عطار (غزلیات)/عکس روی تو بر نگین افتاد
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (غزلیات) (عکس روی تو بر نگین افتاد) از عطار |
' |
عکس روی تو بر نگین افتاد | حلقه بشکست و بر زمین افتاد | |
شد جهان همچو حلقهای بر من | تا که چشمم بر آن نگین افتاد | |
دور از رویت آتشم در دل | زان لب همچو انگبین افتاد | |
آب رویم مبر که بی رویت | قسم من آه آتشین افتاد | |
تا که خورشید چهرهی تو بتافت | شور در چرخ چارمین افتاد | |
خوشهی عنبرین زلفت تورا | ماه و خورشید خوشه چین افتاد | |
زلف مگشای و کفر برمفشان | که خروشی در اهل دین افتاد | |
مشک از چین طلب که نیم شبی | چینی از زلف تو به چین افتاد | |
در ز چشمم طلب که هر اشکی | به حقیقت دری ثمین افتاد | |
دست شست از وجود هر که دمی | در غم چون تو نازنین افتاد | |
دل ندارم ملامتم چه کنی | بی دل افتادهام چنین افتاد | |
می ندانم تو را بدین سختی | با من مهربان چه کین افتاد | |
دل عطار چون نه مرغ تو بود | ضعف در مخلبش ازین افتاد |