عطار (غزلیات)/ای صبا برگرد امشب گرد سر تاپای او
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (غزلیات) (ای صبا برگرد امشب گرد سر تاپای او) از عطار |
' |
ای صبا برگرد امشب گرد سر تاپای او | صد هزاران سجده کن در عشق یک یک جای او | |
جان ما را زندهی جاوید گردانی به قطع | گر نسیمی آوری از زلف عنبرسای او | |
گر سر انگشت بی حرمت به زلف او بری | دشنهی خونین خوری از نرگس شهلای او | |
پیک راهی تو به شمع روی او منگر بسی | تا نگردی همچو من پروانه نا پروای او | |
نیست دستوری که آری چهرهی او در نظر | کز نظر آزرده گردد چهرهی زیبای او | |
گر تو خواهی کرد کاری صد جهان جان وام کن | پس برافشان جمله بر روی جهان آرای او | |
جام جم پر آب خضر از دست عیسی چون خورند | همچنان خور شربتی از جام جان افزای او | |
منتظر بنشستهام تا تحفه آری زودتر | سر به مهرم یک شکر از لعل گوهر زای او | |
جهد کن تا آن سمن را بر نیازاری به گرد | خاصه آن ساعت که روی آری به خاک پای او | |
تا نسازی چشم را از خاک پایش توتیا | کی توانی شد به چشم خویشتن بینای او | |
غسل ناکرده مرو تر دامن آنجا زینهار | زانکه نتوان کرد الا پاک دامن رای او | |
غسل کن اول به آب دیدهی من هفت بار | تا طهارت کرده گردی گرد هفت اعضای او | |
گر زیان کردی دل و دین در ره او ای فرید | سود تو در هر دو عالم بس بود سودای او |