اوحدی مراغهای (غزلیات)/باد بهار میدمد و من ز یار دور
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | اوحدی مراغهای (غزلیات) (باد بهار میدمد و من ز یار دور) از اوحدی مراغهای |
' |
باد بهار میدمد و من ز یار دور | با غم نشسته دایم و از غمگسار دور | |
آنرا که در کنار به خون پروریدهایم | خون در کنار دارم و او از کنار دور | |
کارم ز دست رفت، چه معنی که دوستان | یادم نمیکنند بر آن نگار دور | |
دیدی تو کارمن چو نگار، این زمان ببین | رویم به خون نگار وز دستم نگار دور | |
ای باد صبح، اگر بر منظور ما رسی | آن بینظیر گو: نظر از ما مدار دور | |
صد بار جور کردی و تندی نمود، لیک | چندین نگشتهای به جفا هیچ بار دور | |
ای اوحدی، برو تو، که عهد وفای دوست | بازم نمیهلد که :شوم زین دیار دور |