خواجوی کرمانی (غزلیات)/بگشا بشکر خنده لب لعل شکرریز
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خواجوی کرمانی (غزلیات) (بگشا بشکر خنده لب لعل شکرریز) از خواجوی کرمانی |
' |
بگشا بشکر خنده لب لعل شکرریز | با پستهی شیرین ز شکر شور برانگیز | |
تلخست می از دست حریفان ترش روی | در ده قدحی از لب شیرین شکرریز | |
بنشست ز باد سحری شمع شبستان | ای شمع شبستان من غمزده برخیز | |
بفشان گره طرهی مشکین پریشان | وز سنبل تر غالیه بر برگ سمن ریز | |
آن دل که بیک تیر نظر صید گرفتی | از سلسلهی سنبل شوریده درآویز | |
ای آب رخم برده از آن لعل چو آتش | وی خون دلم خورده بدان غمزهی خونریز | |
گویند که پرهیز کن از مستی و رندی | با نرگس مستت چه زند توبه و پرهیز | |
فرهاد اگرش دست دهد دولت شاهی | بی شکر شیرین چه کند ملکت پرویز | |
خواجو چه کنی ناله و فریاد جگر سوز | گلرا چه غم از نعرهی مرغان سحرخیز |