هاتف اصفهانی (غزلیات)/به ره او چه غم آن را که ز جان میگذرد
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | هاتف اصفهانی (غزلیات) (به ره او چه غم آن را که ز جان میگذرد) از هاتف اصفهانی |
' |
به ره او چه غم آن را که ز جان میگذرد که ز جان در ره آن جان جهان میگذرد از مقیم حرم کعبه نباشد کمتر آنکه گاهی ز در دیر مغان میگذرد نه ز هجران تو غمگین نه ز وصلت شادم که بد و نیک جهان گذران میگذرد دل بیچاره از آن بیخبر است ار گاهی شکوه از جور تو ما را به زبان میگذرد آه پیران کهن میگذرد از افلاک هر کجا جلوهی آن تازه جوان میگذرد چون ننالم که مرا گریه کنان میبیند به ره خویش و ز من خندهزنان میگذرد