سعدی (غزلیات 1)/ای یار ناگزیر که دل در هوای تست
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | سعدی (غزلیات 1) (ای یار ناگزیر که دل در هوای تست) از سعدی |
' |
ای یار ناگزیر که دل در هوای تست | جان نیز اگر قبول کنی هم برای تست | |
غوغای عارفان و تمنای عاشقان | حرص بهشت نیست که شوق لقای تست | |
گر تاج میدهی غرض ما قبول تو | ور تیغ میزنی طلب ما رضای تست | |
گر بنده مینوازی و گر بنده میکشی | زجر و نواخت هرچه کنی رای رای تست | |
گر در کمند کافر و گر در دهان شیر | شادی به روزگار کسی کاشنای تست | |
هر جا که روی زندهدلی بر زمین تو | هر جا که دست غمزدهای بر دعای تست | |
تنها نه من به قید تو درماندهام اسیر | کز هر طرف شکستهدلی مبتلای تست | |
قومی هوای نعمت دنیا همی پزند | قومی هوای عقی و، ما را هوای تست | |
قوت روان شیفتگان التفات تو | آرام جان زندهدلان مرحبای تست | |
گر ما مقصریم تو بسیار رحمتی | عذری که میرود به امید وفای تست | |
شاید که در حساب نیاید گناه ما | آنجا که فضل و رحمت بیمنتهای تست | |
کس را بقای دایم و عهد مقیم نیست | جاوید پادشاهی و دایم بقای تست | |
هر جا که پادشاهی و صدر ی و سروری | موقوف آستان در کبریای تست | |
سعدی ثنای تو نتواند به شرح گفت | خاموشی از ثنای تو حد ثنای تست |