عطار (غزلیات)/ای دل به میان جان فرو شو
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (غزلیات) (ای دل به میان جان فرو شو) از عطار |
' |
ای دل به میان جان فرو شو | در حضرت بینشان فرو شو | |
تا کی گردی به گرد عالم | یک بار به قعر جان فرو شو | |
گر میخواهی که کل شود دل | کلی به دل جهان فرو شو | |
دریا که تو را به خویشتن خواند | نعرهزن و جان فشان فرو شو | |
چون نیست بجز فرو شدن روی | صد سال به یک زمان فرو شو | |
چون جمله فرو شدند اینجا | تو نیز درین میان فرو شو | |
گر بر تو فشاند آستین یار | سر بر سر آستان فرو شو | |
گر هیچ در امتحان کشیدت | مردانه در امتحان فرو شو | |
تا کی گردی به گرد هرکس | در هرچه دری در آن فرو شو | |
گر در روش تو نیست سودی | دل خوش کن و در زیان فرو شو | |
چون نیست یقین که محض جانی | دم درکش و در گمان فرو شو | |
گر پنهانی برآی پیدا | ور پیدایی نهان فرو شو | |
گر نیست به عز قرب راهت | در بعد به رایگان فرو شو | |
گر نتوانی چنین فرو شد | باری برو و چنان فرو شو | |
عطار چه در مکان نشستی | برخیز و به لامکان فرو شو |