عطار (غزلیات)/ما ز عشقت آتشین دل ماندهایم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (غزلیات) (ما ز عشقت آتشین دل ماندهایم) از عطار |
' |
ما ز عشقت آتشین دل ماندهایم | دست بر سر پای در گل ماندهایم | |
خاک راه از اشک ما گل گشت و ما | پای در گل دست بر دل ماندهایم | |
ناگهانی برق وصل تو بجست | ما ندانستیم و غافل ماندهایم | |
لاجرم از بس که بال و پر زدیم | همچو مرغ نیم بسمل ماندهایم | |
چون ز عشقت هیچ مشکل حل نشد | دایما در کار مشکل ماندهایم | |
عشق تو دریاست اما زان چه سود | چون ز غفلت ما به ساحل ماندهایم | |
کی تواند یافت عطار از تو کام | چون نخستین گام منزل ماندهایم |