سعدی (غزلیات)/سرو بستانی تو یا مه یا پری
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | سعدی (غزلیات) (سرو بستانی تو یا مه یا پری) از سعدی |
' |
سرو بستانی تو یا مه یا پری | یا ملک یا دفتر صورتگری | |
رفتنی داری و سحری میکنی | کاندر آن عاجز بماند سامری | |
هر که یک بارش گذشتی در نظر | در دلش صد بار دیگر بگذری | |
میروی و اندر پیت دل میرود | باز میآیی و جان میپروری | |
گر تو شاهد با میان آیی چو شمع | مبلغی پروانهها گرد آوری | |
چند خواهی روی پنهان داشتن | پرده میپوشی و بر ما میدری | |
روزی آخر در میان مردم آی | تا ببیند هر که میبیند پری | |
آفتاب از منظر افتد در رواق | چون تو را بیند بدین خوش منظری | |
جان و خاطر با تو دارم روز و شب | نقش بر دل نام بر انگشتری | |
سعدی از گرمی بخواهد سوختن | بس که تو شیرینی از حد میبری |