اوحدی مراغهای (غزلیات)/بیا، که دیدن رویت مبارکست صباح
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | اوحدی مراغهای (غزلیات) (بیا، که دیدن رویت مبارکست صباح) از اوحدی مراغهای |
' |
بیا، که دیدن رویت مبارکست صباح | بیا، که زنده به بوی تو میشوند ارواح | |
تویی، که وصل تو هر درد را بود درمان | تویی، که نام تو هر بند را بود مفتاح | |
فروغ روی تو بر جان چنان تجلی کرد | که بر سواد شب تیره پرتو مصباح | |
به راستی که: نظیرت کجا به دست آرد؟ | هزار سال گر افاق طی کند سیاح | |
من از شریعت عشق تو دارم این فتوی | که: می پرستی و رندی و عاشقیست مباح | |
صلاح ما همه در گوشهی خراباتست | چرا ملامت ما میکنند اهل صلاح؟ | |
سزد که: خار خورند از رخ تو گل رویان | که بلبلیست ترا همچو اوحدی مداح |