خواجوی کرمانی (غزلیات)/ای ز چشمت رفته خواب از چشم خواب
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خواجوی کرمانی (غزلیات) (ای ز چشمت رفته خواب از چشم خواب) از خواجوی کرمانی |
' |
ای ز چشمت رفته خواب از چشم خواب | وآب رویت برده آب از روی آب | |
از شکنج زلف و مهر طلعتت | تاب بر خورشید و در خورشید تاب | |
بینی ار بینی در آب و آینه | آفتاب روی و روی آفتاب | |
بر نیندازی بنای عقل و دین | تا ز عارض برنیندازی نقاب | |
تشنگان وادی عشقت ز چشم | بر سر آبند و از دل بر سراب | |
پیکرم در مهر ماه روی تو | گشته چون تار قصب بر ماهتاب | |
زلف و رخسارت شبستانست و شمع | شکر و بادام تو نقل و شراب | |
خواب را در دور چشم مست تو | ای دریغ ار دیدمی یک شب بخواب | |
بسکه خواجو سیل میبارد ز چشم | خانه صبرش شد از باران خراب |