نظامی (مخزن الاسرار)/مسجدیی بسته آفات شد
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | نظامی (مخزن الاسرار) (مسجدیی بسته آفات شد) از نظامی |
' |
مسجدیی بسته آفات شد | معتکف کوی خرابات شد | |
می به دهن برد و چو می میگریست | کای من بیچاره مرا چاره چیست | |
مرغ هوا در دلم آرام گرد | دانه تسبیح مرا دام کرد | |
کعبه مرا رهزن اوقات بود | خانه اصلیم خرابات بود | |
طالع بد بود و بد اختر شدم | نامزد کوی قلندر شدم | |
چشم ادب زیر نقاب از منست | کوی خرابات خراب از منست | |
تنگ جهان بر من مهجور باد | گرد من ازدامن من دور باد | |
گر نه قضا بود من و لات کی | مسجدی و کوی خرابات کی | |
همت از آنجا که نظر کرده بود | گفت جوابی که در آن پرده بود | |
کاین روش از راه قضا دور دار | چون تو قضا را بجوی صد هزار | |
بر در عذر آی و گنه را بشوی | آنگه ازین شیوه حدیثی بگوی | |
چون تو روی عذر پذیرت برند | ورنه خود آیند و اسیرت برند | |
سبزه چریدن ز سر خاک بس | نیشکر سبز تو افلاک بس | |
تا نبرد خوابت ازو گوشه کن | اندکی از بهر عدم توشه کن | |
خوش نبود دیده به خوناب در | زنده و مرده به یکی خواب در | |
دین که ترا دید چنین مست خواب | چهره نهان کرد به زیر نقاب | |
خیز نظامی که ملک بر نشست | همسر اینجا چه شوی پای بست |