عطار (غزلیات)/گر از همه عاشقان وفا دیدی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (غزلیات) (گر از همه عاشقان وفا دیدی) از عطار |
' |
گر از همه عاشقان وفا دیدی | چون من به وفای خود که را دیدی | |
دانی تو که جز وفا ندیدی خود | در جملهی عمر تا مرا دیدی | |
من از تو به جان خود جفا دیدم | تو از من خسته دل وفا دیدی | |
این است جفا که زود بگذشتی | از بی رویی چو روی ما دیدی | |
برگشتی تو ز بی دلی هر دم | این مصلحت آخر از کجا دیدی | |
میبگذری و روی تو از پیشم | ما را تو به راه آسیا دیدی | |
بیگانه مباش چون دو چشمم را | از خون جگر در آشنا دیدی | |
تا روی چو آفتاب بنمودی | بس دل که چو ذره در هوا دیدی | |
عطار ز دست رفت و تو با او | دیدی که چه کردی و چها دیدی |