عطار (غزلیات)/صد قلزم سیماب بین بر طارم زر ریخته
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (غزلیات) (صد قلزم سیماب بین بر طارم زر ریخته) از عطار |
' |
صد قلزم سیماب بین بر طارم زر ریخته | صد صحن مروارید بین بر بحر اخضر ریخته | |
مه رخ نموده از سمک ماهی شده مه را شبک | هر دم شترمرغ فلک از سینه اخگر ریخته | |
نقش از میان اختران بگریخته چون دلبران | بگسسته عقد دختران وز عقد گوهر ریخته | |
صبح آمده با جام جم چون شیر با زرین علم | در حلق صبح مشک دم صد بیضه عنبر ریخته | |
مطرب ز بانگ ارغنون کرده حریفان را زبون | ساقی ز جام لالهگون خون معطر ریخته | |
چون گل بتان سیمبر بر کف نهاده جام زر | هر دم ز لعل چون شکر صد نقل دیگر ریخته | |
سیمینبران بسته میان می کرده در جام کیان | پسته گشاده ساقیان وز پسته شکر ریخته | |
هر سیمتن از تف می، رقاص گشته زیر خوی | می مرغ جان را زیر پی، هم بال و هم پر ریخته | |
عطار با مستان خوش صافی دل است و دردکش | وز خاطر خورشید وش آب زر تر ریخته |