خواجوی کرمانی (غزلیات)/ماه من مشک سیه در دامن گل میکند
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خواجوی کرمانی (غزلیات) (ماه من مشک سیه در دامن گل میکند) از خواجوی کرمانی |
' |
ماه من مشک سیه در دامن گل میکند | سایبان آفتاب از شاخ سنبل میکند | |
گر چه از روی خرد دور تسلسل باطلست | خط سبزش حکم بر دور تسلسل میکند | |
هرگز از جام می لعلش نمیباشد خمار | می پرستی کو ببادامش تنقل میکند | |
راستی را شاخ عرعر میدرفشد همچو بید | کان سهی سرو روان میل تمایل میکند | |
جادوی چشمش قلم در سحر بابل میکشد | سبزی خطش سزا در دامن گل میکند | |
آنکه ما را میتواند سوختن درمان ما | میتواند ساختن لیکن تغافل میکند | |
گفت اگر کام دلت باید ز وصلم جان بده | میدهم گر لعل جان بخشش تقبل میکند | |
در برم دل همچو مهر از تاب لرزان میشود | چون فراق آنمه تابان تحمل میکند | |
نرگسش گوید که فرض عین باشد قتل تو | جان برشوة میدهم گر این تفضل میکند | |
ای گل ار برگ نوای بلبل مستت بود | باد پندار ار صبا انکار بلبل میکند | |
گر ندارد با دل سرگشتهی خواجو نزاع | هندوی زلفش چرا بر وی تطاول میکند |