خواجوی کرمانی (غزلیات)/ز جام عشق تو عقلم خراب میگردد
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خواجوی کرمانی (غزلیات) (ز جام عشق تو عقلم خراب میگردد) از خواجوی کرمانی |
' |
ز جام عشق تو عقلم خراب میگردد | ز تاب مهر تو جانم کباب میگردد | |
مرا دلیست که دائم بیاد لعل لبت | بگرد ساقی و جام شراب میگردد | |
هلاک خود بدعا خواستم ولی چکنم | که دیر دعوت من مستجاب میگردد | |
دلست کاین همه خونم ز دیده میبارد | پرست کافت جان عقاب میگردد | |
تو خود چه آب و گلی کاب زندگی هردم | ز شرم چشمهی نوش تو آب میگردد | |
چو برتو میفکنم دیده اشگ گلگونم | ز عکس گلشن رویت گلاب میگردد | |
بجام باده چه حاجت که پیر گوشه نشین | بیاد چشم تو مست و خراب میگردد | |
عجب نباشد اگر شد سیاه و سودایی | چنین که زلف تو بر آفتاب میگردد | |
چو بر درت گذرم گوئیم که خواجو باز | بگرد خانهی ما از چه باب میگردد |