودند که دولت توانست وظیفه اصلی خود را که حفظ اوضاع مملکت است انجام بدهد.
نمایندگان محترم به خوبی مسبوقند که در ظرف این مدت کوتاه که ضمناً تصادف با ماه مبارک رمضان و ایام متبرکه بود چه اقداماتی کردند که در تمام شئون دولت و مملکت رخنه کنند و تفرقه ایجاد نمایند و چه دستها و زبانهها درصدد برآمدند که از عقاید مذهبی مردم استفاده کرده زد و خورد راه بیندازند و فتنه ایجاد نمایند و در بلاد مختلف مملکت ایران آشوب برپا کنند و منبر و محراب را که برای توحید کلمه ملت اسلام است در راه مقاصد خود به کار برند آقایان محترم مسبوقند که از هر قدمی که دولت خواست برای تعدیل نرخ خا بردارد چه کارشکنیها به عمل آمده حل مشکل استخدام خارج اندازه دولت که از روز اول مورد توجه بود و نقشه دولت این است که از مستخدمین امین ولایق خود حتی یک نفر را هم بیکار نگذارد قبل از این که دولت اقدامی بکند موجب چه تحریکاتی گردید موضوع غله و نان به دروغ چه مستمسکی برای این وآن شد در قزوین به عنوان آب چند نفر را جمع کردند و به بهانه این که نایاب است خواستند تحصن ایجاد کنند ولی وقتی که معاون وزارت کشور و کفیل اداره غله در همان روز به قزوین رفتند نان روی منبرها ریخته بود و خریدار نداشت در اردبیل و میاندوآب و بعضی نقاط دیگر آذربایجان نیز به خیالات فاسد موضوع نان را پیش آوردند و حال آن که همینالساعه درخواستهایی در اداره کل غله هست که میخواهند از تتمه غله سال گذشته اردبیل گندم به نقاط مرکزی مملکت حمل نمایند در قم و کاشان و اصفهان و یزد و اخیراً ساوه نیز اقداماتی میشود که چون اجازه حمل غله داده نشده مردم را در تشویق بگذارند و حال آن که الان سر خرمن است و هرجا هر قدر هم که احتیاج به غله از نقاط دیگر داشته باشد باز در سرخرمن آن قدرها از خود محصول دارد که دچار تنگی و مضیقه نشود.
از این گذشته در این اواخر یکی از محرکین وادار کرده بود که از اردبیل تلگراف وحشتآمیزی راجع به امنیت مرز مخابره کنند تا بلکه مردم را از این حیث به وحشت بیندازند.
به علاوه مساعی زیادی بهکرات به کار رفت که امنیت نقاط مختلف را مختل نموده راهزنی و قتل و غارت ایجاد نمایند. بدیهی است که در هر موقع از بروز این حوادث جلوگیری شد لکن به هر صورت در این مدت هیچ یک از این اقدامات را که مسلماً خدا را از آن خوش نمیآید دولت بر روی خود نیاورد و با سکوت وملایمت مشغول رفع آنها بود از این جهت بود که میدانست اینها همه از وظایف دولت است لکن امروز به این مناسبت خواستم عرض کنم که اگر در ظرف این دوره به تقویت باطنی نمایندگان مستهظر نبودم هیچ کاری در این راه از بنده پیشرفت نداشت و علاوه بر این باید عرض کنم که باز به اتکای همان حس اصلاحطلبی که در اکثریت قریب به اتفاق نمایندگان محترم سراغ دارم در ظرف همین مدت گذشته دولت نقشههایی را که برای اجرای برنامه مصوب خود لازم میدانسته است طرح کرده است تا بلافاصله پس از تصویب بودجه مملکتی تقدیم نماید تعویق تصویب بودجه از هر جهت کار جاری و اساسی دولت را دچار اشکال میکند و تصویب آن به انجام وظایف دولت کمک شایان خواهد نمود. اما توفیق در اصلاحات اقتصادی موقوف بر آن است که تمام جوانب کار در نظر گرفته شود و نقشه جامعالاطراف آن فوری طرح و اجرا گردد تا از هماهنگی همه دستگاهها نتیجه مطلوب به دست آید والّا اگر بنا باشد که در هر مورد کوچک آن ماهها بحث کنیم و به ایرادگیری بپردازیم نتیجهای به دست نخواهد آمد. اصلاح اقتصادی و مالی و اجتماعی و اداری مملکت ایران به طوری با هم توأم است که هیچ قدمی در هر یک از این رشتهها نمیتوان برداشت جزء این که در رشتههای دیگر هم مؤثر باشد و منالاثفا اگر کسانی که از لحاظ وضع اجتماعی خود در طبقات مختلف کشور نفوذ دارند معتقد به ضرورت اصلاحات نباشد اجرای آن ممکنالحصول نخواهد بود. اما از آنجا که نمایندگان عموم طبقات مملکت در مجلس شورای ملی حضور دارند امیدوارم که به تقویت و پشتیبانی مجلس شورای ملی دولت توفیق حاصل کند که نیات اصلاحطلبانه نمایندگان محترم را هر چه زودتر به موقع اجرا گذارد.
