خواجوی کرمانی (غزلیات)/کدام یار که ما را پیام یار آرد
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خواجوی کرمانی (غزلیات) (کدام یار که ما را پیام یار آرد) از خواجوی کرمانی |
' |
کدام یار که ما را پیام یار آرد | از آن دیار حدیثی بدین دیار آرد | |
که میرود که ز یاران مهربان خبری | بدین غریب پریشان دلفگار آرد | |
بتشنگان بیابان برد بشارت آب | ببلبلان چمن مژدهی بهار آرد | |
اگر نه لطف نماید نسیم باد صبا | بمرغ زار که بوئی ز مرغزار آرد | |
خیال روی نگارم اگر نگیرد دست | که طاقت غم هجران آن نگار آرد | |
بسی تحمل خار جفا بباید کرد | که تا نهال مودت گلی ببار آرد | |
ز بهر دفع خمارم که میتواند رفت | که جرعهئی می نوشین خوشگوار آرد | |
بجای سرمهام از خاک کوی او گردی | برای روشنی چشم اشکبار آرد | |
سلام و خدمت خواجو بدان دیار برد | پیام یار سفر کرده سوی یار آرد |