خواجوی کرمانی (غزلیات)/چو هست قرب حقیقی چه غم ز بعد مزار
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خواجوی کرمانی (غزلیات) (چو هست قرب حقیقی چه غم ز بعد مزار) از خواجوی کرمانی |
' |
چو هست قرب حقیقی چه غم ز بعد مزار | نظر بقربت یارست نی بقرب دیار | |
چو زائران حرم را وصال روحانیست | تفاوتی نکند از دنو و بعد مزار | |
رسید عمر بپایان و داستان فراق | ز حد گذشت و بپایان نمیرسد طومار | |
بباغ بلبل خوش نغمه سحر خوان بین | که روز و شب سبق عشق میکند تکرار | |
بیا که حلقه نشینان بزمگاه الست | زدند بر در دل حلقهی در خمار | |
بکش جفای رقیب ار حبیب میخواهی | کنار گل نبری گر کنی کناره ز خار | |
چه هجر و وصل مساویست در حقیقت عشق | اگر ز هجر بسوزی بساز و وصل انگار | |
درست قلب من ار شد شکسته باکی نیست | بحکم آنکه روان میرود درین بازار | |
بروی خوب وی آنکس نظر کند خواجو | که پشت بر دو جهان کرد و روی بر دیوار |