خواجوی کرمانی (غزلیات)/صبح چون گلشن جمال تو دید
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خواجوی کرمانی (غزلیات) (صبح چون گلشن جمال تو دید) از خواجوی کرمانی |
' |
صبح چون گلشن جمال تو دید | برعروسان بوستان خندید | |
نام لعلت چو بر زبان راندم | از لبم آب زندگانی بچکید | |
صبحدم حرز هفت هیکل چرخ | از سر مهر بر رخ تو دمید | |
مرغ جان در هوات پر میزد | بال زد وز پیت روان بپرید | |
هر که شد مشتری مهر رخت | خرمن مه به نیم جو نخرید | |
وانکه چون دیده دید روی ترا | خویشتن را بهیچ روی ندید | |
سر مکش زانکه از چمن بیرون | سرو تا سرکشید سرنکشید | |
در رهت خاک راه شد خواجو | لیک بر گرد مرکبت نرسید |