سعدی (غزلیات)/دیگر به کجا میرود این سرو خرامان
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | سعدی (غزلیات) (دیگر به کجا میرود این سرو خرامان) از سعدی |
' |
دیگر به کجا میرود این سرو خرامان | چندین دل صاحب نظرش دست به دامان | |
مردست که چون شمع سراپای وجودش | میسوزد و آتش نرسیدست به خامان | |
خون میرود از چشم اسیران کمندش | یک بار نپرسد که کیانند و کدامان | |
گو خلق بدانید که من عاشق و مستم | در کوی خرابات نباشد سر و سامان | |
در پای رقیبش چه کنم گر ننهم سر | محتاج ملک بوسه دهد دست غلامان | |
دل میطپد اندر بر سعدی چو کبوتر | زین رفتن و بازآمدن کبک خرامان | |
یا صلح متی یرجع نومی و قراری | انی و علی العاشق هذان حرامان |