اوحدی مراغهای (غزلیات)/سر در کف پایت نهم، ای یار یگانه
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | اوحدی مراغهای (غزلیات) (سر در کف پایت نهم، ای یار یگانه) از اوحدی مراغهای |
' |
سر در کف پایت نهم، ای یار یگانه | روزی که درآیی ز درم مست شبانه | |
در صورت خوبان همه نوریست الهی | از شمع رخت میزند آن نور زبانه | |
با چشم تو یک رنگ چو گشتیم به مستی | جز چشم تو ما را که برد مست به خانه؟ | |
هر چند که جان را بر لعل تو بها نیست | شرطیست که امروز نجوییم بهانه | |
آنی تو، که جز با تو درین ملک ندیدیم | خوی ملکی با کس و روی ملکانه | |
جز یاد جمالت همه ذوقست خرافات | جز قصهی عشقت همه با دست و فسانه | |
با غمزهی رویت سخن خال نگوییم | زنهار! که ما غره نگشتیم به دانه | |
آنجا مطلب روزه و تسبیح، که در روی | آواز مغنی بود و جام مغانه | |
با اوحدی امروز یکی باش، که مردم | از دور نگویند: فلان بود و فلانه |