خواجوی کرمانی (غزلیات)/طلع الصبح من وراء حجاب
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خواجوی کرمانی (غزلیات) (طلع الصبح من وراء حجاب) از خواجوی کرمانی |
' |
طلع الصبح من وراء حجاب | عجلو بالرحیل یا اصحاب | |
کوس رحلت زدند و منتظران | بر سر راه میکنند شتاب | |
وقت کوچست و کرده مهجوران | خاک ره را بخون دیده خضاب | |
نور شمعست یا فروغ جبین | مینمایند مه رخان ز نقاب | |
ناقه بگذشت و تشنگان در بند | کاروان رفت و خستگان در خواب | |
من چنان بیخودم که بانگ جرس | هست در گوش من خروش رباب | |
جگرم تشنه و منازل دوست | از سرشکم فتاده بر سر آب | |
کنم از خون دل بروز وداع | دامن کوه پر عقیق مذاب | |
هر دم از کوچگه ندا خیزد | کی رفیق از طریق روی متاب | |
بر نشستند همرهان برخیز | باد بستند دوستان دریاب | |
هیچ دانستهئی که دوزخ چیست | دل بریان و داغ هجر عذاب | |
از مغیلان چگونه اندیشد | هر که سازد نهالی از سنجاب | |
بر فشان طرهای مه محمل | تا برآید ز تیره شب مهتاب | |
دل خواجو ز تاب هجر بسوخت | مکن آتش که او نیارد تاب |