اوحدی مراغهای (غزلیات)/زلف مشکینت چو دامست، ای صنم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | اوحدی مراغهای (غزلیات) (زلف مشکینت چو دامست، ای صنم) از اوحدی مراغهای |
' |
زلف مشکینت چو دامست، ای صنم | عارضت ماه تمامست، ای صنم | |
تا بود بر دیگران وصلت حلال | بر من اسایش حرامست، ای صنم | |
زان دهان تنگ شیرینم بده | بوسهای، گر خود به وامست، ای صنم | |
هر زمان گویی که: فردایی دگر | سوختم، فردا کدامست؟ ای صنم | |
در غمت گر نشکنم خود را، مرنج | آدمی را ننگ و نامست ، ای صنم | |
عالمی را بندهی خود کردهای | اوحدی نیزت غلامست، ای صنم |