عطار (غزلیات)/ای لب گلگونت جام خسروی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (غزلیات) (ای لب گلگونت جام خسروی) از عطار |
' |
ای لب گلگونت جام خسروی | پیشهی شبرنگ زلفت شبروی | |
پهلوی خورشید مشکآلود کرد | خط تو یعنی که هستم پهلوی | |
مردم چشمت بدان خردی که هست | میببندد دست چرخ از جادوی | |
کی توان گفت از دهان تو سخن | زانکه صورت نیست آن جز معنوی | |
گاه همچون آفتابی از جمال | گاه همچون ماه از بس نیکوی | |
من ندانم کافتابی یا مهی | کژ چه گویم راست به از هر دوی | |
عاشقان را جامه میگردد قبا | تو کله بنهاده کژ خوش میروی | |
گفته بودی آنکه دل برد از تو کیست | من ندارم زهره تا گویم توی | |
ور بگویم من که تو بردی دلم | دل به من ندهی و هرگز نشنوی | |
دل ندارم زان ضعیفم همچو موی | تو دلم ده تا شود کارم قوی | |
من که تخم نیکوی کشتم مدام | بر نخوردم از تو الا بدخوی | |
تو که با من تخم کین کاری همه | درو نبود کانچه کاری بدروی | |
در سخن عطار اگر معجز نمود | تو به اعجاز سخن مینگروی |