خواجوی کرمانی (غزلیات)/منزلگه جانست که جانان من آنجاست
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خواجوی کرمانی (غزلیات) (منزلگه جانست که جانان من آنجاست) از خواجوی کرمانی |
' |
منزلگه جانست که جانان من آنجاست | یا روضهی خلدست که رضوان من آنجاست | |
هردم بدلم میرسد از مصر پیامی | گوئیکه مگر یوسف کنعان من آنجاست | |
پر میزند از شوق لبش طوطی جانم | آری چکنم چون شکرستان من آنجاست | |
هر چند که در دم نشود قابل درمان | درد من از آنست که درمان من آنجاست | |
شاهان جهان را نبود منزل قربت | آنجا که سراپردهی سلطان من آنجاست | |
جاییکه عروسان چمن جلوه نمایند | گل را چه محل چونکه گلستان من آنجاست | |
برطرف چمن سرو سهی سر نفرازد | امروز که آن سرو خرامان من آنجاست | |
بستان دگر امروز بهشتست ولیکن | هرجا که توئی گلشن و بستان من آنجاست | |
مرغان چمنباز چو من عاشق و مستند | کان نرگس مست و گل خندان من آنجاست | |
گر نیست وصولم به سراپردهی وصلت | زینجا که منم میل دل و جان من آنجاست | |
از زلف تو کوته نکنم دست چو خواجو | زیرا که مقام دل حیران من آنجاست |