بهطور خلاصه بنده غرضم از این تصدیعی که دادم این است اگر در کلیه این مراحل ما بتوانیم به پشتیبانی مجلس شورای ملی قدمی را که برای اصلاحات لازم است برداریم شرط اول آن وحدت و هماهنگی است (صحیح است) با اختلاف نظر مشکل است یار ما به منزل برسد والّا بنده این ترس را دارم و این را ناچارم عرض کنم که به قول سعدی:
این سیل اختلاف کند روزی این درخت
وین باد مختلف بکشد روزی این چراغ
گر نشنوی نصیحت و گر بشنوی به صدق
گفتیم و بر رسول نباشد به جزء بلاغ
(احسنت)
جمعی از نمایندگان-رأی، رأی
رئیس- پیشنهاد رأی ساکت شده بگذارید من مطلب را بگویم.
اردلان- بنده باید توضیح بدهم.
رئیس- آقای اردلان توضیح نمیتوانید بدهید این در استیضاح سابقه ندارد چون اگر شما جواب بدهید طبعاً دولت هم باید جواب بدهد و این دور تسلسل پیش میآید شما مطابق یک ماده آئیننامه این تقاضا را بکنید بنده اجازه میدهم.
اردلان- بسیار خوب نظامنامه میگوید وقتی که مذاکرات در استیضاح کافی شد، هنوز مذاکرات کافی نشده است بنده میخواهم جواب بدهم.
رئیس- این ماده که میفرمایید بخوانید ولی اطمینان داشته باشید که همچو مادهای نیست رأی ساکت هم در این مورد تقاضا شده و رأی ساکت مقدم بر سایر آراء است و مباحثه هم ندارد.
اردلان- اجازه بفرمایید ماده ۴۶ میگوید «در روز معین بعد از آن که وزیر یا هئیتوزرا در مجلس و توضیحات داده شد پس از ختم مذاکرات» مذاکرات هنوز ختم نشده، بنده یکی از وکلای مجلس هستم، آقای نخست وزیر فرمایشاتی فرمودند که بنده باید جواب عرض بکنم.
رئیس- ختم مذاکرات و کفایت فرق میکند.
اردلان- آقا شما میخواهید یک وکیل را خفه بکنید که حرفش را نزند.
رئیس- پیشنهاد ختم مذاکره کردهاند که قرائت میشود.
(به شرح زیر قرائت شد)
پیشنهاد ختم مذاکره مینمایم. فولادوند.
اردلان- بنده مخالفم.
رئیس- آقای فولاوند
فولاوند- توضیح بنده این است که سر کار
فرمایشاتتان را در ظرف دو روز به نحو احسن و اتم فرمودید آقایان وزرا یک یک جواب دادند آقای رئیسالوزرا قضیه را تشریح کردند روشن کردند حالا بلکه شما بگویید من تا یک سال میل ندارم مذاکرات خاتمه پیدا کند التفات کردید؟ این است که بنده پیشنهاد ختم مذاکرات را میکنم.
رئیس- بگذارید آقای اردلان مخالفتشان را در این پیشنهاد بفرمایند.
اردلان- استیضاح یک حق شروع نماینده است در موقعی که نماینده سؤال میکند نظامنامه به او اجازه داده است پس از این که وزیر جواب سؤال را داد سؤال کننده بتواند باز هم توضیح بدهد.
رئیس- مخصوصاً اجازه ندادم که وقت مجلس را نگیرید.
اردلان- وقتی سؤال کننده میتواند توضیح بدهد و حرف بزند استیضاح که بالاتر از سؤال است جناب آقای رئیس مجلس شورای من یک مطالبی راجع به بالابردن قیمت ارز و نقض قانون در اینجا به عرض رساندم که یکیش را جناب آقای نخست وزیر جواب نفرمودند جزء این که ایشان یک تصویبنامههایی را که از ۱۳۲۴ صادر شده بود اینجا خواندند بنده قانون پرتون و دز را فقره سومش را اینجا خواندم که میگوید نرخ برابری ریال با ارز خارجی قابل تغییر نیست مگر با تصویب مجلس شورای ملی ایران ایشان هم قانون را نقض کردند آقا اگر یک کسی توی خانه خودش...
