خواجوی کرمانی (غزلیات)/ای دلم جان و جهان در راه جانان باخته
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خواجوی کرمانی (غزلیات) (ای دلم جان و جهان در راه جانان باخته) از خواجوی کرمانی |
' |
ای دلم جان و جهان در راه جانان باخته | نرد درد عشق برامید درمان باخته | |
دین و دنیا داده در عشق پریرویان بباد | وز سر دیوانگی ملک سلیمان باخته | |
بر در دیر مغان از کفر و دین رخ تافته | واستین افشانده بر اسلام و ایمان باخته | |
پشت پایی چون خضر بر ملک اسکندر زده | وز دو عالم شسته دست و آب حیوان باخته | |
با دل پر آتش و سوز جگر پروانه وار | خویش را در پای شمع می پرستان باخته | |
بسته زنار از سر زلف بتان وز بیخودی | سر نهاده بر در خمار و سامان باخته | |
کان و دریا را ز چشم درفشان انداخته | وز هوای لعل جانان جوهر جان باخته | |
من چیم گردی ز خاک کوی دلبر خاسته | من کیم رندی روان در پای جانان باخته | |
بینوایان بین برین در گنج قارون ریخته | تنگدستان بین درین ره خانهی خان باخته | |
پاکبازی همچو خواجو دیدهی گردون ندید | برسر کوی گدایی ملک سلطان باخته |