دیوان بیدل شیرازی/نقش خیال
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
دشت طف | نقش خیال از فخر شیرازی |
جریدۀ عشاق |
دیوان فخر شیرازی |
رخسار می نماید دلدار ما خدا را | کو دیده ی خدا بین کش بیند آشکارا | |
اسرار عشق و رندی از ما بباید آموخت | بیگانه کی شناسد اوصاف آشنا را | |
مرات حسن بی چون مجلای سر منکنون | مشکات نور یزدان رخسار تست یارا | |
سر مست جام اغیار دارد چکار با یار | لا تقربو الصلوات و انتم سکارا | |
ای شاه با فتوت ای معدن مروت | از در مران به خواری درویش بینوا را | |
با ما مدام گردون اندر مقام جنگ است | نه رای صلح دارد نه روی بر مدارا | |
از لطف اگر نوازد وز قهر اگر گدازد | تسلیم کرد باید در عاشقی قضا را | |
جمشید و جام زرین ما را بس این سفالین | کز حرص شد سکندر بد نام قتل دارا | |
باران اشک ما را اندر دلش اثر نیست | چون قطره های شبنم در روی سنگ خارا | |
جانا مکن جوانی با شاهد زمانه | کین شوخ برده از ره پیران پارسا را | |
ای روح از حواریت وی مریم از جواریت | مالی ترکت فیکا ما قالت النصارا | |
از قید خود پرستی یک جو اگر برستی | دیدی به بزم هستی یکسان شه و گدا را | |
گو فخر را فرو پوش از هر دو کون دیده | یا محو کن ز خاطر نقش خیال او را |
***