جمعی از نمایندگان- این مربوط به ختم مذاکرات نیست (همهمه نمایندگان)
رئیس- آقا راجع به ختم مذاکرات بفرمایید.
اردلان- شما یک وکیل را نمیگذارید حرفش را بزند.
رئیس- شما یک ماده بیاورید که مطابق آئیننامه یک وکیلی در استیضاح دو مرتبه سه مرتبه صحبت بکند.
اردلان- بنده خودم در دوره چهاردهم نماینده مجلس بودم آقای مهندس فریور استیضاح کردند آقای ساعد بعد از این که مطلب را بیان کردند آمدند اینجا یک ساعت دومرتبه حرف زدند آقای ساعد شما در آن موقع اینجا تشریف داشتید چرا کم لطفی میفرمایید اولاً بنده یک پیشنهادی به جناب آقای رئیس تقدیم کردم که آن را در موقع رأی رعایت بفرمایند (زنگ رئیس).
رئیس- بنده آن را در موقع رأی خودم رعایت میکنم.
اردلان- آقا اجازه بدهید من از روی ساعت پنج دقیقه صحبت کنم.
رئیس- بفرمایید.
اردلان- ... در یک تاریخی که بنده چند دفعه در این استیضاح نوشتهام و حالا نمیخواهم به آن مراجعه کنم به طور صریح نوشته است که نرخ برابری ریال با ارزهای خارجی را ممکن نیست که تغییر بدهند مگر با تصویب مجلس شورای ملی در این تاریخ نرخ خرید ارز ۱۲۸ریال تثبیت شد اگر یک کسی در خارج در خانه خودش یک معامله پنهانی با کس دیگری بکند آن را که قانون نمیتواند حرفی درش بزند وقتی جرمش را پیدا کرد تعقیب میکند عرض من این است که دولت به موجب تصویبنامه این گواهینامه را یک نرخی رویش گذاشته و این را قانونی کرده است این نرخ برابری ریال با ارز خارجی را جناب آقای هژیر به موجب تصویبنامه قانونیت داده این حق مجلس شورای ملی است البته ممکن بود که این کار بشود ولی کی؟ وقتی که مجلس شورای ملی رأی میداد و تمام استیضاح بنده هم روی همین مسئله است بنده راجع به اصل این که این تصویبنامه به نفع مملکت است یا نیست مکرر هم عرض کردم روی خواهش بعضی از آقایان نمایندگان عرض کردم ولی متن استیضاح من را ببینید متن اسیتضاح بنده نقض قانون است یعنی جناب آقای هژیر دولت آقای هژیر یک چیزی در بازار اگر بین اشخاص متفرقهای صورت خارجی پیدا میکرد و قانونی نبود به موجب این تصویبنامه صورت مجاز به آن دادند توجه فرمودید؟ و دولت ایشان در این قسمت نقض قانون کردهاند و ایشان یک کلمه جواب بنده را ندادند (یمین اسفندیاری- قضاوتش با مجلس است) عمل دومش را هم بنده عرض کردم که ایشان وضع مالیات فرمودند اصل ۹۴ متمم قانون اساسی را نقض کردند ولی ایشان یک کلمه جواب بنده را ندادند آقای هژیر در تصویبنامهای که نوشتهاند، نوشتهاند در بانک ملی ایران به حساب دولت یک حسابی باز میشود که گواهینامه ارز به حساب خزانه دولت میرود و میفروشد این عمل یعنی عمل پول دادن از خزانه دولت باید به موجب قانون باشد گرفتن از مردم هم باید به موجب قانون باشد و ایشان یک کلمه جواب من را ندادند باز عرض کردم که در گزارش کمیسیون بودجه که به تصویب کمیسیون بودجه رسیده و جزء عوائد است...
عبدالرحمن فرامرزی- این را بفرمایید که به چه دلیل مذاکرات کافی است؟
اردلان- ... نخیر آقا بنده در موضوع استیضاح صحبت دارم آقای رئیس هم که اجازه دادند بنده سروقت تمام میکنم.
رئیس- آقای اردلان توجه کنید ختم مذاکرات این است که اگر ده نفر استیضاح کرده باشند حتماً باید آن ده نفر صحبت کنند و یکی از استیضاح کنندگان مطلبش نگفته نماند نه این که یک نفر دو دفعه صحبت کند.
اردلان- شما به بنده فرمودید ۵ دقیقه، هنوز پنج دقیقه نشده یک دقیقه دیگر هم بنده صحبت دارم.
