عطار (غزلیات)/نه از وصل تو نشان مییابم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (غزلیات) (نه از وصل تو نشان مییابم) از عطار |
' |
نه از وصل تو نشان مییابم | نه ز هجر تو امان مییابم | |
دشنهی هجر توام کشت از آنک | تشنهی وصل تو جان مییابم | |
از میان تو چو مویی شدهام | که تورا موی میان مییابم | |
به یقین از دهن پرشکرت | اثری هم به گمان مییابم | |
بر رخت تا به نگویی سخنی | میندانم که دهان مییابم | |
در صفات لبت از غایت عجز | عقل را کند زبان مییابم | |
دل و جان بر چو لبت آن دارد | کین همه لایق آن مییابم | |
زان به روی تو جهان روشن شد | که تورا شمع جهان مییابم | |
آنچه از خلق نهان میجستم | در جمال تو عیان مییابم | |
بی تو عطار جگر سوخته را | نتوان گفت چه سان مییابم |