دیوان بیدل شیرازی/ کدام مه
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
جامۀ جان | کدام مه از بیدل شیرازی |
سیل سرشک |
دیوان بیدل شیرازی |
باز این چه ماتمست که عالم پر از عزاست | باز این عزای کیست که صاحب عزا خداست | |
باز این چه شورش است کزان مضطرب زمین | باز این کدام فتنه کزان منقلب سماست | |
این مویه بهر چیست که نه طاق پر طنین | وین نوحه بهر کیست که آفاق پر صداست | |
هم خاک غم نشسته به رخسار عالم است | هم گرد فتنه خاسته تا عرش کبریاست | |
از بسکه دود آه رخ چرخ قیرگون | وز بسکه بار غم کمر آسمان دو تاست | |
سکّان آسمان و زمین گریه میکنند | گویی که جمله کون و مکان تعزیت سراست | |
ماه محرم از افق غم طلوع کرد | یا صبح رستخیز که هنگامۀ جزاست | |
این روز خود چه روز که از شام تیره تر | وین مه کدام مه که قیامت از آن بپاست | |
تا گوش بشنود همه را ذکر ماتم است | تا دیده بنگرد همه را پیرهن قباست | |
افسانۀ گذشته بیان میکنند خلق | یا خود هنوز واقعۀ کربلا به جاست | |
در شام باز نوبت شاهی زند یزید | در کوفه باز رایت ظلم و ستم بپاست | |
از نو اسیر لشکر کین اند اهل بیت | وز نو شهید تیغ جفا شاه کربلاست | |
در این عزا که پشت سپهر برین خم است | گر خون رود ز دیدۀ خلق جهان کم است |
***