خواجوی کرمانی (غزلیات)/زندهاند آنها که پیش چشم خوبان مردهاند
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خواجوی کرمانی (غزلیات) (زندهاند آنها که پیش چشم خوبان مردهاند) از خواجوی کرمانی |
' |
زندهاند آنها که پیش چشم خوبان مردهاند | مرده دل جمعی که دل دادند و جان نسپردهاند | |
چشم سرمستان دریاکش نگر وقت صبوح | تا ببینی چشمهها را کاب دریا بردهاند | |
ما برون افتادهایم از پردهی تقوی ولیک | پرده سازان نگارین همچنان در پردهاند | |
درد نوشان بسکه اشک از چشم ساغر راندهاند | خون دل در صحن شادروان بجوش آوردهاند | |
ساقیا چون پختگانرا ز آتش می سوختی | گرم کن خامان عشرتخانه را کافسردهاند | |
اهل دل گر جان بر آن سرو روان افشاندهاند | از نسیم گلشن وصلش روان پروردهاند | |
بردل رندان صاحبدرد اگر آزارهاست | پارسایان باری از رندان چرا آزردهاند | |
خیز خواجو وز در خلوتگه مستان درآی | نیستانرا بین که ترک ملک هستی کردهاند | |
قوت جان از خون دل ساز و ز عالم گوشه گیر | زانکه مردان سالها در گوشهها خون خوردهاند |