اوحدی مراغهای (غزلیات)/هر که از برگ و از نوا گوید
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | اوحدی مراغهای (غزلیات) (هر که از برگ و از نوا گوید) از اوحدی مراغهای |
' |
هر که از برگ و از نوا گوید | مشنو: کز زبان ما گوید | |
بندهی خانهزاد باید جست | کو ترا سر این سرا گوید | |
آنکه از کوی آشنایی نیست | کی سخنهای آشنا گوید؟ | |
چو مقامیست هر کسی را خاص | از مقامی که هست وا گوید | |
دم ز چرخ فلک زند خورشید | ذره از خاک و از هوا گوید | |
مرد را در سلوک مرقاتیست | راز بر حسب ارتقا گوید | |
آنچه در خرقه گفته بود آن پیر | طفل باشد که در قبا گوید | |
سخن از نیک میرود، بنویس | بچه پرسی که از کجا گوید؟ | |
چه غم از جبرییل دارد دل؟ | که ز پیغمبر و خدا گوید | |
تا تو باشی و او به وقت سخن | تو جدا گویی، او جدا گوید | |
این دویی از میان چو برخیزد | همه او گوید و سزا گوید | |
اوحدی پیش او چه داند گفت؟ | رخ او را هم او ثنا گوید |