عطار (غزلیات)/سرمست درآمد از سر کوی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (غزلیات) (سرمست درآمد از سر کوی) از عطار |
' |
سرمست درآمد از سر کوی | ناشسته رخ و گره زده موی | |
وز بی خوابی دو چشم مستش | چون مخموران گره بر ابروی | |
ترک فلکش به جان همی گفت | کای من ز میان جانت هندوی | |
فریاد کنان فلک که احسنت | کو چشم که بنگرد زهی روی | |
پیش لبش آب خضر شد خاک | زیر قدمش بهشت شد کوی | |
دل زار به های های بگریست | میگفت به های های کای هوی | |
یکدم بنشین که این دل مست | چون باد همی رود به هر سوی | |
جان میخواهد ز هر کسی وام | بر روی تو میدهد به صد روی | |
عطار تویی و نیم جانی | با دوست به نیم جان سخن گوی |