سعدی (غزلیات)/سرو سیمینا به صحرا میروی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | سعدی (غزلیات) (سرو سیمینا به صحرا میروی) از سعدی |
' |
سرو سیمینا! به صحرا میروی؟ | نیک بدعهدی که بی ما میروی! | |
کس بدین شوخی و رعنایی نرفت | خود چنینی یا به عمدا میروی؟ | |
روی پنهان دارد از مردم پری | تو پری روی آشکارا میروی | |
گر تماشا میکنی در خود نگر | یا به خوشتر زین تماشا میروی | |
مینوازی بنده را یا میکشی؟ | مینشینی یک نفس یا میروی؟ | |
اندرونم با تو میآید، ولیک | خائفم گر دست غوغا میروی | |
ما خود اندر قید فرمان توایم | تا کجا دیگر به یغما میروی | |
جان نخواهد بردن از تو هیچ دل | شهر بگرفتی، به صحرا میروی | |
گر قدم بر چشم من خواهی نهاد | دیده بر ره مینهم تا میروی | |
ما به دشنام از تو راضی گشتهایم | وز دعای ما به سودا میروی | |
گر چه آرام از دل ما میرود | همچنین میرو که زیبا میروی | |
دیده سعدی و دل همراه توست | تا نپنداری که تنها میروی |