رئیس- بفرمایید یک دقیقه هم صحبت کنید.
اردلان- ... در تمام قوانینی که از مجلس شورای ملی گذشته در همین دوره به نام یک دوازدهم من استدعا میکنم قسمت آخرش را بخوانید مینویسد عوایدی که مصوب مجلس است در اسفند ۱۳۲۶ بودجه مملکتی را نگاه کنید مینویسد در ستون عواید ۴۵% سیصد میلیون ریال این ۴۵% آقا این قانون را مجلس تصویب کرد و نمیتوانسته است این را ۱۵% بکند این مبلغ را هم که بخشیدند به یک عده اشخاص معینی حالا بنده اینجا عرضی نمیکنم چون آقای رئیس اجازه نمیدهند.
رئیس- پیشنهاد رأی ساکت شده است که قرائت میشود.
(به شرح زیر قرائت شد)
ریاست محترم مجلس شورای ملی، طبق ماده ۵۰ نظامنامه پیشنهاد میکنم نسبت به هر دو استیضاح مجلس رأی ساکت بدهد. ابوالقاسم امینی.
رئیس- بحث ندارد.
اردلان- بنده پیشنهادی تقدیم کردم که به استیضاح بنده رأی جداگانه گرفته شود.
رئیس- شما نظامنامه را بخوانید وقتی رأی ساکت تقاضا شد مقدم بر همه است توضیحی هم ندارد و رأی ساکت را باید مجلس قبول کند آقایانی که با رأی ساکت در این استیضاح موافقند قیام کنند (اکثراً برخاستند) تصویب شد. آقای نخست وزیر.
نخست وزیر- عرض بنده این است حالا که رأی سکوت در این باب گرفته شده به مناسبت این استیضاحی که از بنده کردند بنده تقاضای رأی اعتماد میکنم.
رئیس- آقای برزین
برزین- چون مطابق اصل ۲۷ متمم قانون اساسی قوه مقننه ایران تشکیل میشود از پادشاه مملکت و مجلس مبعوثان و چون اعلیحضرت همایون شاهنشاهی در این موقع در ایران تشریف ندارند فراکسیون ترقی مصلحت مملکت را در تضعیف دولت تشخیص نمیدهد و علیهذا به دولت رأی اعتماد میدهد.
رئیس- بنابراین رأی اعتماد با ورقه میگیریم نسبت به دولت آقایان موافقین ورقه سفید میدهند (اخذ و استخراج آراء به عمل آمده و نتیجه به قرار ذیل اعلام شد).
اسامی موافقین- آقایان: اسلامی- زنگنه- صاحب جمع- کشاورزصدر- دولتشاهی- صفوی- ملک مدنی- کفایی- عدل اسفندیاری- قوامی- قهرمان- ابوالقاسم امینی- صاحبدیوانی- نیکپور- محمدحسین قشقایی- دکتر اعتبار- کهبد- حاذقی- ملکی- دکتر بقایی- امیرحسین ایلخان- ارباب- سلطانی- دکتر راجی- دکترعبده- مهندس هدایت- دکترطبا- هراتی- عباس مسعودی- اورنگ- اعزاز نیکپی- دکتر شفق- برزین– صادقی- قبادیان- هاشم وکیل- دکتر امینی- لیقوانی- نراقی- بوداغیان- منصف- افخمی- وثوق- بهادری- امامی اهری- دهقان- ضیاء ابراهیمی- صدرزاده- ساعد- نورالدین امامی- مشایخی- نبوی- افشار- شریعتزاده- حسن مکرم- پالیزی- شریفزاده- غضنفری- محمد ذوالفقاری- امیرنصرت اسکندری- عباسی- ناصری- شهاب خسروانی- ملک پور- رفیع- ارباب گیو- عرب شیبانی- فرامرزی- گرگانی- معینزاده- فاضلی- علی وکیلی- ناصر ذوالفقاری- دادور- نواب یزدی- محسن گنابادی- سلمان اسدی- فولادوند- سزاوار- خوئیلر- تولیت- ظفری- باتمانقلیچ- حسن اکبر- یمین اسفندیاری- علی بهبهانی- ابوالحسن رضوی-ابوالقاسم بهبهانی- سالار بهزادی- موسوی- اقبال- جواد عامری.
اسامی مخالفین: آقایان: عبدالقدیر آزاد- حائریزاده- اردلان- عباس اسکندری- دکتر معظمی- حسین مکی- آشتیانیزاده-رحیمیان.
رئیس- از صد و دو نفر عده حضار ۹۳ نفر
Page 47-49 missing