خواجوی کرمانی (غزلیات)/زهی تاری ز زلفت مشگ تاتار
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خواجوی کرمانی (غزلیات) (زهی تاری ز زلفت مشگ تاتار) از خواجوی کرمانی |
' |
زهی تاری ز زلفت مشگ تاتار | گل روی تو برده آب گلنار | |
از آن پوشم رخ از زلفت که گویند | نمیباید نمودن زر به طرار | |
بود بی لعل همچون ناردانت | دلم پر نار و اشکم دانهی نار | |
اگر ناوک نمیاندازد از چیست | کمان پیوسته بر بالین بیمار | |
چو عین فتنه شد چشم تو چونست | که دائم خفته است و فتنه بیدار | |
دو چشم سیل بار و روی زردم | شد این رود آور و آن زعفران زار | |
مرا بت قبله است و دیر مسجد | مرا می زمزمست و کعبه خمار | |
دل پر درد را دردست درمان | تن بیمار را رنجست تیمار | |
چو انفاس عبیر افشان خواجو | ندارد نافهئی در طبله عطار |