سعدی (غزلیات)/ماه چنین کس ندید خوش سخن و کش خرام
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | سعدی (غزلیات) (ماه چنین کس ندید خوش سخن و کش خرام) از سعدی |
' |
ماه چنین کس ندید خوش سخن و کش خرام | ماه مبارک طلوع سرو قیامت قیام | |
سرو درآید ز پای گر تو بجنبی ز جای | ماه بیفتد به زیر گر تو برآیی به بام | |
تا دل از آن تو شد دیده فرودوختم | هر چه پسند شماست بر همه عالم حرام | |
گوش دلم بر درست تا چه بیاید خبر | چشم امیدم به راه تا که بیارد پیام | |
دعوت بی شمع را هیچ نباشد فروغ | مجلس بی دوست را هیچ نباشد نظام | |
در همه عمرم شبی بیخبر از در درآی | تا شب درویش را صبح برآید به شام | |
بار غمت میکشم وز همه عالم خوشم | گر نکند التفات یا نکند احترام | |
رای خداوند راست حاکم و فرمانرواست | گر بکشد بندهایم ور بنوازد غلام | |
ای که ملامت کنی عارف دیوانه را | شاهد ما حاضرست گر تو ندانی کدام | |
گو به سلام من آی با همه تندی و جور | وز من بیدل ستان جان به جواب سلام | |
سعدی اگر طالبی راه رو و رنج بر | یا برسد جان به حلق یا برسد دل به کام |