دیوان شمس/ای دل رفته ز جا بازمیا
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (ای دل رفته ز جا بازمیا) از مولوی |
' |
ای دل رفته ز جا بازمیا | به فنا ساز و در این ساز میا | |
روح را عالم ارواح به است | قالب از روح بپرداز میا | |
اندر آبی که بدو زنده شد آب | خویش را آب درانداز میا | |
آخر عشق به از اول اوست | تو ز آخر سوی آغاز میا | |
تا فسرده نشوی همچو جماد | هم در آن آتش بگداز میا | |
بشنو آواز روانها ز عدم | چو عدم هیچ به آواز میا | |
راز کواز دهد راز نماند | مده آواز تو ای راز میا |