عطار (غزلیات)/بیچاره دلم که نرگس مستش
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (غزلیات) (بیچاره دلم که نرگس مستش) از عطار |
' |
بیچاره دلم که نرگس مستش | صد توبه به یک کرشمه بشکستش | |
از شوق رخش چو مست شد چشمش | از من چه عجب اگر شوم مستش | |
دستآویزی شگرف میبینم | هفتاد و دو فرقه را خم شستش | |
خورشید که دست برد در خوبی | نتواند ریخت آب بر دستش | |
چون ماه که رخش حسن میتازد | صد غاشیهکش به دلبری هسش | |
صد جان باید به هر دمم تا من | بر فرق کنم نثار پیوستش | |
جانا دل من که مرغ دام توست | از دام تو دست کی دهد جستش | |
عقلی که گرهگشای خلق آمد | سودای رخ تو رخت بربستش | |
عطار به تحفه گر فرستد جان | فریاد همی کند که مفرستش |