عطار (غزلیات)/هر دمم مست به بازار کشی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (غزلیات) (هر دمم مست به بازار کشی) از عطار |
' |
هر دمم مست به بازار کشی | راستی چست و به هنجار کشی | |
می عشقم بچشانی و مرا | مست گردانی و در کار کشی | |
گاهم از کفر به دین باز آری | گاهم از کعبه به خمار کشی | |
گاهم از راه یقین دور کنی | گاهم اندر ره اسرار کشی | |
گه ز مسجد به خرابات بری | گاهم از میکده در غار کشی | |
چون ز اسلام منت ننگ آید | از مصلام به زنار کشی | |
چون مرا ننگ ره دین بینی | هر دمم در ره کفار کشی | |
بس که پیران حقیقتبین را | اندرین واقعه بر دار کشی | |
ای دل سوخته گر مرد رهی | خون خوری تن زنی و بار کشی | |
بر امید گل وصلش شب و روز | همچو گلبن ستم خار کشی | |
آتش اندر دل ایام زنی | خاک در دیدهی اغیار کشی | |
بویی از مجمرهی عشق بری | باده بر چهرهی دلدار کشی | |
غم معشوق که شادی دل است | در ره عشق چو عطار کشی |