سعدی (غزلیات)/دل برگرفتی از برم ای دوست دست گیر
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | سعدی (غزلیات) (دل برگرفتی از برم ای دوست دست گیر) از سعدی |
' |
دل برگرفتی از برم ای دوست دست گیر | کز دست میرود سرم ای دوست دست گیر | |
شرطست دستگیری درمندگان و من | هر روز ناتوان ترم ای دوست دست گیر | |
پایاب نیست بحر غمت را و من غریق | خواهم که سر برآورم ای دوست دست گیر | |
سر مینهم که پای برآرم ز دام عشق | وین کی شود میسرم ای دوست دست گیر | |
دل جان همیسپارد و فریاد میکند | کخر به کار تو درم ای دوست دست گیر | |
راضی شدم به یک نظر اکنون که وصل نیست | آخر بدین محقرم ای دوست دست گیر | |
از دامن تو دست ندارم که دست نیست | بر دستگیر دیگرم ای دوست دست گیر | |
سعدی نه بارها به تو برداشت دست عجز | یک بارش از سر کرم ای دوست دست گیر |